داستان‌هایی هولناک از چند زنِ ساکن تهران

چند زن تهرانی داستان‌های هولناکی از زندگی خود عنوان کردند.

به گزارش ایمنا، روزنامه همشهری نوشت: فضاهای سبز، تاکسی‌ها، محل کار، مترو، اتوبوس‌ها، شبانه‌های شهری، کافه‌ها، رستوران‌ها، حتی چهاردیواری خانه‌ها و… تجربه همه چیز می‌تواند به‌واسطه جنسیت فرد تغییر کند. کلمات، حتی کلمات هم می‌توانند معنای دیگری در یک جهان زنانه پیدا کنند؛ کلماتی مثل قدم‌زدن، خلوت‌کردن، دوچرخه‌سواری، امنیت و… و. روزمره‌های بسیاری را همین قواعد نوشته و نانوشته عجیب تغییر می‌دهند و تحمل این خط جداکننده نامرئی، اما
ملموس را سخت‌تر می‌کنند.

در زندگی روزمره همه ما، احتمالاً روزهایی هست که نمی‌دانیم قرار است به کام‌مان زهر شود؛ روزهایی که یک اتفاق ساده ریتم آرامش نسبی ما را به‌هم می‌زند و درگیری‌های فکری ما را بالا می‌برد. زنان، خاطره‌ها و حرف‌های مشترک بسیاری در این‌باره دارند، بر اساس نتایج یک پایش میدانی که ما آن را انجام داده‌ایم، ۹۲ درصد زنان گفته‌اند که بارها و بارها به‌خاطر جنسیت‌شان حداقل یک روز کامل را از دست داده‌اند، اوقات به کام آن‌ها تلخ شده و برای انجام امور روزمره خود به مشکل خورده‌اند

این نظرسنجی بین ۳۰۰ زن شهری طیف‌های مختلف با شغل‌ها و شرایط محیطی متفاوت انجام شده است. ۸۶ درصد این افراد بر این باور بوده‌اند که اگر بر اساس تعاریف جنسیتی، «مرد» بودند هرگز چنین تجربه‌هایی نداشتند و ممکن بود حتی درکی از چنین چالش‌های کوچک، اما مهمی نداشته باشند. احساس ناامنی در شهر و قرار گرفتن تحت تدابیر کنترلی توسط مردان خانواده از مهم‌ترین چالش‌های روزمره زنان بر اساس نتایج نظرسنجی ما بوده است.

رانندگی با اعمال شاقه

راندن اتومبیل یکی از فعالیت‌های روزمره غیرقابل حذف از زندگی امروز است. مشکلات فرهنگی در این حوزه هنوز ادامه دارد؛ «کی به تو گواهینامه داده؟»، «چرا این‌طوری پارک کرده؟ حتماً راننده زن بوده»، «زن‌ها رانندگان بدتری هستند» و صدها جمله مشابه این‌ها که تقریباً امکان ندارد به گوش‌مان آشنا نباشد تنها یک سوی نابرابری‌هاست. اعظم می‌گوید: «یک شب ساعت ۱۰ در حال رانندگی به سمت خانه بودم. یک ماشین شروع به تعقیب من کرد که راننده آن جوان لاغراندامی بود. مدام بوق می‌زد و اشاره می‌کرد که بایستم من سعی می‌کردم بر سرعت خودروی خودم بیفزایم، اما نتیجه‌ای نداشت. او خیابان به خیابان، چهارراه به چهارراه، کوچه به کوچه به‌دنبال من می‌آمد. گاه ماشینش را به ماشین من می‌چسباند و گاه تلاش می‌کرد با بستن راهم مرا مجبور به توقف کند.

بله من آن شب با هراسی غیرقابل وصف به خانه رسیدم. ترسم از این بود که نکند تا پشت در خانه آمده باشد و آدرسم لو رفته باشد». مونا، یکی دیگر از زنانی است که در پایش میدانی ما شرکت کرده، می‌گوید: «ناامنی‌های خیابانی وقتی در خودروی شخصی خودت هم باشی، باز ادامه دارد، اما این فقط یک بعد ماجراست. همین چند روز پیش برای من، برای بار دوم از سوی پلیس امنیت اخلاقی پیامکی فرستاده شد که به‌علت رعایت‌نکردن موازین شرعی (حجاب) در خودرو، محکوم شده‌ام و اصطلاحاً خودروی من در فهرست توقیفی‌ها قرار گرفته. این در حالی است که در تاریخ و ساعت ذکرشده در آن پیامک من در منزل و مشغول دورکاری بوده‌ام».

حسرت پیاده‌روی در آرامش

قدم‌زدن یکی از معدود تفریحاتی است که حتی کرونا هم نتوانست به حریم آن وارد شود. در روزهای داغ تابستانی، پیاده‌روی شبانه در خیابان‌ها احتمالاً انتخاب خیلی از ما باشد. اگرچه عده‌ای با جسارت و قبول تبعات احتمالی، این قاعده را نقض کرده‌اند، اما عموم زنان اینجا هم از یک روزمره ساده محروم‌اند. آن‌ها یا به‌واسطه ناامنی در شب به انتخاب خود به پیاده‌روی در پارک‌ها و خیابان‌ها نمی‌روند، یا فردی کنترل‌گر را در خانه دارند که اصطلاحاً به آن‌ها «اجازه» بیرون‌رفتن نمی‌دهد. مهسا ۲۴ ساله در دسته دوم قرار گرفته است؛ «تصور کنید که از یک روز پرتنش به خانه برگشتید.

حمام می‌کنید و لباس می‌پوشید که در خیابان‌ها قدمی بزنید و حال خودتان را بهتر کنید که صدای پدر تمام نقشه‌های شما را نقش بر آب می‌کند: این وقت شب کجا می‌ری؟ مگه این خونه قانون نداره؟» مانند مهسا بسیار هستند زنانی که به‌واسطه کنترل‌گری پدر، شوهر و یا حتی برادرانشان نمی‌توانند لزوماً آنچه را انتخاب کرده‌اند و آن چیز موضوع متعارف، ساده و روزمره‌ای است را تجربه کنند.

از سوی دیگر استرس‌های رایج در میادین و خیابان‌های اصلی شهر همواره با زنان ایرانی همراه است و بعد از همه اینها، عده‌ای در خیابان‌ها، بر سر کوچه‌ها و… نشسته‌اند تا با متلک‌انداختن به زنان پیاده، تفریح کنند. الهه می‌گوید: «من بارها و بارها روزها و شب‌های بسیاری را با ناراحتی و چشم‌های گریان خوابیده‌ام؛ چرا که در خیابان بعد از شنیدن الفاظ رکیک واکنش نشان داده‌ام و با فرد متلک‌انداز درگیر شده‌ام.»

دردسرهای مرخصی زایمان

در فرهنگ غالب جامعه ما، تمامی مسئولیت نگهداری از فرزند با مادر است. بسیاری از زنان شاغل که برای به دنیا آوردن فرزند خود مرخصی گرفته‌اند خاطره‌های مشترک تلخی از این دوره دارند. نگار، کارمند یک شرکت خصوصی بوده که تا ۲ هفته قبل از به دنیا آوردن فرزند خود در محل کار خود حاضر می‌شده است. او درباره مشکلات خود در این دوره می‌گوید: «به دنیا آوردن فرزند یکی از بخش‌های گریزناپذیر و طبیعی زندگی است، اما کارفرماها دلشان نمی‌خواهد انگار با این حقیقت کنار بیایند؛ همکاران مرد و حتی زنان مجرد هم همینطور.

از روز اولی که به سر کار برگشتم تا امروز که ۳ ماه را پشت‌سر گذاشتم مدام با زخم‌زبان‌های اطرافیان روبه‌رو می‌شوم و یک روزم از دست می‌رود. مثلاً می‌گویند: امروز هم قراره زود بری؟ خب بچه‌دار نشید وقتی اینقدر سخته. یا مثلاً وقتی مشکلی برای فرزندم پیش می‌آید و وسط کار مجبور به ترک محل می‌شوم می‌بینیم که غر و لند و پچ‌پچ‌ها بیشتر می‌شود و حس تلخی تا پایان روز همراه من می‌ماند. این در حالی است که من هرگز اجازه نمی‌دهم که کارم به دوش کسی بیفتد و شده از راه دور آن را انجام می‌دهم».

شما که زنی، بنشین عقب!

نشستن در تاکسی، در جهان زنانه قواعد دیگری دارد. یک مسافر هتاک سمج کنار دستت – اگر زن باشی- می‌تواند تمام روزت را آشفته کند. وقتی مدام اصرار دارد که به تو نزدیک‌تر بنشیند و تو؟ تلاش می‌کنی بیشتر و بیشتر به در بچسبی. خاطره‌های تلخ نشستن کنار بعضی از آقایان به زنان قانونی نانوشته را یاد داده؛ تا می‌توانی جلو بنشین و دنبال تاکسی‌ای باش که صندلی جلویش خالی باشد. بعد تصور کنید که با این حجم از ملاحظه، ناگهان راننده تاکسی که به‌دنبال پر کردن خودروی خود برای حرکت زودتر است، زیر لب غر بزند: «حالا اگه جلو ۵۰۰ تومن گرون‌تر بود، سر و دست می‌شکوندن عقب بشینن». اگر زن باشی، احتمالش بسیار است که حتی به‌خاطر تاکسی هم روز برائت سیاه شود.

کد خبر 509533

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.