رمزگشایی و ابهام زدایی از فیلم تنت کریستوفر نولان

نولانی‌ترین ساخته کریستوفر نولان یک ویژگی ثابت بین طرفداران و مخالفانش دارد و این است که آن را به دور از تاثیر همه انتقادهای مثبت و منفی که احتمالاً به آن وارد است باید بارها و بارها تماشا کرد، درک کرد سپس قضاوت کرد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در این تحلیل فارغ از اینکه پاسخی برای پرسش «چرا باید تنت را دوست داشته باشیم؟» بیابیم دنبال ابهام زدایی و بررسی تمام لایه‌های پنهان تنت هستیم.

در حد چند سطر از فضای سینما بیرون بیایید. کارشناسان علم روانشناسی مفهوم ناراحتی و ترس را هم ریشه با نداشتن آگاهی و قرارگیری در فضای کنترل نشده می‌دانند. همچنین همه ما بی آنکه قواعدی از فیزیک بدانیم مفهوم «تغییر طول، عرض و ارتفاع» و البته «افزایش آنتروپی ماده» (یعنی: تمایل جهان هستی به بی نظمی) را به طور ذاتی فراگرفته‌ایم. یک مثال مرسوم برای درک بهتر این موضوع لازم است.

فرض کنید دو تصویر در اختیار شماست که در اولی یک لیوان روی میز است و در دیگری یک لیوان شکسته پای میز افتاده است به نظر شما کدام تصویر مربوط به زمان قبل و کدام مربوط به زمان بعد است؟ این همان مفهوم تمایل به بی نظمی جهان است که در یک فضای کاملاً کنترل شده (که علت رخداد را میدانیم) لیوان شکسته را حاصل تغییرات لیوان سالم می‌دانیم و به آن برچسب زمان می‌زنیم. این در حالی است که زمان خود بُعد چهارم فیزیک است و امکان تغییرات دارد اما برای ما شناخته شده نیست و تا امروز هم چیزی فراتر از یک برچسب برای نامیدن لحظات از آن بهره نبرده‌ایم.

این دقیقاً همان فضایی است که نولان در تنت معماری کرده است تا حتی شیفتگان ژانر علمی_تخیلی را به چالشی بزرگ دعوت کند و اگر مخاطب از آگاهی آن عاجز شود یا سلیقه‌ای برای ادراکش نداشته باشد به مخالفت با آن بر می‌خیزد. بنابراین اگر تنت کریستوفر نولان را تا انتها تماشا نکرده‌اید از خواندن ادامه این متن خودداری کنید چون این مطلب کاملاً اسپویل (افشاساز) فیلم است! اما اگر با دیدن تنت سوالات مختلفی در ذهنتان نقش بسته، در ادامه با ما باشید تا در این مطلب از آن‌ها ابهام زدایی کنیم.

به تنت بازگردیم، سکانس نخست فیلم مربوط به سالن اپرای اوکراین کیف است که با حمله‌ای تروریستی آغاز می‌شود. قهرمان داستان وارد این حمله تروریستی می‌شود تا آدم مهمی که قطعه‌ای به اسم کلوتنیوم ۱۴۱ را در اختیار دارد از مهلکه فراری دهد. قهرمان داستان وقتی در حال برداشتن بمب‌ها از زیر صندلی مردم بی گناه است توسط فردی تهدید می‌شود اما یک نفر که نواری نارنجی بر کوله پشتی خود دارد جان قهرمان داستان را نجات می‌دهد. با گلوله‌ای عجیب که به طور معکوس کار می‌کند.

اما ماجرا اینجاست که این عملیات لو رفته است. ساعت نزدیک هفت است و قهرمان داستان در حال شکنجه شدن و نزدیک شدن به مرگ است. شکنجه‌گر به او وعده مرگ ساعت ۷ می‌دهد اما مدام ساعت را به عقب برمی‌گرداند تا قهرمان داستان را بیشتر شکنجه دهد. این عقب بردن ساعت از اولین المان‌هایی است که کارگردان قصد دارد از معکوس شدن زمان به مخاطب نشان دهد. پس از نجات قهرمان داستان، دوستی با او صحبت می‌کند. درست در زمانی که از واژه تنت استفاده می‌کند دستانش را در حالت گره کرده قرار می‌دهد.

این حرکت جز کدهایی است که در داستان بارها و بارها استفاده می‌شود و کاربردی شبیه به اعتماد دارد.

در بخش بعدی قهرمان داستان برای فیزیکدانی که باید از او اطلاعات بگیرد. اما فیزیکدان که نمی‌تواند تشخیص دهد این فرد واقعاً از پروژه تنت اطلاع دارد یا نه منتظر دستان گره زده و کلمه تنت می‌ماند تا باز هم اعتماد بین دو فرد محقق شود.

پس از آزمایش روی گلوله معکوس شده به سر نخ هندوستان می‌رسند و قهرمان داستان در هندوستان با فردی به نام نیل آشنا می‌شود. فردی که برای اولین بار او را می‌بیند و اما نیل از او شناخت کامل دارد. تا حدی که سلیقه نوع نوشیدنی او را می‌داند. این دو در اقدامی وارد خانه یک قاچاقچی تجهیزات نظامی می‌شوند و پس از درگیری و گروگانگیری درست در زمانی واژه تنت گفته می‌شود، دستان هر دو فرد در حالت گره کرده قرار می‌کرد.

دلیل یکباره کنار گذاشتن اسلحه‌ها و صحبت کردن آرام طرفین همین کد اعتمادی است که هر دو بهم می‌دهند.

در نهایت فردی به نام «سیتور» به عنوان عامل اصلی شناسایی می‌شود که قهرمان داستان بوسیله دزدیدن یک نقاشی و از طریق همسر او سعی می‌کند با این فرد ارتباط بگیرد. سیتور شخصی است که از آیندگان اجیر شده تا همه مردم جهان را در زمان خود نابود کند. علت این خواسته آیندگان اینچنین ذکر شده است که در دوران فعلی همه منابع توسط بشر از بین رفته است و آیندگان با مشکل حیات روبرو شده‌اند. از این رو با فردی به نام سیتور ارتباط برقرار کرده‌اند تا زمین را نابود کند.

پارادوکس پدر بزرگ

این درست جایی است که منطقی به نام «پارادوکس پدر بزرگ» به وجود می‌آید. یکی از پرسش‌هایی است که همیشه درباره امکان سفر در زمان مطرح بوده‌، این است که اگر کسی به گذشته سفر کند و یکی از عامل‌های وجود خودش یا عوامل بازگشت به زمان را از بین ببرد (برای مثال پدربزرگش یا ماشین زمان را نابود کند) دیگر وجود نخواهد داشت تا به گذشته برود و آن کار را انجام دهد. اما آیندگان حاضرند این ریسک را انجام دهند چون در زمان خود دچار مشکل هستند و برایشان بالاتر از سیاهی رنگی نیست.

چند گزاره برای درک شخصیت سیتور وجود دارد. در دیالوگی سیتور به همسرش «کت» می‌گوید اگر من تو را نداشته باشم هیچکس دیگری هم نباید تو را داشته باشد. این رویکرد سیتور را باید به کل داستان تعمیم داد. سیتور با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند و به زودی می‌میرد. از این رو تصمیم گرفته است اگر خود دیگر در جهان نیست، جهان هم وجود نداشته باشد.

المان‌های خطوط زمان

در جدیدترین ساخته نولان رنگ‌ها نماد تشخیص حرکت در مسیر عادی زمان و معکوس آن هستند. بارزترین مثال این موضوع در اتاق گردان (ماشین زمان) مشاهده می‌شود. رنگ قرمز حرکت در مسیر عادی زمان و رنگ آبی نشان دهنده زمان معکوس است.

حرکت بین دو ماشین زمان بی نهایت بار ممکن است. در مسیر آبی از دید ناظر همه جهان پیرامون به طور معکوس عمل می‌کنند و ناظر موظف است از ماسک اکسیژن یا کانکس استفاده کند. اما اگر بعد از سفر به گذشته دوباره خود را معکوس کند دوباره به خط زمانی عادی (قرمز) برمی‌گردد و دیگر نیازی به تجهیزات ندارد. همه اینها المان‌هایی است که در طول فیلم بیننده را از شرایط کاراکتر مطلع می‌کند.

پیچیدگی و بازی با این خطوط زمانی در پایان فیلم به بیشترین حد می‌رسد. در اواخر فیلم دو گروه ضربت برای یک حمله گازانبری در زمان آماده می‌شوند. دلیل روبرو نشدن دو گروه ضربت با هم این است که گروه آبی که در کانکس توسط هلیکوپترها جابجا می‌شوند نتیجه عملیات را می‌دانند اما گروه قرمز خود را برای عملیات آماده می‌کنند و نباید از نتیجه مطلع باشند تا بر روند فعالیتشان تأثیر بگذارد. در طول عملیات نیل که با گروه آبی و معکوس است متوجه می‌شود قهرمان داستان قرار است به دردسر بیفتد. در طول عملیات دوباره خود را معکوس می‌کند و در این حالت خط زمانی خود را منطبق بر خط زمانی قهرمان داستان می‌کند. با خودرو به دنبال او می‌رود تا با بوق زدن مانع حرکت به داخل تونل شود اما دیر می‌رسد. وقتی تلاش بی نتیجه می‌ماند دوباره خود را معکوس می‌کند و به عقب‌تر باز می‌گردد و سپس دوباره خود را معکوس می‌کند تا داخل تونل شود و در نقطه‌ای که قهرمان داستان پشت در ورودی گیر افتاده است از سمت دیگر در را برای او باز کند.

این پیچیدگی رفت و آمد در یک مقطع زمانی (۱۰ دقیقه عملیات) قطعاً به راحتی از سمت بیننده قابل درک سطحی نیست. ضمن اینکه برخی از این معکوس شدن‌ها باید توسط مخاطب حدس زده شود و به تصویر کشیده نشده است.

یکی از دلایل نام گذاری فیلم تنت (TENET) اشاره به همین ده دقیقه معکوس شده دارد. تنت حاصل دو واژه TEN (عدد ۱۰ انگلیسی) است که از هر دو سمت قابل خواندن است. اما نامگذاری‌ها در فیلم تنت فقط محدود به نام فیلم نیست.

مربع سیتور

فلسفه نام گذاری ها بر پایه مربع جادویی سیتور بنا شده است.

در این مربع که امکان قرینه خوانی در آن وجود دارد واژه TENET در مرکز مربع است. این مربع حاوی این واژگان است:

  • SATOR: نام شخصیت منفی اصلی داستان
  • AREPO: نام هنرمندی که نقاشی او در جریان فیلم ردو بدل می‌شود.
  • TENET: نام فیلم و اشاره به همان دو ده دقیقه معکوس شده پایانی
  • OPERA: سکانس اول فیلم در اوکراین که داستان از آنجا شروع می‌شود.
  • ROTAS: نام شرکت شخصیت منفی اصلی داستان که ماشین زمان را در اختیار دارد.

به جز موارد فوق اشاره به یک نکته جذاب دیگر لازم است. در داستان با پسر بچه‌ای آشنا می‌شویم که حاصل ازدواج کت و سیتور است. نام این پسر در داستان MAXIMILIEN یا به اختصار «مکس» گفته می‌شود. به چهار حرف پایانی این نام دقت کنید. LIEN، که اگر معکوس شود «نیل» خوانده می‌شود. بله؛ نیل در حقیقت فرزند کت و سیتور است که پس از بزرگ شدن به سازمان امنیتی آمریکا پیوسته و تحت فرمان قهرمان داستان در طول قصه او را همراهی می‌کند. یکی از دلایلی که در طول سفر نیل از کت پرستاری و مراقبت می‌کرد این است که در حقیقت این دو رابطه مادر و فرزندی با هم داشته‌اند.

در سکانس پایانی نیل به قهرمان داستان می‌گوید اکنون در نقطه آغاز ماجراست و در آینده خاطرات خوبی را با هم می‌گذرانند. این بدان معناست که نیل از زمان آینده مطلع است و خود را معکوس کرده و دوباره به خط عادی زمان بازگشته تا در عملیات‌ها به او کمک کند.

موسیقی معکوس

یکی از ویژگی‌های جالب فیلم تنت موسیقی برعکس این فیلم در برخی صحنه هاست. در برخی نقاط فیلم موسیقی‌ها هم به صورت برعکس پخش می‌شوند، همان‌طور که افراد به شکل برعکس حرکت می‌کنند.

تایم لاین فیلم

در خط زمانی فیلم همانطور که گفتیم رنگ قرمز یک ماه حرکت عادی در زمان و رنگ آبی یک ماه حرکت رو به عقب در زمان است.

داستان فیلم Tenet

همه پیچیدگی‌هایی که احتمالاً هنوز هم بسیاری از آنها برای ما مبهم است نشان از نبوغ نولان در غافلگیری همیشگی مخاطبان خود دارد. عنصر غافلگیری در فیلم‌های نولان منحصر به زمان تماشای فیلم‌های او نیست و این کارگردان نشان داده توانایی غافلگیری شما را حتی پس از پایان فیلم هم دارد. اینکه با یک بار تماشای فیلم درک کاملی از تنت نداشته باشیم کاملاً عادی است و نباید از آن فرار کنیم اما باید بپذیریم که نولان همچون آخرین فیلمی که به تصویر کشیده از نسل سینماگران هم دوره خود نیست و ساخته‌هایش، به ویژه تنت، بقایایی از سینمای آینده است. پس قضاوت تنت را به آیندگان بسپاریم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.

‌مجتبی فدایی - خبرگزاری ایمنا

کد خبر 462093

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.