به گزارش خبرنگار ایمنا، در سالهای اخیر با گسترش رسانههای جمعی جدید جامعه به نحوی از رسانههای رسمی و مرجع گذشته به رسانههای هیجانیتر مانند فضای مجازی کوچ کرده و علایق خود را در این رسانه ها دنبال میکنند. بسیاری از جامعهشناسان دلیل این کوچ رسانهای مردم را نبود اعتمادسازی کامل برخی رسانههای مرجع میدانند حال آنکه رسانههای رسمی هم برای این موضوع دلایل خود را دارند، در مورد اما و اگرهای این موضوع گفتوگویی را با امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس داشته ایم که در زیر میخوانید:
به دنبال تئوری دهکده جهانی، جهان دچار تغییراتی شد که تا کنون ادامه داشته است، نظر شما در مورد تغییرات کشورها در موضوع وسایل ارتباط جمعی چیست؟
بعد از تئوری جامعه شناسان وسایل جمعی، دهکده جهانی را مطرح کردند، مارشال مگ لوهان در نظریات خود اختراع ابزار ارسال پیام را متذکر شد که بعد از آن تلویزیون، رادیو و تلفن و این قبیل وسایل ارتباطی اختراع شدند و اختراعات باعث ارسال هرچه سریعتر پیامها شد و هدف تغییر ذهنیت فکری، عقیدتی، فرهنگی و تغییر شیوه زندگی مردم بود و دلیل اینکه چرا برخی کشورها مانند ژاپن نتوانستند تغییری پیدا کنند این بود که آنها از دهه ۱۹۴۹ به بعد اعتقادشان این بود که ژاپنی بمانیم، اما از تمدن غرب عقب نمانیم یعنی آداب و رسوم خود را در همه موارد زندگی حفظ کردند.
وضعیت ایران در چنین فضایی چگونه بود؟
کشورهایی نظیر ایران که توجهی به چنین اموری نداشتند خود را به دامن رسانههای جدید پرتاب کردند و نتوانستند در مقابل آن مقاومت کنند، همچنین ضعف عوامل درونی باعث شد موسیقی غربی، برنامههای غربی و ... مورد توجه قرار گیرد، در این شرایط ابزاری مانند ماهواره باعث بمباران فکری جوان ایرانی شد در نتیجه ذائقه جوان ایرانی تغییر یافت که البته گناه این موضوع بر گردن مسئولان آموزشی و تربیتی است، چرا که ذائقه جوانان را در نظر نگرفتند و به موسیقی سنتی و تاریخ ایران بیتوجهی کردند.
امروز هم اگر دقت کنیم در کتابهای درسی دبیرستان تاریخ ایران را از صد سال قبل و واقعه تنباکو به بعد مطرح کردهاند. دیگر از کوروش، داریوش، نادرشاه افشار و شاه عباس و هیچ کدام از مولفههای تاریخ و هویت ما خبری نیست به همین دلیل جوان ایرانی به سرعت به سمت پوچ گرایی حرکت کرد و فرهنگ خود را بیارزش دانست و در کنار همه اینها رسانههای جدید قوت میگرفتند و قوت این رسانهها تا امروز هم ادامه دارد در نتیجه میبینیم فضای مجازی امروز حرف اول را میزند، تقویت استفاده از فضای مجازی نه تنها در کشور ما در همه کشورهایی که به ادبیات و فرهنگ ملی خود توجهی نکردند دیده میشود.
دلایل علاقمندی گسترده مردم به فضای مجازی چیست؟
یکی از مهمترین سرمایهها در جامعه سرمایه اجتماعی است تا اوایل ۱۹۲۰ تنها صحبت از سه سرمایه طبیعی، سرمایه تکنولوژیکی، صنعتی و سرمایه انسانی بود از این زمان به بعد یک سرمایه دیگر به نام سرمایه اجتماعی مورد توجه جامعهشناسان قرار گرفت و مولفههای آن همدلی، همزبانی، اعتماد، انسجام ارگانیکی، تعصبات ملی و میهنی و غیره بود که جامعهشناسانی چون هنیفر، ژاکوب، جیمز کلمن به این موارد معتقد بودند و بعد از آنها فرانسیس فوکویاما مهمترین مولفه سرمایه اجتماعی را اعتماد دانست و این اعتماد را به دو نوع عمودی و افقی تقسیم کرد که وجود اعتماد افقی را بین افراد جامعه و اعتماد عمودی را بین مردم و مسئولان دانست.
آنچه باید مطرح کرد اینکه در سالهای اخیر اعتماد مردم نسبت به اخبار و شنیدهها در رسانههای رسمی ضعیف شده است، مردم اعتقاد دارند این رسانهها همه حقایق را نمیگویند به همین دلیل به رسانههای بیگانه رجوع میکنند پس بزرگترین درد جامعه امروز بیاعتمادی است، وقتی اعتماد به رسانه رسمی از بین برود فضای مجازی برای مردم محبوبتر میشود.
آیا تفاوت ارائه مطالب در رسانههای رسمی و رسانههای جدید باعث محبوبیت آنها نشده است؟
البته که این امر موثر است، فضای مجازی مطالب خود را شیرین و لطیف ارائه میدهد و مورد اقبال واقع میشود، مارشال مک لوهان اعتقاد داشت باید وسایل ارتباطی اختراع شود در حالی که دیگر نظریه پردازان بعد از او بر شیوه محتواسازی تاکید کردند، متاسفانه رسانههای رسمی ما در هر موضوعی حالت سیاسی و جبری به خود میگیرند و همه موضوعات را به شکل سیاسی منتقل میکنند. هنر، آموزش و پرورش، عشق و هر موضوع دیگری را سیاسی کردیم که نتیجه آن این شد که امروز بزرگترین درد جامعه بیاعتمادی است، در موضوع گرانی بنزین ببینید هر قدر دولت اعلام میکند که درصدی از درآمد خود از این راه را به حساب مردم واریز میکند باز هم برای مردم تا در عمل ثابت نشود باورپذیر نیست و حتی معتقدند بعد از چندماه به فراموشی سپرده میشود و این نشان از عملکرد نادرست مسئولان دارد.
سرمایه اجتماعی چه ویژگی خاصی دارد که تا این حد بر آن تاکید دارید حال آنکه این موضوع در جامعه ما تا حد بسیاری مغفول مانده است؟
سرمایه اجتماعی سرمایهای پیوند دهنده است به نحوی که اگر سه سرمایه طبیعی، صنعتی و انسانی وجود داشته باشد اما سرمایه اجتماعی وجود نداشته باشد رشدی ایجاد نمیشود، اما اگر یکرنگی و انسجام و مولفههای سرمایه اجتماعی موجود باشد همه این سرمایهها در جهت رشد و توسعه اقتصادی و فرهنگی حرکت کرده در نتیجه کشور پیشرفت میکند، در کشور ما سرمایه اجتماعی به دلیل ندانم کاریها از بین رفته است، نبود دموکراسی و آزادی بیان، نداشتن نماینده واقعی همگی نشان از نبود سرمایه اجتماعی دارد وقتی مردم احساس اعتماد میکنند که مشارکت اجتماعی بالایی داشته باشند در یک کلام هیچ جامعهای پیشرفت نمیکند تا دموکراسی در آن نباشد، دموس کلمهای یونانی و به معنای مردم است و دموکراسی به معنای حکومت مردم بر مردم است، پس حکومت باید حکومت مردمی باشد و به هیچ وجه آزادی به معنای آنارشیسم نیست اگر آزادی بر اساس قانون باشد و توسط نمایندگان دلسوز مردم اجرا شود به هیچ وجه آنارشیسم ایجاد نمیشود.
معایب رسانههای رسمی ما چیست که امروزه مورد علاقه مردم واقع نمیشوند؟
بزرگترین درد رسانههای رسمی ما مستقل نبودن آنهاست، اگر تلویزیونهای خصوصی آزاد داشتیم عملکرد آنها را میدیدیم متاسفانه همه موضوعات در رسانههای ما سیاسی میشود، اما روزنامهنگاران ما تا حدودی آزادترند و روزنامهنگار تنها با بکار بردن یک کلمه به درستی میتواند پیام خود را برساند اما رسانههای غیر مستقل نمیتوانند پیام مردم را منتقل کنند به همین دلیل است که رسانههای غربی در خارج از کشور مورد توجه قرار میگیرند، اولین نیاز هر رسانه آزاد اندیشی و ذهنیت آزاد است اما رسانههای غیر مستقل در اخبار خود به نظر مردم چندان اهمیتی نمیدهند.
برای ایجاد دموکراسی وظایف مسئولان و رسانهها چیست؟
در ابتدا مسئولان باید به صورت آزاد انتخاب شوند و مشارکتهای مردمی در سراسر کشور از صحن مدرسه تا صحن جامعه ایجاد شود، همچنین باید حکومت قانونی به وسیله نماینده واقعی و دلسوز مردم که بر اساس انتخاب شایسته و شایسته سالاری انتخاب شدهاند تدوین و اجرا شود، مردمی بودن مسئولان بسیار مهم است. "ماکس وبر" جامعهشناس آلمانی در هرم مدیریت خود میگوید "مدیریت یک بعد از هرم منطقی و عقلانی است که بعد دوم آن انتخابهای غیرشخصی است" یعنی بر اساس روابط مداری نباشد و قانون حاکم باشد.
نظر علم جامعهشناسی درباره روزنامه نگاران و خبرنگاران چگونه است؟
روزنامهنگاران متعهد تنها با چرخش درست قلم خود به مملکت خدمت میکنند، خبرنگاران با وجود تمام محدودیتها کشور خود را از مشکلات میرهانند و وظیفه آنها ایجاد بینش و تفکر جدید در مردم و جوانان است، متاسفانه نبود اعتماد کامل مردم به برخی رسانه های رسمی این است که روزنامهها و رسانهها درد دل مردم را به صورت کامل نمیگویند، در علم جامعهشناسی جامعهشناسانی چون هاربینسون و مایر روزنامه نگاران را نیروهای استراتژیک اطلاق میکنند، نیروی استراتژیک خط دهنده و بینش دهنده است، نیروی انسانی استراتژیک تعیین خط مشی میکند و راه را به مردم نشان میدهند، خبرنگاران پیش برنده، جنبشانگیز و فعالند حرف و قلم آنها خط مشی دهنده است، اما متاسفانه در جامعه ما قدر این نیروی انسانی ارزشمند را نمیدانند.
گفتگو از: شهین اصلانی خبرنگار سرویس جامعه ایمنا
نظر شما