تکرار جنایت‌های بی‌مکافات

شوک قتل‌های ناموسی که در سال‌های اخیر با پرونده‌هایی مانند قتل مبینا، هرازگاهی به جامعه وارد می‌شود، به دلیل نادیده گرفته شدن فرایندهای تولید خشونت از یک سو و بی‌اهمیتی به نقش تربیت در آینده فرد و جامعه، این نوع قتل‌ها با پرونده‌هایی مانند قتل زن جوان اهوازی، همچنان قربانی می‌گیرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، دو روز پیش بود که انتشار تصاویری از مردی که با سر بریده همسر جوان خود در کوچه‌های شهر اهواز می‌گشت، احساسات عمومی را در فضای مجازی جریحه‌دار کرد. «عباس حسینی‌پویا» دادستان اهواز با اشاره به دستگیری قاتل که همسر این زن جوان بود، اظهار می‌کند: این زن جوان به کشور ترکیه فرار کرده و از آنجا تصاویری را برای همسر خود فرستاده بود که سبب تحریک احساسات همسرش شده است.

وی با بیان اینکه انگیزه این قتل ناموسی بوده است، می‌افزاید: پدر مقتول دختر خود را به ایران باز می‌گرداند و زمانی که همسر دختر جوان متوجه حضور همسرش در اهواز می‌شود، جرأت پیدا می‌کند و برای کشتن وی اقدام می‌کند. دادستان اهواز از برخورد شدید با متهمان این پرونده خبر می‌دهد و می‌گوید: علاوه بر بحث قتلی که اتفاق افتاده، گردن زدن این خانم در ملأعام نیز جرم است؛ همچنین اگر ثابت شود که افرادی تعمداً اقدام به انتشار این فیلم‌ها کرده‌اند بازداشت خواهند شد.

ساز و کاری برای مجازات تهدیدکنندگان خرده فرهنگ‌ها

هنجارهای حاکم بر جوامع سنتی که از ساختار اجتماعی و تجربه زیسته آن‌ها ناشی می‌شود، برای پیشگیری از جرایم اجتماعی سازوکار خشنی به نام قتل ناموسی را تعریف کرده‌اند که هدف اصلی این سازوکارها، محدودسازی رفتار و آرزوهای بشری، کاهش نابه‌هنجاری اجتماعی و تهدید کج‌روها و خرده فرهنگ‌ها به مجازات است تا از وقوع رفتارهایی که وجدان یا عصبیت جامعه را تحریک یا جریحه‌دار می‌کند، خودداری شود.

قتل ناموسی به کشته شدن زنانی گفته می‌شود که توسط اعضای درجه یک خانواده، فامیل، جامعه یا به حکم ریش‌سفیدان و بزرگان جامعه انجام می‌شود. این اصطلاح در اصل به نوعی رفتار غیراخلاقی و ضدهنجار اجتماعی گفته می‌شود که در نوع خود کج‌روی به شمار می‌رود و در عرف جامعه شرف، اعتبار و وجهه اعضای خانواده را تهدید می‌کند و تنها راه زدودن این داغ و ننگ اجتماعی، تطهیرسازی آن با قتل ناموس است! قتل ناموسی در جوامع سنتی برای راضی کردن احساسات جریحه‌دار شده وجدان اجتماعی و برای جدا کردن برچسب از خانواده‌هایی انجام می‌شود که بنا بر فشار اجتماعی باید به این عمل اقدام کند و هدف اصلی این عمل، مجازات کج‌روانی است که نظم اجتماعی را به چالش کشیده و از فرامین جامعه سرباز زده‌اند.

در ایران قتل‌ها به دسته‌های مختلفی از جمله عمد و غیرعمد تقسیم می‌شود که قتل‌های ناموسی، نمونه بارز قتل‌های عمد هستند؛ در حالی که قانون‌گذار تخصیصاتی برای آن قائل شده و آن را از حالت عمد خارج کرده و حتی از عمل مرتکب نیز حمایت کرده است. حاکم بودن فرهنگ‌ها و سنت‌های مردسالاری، تضادهای فرهنگی، عوامل محیطی، رسانه‌های گروهی، اختلالات درونی و علل اجتماعی و مذهبی، برخی از مهم‌ترین عوامل بسترساز قتل‌های ناموسی به شمار می‌آید.

تکرار جنایت‌های بی‌مکافات

فضای مجازی و رقم خوردن فاجعه هولناک

احسان کاظمی، روان‌شناس و مدرس آموزش خانواده در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا، اظهار کرد: اتفاقی که در شهر اهواز رخ داد، جزو دسته جنایت‌های ناموسی قرار می‌گیرد که فرد با تصور اینکه ناموس، اعتبار، خانواده و قومش به خطر افتاده است این رفتار را برای خود توجیه می‌کند؛ یعنی حق خود می‌داند که دست به چنین اقدامی بزند.

وی درباره علنی شدن جنایت در ملأعام افزود: باید در درجه نخست از دیدگاه آسیب‌شناسی روانی به موضوع نگاه کنیم؛ یعنی اینکه فرد تا چه حد و چطور می‌تواند یک رفتار نادرست و جنایت‌کارانه را علنی کند.

این مشاور و مدرس آموزش خانواده قتل فجیع یک زن در اهواز را دارای دو جنبه دانست و گفت: جنبه نخست، بررسی فردی این موضوع است؛ یعنی فردی که مرتکب جنایت شده و جنبه دیگر تأثیرات روانی است که می‌تواند روی جامعه بگذارد، اما از این نکته غافل نشویم که وقتی عملی این چنینی در یک جامعه شهری رخ می‌دهد، انتشار تصاویر آن در فضای مجازی، ابعاد هولناک‌تری دارد.

وی افزود: تا پیش از رواج استفاده از فضای مجازی، هرازگاهی خبرهایی از گوشه و کنار کشور درباره چنین جنایت‌هایی می‌شنیدیم اما آن را نمی‌دیدیم؛ شاید عده محدودی که در همان خیابان و محله زندگی می‌کردند، چنین صحنه‌هایی را می‌دیدند و قدرت انتشار و بازگویی این مطلب بسیار محدود بود و چه بسا افراد زیادی آن را باور نمی‌کردند، اما از وقتی که فضای مجازی آمد و فکر کردیم که هر چیزی که دیدیم، می‌تواند جالب و قابل انتشار باشد، فاجعه هولناک رقم خورد.

کاظمی اتفاق رخ داده در اهواز را یک مسئله پلیسی، جنایی و قضائی خواند و ادامه داد: بررسی این موضوع به عهده پلیس و نیروی امنیتی است اما مسئله مهم دیگر این است که چطور جامعه برای خودش انتشار آن را مجاز می‌داند و شاید حتی یک لذت مازوخیستی و سادیستی یعنی خودآزارانه و دیگرآزارانه از انتشار چنین تصاویر هولناکی در فضای مجازی می‌برد.

وی درباره زنجیره جنایت رخ داده، توضیح داد: حلقه نخست این است که فردی با هر توجیهی، خطایی را مرتکب شده است و در حلقه بعدی، دو نفر او را به قتل رسانده‌اند؛ خطای سوم این است که تصاویر این جنایت در سطح جامعه علنی شده و حلقه چهارم آسیب این است که عده‌ای از صحنه جنایت، فیلم‌برداری و آن را منتشر کردند، در حلقه پنجم دیگران نیز تصاویر را دیده‌اند و دست به بازنشر آن زدند و حلقه ششم این است که رسانه‌ها با عجله می‌خواهند درباره این موضوع صحبت کنند و همه این حلقه‌ها به بازنشر بیشتر جنایت کمک می‌کند.

بازنشر چنین تصاویری حساسیت افراد را از بین می‌برد

این مشاور خانواده با اشاره به تکرار جنایت‌های ناموسی در سال‌های اخیر و فراموشی آن‌ها پس از مدتی، افزود: بارها اتفاقاتی از این دست رخ داده و درباره آن روان‌شناسان و جامعه‌شناسان سخن گفته‌اند؛ در حالی که باید جلوی تکرار این حلقه‌ها را گرفت یعنی جامعه را به شیوه دیگری، نه تنها آگاه کنیم بلکه مهارت هم بیاموزیم؛ چون آگاه‌سازی بدون مهارت‌آموزی خطرناک است.

وی درباره تأثیرات روانی این اتفاق ادامه داد: نخستین پیامد، ایجاد حساسیت و دوم عادی شدن حساسیت و سوم فروکش کردن حساسیت است؛ چون در فضای مجازی، تصاویری از این دست زیاد دیده می‌شود، اما بهتر است بگوییم که مسئله مهم دیگر در این میان این است که بازنشر چنین تصاویری در جامعه، حساسیت افراد را نسبت به آن از بین می‌برد.

خطر به هم ریختن قضاوت‌های اخلاقی جامعه

کاظمی خطر دیگر را به هم ریختن قضاوت‌های اخلاقی افراد جامعه درباره این حوادث دانست و گفت: اکنون ممکن است عده‌ای بگویند که زن خطاکار باید مجازات می‌شد و گروه دیگری بگویند قاتل حق داشته است در زندگی خودش هر تصمیمی بگیرد. خطر اینجاست که در جامعه‌ای که قضاوت‌های اخلاقی به هم بریزد، هر چیزی می‌تواند درست یا نادرست باشد؛ ولی هیچ‌گاه کسی نمی‌فهمد که چه کاری درست است و چه کاری درست نیست.

وی درباره ابزارهای قانونی برای جلوگیری از بازنشر چنین تصاویری در جامعه، گفت: بزرگ‌ترین قانون، تربیت است؛ نمونه این موضوع تصاویری است که برخی پدر و مادرها از اشتباهات فرزندان‌شان در کلاس‌های آموزش مجازی منتشر کرده، با این کار، فرزندان خود را مضحکه می‌کنند.

بررسی موردی جنایت‌های ناموسی، راه به جایی نمی‌برد

این مدرس آموزش خانواده با اشاره به اینکه بررسی موردی جنایت‌های ناموسی، راه به جایی نمی‌برد افزود: برخی مشکلات اجتماعی، عوارض معضلات دیگر است مانند آبریزش بینی که خودش بیماری نیست بلکه عارضه سرماخوردگی است؛ بنابراین نباید به موردها توجه کرد. همان‌طور که اشاره شد، بزرگ‌ترین قانون برای تکرار چنین مشکلاتی، تربیت است یعنی هر یک از ما این طور تربیت شویم که اصول بهداشت روانی را رعایت کنیم.

وی افزود: از مهم‌ترین اصول بهداشت روانی این است که هر آنچه به سلامت و آرامش روان افراد ضربه وارد می‌کند را نبینند، نشنوند، نگویند و حتی نخورند. باید به این موضوع بپردازیم که اتفاقی افتاده است و قانون باید با آن برخورد کند اما سوال اینجاست که چرا مردم دوست دارند این تصاویر را ببینند؟

خانواده در اولویت خانواده نیست

کاظمی نخستین نیاز افراد جامعه را آگاهی‌بخشی برای ندیدن و بازنشر نکردن تصاویر هولناک دانست و افزود: هنوز برخی مردم برای حل مشکلات خود به فالگیر مراجعه می‌کنند تا مشاور؛ طبیعی است که هنگام بازنشر تصاویر نیز کسی به این موضوع فکر نمی‌کند که همه گروه‌های سنی و افراد جامعه را در معرض آسیب قرار می‌دهد.

وی نمایش علنی کشتار و قتل یک زن را آسیبی جدی برای جامعه توصیف کرد و گفت: اگر بدانید در شهری زندگی می‌کنید که چنین جنایت‌هایی وجود دارد چه مرد باشید و چه زن یا در هر گروه سنی، احساس ناامنی می‌کنید و حتی اگر در امنیت مطلق باشید، احساس ناخوشایندی خواهید داشت.

این مشاور خانواده بهترین راهکار برای پیشگیری از تکرار چنین حوادثی را تربیت معرفی کرد و ادامه داد: بسیاری از افراد برای زندگی کردن تربیت نشده‌اند و در کشور ما هیچ ارگان یا سازمانی مسئول تربیت انسان نیست. در کشوری مانند ترکیه وزیر خانواده انتخاب می‌شود اما در جامعه ما بزرگ‌ترین معضل اینجاست که خانواده در اولویت خانواده نیست و به همین دلیل مشکل تربیت داریم و تا زمانی که افراد سالمی تربیت نکنیم، هیچ اتفاق زیبایی در جامعه رخ نخواهد داد.

عوامل جامعه‌پذیر کننده در حال کاشتن بذرهای نفرت

مرتضی پدریان، جامعه‌شناس درباره تکرار قتل‌هایی مانند مبینا توسط پدرش، مأمور نیروی انتظامی و به تازگی، یک زن ۱۷ ساله توسط شوهر و برادر همسرش به خبرنگار ایمنا، می‌گوید: نکته مهمی که در جامعه ما وجود دارد این است که در بخش‌های مختلف فرایند جامعه‌پذیری و عوامل جامعه‌پذیرکننده افراد که نهاد خانواده، آموزش و پرورش، رسانه‌های جمعی و شبکه دوستان را شامل می‌شود به شدت بذرهای نفرت در حال کاشته شدن هستند.

وی کاشتن بذرهای نفرت چه در سطح خرد و چه کلان هر جامعه را باعث خشونت‌گرا شدن آن می‌داند و می‌افزاید: یکی از مهم‌ترین دلایل تکرار چنین جنایت‌هایی این است که به شکل‌ها و روش‌های مختلف در جامعه ما، بذرهایی از نفرت را در مدل‌های مختلف در جامعه می‌کاریم و خروجی آن خشونت و پرخاشگری در شکل‌های مختلف می‌شود.

این جامعه‌شناس با اشاره به افزایش شکل‌های متنوع خشونت از کلامی، رفتاری تا خشونت‌های فیزیکی، می‌گوید: اگر یکی دو دهه به گذشته برگردیم می‌بینیم که بیشتر رفتارهای پرخاشگرانه در جامعه ما از نوع خشونت‌های کلامی بوده و این پرخاشگری‌های کلامی در درون ذهن افراد نهادینه شده است؛ اما چون دیگر پرخاشگری‌های کلامی پاسخگوی ارضای نیازهای خشم و نفرت درونی افراد نیست، امروزه به سمت پرخاشگری‌های رفتاری گرایش پیدا کرده‌اند.

رواج انواع پرخاشگری‌های فیزیکی در جامعه

وی خروجی گرایش به پرخاشگری‌های رفتاری را خشونت‌های فیزیکی می‌داند و می‌گوید: امروز در جامعه شاهد انواع مختلف پرخاشگری‌های فیزیکی هستیم از کشتن مبینا توسط پدرش گرفته تا قتل مأمور نیروی انتظامی و به تازگی هم یک زن ۱۷ ساله توسط شوهر و برادر همسرش به قتل می‌رسد.

پدریان چنین حوادث تلخی را نوک قله کوه یخی توصیف می‌کند که از دل آب سر برآورده است و می‌افزاید: در پایین این پدیده، پرخاشگری‌های دیگر به شدت در جامعه افزایش یافته است؛ بنابراین باید گفت که این بذری است که خودمان در سال‌های گذشته در جامعه کاشته‌ایم و امروز محصول آن را به شکل پرخاشگری در شکل‌های مختلف می‌بینیم.

وی با اشاره به تأثیر غیرقابل انکار فرایندهای جامعه‌پذیری بر افراد از زمان تولد تا بزرگسالی، یادآور می‌شود: اگر ارتباط افراد جامعه با عشق، دوستی، نوع دوستی، محبت، با هم بودن و نگاه انسانی به یکدیگر شکل می‌گرفت، خروجی دیگری داشت؛ اما اکنون که فرایند جامعه‌پذیری با نفرت، کینه، عقده‌ها و تحقیرهای فروخفته انجام شده است، شاهد پیامدهای دیگری هستیم.

تکرار جنایت‌های بی‌مکافات

از افسردگی تا قتل در نتیجه عقده‌های فروخورده

این آسیب‌شناس اجتماعی با انتقاد از ادامه کاشت بذرهای کینه و نفرت در جامعه، ادامه می‌دهد: بسیاری از افراد به گونه‌ای جامعه‌پذیر می‌شوند که عقده‌های فروخفته دارند و این کینه‌های فروخورده خود را به شکل‌های گوناگونی از افسردگی و بیماری‌های روانی گرفته تا خودکشی و دیگرکشی نشان می‌دهد.

وی با اشاره به تأثیر مسائل اقتصادی و نابرابری‌های اجتماعی به افزایش خشم در بین افراد جامعه، توضیح می‌دهد: وقتی افراد بی‌عدالتی‌های اقتصادی و شکاف‌های طبقاتی را می‌بینند از جمله اینکه یک فرد برای به دست آوردن نان شب خود ناچار به کارهای سخت یا انواع اعمال خلاف است و از سوی دیگر افرادی هستند که سوار خودروهای چند ده میلیارد تومانی می‌شوند و ثروت‌های غیرقابل شمارش دارند، همه اینها به افزایش عقده‌های اجتماعی دامن می‌زند.

پدریان بی‌عدالتی‌های اجتماعی را نیز یکی دیگر از زمینه‌های رواج پرخاشگری در جامعه معرفی می‌کند و می‌گوید: به عنوان مثال اینکه یک جوان پس از پایان تحصیلات عالی خود، متوجه می‌شود که هیچ جایگاهی برای او تعریف نشده یا اجازه هیچ گونه فعالیت‌های اجتماعی که در آن شادی، هیجان، عشق و دوستی وجود داشته باشد به افراد داده نمی‌شود، روند افزایش عقده‌های فروخورده همچنان ادامه می‌یابد.

وی تفاوت یک آسیب‌شناس اجتماعی با حقوقدانان را در نوع نگاه آن‌ها به مسائل می‌داند و ادامه می‌دهد: جامعه‌شناس سراغ علت‌های شکل‌گیری آسیب‌های اجتماعی است در حالی که حقوقدانان بر اساس نقش و جایگاه اجتماعی خود به سراغ معلول‌های اجتماعی می‌روند.

قانونی که بازدارنده نیست

این جامعه‌شناس اظهار می‌کند: باید ببینیم چه اتفاقی افتاده که یک نفر به راحتی حاضر است سر زن یا همسر خود را از تن جدا کند! درست است که عوامل بازدارنده قانونی می‌تواند به عنوان یک عامل کنترل رسمی در جلوگیری از تکرار این اتفاقات نقش داشته باشد، اما این قوانین چندان بازدارنده نیست و باید عوامل اجتماعی چنین حوادثی را نیز مورد توجه قرار دهیم.

وی با انتقاد از بی‌توجهی جامعه به شناخت متغیرهای مستقل علت‌ها و دلایل شکل‌گیری کنش‌های ناهنجار اجتماعی، توضیح می‌دهد: اگر بخواهیم جامعه شاهد قتل‌هایی مثل رومینا، فرمانده پاسگاه و زن ۱۷ ساله در اهواز نباشد، باید علت‌های شکل‌گیری چنین کنش‌هایی از نظر جامعه‌شناختی، آسیب‌شناختی و روان‌شناسی اجتماعی بررسی و سپس حذف و تعدیل شود؛ در غیر این صورت حکم‌هایی مانند اعدام یا زندان‌های طولانی، نمی‌تواند زمینه شکل‌گیری چنین رفتارهایی در جامعه را از میان ببرد.

پدریان با اشاره به اینکه نقش کنترل‌های بیرونی و رسمی در پیشگیری از چنین حوادثی پررنگ و قوی نیست، می‌گوید: باید برای ساختارهای اجتماعی که جامعه را به سمت پرخاشگری و خشونت هدایت می‌کند، فکری کرد؛ به عنوان مثال کمرنگ شدن نقش امید در جامعه می‌تواند افراد را به سوی افسردگی و فرورفتن در خود یا انتقام گرفتن از جامعه در شکل‌های مختلف، هدایت کند.

وی ساده‌ترین تعریف امید را انتظار به تحقق نشستن تلاش دیروز و امروز هر فرد در آینده خود بیان می‌کند و می‌افزاید: در جامعه ما بسیاری از افراد ثمره و نتیجه‌ای از درس خواندن یا کار کردن ندارند، به عبارتی امید افراد در حال تبدیل به ناامیدی است و وقتی که هیچ بذر امیدی در جامعه کاشته نشده و فرد افق روشنی از تلاش‌های دیروز و امروز خود، برای فردا نمی‌بیند، همین امر باعث می‌شود نسبت به جامعه عقده و کینه پیدا کند و آن را در جامعه فرو بریزد.

وی شکل‌های مختلف انتقام‌گیری افراد را شامل وندالیسم، خودکشی، افسردگی، دیگرکشی و قتل می‌داند و می‌گوید: سمت و سوی جامعه ما طی سال‌های گذشته، باعث شده امروز به این نقطه برسیم و باید برای تغییر این روند فکری کرد.

کد خبر 553867

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.