شاهنامه که سروده شد تاریخ به جلوه‌گری برخاست

شاهنامه شناسنامه ادبیات غنی ایرانیان است، این اثر ادبی تاریخ کهن این مرز و بوم را روایت می‌کند، پس از قرآن، شاهنامه فردوسی بین اقوام مختلف به ویژه بختیاری‌ها بسیار مورد توجه است و با این کتاب نفس می‌کشند؛ آن‌ها اشعار شاهنامه را از برند و در سوگ و سور می‌خوانند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، نوربخش احمدزاده روایتگر، آموزگار و پژوهشگر شاهنامه است، آغاز فعالیت هنری احمدزاده از سال ۱۳۶۴ در رشته‌های هنری نمایش، بازیگری و کارگردانی بوده که می‌توان به بازی وی در فیلم کوتاه رؤیای اسب سفید در سال ۱۳۶۷ اشاره کرد؛ هم چنین احمدزاده برای نخستین بار فیلم کوتاه کودکان کار به نام سخت مثل سنگ (۸ میلی متری) را ساخته است.

احمدزاده را باید فرزند مؤمن و راستین شاهنامه دانست، احمدزاده از بنیانگذاران سبک و مکتب روایتگری شاهنامه در ایران است که با تلاش‌های وی و دخترش، استان خوزستان به عنوان قطب شاهنامه خوانی و روایتگری کشور مطرح شد؛ احمدزاده هر ساله شاگردان زیادی در رده‌های مختلف سنی آموزش داده و بر این باور است که همه تلاش‌هایشان در برافروختن چراغ شاهنامه درجای جای ایران خاموش نمانده است. او تحصیل کرده در دو رشته باستان شناسی و مهندسی تولیدات است، با این شاهنامه‌پژوه به گفتگو نشسته و دغدغه‌های او را در مورد شاهنامه و آموزش شاهنامه جویا شدیم که در ادامه می‌خوانید:

از عشق و ارادت خود به شاهنامه بگویید؟

"هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی"
اشعار شاهنامه از کودکی با من بود بیش از سه دهه است که در کار خوانش و روایتگری و آموزش شاهنامه‌ام، بر این باورم که فهم و درک شاهنامه بسیار مهم‌تر از خوانش آوازی شاهنامه است، این کتاب باید شناخته و پژوهش شود کتابی که خداوندگار سخن پارسی فردوسی بزرگ در ستایش آن فرمود؛ تو این را دروغ و فسانه مدان…

شاهنامه تنها یک کتاب نیست، بلکه یک کتابخانه و یک گنجینه بزرگ است شاهنامه پادشاه کتاب‌هاست، شاهنامه فرصتی بزرگ برای شناخت ایران است که باید رمزگشایی شود؛ چراکه بخشی بزرگی از تاریخ و فرهنگ باشکوه و ارجمند و گرامی ما ایرانیان در این کتاب سترگ و نازش خیز به یادگار گذاشته است.

به همین دلیل مهم کار در حوزه شاهنامه را شروع کرده و در ادامه این مسیر سخت با همکاری و همراهی دخترم مهربانو نیوشا، بنیانگذار سبک و روش تازه‌ای به نام "روایتگری شاهنامه" شدیم، این سبک و روش روایتگری با نام ما شناخته می‌شود و تاکنون هنرجویان و شاگردان زیادی در این مکتب تربیت و آموزش داده‌ایم.

تفاوت نقالی با روایتگری را در چه می‌دانید؟

یکی از کهن و دیر سال‌ترین هنرها در جهان و ایران هنر نقالی است، پیش از اینکه آموزش و پرورشی باشد و به انسان‌ها آموزش دهد، هنر نقالی بوده که بسیاری از انسان‌ها از این هنر آموزه‌های اخلاقی و اجتماعی زیادی را به دست آورده‌اند؛ بسیاری از کارشناسان تاریخ هنر بر این باورند در روزگاری که آموزش و پرورشی برای انتقال مفاهیم و آموزه‌ های انسانی نبوده؛ نقال‌ها یا همان هنرمندان دورهگرد که در ایران به نام"گوسان‌ها" شناخته می‌شدند آموزه‌های اخلاقی و اجتماعی را به این روش یاد و آموزش می‌دادند. در روزگاران گذشته گوسان‌ها، روستا به روستا، شهر به شهر قصه‌های کهن بسیاری را در یاد و در ضمیر خود داشته و آنها را برای مردم نقل کرده‌اند، تاریخ هنر نقالی حتی به پیش از کتابت شاهنامه می‌رسد، نخستین آموزگاران این سرزمین نقال‌ها بودند، حکیم فردوسی نیز از کسانی که روایت‌های کهن را برای او بازگو و نقل کرده‌اند تأثیر پذیرفته است؛ امروزه بیش از ۴۷ آئین مرتبط با هنر نقالی وجود دارد.

نقالان خادمان بی نام و نشان شاهنامه هستند که هنر نقالی را با خون و دل و با سختی‌های زیادی سینه به سینه نقل کرده و تا امروز توانسته‌اند این هنر را زنده نگه دارند، شعر شاهنامه برای همگان قابل فهم و درک است و نکته شگفت‌انگیز، گویی برای ایرانیان امروز سرایش شده و حتی در برخی از موارد مشکلات امروزی را هم پیش بینی کرده و به آنها پرداخته است.

ویژگی‌ها و شاخصه‌های مکتب و سبک "روایتگری" چیست که آن را از هنر نقالی متمایز کرده است؟

در سبک و مکتب روایتگری، روایتگر هیچ دخل و تصرفی در اجرا ندارد و زمان اجرا در آن بسیار مهم است و اهمیت دارد. زمان مناسب برای اجرای یک نقالی و روایتگری بین ۸ تا ۱۲ دقیقه و حداکثر تا ۲۰ دقیقه است که بیشتر از این زمان بیننده و شنونده را دچار ملال و خستگی می‌کند، بنابراین هنرجویان و روایتگران باید مدیریت زمان را فراموش نکنند. روایتگر بخشی کوتاهی از یک داستان را با یک آغاز و پایان برای اجرا انتخاب می‌کند و هیچ گونه دخل و تصرف و نتیجه‌گیری و پیش داوری انجام نمی‌دهد، برداشت و نتیجه‌گیری در سبک و مکتب روایتگری به مخاطب واگذار می‌شود. در روش روایتگری شنونده برداشت خود را دارد و همان پیامی که در ذهن و ضمیر پاک فردوسی بوده با همان ابیات شاهنامه روایت می‌شود. روایتگر داستان‌ها را برخوانی و بازخوانی می‌کند تا مخاطب برداشت آزاد خود را داشته و آزادانه از این روایتگری بهره ببرد گرچه بین روایتگری و نقالی اشتراکات زیادی وجود دارد، در هنرنمایش از نورپردازی، لباس، صدا، افکت و غیره استفاده می‌شود تا پیام بهتری به مخاطب ارائه شده و داستان بهتر دیده شود، ممکن است که در یک نمایش چندین نفر روی صحنه بیایند و نمایش خود را ارائه دهند، اما در هنر روایتگری و نقالی، نقال یا روایتگر به تنهایی چند شخصیت را بازی کرده و او به تنهایی بار داستان را به دوش می‌کشد و این هنر اوست که به تنهایی به نمایش درآمده و داستان را پیش می‌برد.

نقال در نقل داستان گاهی نقش رستم، گاهی اسفندیار یا کتایون، بهمن، زال و رودابه را بازی می‌کند. در روایتگری وقتی که یک نفر نقش چندین شخصیت را بازی یا صداسازی می‌کند این کار ویژگی‌ها مشترک با نقالی دارد و روایتگر هیچ دخل و تصرفی در توضیح و تفسیر داستان نداشته، ولی با زیرسازی صدا و نمایشی کردن، سعی دارد که داستان را پیش برده تا به نتیجه‌گیری برسد؛ روایتگر فقط با حرکات دست؛ خوانش ستایش و نیایش می‌کند، ولی نقال زیرکانه در لابه لای داستان و با استناد به اشعار سعدی، مولوی و چندین بیت شعری آورده و از بن مایه‌ها و آبشخورهای ادبی و تاریخی بهره می‌برد که بسیار کاری ارجمند، خوب و ماندگاری است.

در نگاه بسیاری از پژوهشگران در شاهنامه نگاه تک جنسیتی وجود دارد و در نظر عوام این کتاب بیشتر رویکرد مردانه داشته و به مردان توجه زیادتری داشته است، آیا چنین ادعایی صحت دارد؟

برخلاف نگاه کال اندیشان و عوام به همان اندازه‌ای که شاهنامه کتاب مردانه بوده، کتاب زنانه هم است، شاهنامه کتاب کمان دارانی کمان ابروست، در شاهنامه از ۳۳ زن نام برده می‌شود که بسیار تأثیرگذارند زنانی شجاع، دلاور، سیاستمدار، سردار، سرباز، همسر دوست، وطن‌پرست، فرزند دوست، مدیر، خردمند که جایگاه بسیار ارجمند در شاهنامه دارند؛ شوربختانه برخی با کوته‌اندیشی با قرار دادن چند بیت کنار هم با برداشت‌های شخصی خودشان را از شاهنامه داشته و فردوسی را یک چهره زن ستیز معرفی می‌کنند. در حالی حکیم ابوالقاسم فردوسی زن‌ستاینده و ستایشگر زنان بوده است نه زن ستیز.

یکی از دلایل خلق شاهنامه، حضور یک مهر بانوی خردمند و موسیقی‌دان بود که در کنار فردوسی می‌زیسته و او کسی نیست جز همسر فردوسی، وجود این زن خردمند و ژرف‌اندیش باعث شده تا فردوسی بتواند سختی‌های روزگار را تحمل کرده و چنین شاهکاری را برای ادبیات و فرهنگ ایران بسراید و آن را این چنین در مقیاس جهانی عرضه کند. قبل از اینکه در دنیای مدرن تفکرات و جنبش‌هایی به وجود بیاید در شاهنامه فردوسی یک نگاه فمنیستی وجود دارد؛ شهری در شاهنامه که تمام امور این شهر به دست زنان اداره می‌شود، فردوسی برتری جنسیت را رد می‌کند، "چه فرزند باشد به آئین و فر / گرامی به دل بر چه ماده، چه نر / چو فرزند باشد به فرهنگ دار / زمانه ز بازی برو تنگ دار".

وقتی که رستم دستان شورای جنگی تشکیل می‌داده رودابه پر هنر در این شورا شرکت داشته و نقطه نظراتش را بیان می‌کرد و سفارش رودابه به رستم در جنگ‌ها این بود که به درختان، زنان و کودکان آسیبی نرساند، بنابراین در شاهنامه نگاه به جایگاه زنان بسیار ارجمند و زنان تحسین شده‌اند. در آغاز داستان بیژن و منیژه فردوسی حال و احوال خوبی نداشته و در نیمه‌های شب از همسر خردمند و موسیقی‌دان خود شمعی طلب می‌کند، اما این همسر خردمند چراغی می‌آورد و شور و حالی بر پا می‌کند که باعث شده در آن شب تار و سیاه یکی از ناب‌ترین، برترین و بهترین عاشقانه‌های ایران وجهان بیژن و منیژه با ژرف‌ترین مضمون‌ها به نظم درآید.

پس در شاهنامه نوعی نگاه فمنیستی وجود دارد؟

در ۱۴۰۰ سال پیش مهر بانوی به نام پوران دخت به پادشاهی می‌رسد و نخستین سخن وی برابری زن و مرد است، که پادشاه چه زن و چه مرد باید به عدل و داد رفتار کند، در سرزمین ایران و در کتاب شاهنامه همیشه زنان دارای جایگاهی والا و با ویژگی‌هایی چون دانش، دانایی و خرد، داد و دادگستری برای آنها و زنان ستایش شده‌اند. شاهنامه یک کتاب جهانی با نگاه جهانی است، اگر در داستان زال و رودابه زنی سیاستمدار، اهل گفتگو و دیپلماسی چون خرد بانو سین دخت نبود پیوند (زال و رودابه) هم به وجود نمی‌آمد و بین ایران و کابل (خراج‌گذار ایران) جنگ و دشمنی پیش می‌آمد، چون کابل خراج‌گذار ایران بوده و به علت‌هایی گاهی تنش‌های بین این دو کشور پیش می‌آمد ولی این بار سیندخت با دیپلماسی قوی زنانه از عشق، دلدادگی پاک رودابه به زال آگاهی پیدا می‌کند و خود به عنوان سفیر صلح و عشق به درگاه منوچهر شاه رفته و با سام پدر زال وارد گفتگو و باعث پیوند عشقی خجسته بین زال و رودابه و صلح بین دو کشور ایران و کابل می‌شود. دیپلماسی قوی و هوشمندانه سیندخت جنگ و خونریزی را به عشق و صلح می‌دهد و حاصل این پیوند مبارک زایش ابر پهلوان روشن فکر ایرانی در لباس یک دلاور و جنگ جور ستم دستان است که برای تمامیت ارضی و شکوه ایران شمشیر می‌زند.

آیا قصه‌های شاهنامه بر نگرش انسان امروز تأثیرگذار است یا خیر؟

در شاهنامه چندین نوع داستان وجود دارد، داستان‌های پهلوانی، رزمی، عاشقانه، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، شاد، نیمه شاد و غم‌انگیز، عبرت‌آموز و تاریخی. فردوسی چنان با چیره دستی و مهارت داستان سرایی می‌کند و داستان را پیش می‌برد و به سرانجام می‌رساند که همگان او را ستایش می‌کنند، داستان‌هایی که آغازی ژرف و پایانی پندآموز دارند. در شاهنامه برای گفت و شنودها، نامه‌ها، توصیف قهرمانان، کنش‌ها، واکنش‌ها و شرح نبردها واژگان بسیاری به کار برده شده، به‌راستی شاهنامه یک دریای ژرف است که عمق آن ناپیداست، در نامه‌ی رستم فرخزاد با دنیایی از پند و اندرز، ایران دوستی و آینده‌نگری روبرو هستیم، فردوسی شاهنامه را طی سی سال سروده که به زبان ایرانیان جاری است فردوسی می‌فرماید: "بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی" او برای زنده نگه داشتن زبان فرهنگ ایرانیان بسی رنج برده است.

فردوسی هستی و زندگی‌اش را برای ایران گذاشت، فردوسی ایرانی‌ترین ایرانی است که می‌شناسیم و من بر این باورم که اگر شاهنامه نبود تاریخ پر فراز و نشیب ایران مسیر دیگری را طی می‌کرد و بدون شک زبان امروز ما ایرانیان زبان پارسی نبود، فردوسی با سرایش شاهنامه به پیوستگی ایران کمک و برای یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران کوشیده است. اگر شاهنامه نبود ما ایرانیان به مانند سایر ملت‌ها با زبان دیگری غیر از زبان پارسی با همدیگر سخن می‌گفتیم چنان که وقتی از نویسنده بزرگ و معاصر مصری حسنین هیکل می‌پرسند چرا شما مصریان به زبان دیگری غیر از زبان خودتان سخن می‌گوئید گفت: چون ما اندیشمند و شاعر بزرگی مثل فردوسی نداشتیم.

فردوسی بر گردن تک تک ایرانی‌ها حق دارد او سی سال تلاش کرد تا زبان و فرهنگ فارسی زنده بماند او برای پاسداشت فرهنگ و زبان ایرانیان سی سال از زندگی‌ام را وقف کرده است، اما شوربختانه در رسانه ملی نه در ماه و نه در هفته حتی سی دقیقه هم به شاهنامه فرصت داده نمی‌شود تا اندیشه‌های ایرانی‌ترین ابر مرد فرزانه ایرانی را برای نسل آینده بازگو شود، جای بسی شوربختی و دریغ است، فردوسی به گردن ایرانیان حق بزرگی دارد و متأسفانه در شعر، موسیقی، نمایش و سینما حق ایشان به درستی ادا نشده و نمی‌شود.

آیا فردوسی یک کتاب هنری سروده است؟

شاهنامه کتاب تاریخ، فرهنگ، هنر و موسیقی است فردوسی در شاهنامه از آلات موسیقی و سازهایی نام برده که امروزه هیچ گونه نام و نشانی از آنها نیست، زبان فردوسی زبان ایما و تصویر است، با توجه به اینکه صنعت سینما صد و اندی سال پیش متولد شده و در ابتدا فیلم‌ها داستانی و سینمایی به شکل صامت بودند و موسیقی همراه فیلم بود؛ فردوسی نیز در سرایش داستان از گونه‌های ادبی بسیار بهره برده که به زبان سینما نزدیک است. وی تصویر را می‌شناخته و شعر وی شعر تصویر است. شاهنامه فرصت خوبی برای شناخت دوباره تاریخ ایران است می‌توان از این کتاب در برابر رؤیا رویی با تهاجم و هجمه‌های فرهنگی بیگانگان به ساحت این سرزمین ازآن بهره‌های زیادی برد.

چرا ایرانیان کمتر به سراغ شناختن مفاخر ملی خود می‌روند دلیل نبود این عرق به مفاخر ملی را در چه می‌دانید؟

این یک معضل و مشکل فرهنگی و بخشی از آن هم سیاسی است، شما چه کتابی را سراغ دارید که ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال پس از سرایش به طور رسمی در هیچ مجلس رسمی و غیررسمی نامی از آن برده نشود ولی همچنان زنده و جاوید مانده باشد؟ وقتی که ۳۰۰ سال بعد از سرایش این اثر فاخر حرفی به میان نیاید اگر یک کتاب عادی و معمولی بود دیگر نمی‌توانست جای خودش را پیدا کند، اما این کتاب آن قدر شکوه و جذابیت داشته که راه خود را باز و ماندگار شده است؛ شاهنامه چون آب زلال و آرام راه خودش را از میان مسیرهای سخت و سنگلاخ‌ها باز کرده و همچنان ستاره‌ای پرفروغ و نورانی در تارک ادبیات ایران و جهان می‌درخشد.

استاد کزازی می‌فرمایند: از دید من شاهنامه برترین، زیباترین و پرمایه‌ترین کتاب حماسی است که تاکنون بر پیوست آمده است؛ اینکه شاهنامه با هیچ کتابی حتی ایلیاد و ادیسه قابل مقایسه نیست؛ تم و مضمون داستانی ایلیاد یک عشق زمینی در طی ۱۰ روزاست اما اساس و بن مایه شاهنامه که آن را یک اثر شاهکار ادبی جهانی کرده نبرد بین نیکی و بدی، خیر و شر، نبرد نیروهای اهورایی و اهریمنی و مبارزه با پلیدی‌ها است و این تلاش و پیکار همواره و همچنان ادامه دارد چرا که نبرد بین نیکی و بدی همیشگی است.

با توجه به توضیح شما به این نتیجه می‌رسیم که شاهنامه کتاب حکمت و خرد است؟

حکمتی که در شاهنامه از آن یاد می‌شود حکمت ملی ایرانیان، حکمت اشراقی است که فردوسی در ابتدای شاهنامه به آن اشاره دارد، عرفان عملی آن یک نوع اخلاق است و باید آن را از لابه لای این کتاب بیرون آورد و به همگان و به نسل‌های بعدی انتقال داد، خرد و خردورزی منشأ تمام پیروزی‌ها، پیشرفت‌ها و شکست‌ها بوده که این مهم به خوبی و زیبایی هرچه تمام تر در شاهنامه نشان داده شده است، در حالی که وقتی با یک پادشاه بی خرد رو به رو می‌شویم نتیجه آن با شکست همراه می‌شود.

بنابراین به فردوسی، حکیم می‌گوئیم چراکه داستان‌های شاهنامه با نام خداوند جان و خرد آغاز می‌شود و انسان را بسیار شریف و ارجمند دانسته و اینکه انسان آخرین زنجیره هستی است و او را بزرگ و مسئول می‌داند تا به وظایف انسانی خود عمل کند. اگر انسان به وظایف خود عمل کند حتماً ما جهان بهتری خواهیم داشت و این نگاه زیبا در شاهنامه مدام تکرار می‌شود.

کد خبر 441462

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 2
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • فاطمه حسینی IR ۰۰:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    عالییی مثل همیشه استاد عزیز ارجمند
  • حسین IR ۰۰:۴۱ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
    0 0
    درود بر روان خردورز ورجاوند ایرانشهر بزرگ استاد آنوربخش احمدزاده،روایتگر خردشناس وخردمند زاده انزان ایران که بحق نام ونشان بشکوه این بزرگمرد در ذیل شهنامه حضرت سراستاد حکیم توس برای تمام تاریخ مانا ونزد فرزندان اب وخاک پاک اهورایی مایه افتخار است