۱ تیر ۱۴۰۱ - ۰۶:۰۰
مادری به وسعت آفتاب

این روزها نام تنها مادر شهید ژاپنی کشور به دلیل بیماری او بسیار مطرح شده است و رسانه‌ها درباره خانم «کونیگو یامامورا» فراوان نوشته‌اند، اما مدیر موسسه رهیافتگان در این مطلب به ابعاد دیگر و کمتر شناخته شده این مادر شهید پرداخته است.

به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس یادداشتی از امیر طاهری، مدیر مؤسسه رهیافتگان «این روزها از خانم «کونیگو یامامورا» به عنوان مادر تنها شهید خارجی (ژاپنی) کشور یاد می‌شود، حرف حقی است که تعجب بسیاری را هم برمی‌انگیزد، اما این همه ماجرای خانم «سبا بابایی» یا همان «کونیگو یامامورا» نیست؛ مادر شهیدی که سال‌های ابتدایی جوانی‌اش می‌خواست بازیگر شود، اما برخوردش با یک جوان مؤمن و انقلابی ایرانی در ژاپن، مسیر زندگی او را عوض کرد، مسیری که باعث شد او هم بعدها در جریان زندگی افراد زیادی مؤثر واقع شود.

این روزها موضوعاتی مثل شهادت جگرگوشه‌اش در جبهه و مستند مادرانه که با موضوع مادران شهید در صداوسیما به نمایش در آمده است و البته کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» که به روایت زندگی او می‌پردازد و اخیراً مقام معظم رهبری بر آن تقریظی نوشته‌اند، بر سر زبان‌ها افتاده است، اما خانم یامامورا همه اینها هست و اینها نیست.

باید با خانم یامامورا بود تا ابعاد شخصیتی او را دریافت. به یاد می‌آورم بعد از آن که محمد معصومی‌نژاد، مستند زندگی این مادر شهید را کار کرد، با من تماس گرفت و ضمن تشکر از معرفی او گفت: چطور در این سال‌ها که در مورد مادران شهدا کار کرده بودیم، از او نشنیده بودیم که زودتر به سراغش برویم.

این صحبت در حالی مطرح می‌شد که خانم یامامورا حتی یک لحظه کمک به رزمندگان دفاع مقدس را ترک نکرده بود و با وجود سن بالایی که داشت، هفته‌ای چند بار در محل موزه صلح تهران که خود از بانیان آن بود، حاضر می‌شد تا راوی بخش کوچکی از ظلمی که بر جوانان این وطن رفت، باشد.

او گروه‌های صلح‌طلب ژاپنی زیادی را با جنایت شیمیایی صدام علیه مردم ایران آشنا کرد و باعث شد تا این گروه‌ها علاوه بر معرفی این مظلومیت در تأمین داروهای این جانبازان هم نقش مؤثری ایفا کنند.

خانم یامامورا نه تنها مادر شهید خود، بلکه مادر همه جانبازان شیمیایی هم است، هربار که با او تماس می‌گیرم و حالش را می‌پرسم یا کاری در مورد تازه مسلمانان دارم، اول از همه می‌گوید برای جانبازان شیمیایی چه کردی؟ چرا که این جانبازان مظلوم هستند و کمتر کسی از زجری که آنها هر روز می‌کشند، خبر دارد، رزمندگانی که هنوز در میدان مبارزه‌اند، هر چند ممکن است ظاهری سالم داشته باشند، اما از درون وضعیت خوبی ندارند.

یک‌بار با یک گروه صلح ژاپنی که همراه او به اصفهان آمده بودند، ملاقات کردم، خانم یامامورا تاکید داشت که جانبازان شیمیایی اصفهان باید بیایند تا این گروه از عمق و پراکندگی فاجعه شیمیایی در ایران آگاه شوند، خانم دکتری مسئول گروه بود که کمک‌های دارویی زیادی به جانبازان شیمیایی کرده بود، این دیدار برای من خاص بود، زیرا جانبازانی به جمع ما پیوستند که اصلاً از ظاهرشان به وخامت حالشان نمی‌شد، پی برد، اما برخی حتی کپسول کوچک اکسیژن خود را همراه آورده بودند، کپسولی که بدون آن نمی‌توانستند نفس بکشند و خانم یامامورا از معدود کسانی بود که برای آنها مادری می‌کرد. مادری او تنها در همین جا ختم نمی‌شود، گوشه‌ای دیگر از این مادری را سال گذشته تیم پارالمپیک ایران هم چشید و همان‌جا بود که فیلم ادای احترام آن قهرمانان به خانم یامامورا در شبکه‌های اجتماعی چرخید و مورد تقدیر رهبری نیز قرار گرفت.

آشنایی آیت‌الله خامنه‌ای و خانواده رهبری با خانم یامامورا نیز به این روزها برنمی‌گردد، او معلم دختران رهبر انقلاب بود. در گفت‌وگویی که اخیراً با دختر خانم یامامورا داشتم، او تاکید داشت که ملاقات نماینده رهبر انقلاب با مادرش در بیمارستان خاتم‌الانبیا (ص) تنها به خانم یامامورا منحصر نشد و نماینده رهبر انقلاب از مادران و همسران شهید دیگری هم که در آن بخش بستری بودند، نیز عیادت کرده بود. دختر خانم یامامورا که خودش هم یک معلم است، با شناختی که از مادرش داشت، می‌دانست که مادرش از ناراحتی دیگر مادران شهدا ناراحت می‌شود و تاکید داشت که این مورد گفته شود، چرا که خانم یامامورا نگاه مادرانه به همه چیز و همگان دارد.

جالب است بدانید که او با وجود کهولت سن و مشغله زیاد یکی از پایه‌های اصلی معرفی تشیع و اسلام در ژاپن بوده و فعالیت‌های چشمگیری در این زمینه داشته است. او مادر فعالان مذهبی و رهیافتگان ژاپنی نیز هست و آشنا کردن گروه‌های مطالعاتی ژاپنی با اهل بیت و انقلاب اسلامی از جمله این فعالیت‌ها است.

یادم می‌آید در دیداری که با او و یک تیم از دانشجویان ژاپنی در قم داشتم، خانم یامامورا به من گفت: قصد دارد این تیم را که در طول یک ماه حضورشان در قم با ایران و اسلام آشنا شده‌اند به دیدار یک خانواده شهید مدافع حرم ببرد، از این حرف او خیلی تعجب کردم، چرا که فرهنگی که آمریکا در ژاپن ساخته است، فهم این جنگ را کمی سخت می‌کند، اما خانم یامامورا در طول این یک ماه آن‌چنان مادرانه با این تیم برخورد کرده بود که پذیرش حقیقت برایشان سخت نبود، این تیم ۱۱ نفره متشکل از دخترها و پسرهای ۱۹ ساله دانشجویی بود که اکثراً در رشته اقتصاد تحصیل می‌کردند.

ماجرای این دیدار خود جالب و تأمل برانگیز است، اما نکته جالبی که خواستم به آن بپردازم، این است که این دانشجویان ۱۹ ساله آن‌چنان شیفته مادربزرگ ۸۰ ساله پرجنب‌وجوش خود شده بودند که در لحظات آخر نمی‌خواستند، از او جدا شوند و گریه می‌کردند و اینجا است که دیگر شکاف نسل‌ها و تفاوت فرهنگ اسلامی و تشیع ما با جوانان حق‌پذیر برداشته می‌شود، چرا که خانم یامامورا قبل از هر چیز یک مادر است. او اتفاقاً در مباحث دینی بسیار مقید و سخت‌گیر است، اما برخورد با شیوه مادرانه را ذاتاً می‌داند.

از نکات دیگر زندگی این بانوی اسوه و الگوی ملی که ظاهراً خارجی است، این است که او و همسرش پس از شهادت فرزندشان به‌جای دریافت امتیازاتی که بنیاد به خانواده شهدا می‌داد، درخواست ساخت مدرسه‌ای به نام فرزند شهیدشان در یزد کردند و هر سال علاوه بر حضور در این مدرسه با دانش‌آموزان آن مکاتبه می‌کنند و رابطه‌ای عاطفی با آنها دارند. تمام این اتفاقات، انسان را به یاد فیلم‌های سینمایی هالیوودی می‌اندازد، اما حقیقت این است که خانم یامامورا و مادران شهیدی مثل او واقعی‌تر از تخیلات سینمای غرب هستند هرچند زندگی آنها آن‌گونه که باید و شاید به تصویر کشیده نشده است.»

کد خبر 583351

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.