زنوزی‌ها از جان فوتبال چه می‌خواهند؟

پایان قصه مالکیت خصوصی تراکتور، ناگهانی‌تر از آنچه تصور می‌شد رخ داد، اما هنوز یک سوال بی‌جواب باقی ماند؛ زنوزی از فوتبال و باشگاه‌داری چه می‌خواست؟

به گزارش خبرنگار ایمنا، واگذاری تراکتور با انبوهی از بدهی‌ها به هیئت فوتبال آذربایجان شرقی، آن هم چند مانده به دیدار حساس نیمه‌نهایی تی‌تی‌ها مقابل النصر تا دندان مسلح خبر بهت برانگیزی بود. تراکتوری که با مالک خصوصی تا همین فصل قبل دوجین ستاره را دست چین می‌کرد و به تبریز می‌آورد، حالا روزهای سیاهی را به انتظار نشسته است. در این سال‌ها صحبت‌های زنوزی رویاهای بزرگی را در ذهن طرفداران تراکتور ساخته بود و آن‌ها دل خوش به مالک متمول باشگاه‌شان داشتند؛ غافل از آنکه چه تقدیر شومی با زنوزی برایشان مقدر شده است.

سوال مهم‌تر اما اینجا است؛ زنوزی و امثال او از باشگاه‌داری دقیقاً چه می‌خواهند؟ او که بیزینس و هلدینگ موفقی دارد چرا باید بیاید این چنان در فوتبال ریخت و پاش کند و بدون برداشتی مالی، همه را بگذارد و برود؟ به طور کلی باشگاه‌داری خصوصی در ایران اگر چه سابقه طولانی ندارد، اما نمونه‌های زنوزی را به کرات به خود دیده است. از درخشش و افول دو ساله استیل آذین با تکیه بر ثروت هنگفت هدایتی در اوایل دهه ۹۰ تا بیراهه شهر خودرو با حمیداوی که داستان عجیب و غریبش هنوز فوتبال دوباره جان گرفته مشهد را رها نکرده است.

هر چند مالکیت افراد بر باشگاه اتفاق عجیبی در دنیا فوتبال امروز به شمار نمی‌رود اما آنچه نمی‌توان هضمش کرد این است که عملاً فوتبال در ایران یک صنعت نیست و بدون حق پخش و سایر درآمدهای اصلی باشگاه‌ها نظیر دیگر نقاط جهان، چطور افراد راغب به تیم‌داری می‌شوند؟ ماجرا آنجا جالب‌تر می‌شود که بدانیم از اتفاق اکثر این افراد اقتصاد را به خوبی می‌شناسد و به همین دلیل هم چنین سرمایه‌های هنگفتی به جیب زده‌اند و علیرغم این شم اقتصادی بالا، تن به سرمایه‌گذاری در حوزه‌ای غیر سود ده می‌دهند!

شاید خیلی‌ها بر این باور باشند که علاقه به فوتبال باعث شده تا چنین افرادی به فکر باشگاه‌داری بیافتند اما سرمایه گذاری چند ده میلیاردی آن هم به صرف علاقه اگر چه غیرممکن نیست اما دلیلی چندان قانع کننده به نظر نمی‌رسد. آنچه که از همه این دلایل بیشتر به واقعیت فوتبال در ایران نزدیک است، رسیدن شهرت از طریق فوتبال و به تبع آن، درآمدی است که مالکان به واسطه شهرت‌شان کسب می‌کنند.

برای درک بیشتر این موضوع بد نیست به بخشی از صحبت‌های محمدرضا زنوزی در برنامه عیدانه فرمول یک سال قبل نگاهی بیاندازیم. مهم‌ترین بخش صحبت‌های مالک آن زمان تراکتور نه استفاده از لفظ "پیروزی" به جای "پرسپولیس" و نه تکرار تئوری پرسپولیسی بودن وزیر ورزش بود، بلکه نکته کلیدی مصاحبه او با علی ضیایی بخشی بود که مراوده مالی خود با باشگاه تحت مالکیتش را این طور شرح داد و گفت: "هزینه فوتبال را من یا آن یکی تیم (مالک) پرداخت می‌کند و از حاشیه فوتبال سود می‌برم! ".

این چند کلمه شاید صادقانه‌ترین روایت از چرایی میل مالکان خصوصی به باشگاه‌داری در فوتبال ایران باشد. به عبارتی سرمایه‌گذاری در فوتبال پر سر و صدا ایران با طرفداران تیفوسی شاید به شکل مستقیم برگشت سرمایه‌ای نداشته باشد اما چنان شهرت و اعتباری به فرد هدیه می‌دهد که به واسطه آن، بتواند از همین حواشی پول هنگفتی به جیب بزند. زنوزی را در نظر بگیرید، با وجود مالکیت ایرلاینی سرشناس و چند شرکت صنعتی، تولیدی و خدماتی پیش از حضورش در تراکتور چندان در اذهان عمومی فرد شناخته شده‌ای نبود اما به یکباره با حضور در تراکتور، شهرت نسبتاً خوبی به دست آورد که این موضوع قطعاً برای او و هلدینگ عظیمش در فعالیت‌های اقتصادی پیش رو تأثیر بسزایی خواهد داشت.

حالا زنوزی یا شرکت‌هایش پا هر قرارداد تجاری که بنشینند، با شهرت خوبی که دست و پا کرده‌اند جلوتر از رقبا هستند و این یعنی خرج‌های او در تراکتور باعث شده تا زمینه درآمدزایی کلانی برای او به وجود آید. این احتمالاً همان علتی است که پا سرمایه‌داران بزرگی را به فوتبالی باز کرده که هیچ سودی در آن نیست. خطری که آینده فوتبال ایران و تیم‌های ریشه داری مثل تراکتور را تهدید می‌کند چرا که عملاً مالکی که سودای در آمد از باشگاه را نداشته باشد و تنها برای بارورسازی نام و آوازه خود پا به میدان تیم‌داری بگذارد، چندان تعهدی در قبال باشگاه روی شانه‌هایش احساس نمی‌کند.

حضور این مدل مالکان در فوتبال ایران البته برآمده از قوانینی است که دست و پای باشگاه‌ها برای درآمدزایی به شیوه رایج در سایر کشورها را بسته و باعث شده آن‌ها به جای درآمدزایی از اصل فوتبال روی حاشیه‌های آن تمرکز کنند. اصلاً همین است که امثال حمیداوی و زنوزی از هیچ فرصت اظهار نظر و تریبونی غافل نمی‌شوند و به جای مدیرعامل و سخنگو، خودشان همه کاره باشگاه می‌شوند تا همه فقط آن‌ها را ببینند و بشناسند!

نکته تاریک‌تر این ماجرا دقیقاً آنجا است که دیگر چند وقتی است حتی همان هزینه شهرت و برندینگ شخصی را هم کاملاً از جیب پرداخت نمی‌کنند و بعد دوره‌ای به ریز و به پاش تیم را میان خوف و رجا و با بدهی‌هایی میلیاردی رها می‌کنند. مثل تراکتور که حالا گفته می‌شود با بالغ بر ۳۰۰ میلیارد بدهی به هیئت فوتبال سپرده شده تا مالک جدید برایش پیدا کنند اما سوال مهم این است که چرا مالک بعدی تراکتور (خصوصی یا دولتی) باید هزینه شهرت زنوزی را بپردازد؟

واقعیت این است که خصوصی سازی در فوتبال امری مبارک است اما نه به هر قیمتی و نه به دست هر مالکی. چرا باید فرصت خودنمایی و آوازه تراشی را به مالک داد و در ازایش، باشگاهی بحران زده با میلیاردها بدهی تحویل گرفت؟ تا کی باید راهی برای درآمد از تیم‌داری باقی نگذاشت و شعار خصوصی‌سازی سر داد؟ بلایی که امروز روی سر فوتبال تبریز آوار شده، می‌تواند آینده خیلی از باشگاه‌های ریشه‌دار و قدیمی فوتبال ما باشد؛ باید چاره‌ای اندیشید!

کد خبر 520129

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.