روزی روزگاری آبادان؛ درد و دل یک موشک!

تصور کنید یک موشک درون بر روی سقف خانه شما فرود آید و بتوانید با آن صحبت کنید و پاسخ هم بگیرید.

به گزارش خبرنگار ایمنا، حمیدرضا آذرنگ در اولین تجربه کارگردانی خود به سراغ داستانی جالب رفته است. داستانی با رگه‌های فانتزی اما بسیار واقعی که بیش از هر چیز به نظر می‌رسد برآیند تجربه زیسته او باشد. آذرنگ در قامت یک بازیگر کارکشته در تئاتر و سینما شناخته می‌شود. او در گلپایگان به دنیا آمده، اما اصالتاً خوزستانی دارد و در اندیمشک هم چند سالی زندگی کرده است. آذرنگ از همان نسل کودکان و نوجوانان که جنگ را با تمام وجود احساس کردند و حالا در آستانه قرن جدید با هنر سینما آن روزگار را فریاد می‌کشند.

داستان اولین فیلم آذرنگ برآمده از تئاتری است که در سال‌های گذشته روی صحنه برد. برخلاف تصورات روزی روزگاری آبادان در مورد دفاع مقدس و جنگ تحمیلی ایران و عراق نیست. این فیلم در یک روز و تقریباً در یک لوکیشن ساخته شده است. روز ۲۹ اسفند سال ۱۳۸۱ در آستانه تحویل سال را مردمان خوزستان به خوبی به یاد دارند، زیرا در همین تاریخ بود که ائتلافی بین‌المللی به رهبری آمریکا جنگ خود علیه صدام و عراق را آغاز کردیم و مواضع رژیم بعث را هدف قرار گرفت. اگرچه این جنگ علیه ایران نبود، اما اتفاقات و ترکش‌های آن شهرهای مرزی ایران نظیر آبادان را نیز درگیر کرد.

روزی روزگاری آبادان دقیقاً در همین روز می‌گذرد، یک خانواده بسیار معمولی در آبادان مشغول خرید شب عید هستند، به خانه می‌آیند کمی با هم جر و بحث می‌کنند و ناگهان صدای مهیبی می‌آید و موشکی در سقف به خانه آن‌ها جا خوش می‌کند. درست از همین لحظه است که رگه‌های رئال داستان رنگ و بویی فانتزی و حتی وحشت به خود می‌گیرد. اعضا خانواده گیر افتاده و یک موشک از جنس آهن سرد را در بالای سر خود احساس می‌کنند.

اما این تمام ماجرا نیست، چرا که موشک نیز می‌تواند صحبت کند و ارتباطی بین خانواده و این شئ شکل می‌گیرد. این فیلم درباره جنگ نیست، اما به شدت ضد موشک است! در ابتدا چنین ایده‌ای ممکن است کمی ساده‌لوحانه به نظر برسد، اما با گذشت دقایقی از لحظه برخورد، داستان آهسته آهسته با دیالوگ‌هایی که رد و بدل می‌شود مخاطب را تلنگری می‌زند و تماشاگر بار دیگر درگیر داستان می‌شود.

روزی روزگاری آبادان را نمی‌توان فیلم جدی و مهمی دانست، اما برای ساخته اول یک کارگردان که پیش‌تر بازیگری کار کشته بوده، فیلم قابل قبولی است. روزی روزگاری آبادان را احتمالاً مردم جنوب و غرب خوزستان به خوبی احساس کند؛ درد جنگ و آه و حسرت پس از گذشته نزدیک ۱۳ سال از پایان جنگ تحمیلی هنوز در این فیلم احساس می‌شود.

خوشحالی پدر خانواده از حمله آمریکا به عراق و ناگهان یک خطای انسانی و فرود آمدن موشکی آمریکایی در خاک ایران در نوع خود جالب توجه است. این فیلم بیش از هر چیز سعی دارد موشک و جنگ را محکوم کند و به زندگی یک خانواده و کودکان بپردازد.

یکی از نقاط قوت فیلم استفاده از یک لوکیشن و خسته نشدن مخاطب است که به کارگردانی خوب آذرنگ برمی‌گردد. از طرفی حمیدرضا آذرنگ به عنوان یک بازیگر باسابقه توانست بازی‌های خوبی از محسن تنابنده و فاطمه معتمدآریا و همچنین دیگر اعضای تیم بازیگری فیلم بگیرد. حضور محسن تنابنده و فاطمه معتمدآریا در قامت یک زوج نیز تجربه موفق بوده و توانسته به قوام فیلم کمک کند.

در کل می‌توان نقطه قوت اصلی فیلم را دیالوگ‌های موشک دانست که علی‌رغم جنس آهنی، قلبی رئوف‌تر از کنترل کنندگانش دارد.

کد خبر 472999

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.