سلام بر شهدای تشنه‌لب تنگه ابوقریب

«تنگه ابوقریب، گزینه خوبی بود. چنگ به یقه تنگه انداخت. می‌خواست همه ناکامی‌هایش را بر سر تنگه ابوقریب خالی کند. می‌خواست از آنجا به خوزستان برسد. می‌خواست سرنوشت کشورمان را با نقشه جدید به‌گونه‌ای دیگر رقم بزند.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، می‌خواست نیش آخر را بزند. مدت‌ها بود، زانوهایش تاب ایستادن نداشت و شکست روی شکست، طاقتش را طاق کرده بود. صحبت از صدام حسین است. او که هزاران هزار زن را سوگوار کرد. او که داغ از دست دادن پسران را کنج قلب مادران نشاند. او که در گرداب نفرین دختران و پسران چشم به راه بابا، غرق شد و در باتلاق خون بیشتر فرو رفت.

تنگه ابوقریب گزینه خوبی بود. چنگ به یقه تنگه انداخت. می‌خواست همه ناکامی‌هایش را بر سر تنگه ابوقریب خالی کند، می‌خواست از آنجا به خوزستان برسد، می‌خواست سرنوشت کشورمان را با نقشه جدید به‌گونه‌ای دیگر رقم بزند.

تنگه ابوقریب روی نقشه، تلاقی شمال‌غربی خوزستان و جنوب شرقی ایلام در نزدیکی دشت عباس در مسیر اندیمشک-دهلران می‌شد، همان جا که در چنین روزهایی در سال ۶۷ در تاریخ جنگ نابرابر عراق علیه ایران حماسه‌ساز و ماندگار شد.

بچه‌های گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) می‌خواستند به مرخصی بروند که خبر آمد، نیروهای بعثی به تنگه حمله کرده‌اند و هیچ کدام از رزمنده‌های ایرانی در آنجا حضور ندارند. قرار به بازگشت رزمنده‌ها به منطقه شد. بچه‌ها خودشان را به پادگان دوکوهه رساندند و بعد از تجهیز شدن به سمت تنگه راهی شدند.

آنچه در آن تنگه رخ داد، تقابل گردان عمار در برابر لشکر زرهی عراقی‌ها بود. گرما در تیرماه با تمام وجود جولان می‌داد. بعثی‌ها بی‌رحمانه در تاریکی شب، دشت را به واسطه آتش سنگینی که روی رزمنده‌ها می‌ریختند، روشن نگه داشته بودند. شب هم از سماجت گرما کلافه بود. گاهی نبرد، تن به تن می‌شد. جایی فرو ریختن خاک‌های تنگه در برابر شلیک گلوله‌ها خودنمایی می‌کرد. بیشتر اوقات تانک در برابر تیر، هیبتش را به رخ می‌کشید.

گردان در برابر لشکر تنها مانده بود و تجهیزات هم بسیار کم بود، اما در عوض غیرت به وفور دیده می‌شد، جسارتِ ایستادن، شاخصه رزمنده‌های ایرانی بود، کسی شکایت نمی‌کرد. آنچه در آن زمان مهم بود، تنها حفظ تنگه ابوقریب بود.

نزدیکی‌های دشت عباس بود و گرما هم زیاد. تشنگی فراوان بود و ایستادن در مدار خطر و تن‌هایی که در تنهایی و بدون هیچ جراحتی شهادت نصیبشان شد. بی‌شک آن روز آب، آب شد از شرم، مثل مشک عباس (ع) در کربلا که اشک ریخت تا ناز آب را دید. عطش عذاب کشید و غم غش کرد تا قامت عباس (ع) تا شد. سلام بر سقا و سلام بر شهدای تشنه‌لب تنگه ابوقریب.

گردانی بدون پشتیبانی و تجهیزات اندک، تمام قد جلوی پیشروی دشمن را گرفت، رزمنده‌ها از نفس افتادند، اما مقاومت جواب داد و لحظه‌ای نفس تنگه ابوقریب تنگ نشد، جوانان ایرانی به خاک افتادند، اما ذره‌ای از خاک تنگه را دست دشمن ندادند. آسمان پشت نامشان سنگر گرفت و غیرت بر قامتشان جان یافت و تنگه ابوقریب جانانه حفظ شد.

کد خبر 587819

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.