گنج فارسی و رنج فردوسی

بیست‌وپنجم اردیبهشت‌ماه در تقویم ملی ایرانیان «روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی» نام‌گذاری شده است، حکیم و شاعری که فارسی را بیش و پیش از همه پاس داشت و در مسیر این پاسداشت، رنج‌های فراوان کشید.

به گزارش خبرنگار ایمنا، بزرگی می‌گفت فردوسی اول و آخر حکمت و حماسه را در شاهنامه‌اش جاودانه کرده و همه را به زیبایی، ظرافت و کمال هر چه تمام‌تر، سروده است.

شاهنامه‌ای که زندگی پر ماجرای انسان را با قلمی شاعرانه و حماسی روایت کرده و روحیه پهلوانی را با حکمت و معرفت دینی به زبان فارسی، عرضه کرده است.

امروز روز فردوسی است و از همین‌رو و به بهانه بزرگداشت حکیم بی‌همتای طوس و خراسان، به ناگفته‌های تدوین شاهنامه توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی از زبان علی ذاتعلی، استادیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی پرداخته‌ایم.

علی ذاتعلی در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا با اشاره به نقش و جایگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی در پاسداشت زبان فارسی، اظهار کرد: فردوسی قبل از آن که به نظم شاهنامه بپردازد، داستان «بیژن و منیژه» را به خواهش همسرش به نظم درآورد، به این ترتیب اگر ادعا کنیم آغاز این اثر عظیم هنری و این شاهکار بزرگ جهانی، مرهون و مدیون یک زن خوش‌ذوق است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.

وی افزود: در عهد سامانیان در قرن چهارم هجری، جمع‌آوری و تألیف سرگذشت پادشاهان قدیم ایران رونق بسزایی داشت. این کتاب‌ها که به شاهنامه معروف بودند به نثر نوشته شده بود و پیش از آن‌که از میان بروند، منبع و مأخذ بعضی از کتاب‌های منثور و منظوم تاریخی در زبان فارسی و عربی قرار گرفت.

این استادیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، ادامه داد: جامع‌ترین شاهنامه در آن زمان «شاهنامه منثور ابومنصوری» نام داشت که به فرمان «ابومنصور محمد بن عبدالرزاق» حاکم طوس، در سال ۳۴۶ هجری قمری به دست جمعی از مورخان و نویسندگان جمع‌آوری و تدوین شده است به همین خاطر این کتاب، مأخذ مهم فردوسی در نظم شاهنامه است.

وی با بیان اینکه پیش از آن که فردوسی، به شاهنامه‌سرایی بپردازد، «دقیقی» به نظم شاهنامه روی آورده بود، گفت: دقیقی تنها هزار بیت از داستان «گشتاسب و ارجاسب تورانی» را سروده بود که در کمتر از ۴۰ سالگی به دست غلامش کشته شد.

شاهنامه امروز همان «نامه شهریاران پیش» دیروز

ذاتعلی ادامه داد: پس از قتل دقیقی، دوستان فردوسی نزد وی آمده و او را به ادامه کار تشویق کردند، اما فردوسی منبع و مأخذی در اختیار نداشت که بتواند از روی آن به نظم شاهنامه بپردازد؛ از این‌رو این شاعر خستگی‌ناپذیر به هرات سفر کرد و با یک تحقیق میدانی و گسترده، داستان‌های باستان را از سینه پیران جهان‌دیده بیرون کشید و آن را به نسل‌های پس از خود تقدیم کرد.

وی خاطرنشان کرد: فردوسی همیشه این نگرانی و دغدغه خاطر را داشت که او هم همانند دقیقی که در ۴۰ سالگی از دنیا رفت، با مرگی نابهنگام روبه‌رو شود، و نتواند کار بزرگی را که با عشق و علاقه آغاز کرده است به فرجام برساند؛ از این رو از خداوند می‌خواست که آن قدر زنده بماند که بتواند شاهنامه را که خود آن را «نامه شهریاران پیش» نامیده بود به نظم درآورد.

این استادیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی، تصریح کرد: اگر چه فردوسی در خانواده‌ای به دنیا آمد که به قول «نظامی عروضی» صاحب آب و زمین بودند، اما فردوسی هر چه داشت همه را در راه تدوین شاهنامه خرج کرد و خود گرفتار فقر و تهیدستی شد.

وی ادامه داد: در این زمان یکی از امرای قدرشناس طوس، فردوسی را از نگرانی معاش و اندوه فقر رهایی بخشید و تحت حمایت خود قرار داد؛ اما مدتی نگذشت که این حامی به وضع نامعلومی ناپدید شد. بعد از آن بود که دیگر فردوسی روی آسایش ندید و فقر، سایه سیاه و سنگین خود را تا پایان عمر بر سر او انداخت.

ذاتعلی افزود: فردوسی در پیری، خود را بازنشسته نمی‌دانست و هستی خود را در نظم شاهنامه گذاشت و تا دستانش توان نوشتن داشت، قلم را کنار نگذاشت و حاصل رنج ۳۰ ساله خود را در سال ۴۰۰ هجری و در ۷۱ سالگی به جامعه ادبی و هنری ایران زمین تقدیم کرد و تا ۸۲ سالگی نیز به ویرایش آن پرداخت.

وی با اشاره به عملی نکردن وعده‌های سلطان محمد برای تدوین شاهنامه، اظهار کرد: درباره اینکه چرا سلطان محمود، به فردوسی بی‌اعتنایی کرد گفته شده فردوسی از پیروان اهل بیت (ع) بود و سلطان محمود با شیعیان رابطه خوبی نداشت.

هدایایی که به مقصد نرسید

به گفته این استاد دانشگاه، «نظامی عروضی» در این رابطه می‌گوید: سلطان محمود مردی متعصّب بود و اطرافیان وی که با فردوسی دشمنی داشتند به سلطان گفتند که او مرد رافضی (شیعه) است و این بیت‌ها دلیل رفض (شیعه بودن) او است.

این استادیار گروه ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: سلطان محمود غزنوی، ابتدا فردوسی را مورد بی‌مهری قرار داد ولی سال‌های بعد درصدد برآمد از این شاعر دل شکسته دل‌جویی کند، از این‌رو هدایایی فراهم کرد و گفت با شتر سلطانی به طوس برند و از او عذر بخواهند، اما اقبال با این شاعر همراه نبود.

ذاتعلی یادآور شد: نظامی عروضی می‌گوید: هدایای سلطان به سلامت به شهر «طبران» رسید آن هم درست در زمانی که شتر از دروازه «رودبار» وارد می‌شد، جنازه فردوسی از دروازه «رزان» بیرون می‌رفت. گویند از فردوسی دختری بسیار بزرگوار به‌جا ماند، خواستند هدایای سلطان را بدو سپارند، اما قبول نکرد و گفت به آن محتاج نیستم.

وی افزود: وقتی خبر مرگ فردوسی و رد هدایای او توسط دخترش به گوش سلطان محمود غزنوی رسید، دستور داد تا با آن هدایا کاروان‌سرا و آب‌انباری بین راه نیشابور و مرو بنا کنند. امروز پس از گذشت هزار سال که از مرگ فردوسی می‌گذرد نه از کاروان‌سرا، نه از «سلطان‌سرا» و نه از کاخ نشان و اثری مانده است و نه از کاخ نشین، اما کاخ ماندگاری که فردوسی بنا کرد، نه تنها با گذشت روزگاران ویران نشد، بلکه بر آبادی و استحکام آن افزوده شد.

کد خبر 575124

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.