محمد غفاری؛‌ کمالِ ملک یا افول هنر؟

کمال الملک نام بسیار تاثیرگذاری در تاریخ نقاشی ایرانی محسوب می‌شود، اما درباره محمد غفاری و کسب لقب پرطمطراقش اختلاف نظرات گوناگونی وجود دارد؛‌ آنچه که مشخص است تاثیرات مثبت و منفی بسیار او بر سبک نقاشی ایرانی از جمله گرایش به واقع گرایی و طبیعت و دور شدن از هنر اصیل این مرز و بوم است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، محمد غفاری ملقب به کمال‌الملک، یکی از بزرگترین نقاشان ایرانی است. او در سال ۱۲۲۶ در کاشان چشم به جهان گشود و پس از طی تحصیلات ابتدایی، برای تحصیل در رشته نقاشی به دارالفنون تهران رفت. غفاری پس از سه سال حضور در دارالفنون، به عنوان نقاش به دربار فرستاده شد؛ جایی که القاب خان، پیشخدمت اعظم و سپس مهم‌ترین لقب خود، کمال‌الملک را به پیشنهاد محمدحسین فروغی و از سوی ناصرالدین شاه گرفت.

کمال‌الملک پس از ترور شدن ناصرالدین شاه مدتی را در خارج به تحصیل پرداخت و در آن دوره، رونگاری‌هایی را از آثار دیگر نقاشان داشت که از جمله آنها می‌توان به رونگاره از چهره هنری فانتین یا اثر خاکسپاری مسیح اشاره کرد. پس از گذراندن بیش از سه سال کمال‌الملک به دستور پادشاه وقت، مظفرالدین شاه به ایران بازگشته و سپس دو سال را در عراق گذراند که آثار جالب او از جمله زرگر بغدادی و میدان کربلا مربوط به آن دوره دوساله است.

پس از بازگشت دوباره به ایران، کمال‌الملک پایه گذار هنرستان خود به نام مدرسه صنایع مستظرفه شد که در آن حدود ۱۵ رشته هنری تدریس می‌شد. او در نهایت در روز ۲۷ مرداد سال ۱۳۱۹ بر اثر کهولت سن درگذشت و برخلاف وصیتش که خواستار دفن خود در باغ شخصی‌اش بود در نیشابور دفن شد.

*تالار آئینه

کمال‌الملک طبیعت‌گرایی را به کمال رساند

سعید عباسی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان در مورد شخصیت و آثار شناسی کمال‌الملک به خبرنگار ایمنا گفت: گروه سنت‌گرا در نقاشی، وقتی کارهای کمال‌الملک را می‌بینند نظر گسست تاریخی را مطرح می‌کنند، وقتی آثار کمال‌الملک را با آثار قبل از خود مقایسه می‌کنید، گسست از هنر و اصالت ایرانی مشهود است؛ اما اگر بخواهیم بی‌طرفانه به آثار او نگاه کنیم، به طور کلی رویکرد کمال‌الملک به طبیعت و واقع نمایی و واقع‌گرایی است که توسط محمد زمان آغاز شده و صنیع‌الملک نیز در آن فعالیت داشته؛ با این حال این شاخه توسط کمال‌الملک به تکامل رسیده است.

وی افزود: نقاشی را کمال‌الملک در زمان تحولات مشروطیت به اوج می‌رسد. به نوعی مهم‌ترین نوآوری کمال‌الملک، منظره‌پردازی و منظره‌نگاری است که قبل از او این کار را در نقاشی ایران نداشتیم. اتفاقات دیگری که روی کارهای کمال‌الملک تأثیرات مهمی گذاشتند، سفر به اروپا و عراق بود که در سفر به اروپا او با تکنیک‌های مدرن اروپایی آشنا شده و آثار دیگر را کپی می‌کند. وی همچنین اولین کسی است که با طبیعت بی‌جان برخورد مستقیم دارد و این مسئله در تمامی آثار او دیده می‌شود. از طرفی دیگر سنت گرایان، گسست را از این نظر می‌بینند که نقاشی ایرانی پیش از او فضای تخیلی دارد و سپس با ورود کمال‌الملک فضای واقعی و طبیعت‌گرایی در نقاشی‌های ایرانی مشاهده می‌شود.

عباسی با بیان اینکه "آثاری که کمال‌الملک کپی کرده، برای تکامل هنر خود بوده و ضربه‌ای به هیچ جایی وارد نشده" تاکید کرد: معمولاً نقاش‌ها کپی می‌کنند و این کار به قصد تولید اثر هنری نیست و به جهت کسب تجربه و آشنایی با فضا این کار انجام می‌شود. قبل از کپی‌هایی که کمال‌الملک انجام داده است، آثاری در حد کمال خودش دارد.

این استاد دانشگاه افزود: او قطعاً باعث تحول در سبک نقاشی کشور شده است. در نگاه کلی کمال‌الملک اولین کسی نیست که طبیعت‌گرایی را به تصویر کشیده است، اما در نگاه دقیق‌تر اولین کسی است که با طبیعت برخورد مستقیم دارد. در آثار کمال‌الملک رئالیسم به طور جدی مطرح است و او یکی از مهم‌ترین نقاشان قرن اخیر کشور است.

*پرتره‌ای که رامبرانت از خودش کشیده و کمال الملک آن را کپی کرده

محمد غفاری؛ اوستاکار یا هنرمند!

همینطور، اصغر جوان از اعضای هیئت علمی گروه نقاشی دانشگاه هنر اصفهان نیز در مورد کمال‌الملک گفت: زندگی محمد غفاری به چندین دوره تقسیم می‌شود؛ دوره اول مربوط به وارد شدن در دربار قاجار؛ دوره دوم اعطای لقب کمال‌الملک به او توسط ناصرالدین شاه؛ دوره سوم حضور در اروپا و به ویژه فرانسه و کپی از آثار بزرگان آن دوره مثل رامبرانت و دوره چهارم بازگشت او به دربار توسط مظفرالدین شاه و به مشکل برخوردن وی با سلطنت و ترک دربار و به طبع آن مهاجرت به عراق و خلق چندین اثر ماندگار است.

وی افزود: توجه به دو نکته در نقد آثار کمال‌الملک بسیار مهم است؛ اول اینکه او در دوران حضور در دربار قاجاریه، به دلیل حضور در حلقه قدرت تقریباً بدون هیچ خلاقیتی و به زور تشریفات و دستورات آثار خود را خلق می‌کرد. در این دوران نمی‌توان او را هنرمند خطاب کرد و صرفاً باید گفت کمال‌الملک یک "اوستاکار" خوب برای دربار بود که اصول نقاشی و تکنیک را به خوبی می‌دانست. با این حال زمانی که غفاری از دربار فاصله می‌گیرد، آثار او دارای آزادگی می‌شود و در اینجا می‌توان او را هنرمند" دانست؛ چرا که آثارش در این زمان شأن هنری به خود می‌گیرند.

جوان ادامه داد: زمان حضور کمال‌الملک در اروپا، دوران پشت سر گذاشتن آثار کلاسیک و واقع گرایانه و ورود به اتفاقات جدید هنری است، اما کمال‌الملک این تغییرات را نمی‌بیند و آثار یکی دو قرن قبل اروپا را از داخل موزه‌ها کپی‌برداری می‌کند. این مسئله باعث انتقاد بسیاری از پژوهشگران هنری به او شده است؛ برخی از آنها این مسئله را به دلیل وابستگی غفاری در آن زمان به قدرت مرکزی ایران و انفعال شخصی پایینش می‌دانند. مسئله بی‌توجهی کمال‌الملک به اتفاقات پیرامونش همیشه یکی از مهم‌ترین انتقادها نسبت به وی بوده است.

*زرگر بغدادی

افول جریان هنری ایرانی تحت تأثیر کمال‌الملک

استاد نقاشی دانشگاه هنر اصفهان با بیان اینکه جریان نقاشی در ایران پس از کمال‌الملک معکوس می‌شود، تصریح کرد: این بدان معناست که اگر در رنسانس اوج آثار طبیعت‌گرایانه و واقع گرایی است، در ایران سبک‌های غیر واقع گرایان رواج دارند. اگر رامبرانت را با افرادی همچون سلطان کمال‌الدین بهزاد و حسن عباسی مقایسه کنیم، دو جهت کاملاً جدا داشته‌اند. در اواخر قرن ۱۹ میلادی گفتمان هنری ایران نسبت به اروپا کاملاًً برعکس می‌شود؛ در این دوران کمال‌الملک آثار رنسانس را کپی می‌کند و سبک آنها را به هنرآموزان خود می‌آموزد. این در حالی است که در آن زمان، اروپا از شکل هنری واقع گرایانه، اوستاکاری، تکنیک و مهارت فراری است.

وی تاکید کرد: با حضور کمال‌الملک جریان هنری نابی در ایران همانند یک حباب می‌ترکد و جریان هنری رضا عباسی و شاگردانش در ایران متوقف می‌شود و از آن زمان آثار از این جریان اصیل ایرانی رو به کاهش می‌رود. تقلیدهای سطحی از آثار هنری قرن‌های پانزدهم و شانزدهم اروپایی از این دوران سرچشمه می‌گیرند.

کد خبر 439143

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.