وقتی دکتر چمران دنبال گنده‌لات‌ها بود!

خاطرات تأثیرگذاری شخصیت شهید «مصطفی چمران» بر جامعه گسترده پیرامونش بارها روایت شده است، روایت‌هایی از گنده‌لات‌ها، ژیگول‌ها و کفتربازهایی که در مواجهه و ارتباط با چمران، آهسته‌آهسته و به‌شکل باورنکردنی، تغییر کردند، عوض شدند، زیر و رو شدند و عاقبت به شهادت رسیدند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، «سیدابوالفضل کاظمی» در کتاب «کوچه نقاش‌ها» به روایت خاطرات متعددی از شهید «مصطفی چمران» پرداخته است، خاطراتی از نحوه برخورد او با گنده‌لات‌هایی که به حضور در جبهه ترغیب می‌شدند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم: «یک روز به استانداری رفتم، دکتر چمران را دیدم، پرسیدم چه خبر؟

گفت: دنبال زدن تانک‌ها هستیم. الان مشکل، این تانک‌ها هستند، محورها و فاصله‌ها طوریه که نمی‌تونیم راحت شکارشون کنیم. هر روز هم به تعدادشون اضافه میشه، امروز یه فکری به ذهنم رسید. اگه ما چند تا موتور پرشی با موتورسوار خبره و تیز و بز داشته باشیم. می‌تونن تانک‌ها رو شکار کنن.

قاسم به دکتر گفت: اون موتورسوارها که گفتین سید سراغ داره ولی همشون از این بچه‌لات‌ها و تیغ‌کش‌ها هستند.

دکتر چمران گفت: من آدم بی‌کلّه می‌خوام. امروز در تهران پی این کار بودم که خیلی مهمه.

همان روز یک راست سراغ جلیل نقاد رفتم. جلیل سنش کم و ریز نقش، اما قلدر محله و زبل بود. برادرش جزو سازمان مجاهدین خلق و خودش مؤمن و عشق موتور بود.

موتورهای اوراق می‌خرید، تمیز می‌کرد و می‌فروخت. به‌چشم برهم‌زدنی دل و روده موتور را پایین می‌آورد و دوباره روی هم سوار می‌کرد، خودش هم یک موتور پرشی بزرگ داشت. جلیل را راضی کردم بیاید منطقه بعد ترک موتورش نشستم و با هم سراغ چند نفر و بچه‌های مولوی رفتیم و جمعشان کردم و گفتم که فردا به نخست‌وزیری بیایند. دکتر چمران تا بچه‌ها را دید با همه‌شان مدل مشتی‌ها سلام و علیک کرد. این کار باعث شد دکتر توی دل بچه‌ها نفوذ کند. دکتر به من گفت: چه ورق‌هایی آوردی سید باریکلا.

برایشان توضیح داد: ما یکی یه آرپی‌چی‌زن می‌ذاریم ترک شما، برین تو دل دشمن. به تانک‌هاشون نزدیک بشین، تا آرپی‌چی‌زن، تانک رو شکار کنه و خیلی تیز و سریع برگردین عقب. این کار سرعت عمل و دقت می‌خواد.»

کد خبر 574923

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.