مسافران عمود

کامیون‌ها را آماده کرده‌اند، کامیون‌های یکی‌یکی مقابل غرفه می‌ایستند و بارگیری می‌شوند. از میان آقایان می‌گذریم، خانمی توضیح می‌دهد که این‌ها اقلام موکب‌ها است؛ این‌ یکی از بزرگ‌ترین موکب‌های مازندران است که راهی کربلا می‌شود.

به گزارش خبرنگار ایمنا، غروب یک روز شرجی و گرم شهریورماه، بین همه شلوغی‌ها، به دیدنشان رفتیم. ردیف شدن کامیون‌ها و کامیونت‌ها کنار هم و صدای راننده‌ها می‌گفت همین‌جا است. نزدیک‌تر شدن به خودروها، نام موکب را که روی آن‌ها خودنمایی می‌کرد، نشان می‌داد. زنی به‌محض دیدن ما به استقبال می‌آید. در مرکز بنکداران آمل حوالی غروب آنجایی که سرخی خورشید بر محوطه سایه انداخته است، اهالی بزرگ‌ترین موکب مازندران برای اعزام اقلام مورد نیاز به کربلا آماده می‌شوند.

با بانویی از کاروان راه می‌افتم، در مجتمع بنکداران یکی از غرفه‌ها به انبار موکب اختصاص داده شده است، غرفه‌ها در ستون‌هایی موازی هم ساخته‌شده‌اند، هر ستون نزدیک به ۱۰ غرفه را شامل می‌شود که با حدود پنج پله به غرفه‌ها دسترسی پیدا می‌کنیم، لابه‌لای خودروهایی که به‌ردیف ایستاده‌اند تا توشه‌های موکب‌ها را به کربلا ببرند، همه‌چیز یافت می‌شود. قبل از پله‌ها، تخت‌های پزشکی ردیف شده‌اند، روی سکوها هم پتوها و بالشت‌ها بسته‌بندی شده‌اند با پارچه‌های چهارخانه مازندرانی. آب‌میوه و آب‌معدنی هم در بسته‌بندی‌های کوچک و بزرگ به‌وفور یافت می‌شود.

به غرفه موکب که نزدیک می‌شویم صدای راننده‌ها و همهمه آن‌ها برای گرفتن پاسپورت و برگه تردد بیشتر می‌شود. بیش از ۲۰ مرد ایستاده‌اند تا برگه‌های تردد را دریافت کنند. در ورودی غرفه مداحی پخش می‌کنند: حسینِ سر جدا...

کامیون‌ها را آماده کرده‌اند، یکی‌یکی مقابل غرفه توقف می‌کنند و بارگیری می‌شوند. از میان آقایان می‌گذریم، بانو توضیح می‌دهد که این‌ها اقلام موکب‌ها است، این‌یکی از بزرگ‌ترین موکب‌های مازندران است که راهی کربلا می‌شود. شماره عمود را می‌گوید. حدود ۱۸۰ زن و مرد مسافران موکب می‌روند تا در پیاده‌روی اربعین باشند.

پیاده‌روی اربعین شور و اشتیاقی عجیب در همه ایجاد کرده است، در صحبت‌های زن این شور و شوق عجیب زیبا است، با اشتیاق برایم می‌گوید که موکب‌ها همه اقلام مورد نیاز زائران را با خود می‌برند. از تجهیزات پزشکی تا تنورهای نانوایی. می‌گوید سه نانوا هم می‌روند که در این موکب برای روزهای منتهی به اربعین نان بپزند.

وارد غرفه موکب که می‌شویم بوی آردهای انبار شده، در سمت راست غرفه نشان اقلامی است که دارد بارگیری می‌کنند. آن‌طرف‌تر هم کولرها ردیف شده‌اند تا با کامیون‌ها منتقل شوند. سمت چپ غرفه هم بخش آب و آب‌میوه‌ها است. مردها صلوات می‌فرستند و میان توضیح مسئول موکب، جوش‌وخروش می‌کنند و بسته‌های آب‌معدنی را دست‌به‌دست می‌کنند تا به کامیون‌ها برسد.

بانو توضیح می‌دهد که کولرها و آب‌معدنی‌ها و تمام اقلام، نذرها و هدایای مردمی است. آن‌طرف‌تر آقایی تکیده و لاغراندام را نشانم می‌دهد که به نیت پدرش دو کوره تنور نانوایی را خریده و به موکب هدیه کرده است. آن یکی هم کولرها را هدیه کرده است. آقایان به ما آب‌میوه تعارف می‌کنند، می‌گویند تبرک است و نذر کربلا. یکی هم آن میان بغض کرده است که مسافر کربلا نیست.

هوا گرگ‌ومیش شده، سرخی آسمان به تاریکی می‌رود، کامیون‌ها و کامیون‌داران همچنان مشغول هستند. قرار است فردا راهی عمودها شوند.

حوالی ظهر فردا بازمی‌گردیم. تعداد کامیون‌ها و راننده‌ها بیشتر شده، جوش‌وخروش راننده‌ها هم بیشتر است، مشخص است که کارهایشان را کرده‌اند، بارگیری شده‌اند و قرار است راه بیفتند.

راننده‌ها با غرور می‌گویند تمامش کنید، داریم می‌رویم، برگه‌های تردد در دستشان خودنمایی می‌کند.

رئیس اتحادیه کامیون‌داران توضیح می‌دهد که همه این‌ها رایگان به سفر کربلا اعزام می‌شوند، اگر قرار باشد هزینه سفر و بار را تا کربلا دریافت کنند برای هر کامیون باید ۵۰ میلیون تومان دستمزد در نظر بگیرند، اما این رانندگان مسافران عمودهای کربلا هستند. دو کامیون را نشانم می‌دهد که بارشان آب‌معدنی است. دو برادرند که پیش از کرونا پدرشان به پیاده‌روی اربعین رفته بود و امسال نبود و حالا در کنار اینکه کامیون‌هایشان اقلام را به کربلا می‌برند، دو کامیون آب‌معدنی هم بار زده‌اند و به موکب هدیه کرده‌اند و خودشان آن‌ها را به کربلا می‌برند.

می‌گوید کامیون‌داران دست‌به‌خیرشان خوب است، همین چند روز پیش صد میلیون تومان برای همکارشان که کودک سرطانی دارند، پول جمع‌آوری کرده‌اند.

می‌رویم روی سکوها تا به غرفه موکب‌داران برسیم، به‌فرماندار آمل که می‌رسند نگران تردد راننده‌هایی هستند که گذرنامه‌هایشان مشکل پیدا کرده است. غرفه موکب خالی شده است.

کامیون‌ها را بار زده‌اند، روبه‌روی غرفه ایستاده‌ایم و مسئول موکب توضیح می‌دهد که پیش از کرونا یک‌بار موکب‌ها را دایر کرده‌اند و دو سال موکب تعطیل بود و حالا نخستین سال است که بعد از دو سال موکب‌ها را علم می‌کنند.

گرم صحبت با راننده‌ها و مسئولان موکب بودیم که جوانکی لاغراندام و ریزنقش از میانه جمع و از روی سکوها پایین پرید، سکوت جمع را فراگرفت، جوانک با همان سرعت، پایش را در رکاب کامیون گذاشت و دست‌به‌فرمان برای دوستانش دست تکان می‌داد: آقا ما رفتیم کربلا!

پرچم مشکی یا عباس (ع) و علم سرخ یا حسین (ع) روی کامیون سفید رنگش خودنمایی می‌کرد، باد گرم حوالی ظهر شهریورماه، گاهی پرچم‌های کامیون را جلوه می‌داد و دل حاضران را می‌لرزاند.

به همان سرعتی که پریده بود پایین، کامیون را روشن کرد و با همان سرعت چند دورفرمان خودرو را چرخاند و رفت. فقط فرصت کردم از او بپرسم چندمین بار است کربلا می‌روی؟ چشم‌هایش برق می‌زد وقتی گفت نخستین بار است و آخرین صدا، غرش موتور کامیون نبود، صدای محکم بستن درِ کامیون بود که می‌گفت زودتر از بقیه می‌رسد.

کم‌کم بقیه راننده‌ها هم سوار می‌شدند، برگه‌های تردد توزیع شده است و دیگر بهانه‌ای برای ماندن ندارند.

زمان خداحافظی بود؛ فرماندار آمل که برای بدرقه آمده بود در میان راننده‌های خودروهایی که عازم کربلا می‌شوند و مسئولان موکب، می‌گوید که از جمله شهرهایی که با تمام توان پای‌کار اربعین آمدند، آمل بود و امروز با همکاری دستگاه‌ها، مردم و بخش خصوصی، بیش از ۲۰ کامیون و هفت ماشین سبک بارگیری و برای عراق و عتبات ارسال می‌شود.

حسینی می‌گوید که ارزش ریالی اقلام ارسال شده از این موکب که بزرگ‌ترین موکب استان و شهرستان است، ۲.۵ میلیارد تومان ادوات سخت‌افزاری مورد نیاز بود و ارزش ریالی اقلام اعزامی نیز دو میلیارد تومان بود که برای زوار امام حسین (ع) از آمل و از این موکب برای عتبات اعزام می‌شود. همچنین دو موکب دیگر شهرستان نیز با همین شرایط در عراق به زوار خدمات‌رسانی خواهند کرد.

می‌رویم، اما شب خبر می‌دهند که راه‌های عراق را بسته‌اند، یکی از مسئولان موکب تماس می‌گیرد، می‌گوید برگه تردد یکی از راننده‌ها آماده نشده، جامانده است؛ باید نامه بگیرد تا بتواند از مرز عبور کند. احوال کامیون‌ها را می‌پرسم، می‌گوید همه در تهران مانده‌اند، منتظر هستند، مرزها باز شود.

بازنمی‌گردند که می‌مانند تا مرزها باز شود. می‌دانند راه عمودها بسته نمی‌ماند و بسته هم نماند.

گزارش: از الناز پاک‌نیا، خبرنگار ایمنا

کد خبر 601679

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.