به گزارش خبرنگار ایمنا، مغازه خودکشی داستانی از مردم یک شهر است که به دلیل تغییر شرایط اقلیمی همگی افسرده هستند. این کتاب که میتوان گفت در ژانر طنر سیاه به نگارش در آمده است به قلم ژان تولی کارکاتوریست، رماننویس و فیلمنامه نویس فرانسوی نوشته شده است. و تا کنون به ۲۰ زبان دنیا ترجمه شده است. این کتاب داستان مغازهای است که در آن ابزارهای مختلفی برای خودکشی وجود دارد، شعار این مغازه که روی کیسههای آن نوشته شده این بود که آیا زندگی تان با شکست مواجه شده است؟ بیایید با موفقیت خود را بکشید.
دنیایی که این داستان در آن اتفاق میافتد آخر الزمانی است با ازون ویران شده و بارانهای اسیدی مکرر و کبوترهایی که اگر در مناطق خاصی از شهر پرواز کنند جان خود را از دست میدهند. این دنیای متفاوت شخصیتهای متفاوتی نیز دارد هر کس که قصد خود کشی دارد از صاحب مغازه میپرسد که چه راهی را برای خود کشی او پیشنهاد میکند.
در معرفی این کتاب آمده است: در سراسر کتاب حضور متراکم مرگ وجود دارد و در مقابل تلاش برای ساختن امید به زندگی، نبرد نمادین و مملو از شوخیهای ظریف را به وجود آورده است که در نهایت قرار است مخاطب را میخکوب کند.
این کتاب توسط احسان کرم ویسی ترجمه شده است که ترجمه آثاری چون "آدم خواران"، "شرلوک هلمز و فاجعه کشتی تایتانیک"، "مرد فیل نما" را نیز در کارنامه ادبی خود دارد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: "آلن! آخه چند بار بهت بگم؟ وقتی مشتری هامون از مغازه خرید می کنن، بهشون نمی گیم به زودی می بینمت. ما باهاشون وداع میکنیم. چون دیگه هیچ وقت بر نمی گردن. آخه کی این رو توی کله ت فرو میکنی؟ " لوکریس با عصبانیت کاغذی را پشت خود در دستان گزه کرده اش پنهان کرده بود که با تکانهای عصبی او میلرزید. بچهی کوچکش روبه روی او ایستاده بود و بشاش و مهربان نگاهش میکرد. خانم تواچ خم شد و با لحن سرزنش آمیز محکمی گفت: " و یک چیز دیگه؛ این جیک جیک کردنت رو تموم کن. وقتی یکی میاد اینجا نباید بهش بگی- ادای آلن را در میآورد- "صبح بخیر" تو باید با لحن یه بابا مرده بهشون بگی "چه روز گندی مادام" یا مثلاً بگی " امیدوارم اون دنیا جای بهتری براتون باشه موسیو". و...
نظر شما