به گزارش خبرنگار ایمنا، سرهنگ محسن عقیلی فرمانده پلیس فرودگاههای پلیس پیشگیری انتظامی کشور اظهار کرد: مأموران پلیس در فرودگاه حضرت امام (ره) با اجرای طرح مبارزه با حمل مواد مخدر از طریق خطوط هوایی، موفق شدند با استفاده از تجربه و مهارت چهرهزنی، ۱۱ نفر از مسافران خروجی به مقصد کشورهای خارجی را درخصوص حمل مواد مخدر شناسایی کنند.
وی افزود: پس از فرایند شناسایی با بهرهگیری از تجهیزات نوین کمک بازرسی مشخص شد این افراد با روش بلع و انباری قصد قاچاق مواد مخدر را دارند که دستگیر شدند. پس از انجام مراحل قانونی، در مجموع ۱۲ کیلو و ۲۴۰ گرم انواع مواد مخدر شامل حشیش، تریاک و شیشه از این ۱۱ نفر کشف شد.
فرمانده پلیس فرودگاههای پلیس پیشگیری انتظامی کشور با اشاره به اینکه متهمان پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضائی شدند، خاطرنشان کرد: پلیس فرودگاههای پلیس پیشگیری انتظامی کشور با استقرار در تمامی مبادی ورودی و خروجی فرودگاهها و رصد افراد سابقهدار، مقابله قاطع با سوداگران مرگ و قاچاقچیان مواد مخدر را در دستور کار مستمر خود قرار داده است.
بیهوش کردن راننده برای سرقت خودرو
اواخر سال گذشته گزارش ناپدید شدن مردی ۵۶ ساله به پلیس پایتخت اعلام شد. همسر او میگفت: شوهرم با ماشین پرایدش مسافرکشی میکند. آخرین بار هم برای مسافرکشی از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. حتی تلفنش هم خاموش است و نمیدانم چه بلایی سرش آمده است.
با این شکایت گروهی از مأموران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند وشماره پلاک خودروی مرد گمشده در اختیار همه واحدهای گشتی قرار گرفت تا اینکه در تعطیلات نوروز، چوپانی در بیابانهای جاده ساوه جسد مردی را پیدا کرد. هرچند در ابتدا جسد بهعنوان مجهولالهویه به پزشکی قانونی منتقل اما با بررسیهای انجام شده معلوم شد که متعلق به مرد ۵۶ سالهای است که همسر او خبر ناپدید شدن او را به پلیس داده بود.
با پیدا شدن جسد، پرونده که حالا جنایی شده بود پیش روی قاضی محمد جواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل قرار گرفت. هر چند علت مرگ مرد گمشده معلوم نبود اما با توجه به اینکه اثری از ماشینش پیدا نشد، فرضیه جنایت با انگیزه سرقت مدنظر قرار گرفت.
مدتی بعد پزشکی قانونی علت مرگ مقتول را اعلام کرد؛ مسمومیت بر اثر خوردن نسکافه مسموم. این یعنی احتمالاً وی قربانی باندی شده بود که پس از سوار شدن بهخودروهای مسافرکش، رانندهها را با تعارف نسکافه مسموم بیهوش و اموال آنها را سرقت میکردند. همچنان که بررسیها ادامه داشت گزارش چند سرقت مشابه در اختیار پلیس قرار گرفت.
اعضای یک باند با برنامهریزی دقیق و در نقش مسافر سوار بر خودروهای مسافرکش شده و پس از بیهوش کردن رانندهها با نسکافه یا شیرموز مسموم، خودروهای آنها را سرقت میکردند. موادی که آنها برای بیهوش کردن طعمههای خود استفاده میکردند چنان قوی بود که طعمهها برای چند روز به کما میرفتند و حتی یکی از آنها همچنان در کما بود.
یکی از طعمههای این باند به مأموران گفت: کار من مسافرکشی با خودروی پرایدم است. در نزدیکی یک بیمارستان در تهران در جستوجوی مسافر بودم که یک نفر هراسان نزد من آمد و خواست بهصورت دربستی وی و همراهان خود را به منطقهای در تهران ببرم. آنها سه نفر بودند که یکی بیمار بود و دو نفر دیگر زیر بغل او را گرفته بودند. چنان خوب نقش بازی میکردند که به آنها شک نکردم. برای همین وقتی به من نسکافه تعارف کردند، قبول کردم. بعد از خوردن آن اما دچار خواب آلودگی شدم و دیگر چیزی نفهمیدم. وقتی بههوش آمدم در بیمارستان بودم و فهمیدم که چند روز در کما بودهام و دزدان ماشین و تمام مدارکم را سرقت کردهاند.
یکی از طعمههای این گروه راننده یک خودروی تیبا بود. وی با خوردن شیرموز مسموم که سارقان به او تعارف کرده بودند چند روز به کما رفته و خودرو وی سرقت شده بود. او پس از اینکه از بیمارستان مرخص شد در سایتهای خرید و فروش ماشین مدام جستوجو میکرد تا اینکه چشمش به عکس ماشین خودش افتاد که برای فروش آگهی شده بود.
ماشین را زیر قیمت آگهی کرده بودند و او با شمارهای که پای آن نوشته شده بود تماس گرفت و با فروشنده قرار گذاشت. وی همزمان ماجرا را به پلیس اطلاع داد و همین منجر به دستگیری دو نفر از اعضای باند سرقت شد. متهمان اعتراف کردند که در قالب یک باند شش نفره فعالیت دارند و با اطلاعاتی که آنها در اختیار پلیس قرار دادند تمام اعضای این باند یکی پس از دیگری دستگیر شدند.
نقشه عجیب برای سرقت از زن خانه دار
مأموران قلابی همیشه در کمین شما هستند. مأموران قلابی با نقشههایی به سراغ شما میآیند که حتی به عقل جن هم نمیرسد. مأموران قلابی در اجرای نقشههای خود از مهندسی معکوس استفاده میکنند و با ایجاد رعب و ترس در شما نقشه خود را عملی کنند. نقشههای متفاوت با ترفندهای وحشتناک، راههایی که تبهکاران برای رسیدن به اهداف شوم خود استفاده میکنند. در این گزارش به سراغ ماجرای هولناکی رفتهایم که برای یک زن تهران رخ داد. ماجرایی که میتوانست به قیمت جان او تمام شود.
ماجرا به صبح یکی از روزهای بهمن ماه امسال بازمی گردد، وقتی که زن خانه زن جوانی در تهران به صدا در آمد. زن جوان گوشی آیفون خانه را که برداشت صدای مردی از آن طرف آیفون به گوش رسید. مرد با لحنی کاملاً رسمی گفت خانم از طرف دادگاه ابلاغیه دارید. شنیدن کلمه ابلاغیه ترس را به جان زن جوان انداخت.
زن جوان بلافاصله از پلهها پایین آمد، مرد جوانی که در دستش پر از نامه بود برگهای که اسم و فامیل زن جوان روی آن بود را نشان داد و درخواست کرد برای مطابقت دادند مشخصات کارت ملی خود را نشان دهد. زن جوان هم که هنوز در شوک ماجرا به سر میبرد برای آوردن کارت ملی دوباره به طرف واحد آپارتمان خود رفت.
اولین قدم از نقشه شوم مرد جوان گرفته بود و حالا باید وارد فاز دوم نقشه میشد. او به زن جوان گفت برای اینکه دوباره به پایین نیایید پشت درواحد آپارتمان میایستم. نقشه درست از آب در آمد و مرد و زن همراه هم به واحد مراجعه میکنند. زن جوان بی خبر از حادثه شومی که در انتظارش است وارد خانه میشود اما د رخانه را نمیبندد. در این زمان مرد وارد خانه شده و در را پشت سرش میبندد.
و حالا وقت اجرای مرحله پایانی نقشه است. سارق پس از اینکه زن جوان را مورد ضرب و شتم قرار داد سپس دست و پایش را میبنند. هرچه طلا و پول در خانه بود را به سرقت برد و زن جوان را به امان خدا رها کرد. بعدازظهر که یکی از اعضای خانواده به خانه بر میگردد با صحنهای هولناک روبهرو میشود. زن جوان این بار جانش نجات پیدا کرد و از پلیس درخواست کمک کردند.
ماجرای هولناکی که برای زن جوان رقم خورد زنگ هشداری است برای شهروندان. با اینکه پلیس بارها درباره مأموران پلیس قلابی، ضابطان قضائی قلابی و حتی مأموران آب و برق و گاز قلابی هشدارهای زیادی داده است اما متأسفانه هنوز شاهد ماجراهایی هستیم که نشان میدهد یک شهروند به راحتی در دام تبهکاران میافتد.
قتل دوست برای کتانی گرانقیمت
رسیدگی به این پرونده از مردادماه سال ۱۴۰۰ به دنبال انتقال پیکر خونین پسر ۱۸ سالهای به نام بهزاد به بیمارستان در جنوب تهران آغاز شد. وی که از ناحیه سینه چاقو خورده بود تحت درمان قرار گرفت اما ساعتی بعد به خاطر خونریزی شدید تسلیم مرگ شد.
شواهد نشان میداد بهزاد در درگیری با دوست ۲۰ ساله خود به نام پرهام کشته شده است. با افشای این ماجرا مأموران پلیس مقابل خانه پدری پرهام در مولوی رفتند و وی را بازداشت کردند. متهم جوان در همان بازجویی مقدماتی به درگیری با دوست خود و قتل اعتراف کرد.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و بهزاد مدتها بود با هم دوست بودیم. او چند ماه قبل مبلغ دو و نیم میلیون تومان از من پول قرض کرده و قرار بود تا هفته بعد آن را به من پس بدهد اما هر بار میگفت وضع مالی خوبی ندارد و از من مهلت میخواست. چون ما با هم دوستهای صمیمی بودیم من قبول میکردم. آخرین بار بهزاد مقابل خانه ما آمد تا با من صحبت کند که چشمم به کتانیهای نو او افتاد. از او پرسیدم کتانیها را به چه قیمتی خریده است. وقتی فهمیدم مبلغ زیادی بابت کتانی داده در حالی که قرض مرا پس نمیداد به او اعتراض کردم و سر این موضوع با هم درگیر شدیم.
بهزاد به رویم چاقو کشید و من اصلاً توقع چنین رفتاری را از او نداشتم. من هم برای دفاع از خودم چاقوی ضامن داری را که در جیب داشتم بیرون آوردم. میخواستم یک ضربه به کتف او بزنم اما چاقو ناخواسته به سینه او برخورد کرد و من که ترسیده بودم فرار کردم. باور کنید من خصومتی با بهزاد نداشتم و هرگز راضی به مرگ او نبودم. بعد از قتل ترسیدم و فرار کردم. چون پدر و مادرم از هم جدا شدهاند سراغ خواهر ۹ سالهام رفتم تا برای آخرین بار او را ببینم. دوباره به خانه برگشته بودم که دستگیر شدم.
به دنبال اظهارات پسر جوان و بازسازی صحنه جرم پرونده وی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا به زودی به جرم وی رسیدگی شود. این در حالی است که پدر و مادر بهزاد برای پرهام حکم قصاص خواستهاند.
راز سطل بالای یک میلیارد تومانی
یک میلیارد تومان طلا که به اشتباه در سطل زباله انداخته شده بود، با پیگیری پلیس آگاهی شهرستان کنگان استان بوشهر از خانه مرد زبالهگرد پیدا و تحویل صاحبش شد. مرد زبالهگرد با کرایه خودروی دربستی قصد داشت به اصفهان برود و طلاها را بفروشد که در اجرای نقشه خود ناکام ماند.
اولین صحنه که مرد جوان بعد از ورود به خانه خود در یکی از محلههای کنگان با آن روبهرو شد، برگهای بود که همسر او روی آن نوشته بود «یادت نره». این دو کلمه برای آنها مثل رمز گاوصندوقی یک میلیاردی بود. برگه را برداشت و به سمت سطل زباله رفت. در آن را باز کرد اما با صحنهای روبهرو شد که باورش سخت بود. هیچ اثری از بسته طلاها نبود، طلاهایی که قبل از سفر داخل سطل زباله مخفی کرده بود.
مرد جوان نیز اظهار میکند: عادت داشتیم هر وقت به مسافرت میرفتیم، طلاهای همسرم را در میان فویل آلومینیومی پیچیده و در سطل زباله مخفی میکردیم. چند وقت قبل در محله ما یکی از اهالی یادش رفته بود طلاها را از سطل بردارد و همراه زباله بیرون گذاشته بود. برای اینکه این اتفاق برای ما رخ ندهد، برگهای روی در میچسباندیم تا یادمان نرود اول طلاها را از سطل زباله برداریم. ۲۸ فروردین امسال برای عیادت از مادر همسرم راهی شیراز شده و بعد از دو روز وقتی به خانه برگشتیم اثری از طلاها نبود.
این زوج ابتدا تصور کردند دزدی وارد خانه شده و طلاها را سرقت کرده اما با وارسی خانه متوجه شدند تمام راههای ورود به خانه مسدود است. یکبار دیگر آنچه قبل از سفر رخ داده بود را مرور کرده و دریافتند، قبل از سفر مرد جوان طلاها را مخفی کرده و بعد سراغ ماشین رفته بود تا آب و روغنش را چک کند.
همسر وی هم بدون اطلاع از مخفی کردن طلاها، کیسه را داخل سطل مکانیزه جمعآوری زباله در نزدیکی منزل میاندازد «طلاهای همسرم همراه دو ساعت رادو را که یک میلیارد تومان ارزش داشت داخل سطل زباله انداخته بودیم و وقتی فهمیدیم دو روز از آن گذشته بود. هیچ امیدی به پیدا کردن طلاها نداشتم. با پلیس تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم.
با گزارش این خانواده پای پلیس به ماجرا باز شد. سرهنگ رهام رضایی، فرمانده انتظامی شهرستان کنگان استان بوشهر که همکارانش در پلیس آگاهی با حس کارآگاهی خود توانسته بودند، طلاهای گمشده را بعد از ۲۴ ساعت به این زوج بازگرداند، اظهار کرد: متأسفانه تصوری بین عامه مردم وجود دارد که اگر طلا را میان فویل آلومینیومی قرار دهند، با دستگاههای طلایاب قابل ردیابی نیست. این خانواده نیز طلاها را در میان فویل قرار داده و در سطل زباله مخفی کرده بودند اما ناهماهنگی آنها باعث شد، طلاها را در سطل زباله بیرون از خانه بیندازند.
اولین راهکاری که به ذهن کارآگاهان رسید، بررسی دوربینهای مداربسته اطراف خانه شاکی بود اما هیچکدام از دوربینها سطل مورد نظر را پوشش نمیداد. در بررسی فیلم دوربینهای دیگر، متوجه مرد زبالهگردی شدند که کیسهای در دست داشت و سطلها را وارسی میکرد. خط سیر حرکت او را بررسی کرده و مطمئن شدند، او سطل زباله مورد نظر را جستوجو کرده و احتمال برداشتن طلاها از سوی او وجود دارد. حالا باید هویت این مرد شناسایی میشد.
شاکی عکسی از چهره این مرد را چاپ کرد و سراغ افرادی رفت که در آن منطقه ضایعات و زباله جمع میکردند. با نشان دادن عکس به آنها بعد از ۲۴ ساعت اسم و آدرس مرد زبالهگرد را پیدا کرد و شبانه همراه سرگرد مقابل خانه او رفتند. رضایی خاطرنشان کرد: وقتی مرد زبالهگرد در را باز کرد مأمور پلیس همراه شاکی، کارت خود را نشان داد و درباره ماجرای طلاها پرسید اما آن مرد منکر زبالهگردی بود و میگفت کارش بنایی و چاهکنی است.
او در ادامه وقتی با دلایل پلیسی روبهرو شد، قبول کرد طلاهای شاکی را پیدا کرده و در خانهاش است. به داخل رفت و بعد از ۱۰ دقیقه، شاکی را به خانه خود دعوت کرد. طلاها را در باغچه خانهاش دفن کرده بود. آن را بیرون آورد و تحویل شاکی داد.» بررسیهای بیشتر نشان داد، مرد زبالهگرد برای صبح روز بعد خودرویی دربست اجاره کرده بود تا به اصفهان برود و طلاها را بفروشد اما با اقدام سریع شاکی و پلیس، ناکام ماند.
نظر شما