اصفهان، بهشت حکمت در ایران

فلسفه دانشی است که در ایران بسیار درخشید، به گونه‌ای که فیلسوفان آن از گذشته تا کنون مود توجه و بررسی متفکران غربی قرار گرفته‌اند. نقطه اوج این درخشش به دوره صفویه و "مکتب فلسفی اصفهان" باز می‌گردد.

به گزارش خبرنگار ایمنا، تقریباً در تمامی دانشگاه‌ها رشته‌ای به نام فلسفه تأسیس شده است. از طرفی بخش بزرگی از کتابخانه ها و کتاب فروشی‌ها به محتوای فلسفه اختصاص دارند. "فلسفه" واژه‌ای مبهم است که هزاران فکر و اندیشه را با خود حمل می‌کند، شاید سنگینی بار معنایی آن نیز به همین امر باز گردد. این کلمه را به " دوستدار دانایی" معنا کرده‌اند، بر همین اساس فیلسوف کسی است که به دانش و حقیقت عشق می‌ورزد. قدم گذاشتن در راه این دانش، ورود به جاده‌ای پر پیچ و خم و تو در تو است که لحظه‌ای غفلت از مسیر آن، حقیقت را به گمراهی بدل می‌کند.

بررسی جریان فلسفه در ایران بدون در نظر گرفتن مکتب فلسفی اصفهان و متفکران آن امکان پذیر نیست. هانری کربن، شرق شناسی فرانسوی است که تحقیقات فراوانی در خصوص فیلسوفان "مکتب فلسفی اصفهان" انجام داده است، چراکه نسبت به تأثیر این مکتب بر فضای فکری فلسفه در ایران واقف شده بود. او در نشان دادن اهمیت این مکتب به ایرانیان و غربیان نقش مهمی ایفا کرده است. علی کرباسی زاده اصفهانی، عضو هیأت علمی فلسفه دانشگاه اصفهان نیز چند سالی است که همت خود را بر احیا و چاپ متون فیلسوفان این مکتب قرار داده است. وی در این راستا یک همایش بین المللی و یک همایش ملی برگزار کرد که حاصل آن چاپ تقریباً ۵۰ کتاب در حوزه مکتب فلسفی اصفهان بود.

وی در خصوص روز جهانی فلسفه به خبرنگار ایمنا، می‌گوید: یونسکو در سال ۲۰۰۲ به این فکر افتاد که تاریخی را به عنوان "روز جهانی فلسفه" تعیین کند، آنها به این نتیجه رسیدند که گفت و گو صرفاً در عالم فلسفه می‌تواند امکان پذیر باشد. تفکر فلسفی تا پیش از سقراط به صورت مونولوگ بود، یعنی تصور می‌کردند فلسفه علمی آماده است که افراد می‌توانند به تنهایی آن را به دست آورده و انتقال دهند. اما سقراط آن را مبتنی بر دیالوگ کرد، یعنی نشان داد که فلسفه حاصل یک فرآیند، فعالیت اجتماعی و گفت و گو است. در روز جهانی فلسفه باید اهمیت، مقام و منزلت تفکر فلسفی را به یاد بیاوریم و بررسی کنیم که اهل فلسفه چگونه می‌توانند در بستر گفت و گو برای مشکلات و معضلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کاری انجام دهند.

این استاد فلسفه می‌افزاید: کسی که وارد کشور ایران می‌شود، به فرهنگی ورود پیدا کرده که سابقه تفکر فلسفی آن چند هزار ساله است. ایرانیان پیش از ورود اسلام، همانگونه که شیخ اشراق می‌گوید صاحب حکمت خسروانی بوده‌اند و پس از ورود آن این تفکر غنی‌تر و پر بار تر شد. در ایران گاهی فلسفه دچار رکود می‌شد، اما می‌توان گفت هیچگاه چراغ حکمت در آن خاموش نشده است. از طرفی می‌دانیم یکی از مراکز تعلیم، تحکیم و تأسیس در مباحث حکمت، شهر اصفهان بوده است.

کرباسی زاده ادامه می‌دهد: در قرن چهارم هجری با آمدن ابن سینا به اصفهان، حکمت از بغداد به اصفهان منتقل شد و این شهر مرکزیتی در حکمت یافت که در عصر صفوی به صورت دقیق‌تر و کامل‌تر احیا شد. ابن سینا ۱۶ سال در اصفهان زیسته است، او یک شخصیت جهانی است که فیلسوفان مَدرسی مسیحی تحت تأثیر او هستند و اندیشه‌هایش به عصر تجدد راه یافت. این در حالی است که مدرسه او در اصفهان که تا صد سال پس از او در آن تدریس می‌شد و شیخ اشراق، فخر رازی و خیام نیشابوری نیز در آن تحصیل کرده‌اند، اکنون وضعیت مناسبی ندارد. اگر به عنوان یک مکان توریستی هم روی آن حساب می‌کردند بیش از اینها باید به آن پرداخته می‌شد.

مکتب فلسفی اصفهان پر از ظرفیت است

وی در خصوص مرکزیت اصفهان، توضیح می‌دهد: اصفهان برای همه دانش‌ها در دوره‌های مختلف مرکزیت پیدا می کرده، که علل و عوامل متعددی داشته است. برای مثال در قرون اولیه هجری مرکز متعصبان اشعری بوده یا خواجه نظام الملک با اینکه شخص دوم حکومت سلجوقیان بوده است، اما به اصفهان می‌آید، در این شهر می‌ماند و در آن هم از دنیا می‌رود. این مسائل اهمیت اصفهان را نشان می‌دهد. "شاردن" در سفرنامه خود که در زمان صفویه نوشته است، می‌گوید یکی از ویژگی‌هایی که اصفهان را مرکز قرار داده است، محسوس بودن چهار فصل آن است. او در توصیف خود، اصفهان را بهشت روی زمین می‌نامد.

این استاد فلسفه اضافه می‌کند: دوره فترت هم در فلسفه اصفهان وجود داشته است، زمانی که سلجوقیان در این شهر حاکم شدند، به شدت با علوم عقلی مخالفت کردند. اما بلافاصله مجدداً در قرن هفتم، عارف بزرگ "بابا رکنا شیرازی" به اصفهان می‌آید. از طرفی خاندان ابن ترکه اصفهانی، از خجند به اصفهان نقل مکان می‌کنند و این نشان می‌دهد که در این شهر خبرهایی بوده است که چنین افرادی از گوشه و کنار آمده و در آن سکونت می‌گزیدند. نهایتاً با حکومت صفویه مکتب فلسفی اصفهان احیا شد که عدد و ارقام حکماً و فیلسوفان آن از احصاء خارج است.

کرباسی زاده در خصوص مکتب فلسفی اصفهان، می‌گوید: حوزه فلسفی اصفهان، سایر مشارب فلسفی قدما را نیز در در بطن خود حفظ و بازسازی کرد و حتی با توانی بیش از قبل، ضامن تداوم آنها شد. اصطلاح مکتب فلسفی اصفهان به جریان خاصی از حکمای اصفهان اطلاق نمی‌شود. در درون این مکتب، افزون بر حوزه میرداماد و شاگردانش که به حکمت یمانی شهرت یافت، حکمت ایمانی یعنی طریق خاص فکری و عملی شیخ بهایی، حکمت تطبیقی که بر مدار آرای میرفندرسکی استوار شد، حکمت متعالیه صدرایی و بالاخره حکمت تنزیهی ملأ رجبعلی تبریزی نیز جای می‌گیرند.

وی با اشاره به ظرفیت‌های این مکتب فکری، تاکید می‌کند: مکتب فلسفی اصفهان پر از ظرفیت است و می‌توان گفت امری بالقوه محسوب می‌شود که برای بالفعل کردن آن راه درازی در پیش است. اگر بخواهیم فردی را به کار کردن در حوزه مکتب فلسفی اصفهان ترغیب کنیم، باید او را به چه منابعی ارجاع دهم؟ بر روی چند فیلسوف این مکتب کار شده است که او بتواند بخواند و بفهمد؟ بنابراین در درجه اول متون فلاسفه این مکتب باید چاپ شوند، در درجه بعد بر روی این متون تحلیل صورت بگیرد تا در وهله آخر در کتاب‌ها، پایان نامه‌ها و رسالات مورد استفاده قرار گیرند و به تدریج در میان عامه مردم جا باز کنند. ما به داشتن چنین فیلسوفانی افتخار می‌کنیم اما اگر کسی سوال کند که چرا به اینها افتخار می‌کنید؟ مگر آنها چه گفته‌اند؟ چه تأثیری بر زندگی مردم داشتند؟ کارهای چندانی برای معرفی به آنها وجود ندارد.

متفکران جامعه ما سرجای خود نیستند

این استاد دانشگاه درباره فلسفه و دنیای امروز، می‌گوید: در این خصوص بحث‌های بسیاری وجود دارد که ابعاد آن پیچیده است. اما همیشه باید خاطرمان باشد فلسفه هر چه که باشد، تئوریکال و نظری است؛ یعنی اساساً این پرسش که فلسفه به چه کار می‌آید؟ خطاست، چراکه که فلسفه مبناست. از طرفی برخی این مساله را مطرح کرده‌اند که چه کارهایی انجام دهیم تا فلسفه کاربرد پیدا کند؟ پاسخ این است که نیاری نیست کاری انجام دهیم، اگر واقعاً کسی اهل تفکر فلسفی شود و فلسفه به معنی درست کلمه در جامعه پیاده شود، خود به خود کارایی آن هم به دنبالش خواهد آمد.

کرباسی زاده با بیان اینکه "باید ببینیم فلسفه چیست و چه انتظاری از آن داریم"، ادامه می‌دهد: اینکه از فلسفه انتظار داشته باشیم دردهای ما را در کوتاه مدت درمان کند، انتظار بی جایی است. اما جامعه‌ای که اهل فلسفه باشد، خردمند است، شتابزده عمل نمی‌کند، سیاست زده نیست و اخلاق مدار است. نباید گمان کنیم که اگر گروه‌های فلسفه را بیشتر کنیم و دانشجویان و طلاب بیشتری در این حوزه آموزش دهیم، اهل فلسفه شده‌ایم. البته چنین کارهایی خوب است و بهتر از نبودنشان است.

وی با بیان اینکه "فلسفه صرفاً تمرین تفکر نیست"، تاکید می‌کند: شاید اگر واقعاً اهل فلسفه شویم بسیاری از مشکلات حل شود؛ خصوصاً اینکه فیلسوفان معمولاً اهل مدارا هستند و این اهل تسامح بودن نکته بسیار مهمی است. سم و آفت برای فلسفه کج فکری، تعصب، خرافه و شخصیت پرستی است. از طرفی یکی از کارهایی که اهالی فلسفه انجام می‌دهند احتیاط است، آنها بی گدار به آب نمی‌زنند و از یک طرف اهل مماشات به معنای ظاهری کلمه نیز نیستند. اگر همه این نشانه‌ها را با هم جمع کنیم مشخص می‌شود که در چه مرحله‌ای از فلسفه قرار داریم.

این استاد دانشگاه، اظهار می‌کند: کسی که اهل فلسفه باشد کار خود را انجام می‌دهد ولو اینکه مشکلاتی نیز در زندگی داشته باشد، اما اگر بخواهیم جامعه را از نظر وضعیت معیشتی متفکران بررسی کنیم، فکر نمی‌کنم متفکران جامعه ما سر جای خود باشند.

کرباسی زاده با اشاره به اهداف خود از تأسیس خانه حکمت، می‌گوید: تلاش می‌کنیم تا سطح خردورزی را در بین مردم اصفهان بالاتر ببریم و البته این با گفت و گو و اندیشیدن افراد با هم و برای هم صورت می‌گیرد. از طرفی قصد داریم به کمک محققان، سابقه و پیشینه فلسفه این شهر که مورد غفلت قرار گرفته است را زنده کنیم.

وی خبر داد: در چند ماه آینده از آثار یکی از حکیمان بزرگ اصفهانی به نام "ملأ اسماعیل خاتون آبادی" که در ۲۴ مجلد آماده شده است رونمایی خواهیم کرد. پروژه بزرگ بعدی، چاپ آثار میر داماد است که امیدواریم بتوانیم آن را در سال آینده عرضه کنیم. این روند در صورتی که محققان همچنان همکاری کنند و حمایت از سوی نهادها صورت گیرد، می‌تواند ادامه پیدا کند.

گزارش از: صدیقه کهیانی - خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا

کد خبر 456365

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.