به گزارش خبرنگار ایمنا، اساتیدی که امروزه نام و آوازه شأن پیچیده، روزگاری شاگرد اساتیدی دیگر بودهاند و با تمرین و ممارست به جایگاه امروز خود رسیدهاند، رسیدن به موفقیت خوب است به شرطی که شاگردی کردن را بلد باشیم و برای رسیدن به موفقیت تلاش کنیم. استاد یکی از ارکان حیاتی آموزش است که جایگاه او تا منزلت پدر بالا میرود، در نظام آموزشی رابطه استاد شاگردی بیش از آنکه تدریسی باشد تعلیمی است.
در هنر تعلیم معنای گستردهتری را در برمیگیرد حضور شاگرد در محضر استاد در کنار انتقال فنون و تکنیکهای هر فن یا حرفه شامل پرورش استعدادها و فضائل اخلاقی نیز بوده که موجب رشد هنرمند در بستری از اصول و اعتقادات میشده است. در هنر ایرانی امروز شاید کمتر بتوان چنین نظامی را پیدا کرد اما برای احیای ارزشهای فراموش شده نیاز به شناسایی و استخراج مؤلفههای نظام آموزشی گذشته است.
در هنر رابطه عاطفی استاد شاگردی عمیق است
یکی از عمیقترین روابط هنری بین شاگرد و استاد در موسیقی شکل میگیرد، هنرمند موسیقی علاوه بر دانش آکادمیک نیاز به صیقل روح و جان برای خلق یک اثر دارد. روح موسیقیدان باید سرشار از لطافت باشد و ذهن او راه فکریاش را استوار سازد.
مهرداد جیحونی، موسیقیدان معتقد است رابطه "معلم شاگردی" در موسیقی تبدیل به یک رابطه عاطفی عمیق میشود البته در همه رشتهها رابطه عاطفی میان شاگرد و استاد به وجود میآید اما در هنر پررنگتر است.
به گفته او رابطه استاد شاگردی در هنر یک خلق جدید مانند رابطه باغبان با گل است، البته تنها رابطه عاطفی نیست. بلکه رابطه خلق کردن است، معلوم نیست باغبان گل را پرورش میدهد یا گل باغبان را شاداب نگه میدارد اگر باغبان نباشد گل نیست و اگر گلی وجود نداشته باشد باغبانی وجود نخواهد داشت.
این موسیقیدان با اشاره به اینکه زنده ماندن معلم موسیقی در گرو شاگردانی است که راه هنر را ادامه و نوازندگان خوبی میشوند، میگوید: عشق معلم به شاگرد و شاگرد به معلم باعث حفظ موسیقی و پرورش دیگران میشود، در دنیای امروز مسائل مادی گذرا، آنلاین و اینترنتی شده و قشنگیهایش را از دست داده اما در هنر رابطه استاد شاگردی هنوز وجود دارد به خصوص در موسیقی، مسئله نقد دیگران برای مطرح شدن خود وجود ندارد و اگر نکتهای جدید پیدا کنید حرمت نگه میدارد و در لفافه جلو میرود.
بهترین یادگیری در حین آموزش است
جیحونی معتقد است در هنر میان مدرس و استاد تفاوت وجود دارد، "استاد کسی است که در همه جوانب رشد کرده، خلاقیت و نوآوری داشته و کار جدیدی کرده باشد تا هنر را یک قدم جلو ببرد. مدرس شدن جز فرایند پیشرفت و یک شاگرد از یک جایی باید تدریس کند و تدریس شاگرد مانند به پرواز درآوردن پرنده از آشیانهاش است. "
این استاد موسیقی اضافه میکند: یکی از دغدغههای من نبود استاد برای یادگیری است چرا که بزرگان دیگر رفتهاند و مجبوریم از یادگاریهای باقی مانده اساتید بهره ببریم. هنر انتها ندارد و هنرمند زمانی که نتواند از هنرش استفاده کند دیگر دوام نمیآورد و میمیرد.
جیحونی بهترین نوع یادگیری در حین آموزش دادن میداند و تصریح میکند: زمانی که به شاگرد آموزش میدهی برای خود نیز مرور میشود در هنر هیچوقت کودک درون هنرمند کشته نمیشود چراکه در حال تکرار و تمرین است و در عین حال خود را بالا میکشد.
به گفته این استاد موسیقی کسی که رشته تخصصی را آموزش میبیند در آن رشته علمیتر و آکادمیک تر میتواند فعالیت کند تا نسبت به کسی که آزاد کار میکند، اما زمانی که به خلاقیت میرسد مشخص میشود که ذات آن رشته را در خود دارد یا نه؟
این استاد موسیقی خاطرنشان میکند: در موسیقی شاخههای مختلفی وجود دارد که متأسفانه به دلیل اینکه نوازندگی و موسیقی درآمد ندارد هنرمند برای کسب درآمد تدریس میکند. آهنگساز نیاز به خلاقیت دارد، اما درگیر تدریس شده و نمیتواند آهنگسازی کند فضای آکادمیک بسیار خوب است به شرط آنکه در آن مسیر حرکت کند و البته نوابغ الزاماً با فضای آکادمیک پرورش نیافتند، اما استعداد ذاتی اگر پرورش آکادمیک پیدا کند بسیار مثمر ثمر خواهد بود.
رابطه استاد شاگردی از بین رفته است
نه تنها در موسیقی بلکه در بسیاری دیگر از رشتههای هنری مختلف رابطه استاد شاگردی باعث حفظ و صیانت از این رشته شده است. یکی از هنرهای اصیل ایرانی که نسل در نسل پیش آمده و روز به روز درخشانتر شده، بافت فرش است.
علی اصغر شیر سپهر، استاد فرش در خصوص رابطه استاد شاگردی میگوید: امروزه دانشجویان به دنبال مدرک و نمرهاند اما رابطه استاد شاگردی در گذشته مانند "شیر و مراد" بود. برخی استاد را به گونهای احترام میگذاشتند که به پدر مادر خود نمیگذارند. در هنر استاد اخلاق و هنر را آموزش میداد اما امروزه این دو مفهوم از هم جدا شده که البته امیدواریم با فرهنگ سازی به حالت گذشته باز گردد.
به گفته این استاد فرش "در هنر زمان بی معناست و انتها ندارد و تا زمانی که شاگرد احساس نیاز کند شاگردی میکند، امروزه با وسایل و ماشینهایی که در دسترس است رابطه استاد شاگردی را از بین رفته و زمان رشد شاگرد برای استاد شدن متغیر است. "
شیر سپهر خاطر نشان میکند: افرادی که از طریق آکادمیک و علمی وارد هنر میشوند به دلیل اینکه وسایل بیشتری در اختیار دارند در زمان کوتاهتری به موفقیت میرسند.
حمایت استاد برای رهایی شاگرد
سر ذوق آوردن هنرجو و ترغیب آن به بروز استعداد شاید مهمترین رسالت یک استاد باشد. اساتید در هنر، ادبیات و یا هر جای دیگری میتوانند با در اختیار قرار دادن تجربیات خود راه را بر هنرجو آسان کنند.
سیاوش گلشیری، که تجربه تدریس در زمینههای ادبی را داشته معتقد است: اگر استاد اجازه آزادی به شاگردان دهد تا فراتر آنچه هستند حرکت کنند باعث رشد و پیشرفت آنها میشوند همچنین استاد با ارتباطات و توانایی تشخیص که دارد نقش حمایتی دارد. یکی از مهمترین اتفاقاتی که در عرصه آموزش رخ میدهد صرفهجویی در وقت هنرجو است، چراکه اگر هنرجو از تجارب استاد خود بهره ببرد لازم نیست خودش آزمون و خطا کند.
او اضافه میکند: رابطه استاد شاگردی یکطرفه نیست چراکه استاد میتواند شاگرد را سر ذوق بیاورد ارتباط با نسلهای مختلف باعث سرزندگی استاد میشود. منطقیترین رابطه استاد شاگردی رابطهای است که استاد اجازه رهایی به هنرجوی خود دهد، حمایت استاد نباید منفعت طلبانه باشد و دانشجو با بینشی که کسب میکند میتواند مسیر را طی کند.
به گفته گلشیری "لزومی بر استاد شدن شاگرد وجود ندارد و در هنر نمیتوان گفت که یک شخص در رشته هنری تخصص دارد و حال نوبت تدریس است. در این حیطه اولین مسئلهای که به ذهن میرسد آموزش دادن است و صرفاً بخاطر یک مدرک نمیتوان استاد شد و نباید به عنوان مسائل اقتصادی به آن نگاه میشود. "
اهمیت رابطه استاد و شاگردی در عرصه هنر یک اصل اثبات شده است. اما این اصل با ورود هنر به فضاهای کلاسیک همچنین وارد شدن برخی اساتید که جنبه اقتصادی را مهمتر از جنبههای هنری و معرفتی میدانند، روز به روز کمرنگتر میشود. شاید نسل امروز نتواند ارتباطی مؤثر با شیوه کلاسیک استاد شاگردی برقرار کند و نیاز است که برای پیشبرد و ادامه مفاهیم هنری خود بازخوانی جدیدی از این سبک داشته باشیم.
نظر شما