۲۹ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۳۹
بازی ۸۰ ساله چوب و اره

حاج اکبر نجار که دستانش تن درخت‌ها را تراش داده و از چوب، چهارچوب ساخته است، حالا گویی خودش درخت تنومندی است که ریشه‌هایش در خاطره این محله دویده‌اند و شاگردانش چون شاخه‌های تنومندی رو  به نورِ فردا، قد می‌کشند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، در گذر از پیچ و خم کوچه‌های قدیمی بیدآبادِ اصفهان که شهره است به آذین بندی شاخه‌های رقصان و لرزان بید، در کنار بازارچه و موزه حمام علی‌قلی‌آقا، می‌شود مغازه چنددرِ حاج اکبر خبوشانی را دید.

اگرچه مغازه به شهره‌یِ نجاری برپاست اما آدرسش به تابلو قرائت قرآن در محله شهرت دارد. از هرکه می پرسیم "مغازه حاج اکبر نجار کدام است؟"، آدرس مغازه‌ای را می‌دهد که بر سر درش تابلو قرائت قرآن دارد.

حاج اکبر، پیرمرد نجاری است که راوی قصه‌های دور است، خاطراتی دارد از بازی هشتادساله چوب و اره‌اش در محله‌ای که بافتش فرسوده شده و تاریخش زنده است. چشمان نافذ حاج اکبر، پشت شیشه‌های عینک نزدیک‌بین، گویی از دور به دنیا می‌نگرد. از پس انبوه الوارهایی که در صف اره‌ها ایستاده‌اند، می‌گوید: "خوب به خاطر دارم؛ هفت ساله بودم که برای نخستین بار پدرم مرا به مغازه نجاری عمویم فرستاد تا کار نجاری را بیاموزم، از همان روز تا ۲۰سال بعد، شاگرد عمویم بودم. پس از آن مشمول سربازی شدم و پس از بازگشت با اذن عمو برای خودم مغازه‌ای دست و پا کردم."

درهای سه‌لنگه مغازه‌اش باز است، هر چند دقیقه‌ عابری از اهل محل یا کسبه درحال عبور، سلامی می‌کند و حاج اکبر او را دعوت می‌کند به صرف چای. یک دوچرخه‌ی چینی قدیمی ۴۰ سال‌ است که هم قدم با حاج علی، هر روز صبح تا مغازه می‌آید و هر ظهر در بازگشت به خانه او را همراهی می‌کند. حاج علی مثل درخت‌های چندین ساله بیدآباد که پوست فرسوده و ریشه دوانده‌اند در خاک، ریشه دارد در تاریخ و خاطره‌های این محل، می‌گوید: خانواده من از سه نسل پیشتر در این محله زندگی کرده‌اند.  من شاگردان زیادی تربیت کرده‌ام. الان بیشترشان زندگی تشکیل داده‌اند و برای خودشان خانه و خانواده دارند.»

حاج اکبر نجار که دستانش تن درخت‌ها را تراش داده و از چوب، چهارچوب ساخته است، حالا گویی خودش درخت تنومندی است که ریشه‌هایش در خاکِ تاریخ این محله دویده‌اند و شاگردانش چون شاخه‌های تنومندی رو نورِ فردا، قد می‌کشند. در میان صحبت‌هایش، مته دستی و وسایلی را نشان می‌دهد که دیگر در هیچ نجاری یافت نمی‌شود. دستگاه برش چوبش را نشان می‌دهد و می‌گوید: این دستگاه ۵۰ سال است که برای من کار می‌کند و تا امروز یک پیچ هم از این دستگاه عوض نکرده‌ام. سعی می‌کنم ابزار کارم را ایرانی بخرم که باعث رونق تولید شود.»

حاج اکبر مهربان و گشاده رو است. با مردم گرم می‌گیرد و باب گفت‌وگو را باز می‌کند، در حین خاطره گویی وسایل سفره ناهار را همراه همسرش مریم خانم آماده می‌کنند، می‌گوید: «نزدیک به ۶۰ سال است که شب‌های دوشنبه جلسه قرائت قرآن داریم. سردار اشجری، شکوهنده، حاج حسین خرازی و... از شاگردان جلسه قرآن بودند. پدربزرگم برای اولین بار مرا به مسجد فرستاد. در این مسجد استاد بهشتی در حال تفسیر قرآن و گفتن داستان حضرت موسی بود. از همانجا بود که عاشق تفسیر قرآن استاد بهشتی شدم و از آن پس ۱۷ سال در همان مسجد آتش روشن می‌کردم و از کسانی که برای تفسیر قرآن و قراعت می‌آمدند پذیرایی می‌کردم. پس از آن در مسجدهای دیگر این کار را کردم و اکنون نزدیک به ۲۰ سال است که این کار را در خانه خودم انجام می‌دهم.

یکی از آن چایی‌های خوش عطر مراسم قرآن خوانی‌اش را دم می‌کند و از عشق به نجاری می‌گوید: «۱۸ لنگه در، برای امیرالومنین در نجف ساختم. در شهر نجف هم برای حسینیه مشهدی‌ها در ساختم. در این سالها درها و منبرهای بسیاری ساختم. هرکس هنری بلد است این هنر یک پل ارتباطی است، میان او و خدای خودش. هر هنری نقصی دارد و تنها کار خدا بی‌عیب است، اما زمانی که کار به اتمام می‌رسد، هنرمند از دیدن آن لذت می‌برد." همین مسئله است که باعث شده سالها کار نجاری را بدون خستگی انجام می‌دهد.

کد خبر 393909

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.