فوتبال اروپا قوانین انعطاف‌پذیر ندارد/ در ایران آکادمی‌ها نیمه حرفه‌ای هم نیستند

چندسالی است که از مشکلات فوتبال حرف زده می شود، اما هیچ کس شفاف‌سازی نمی کند که این مشکلات از کجاست و دلیل آن چیست. شایگان بنی سعید مربی ایرانی است که در باشگاه میدلزبرو انگلیس فعالیت دارد. او در یک گفت و گو به این سوالات پاسخ داده است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، شایگان بنی سعید مربی جوان ایرانی در سن ۱۶ سالگی ایران را به مقصد انگلیس ترک می‌کند، او تحصیلات مربیگری را از ۱۸ سالگی شروع کرد و از اوایل سال ۹۸ به باشگاه میدلزبرو انگلیس پیوست، او در حال حاضر دو سال است که در رده‌های پایه این باشگاه فعالیت دارد.

این مربی جوان معتقد است فدراسیون فوتبال ایران ارتباطی با کشورهای صاحب سبک و فلسفه صحیحی برای فوتبال ندارد همچنین آزادی عمل را از مربیان گرفته‌اند.

خبرنگار ایمنا گفت و گویی را در دو بخش با او انجام داده که در ادامه بخش اول این گفت و گو را می‌خوانیم:

بین جوان‌ترین مربیان شاغل در فوتبال اروپا هستی، این مسیر را چگونه طی کردی؟

در حال حاضر کرونا همه چیز را متوقف کرده است، اما با برگزاری مجدد دوره‌ها این امکان فراهم می‌شود تا بتوانم چند جلسه آخر دوره کنونی را به اتمام برسانم و بعد از آن در کلاس‌های UEFA B حاضر شوم که اتفاق بزرگی برای من خواهد بود.

مسیر مربیگری در اروپا یک ساختار اصولی دارد که شامل داشتن پیش نیازها، شرکت در کلاس‌های رسمی فدراسیون و طی کردن مدارج یکی پس از دیگری است و فقط از همین طریق می‌توان مربی شد.

بعد از تمام کردن هر دوره کلاس‌های مربیگری باید حداقل یک سال کار کرده باشید تا برای دوره بعد پذیرفته شوید که قسمت سخت کار است و تفاوت مربیان را نشان می‌دهد، اگر در این مدت هدایت تیمی را بر عهده نگیرید نمی‌توانید در کلاس‌های سال بعد شرکت کنید که خیلی از علاقه مندان به مربیگری در این مرحله متوقف می‌شوند.

چگونه توانستی در باشگاه میدلزبرو مشغول کار شوی؟

در حال حاضر در رده‌های پایه، بنیان و آکادمی باشگاه میدلزبرو فعالیت می‌کنم که از ساختار بزرگ و حرفه‌ای برخوردار است. برای اثبات توانایی‌هایم به این باشگاه با سابقه انگلیسی کار آسانی نداشتم، اما انگیزه و استعدادی که دارم این راه را برایم هموار کرد. یک سال و نیم می‌گذرد که در باشگاه میدلزبرو مشغول هستم و در کنار گذراندن مدارج مربیگری فدراسیون انگلیس و یوفا، کسب تجربه هم می‌کنم که بسیار ارزشمند است. میدلزبرو در سال ۲۰۰۵ بالاتر از غول‌های فوتبال انگلیس قهرمان لیگ کاپ شد و به لیگ یوفا راه یافت و امسال هم در جام حذفی، تاتنهام با سرمربیگری مورینیو به سختی توانست در مجموع دو بازی تیم ما را شکست دهد.

تفاوت عملکرد یک آکادمی فوتبال در سطح باشگاه میدلزبرو با عملکرد یک آکادمی فوتبال در ایران چیست؟

در ایران آکادمی فوتبال زیاد است، اما عملاً شباهتی به آکادمی‌های حرفه‌ای ندارند و نمی‌توان اسم آنها را آکادمی گذاشت، تنها آکادمی کیا که برادران مهدوی کیا در آن فعالیت دارند کار اصولی کرده است، ساختار حرفه ای دارد و با توجه به اینکه تازه تأسیس شده و در ایران زیر ساخت و حمایت وجود ندارد عملکرد فوق‌العاده‌ای دارد.

دیگر آکادمی‌های فوتبال در ایران حتی نیمه‌حرفه‌ای هم نیستند و با تمام احترامی که برای همکارانم در ایران قائل هستم و می‌دانم از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کنند، اما باید پذیرفت که ساختار فوتبال ما از ساختار فوتبال نیمه حرفه‌ای پایین‌تر است. در میدلزبرو بازیکنان ۶ تا ۱۶ سال یازده ماه از سال را هفته‌ای سه روز از ساعت هشت تا پنج عصر در آکادمی می‌گذرانند.

این آکادمی دارای یک مدرسه کامل و مجهز است تا به تحصیل ورزشکار آسیبی وارد نشود و کلینیک پزشکی، روانشناس، مدرسین هنرها و ورزش‌های مختلف در آنجا حضور دارند تا علاوه بر فوتبالیست یک انسان خردمند، موفق و شاد پرورش پیدا کند. در این آکادمی، رده‌های مختلف سنی هر سال تورهای بین‌المللی می‌روند و با شیوه‌های مختلف فوتبال آشنا می‌شوند که در ایران بزرگترین باشگاه‌ها مثل پرسپولیس، استقلال و سپاهان این شرایط را برای تیم بزرگسالان هم ندارند. باید بپذیریم تا به حال قدم هوشمندانه و اصولی برای ارتقای فوتبال کشورمان برنداشته‌ایم.

فوتبال ایران از نظر حرفه‌ای شباهتی به فوتبال روز دنیا دارد؟

چرا یک شباهت دارد و آن شماره پشت پیراهن بازیکن‌هاست!

حال با وجود اختلاف سطح آکادمی ایران نسبت به آکادمی فوتبال اروپا، چند درصد احتمال دارد یک بازیکن ایرانی بتواند در فوتبال اروپا بازی کند؟

جواب این سوال را می‌توان در روند کاهش تعداد لژیونرهای ایرانی در اروپا پیدا کرد. بازیکنانی مانند جهانبخش، آزمون، عابدزاده و طارمی، قلی‌زاده فقط با استعداد خود توانسته‌اند به این جایگاه برسند که همیشه ساختار غیر حرفه‌ای فوتبال ایران مانند یک وزنه سنگین به پای آنها بسته شده و جلوی سرعت پیشرفتی که می‌توانستند نسبت به توانایی‌هایشان داشته باشند را گرفته است، همچنین باید نسبت به بازیکنان خارجی که استعدادی مشابه آنها دارند تلاش بیشتری بکنند. اگر این بازیکنان ایرانی در کشوری که ساختار حرفه‌ای فوتبال دارد، پرورش می‌یافتند می‌توانستند چند پله بالاتر از جایی که الان هستند باشند.

یک بازیکن برای اینکه بتواند در سطح اول فوتبال انگلیس بازی کند باید از ۶ تا ۱۶ سالگی را در یک آکادمی حرفه‌ای حضور داشته باشد و از ۱۲ تا ۱۶ سالگی حداقل ۲۰۰ بازی رسمی انجام داده باشد، آمار می‌گوید این شرایط برای ۹۸ درصد از بازیکنان حال حاضر لیگ برتر انگلستان صدق می‌کند ولی این مسئله در ایران جدی گرفته نشده که باعث می‌شود بازیکنان با استعداد به خاطر نداشتن سابقه حرفه‌ای آکادمی کافی جایی در بازار جهانی نداشته باشند.

چه تفاوت نگرشی بین مربی ایرانی و خارجی وجود دارد و از کجا شکل می‌گیرد؟

در این مورد اول باید به این آگاهی برسیم که نگرش مربی‌ها بر گرفته از سیستم است. در سطح اول فوتبال‌اروپا این مربی‌ها هستند که از نگرش تدوین شده توسط فدراسیون‌ها باشگاه‌ها و آکادمی‌ها پیروی می‌کنند، به همین خاطر در اولین قدم باید به دنبال تفاوت نگرش و سیستم فوتبال ایران با سطح اول فوتبال دنیا باشیم.

روبرو نشدن مربی‌های ایرانی با تیم‌های خوب سطح اول فوتبال چقدر باعث ضعف آنها نسبت به مربی‌های خارجی می‌شود؟

این موضوع فراتر از مربیان است، در واقع مربیان آخرین کسانی هستند که ما باید نگران روبرو نشدن آنها با تیم‌های بزرگ باشیم. در درجه اول یکی از بزرگترین ضعف‌های فوتبال ما این است که فدراسیون‌های ایران عملاً ارتباطی با کشورهای صاحب سبک و سطح اول فوتبال ندارند.

فدراسیون ایران فقط زمانی که به دنبال بازی دوستانه برای تیم ملی است با دیگر فدراسیون‌ها ارتباط می‌گیرد که آن‌هم عمدتاً با دخالت دلالان و گروه‌های واسطه است و ساختاری حرفه‌ای ندارد و یا وقتی که نیاز به رایزنی برای پیروزی در پرونده‌های حقوقی یا حق میزبانی دارد که در این زمینه هم ناتوان است.

مربی‌های ایرانی و خارجی چقدر به قوانین عمل می‌کنند؟

در سطح اول فوتبال، دستگاه‌های نظارتی و قضائی با حساسیت بالایی عملکرد تمام اعضای فعال در فوتبال را رصد می‌کنند و اگر تخلفی از قوانین بشود با متخلفان برخورد خواهد شد.

در فوتبال اروپا قوانین انعطاف پذیر در جهت مثبت و منفی ندارند، اما در ایران می‌بینیم که برای دو خطای مشابه حکم‌های متفاوتی صادر می‌شود و نشان می‌دهد قوانین فقط مکتوب هستند، در تصمیم گیری‌ها نقشی ندارند و عوامل خارجی تأثیر زیادی در تصمیم‌گیری‌ها دارند.

چرا فدراسیون فوتبال ایران بیشتر به دنبال مربی نامدار است تا یک مربی فنی؟

تا زمانی که فلسفه صحیحی برای فوتبال در نظر نگیریم هیچ مربی بزرگ یا کوچکی نمی‌تواند تغییری در این رشته برای ایران ایجاد کند و این مربی‌ها هستند که باید تحت فلسفه فوتبال ما فعالیت کنند. روزی که کی‌روش آمد با توجه به کارنامه خوبی که در منچستر یونایتد، رئال مادرید و تیم ملی پرتغال داشت همه از او انتظار معجزه داشتند ولی مگر فوتبال ایران زیرساخت مشابه فوتبال پرتغال و رئال مادرید دارد؟ به همین دلیل است که نام بزرگی مثل کی روش هشت سال مجبور می‌شود ۸۰ درصد انرژی خود را صرف جنگیدن برای تزریق اصول حرفه‌ای فوتبال و برپا کردن امکانات اولیه کند که مسلماً برای این کار به ایران نیامده بود و به تنهایی نمی‌توانست کاری پیش ببرد. دیدیم که با رفتن کی روش به خانه اول برگشتیم، به جز چند لژیونر و ساختمان تمرینی که با تلاش‌ها و پا فشاری او بنا شد دیگر هیچ نشانه‌ای از تغیر مثبت در فوتبال ایران نمی‌بینیم، در ایران بیشتر از این نمی‌خواهند، برای همین مربی خوب یا مشهور، هیچکدام فایده ندارند.

شجاعت مربیان خارجی بیشتر است یا ایرانی؟

چگونه می‌توان از مربی ایرانی انتظار شجاعت داشت؟ در فصل اخیر لیگ برتر فوتبال ایران از شانزده تیم حاضر در لیگ برتر، سیزده تیم تغییر سرمربی داشتند با این شرایط مربی چگونه می‌تواند شجاعت پافشاری برای اجرای ایده‌های خود را داشته باشد؟ طبیعی است که هیچ مربی شجاعت پیاده کردن تفکرات خود را برای تیم ندارد، این بی‌ثباتی است که آسیب بسیاری به فوتبال ایران می‌زند.

اگر آمار تغییر عوامل، کادر فنی و کادر مدیریتی در سطح اول فوتبال ایران را با سطح اول فوتبال اروپا مقایسه کنید به جواب سوال می‌رسید.

در سطح اول فوتبال تا چه حد به مربی آزادی عمل می‌دهند و در کارش دخالت نمی‌کنند؟

فوتبال ایران تحت‌الشعاع شرایط خاصی قرار دارد که این شرایط به زمین مسابقه هم کشیده شده است. در فوتبال ایران برخی بازیکنان به مربیان سفارش می‌شوند، مدیران سفارشی بازیکنان سفارشی با خود می‌آورند، اسپانسرها در انتخابات تأثیرگذار هستند و هنگام شکل‌گیری تیم به مربی گفته می‌شود ۲۰ بازیکن را خودت انتخاب کن و پنج بازیکن هم ما به تو می‌دهیم. برخی مربیان در انتخاب کادر فنی خود آزادی عمل ندارند که این امر بر اهالی فوتبال پوشیده نیست‌.

در سطح اول فوتبال اروپا تعریف متفاوتی از آزادی عمل مربی وجود دارد. هر باشگاه فلسفه خاصی دارد که با توجه به تاریخچه باشگاه، تعداد طرفدار، موقعیت جغرافیایی، امکانات باشگاه و انتظار طرفداران به دنبال سرمربی می‌رود که دانش فنی مورد نیاز این فلسفه‌ها و سبک بازی تیم را داشته باشد، پس اسم این کار را دخالت در کار سرمربی نمی‌توان گذاشت بلکه باشگاه مربی‌ای را انتخاب می‌کند که بتواند تحت آن فلسفه و سیاست‌ها کار کند، برای مثال فلسفه باشگاه آرسنال جذب استعدادهای پرورش یافته در آکادمی‌های بزرگ است که دو الی سه فصل هم در سطح حرفه‌ای بازی کرده باشند، پس این باشگاه به دنبال مربی مثل ونگر رفت که توانایی اجرای این فلسفه و کار کردن تحت این شرایط را داشت.

پول چقدر در عملکرد مربی تأثیر دارد؟

مربیگری فوتبال یک شغل تمام وقت است، به‌این معنی که تمام وقت و انرژی شخص را اقتضا می‌کند و این امکان وجود ندارد که بخواهد وقت و انرژی برای شغل دوم صرف کند در غیر این صورت به عملکرد وی لطمه زیادی می‌خورد، پس تأمین بودن از نظر اقتصادی می‌تواند آرامش و امنیتی به مربی دهد که تمام تمرکز وقتش را صرف پیشرفت تیم کند.

مربی که حقوقش بموقع پرداخت نشود از نظر انگیزه، تمرکز و صبر در مسیر افول قرار می‌گیرد، مربی که در کارش آزادی عمل ندارد و مسائل تخصصی توسط افراد غیر متخصص به او دیکته می‌شود هم آستانه تحمل پایینی دارد.

گفت و گو از: کیمیا گلپیرا _ خبرنگار سرویس ورزش ایمنا

کد خبر 446596

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.