به گزارش خبرنگار ایمنا، امروزه با گسترش ارتباطات جهانی توجه به طراحی یک شهر بر اساس اصول و شاخصههای محلی اهمیت زیادی پیدا کرده است زیرا بعضی شهرها به واسطه جایگاه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود سعی در القای اصولی دارند که با ماهیت دیگر شهرها سنخیت ندارد.
در این راستا ایدهپردازی درباره طرحهای شهری باید با استفاده از اصول استاندارد، اما با در نظر گرفتن شرایط محلی انجام شود زیرا تعاریف و مفاهیم طراحی شهری در همه شهرهای جهان یکسان است اما برداشتها از این مفاهیم و طراحی متناسب فضا در شهرها، مکانها و در بازههای زمانی مختلف باید متفاوت باشد.
شهر تاریخی اصفهان وجود بناها و طرحهای متفاوتی را در طول تاریخ پیدایش خود تجربه کرده است و شرایط حاکم بر این شهر در هر دوره زمانی متفاوت بوده است، امروزه شرایط شهر اصفهان نسبت به ادوار گذشته حساستر است زیرا شهرها از جمله اصفهان در یک دوره گذار از نظر فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و جمعیتی هستند که قطعا بر نوع طراحی شهری آنها موثر است و تعدد طرحهای شهری طراحان، برنامهریزان و مدیران شهر را دچار سردرگمی میکند.
برای آگاهی از برخی مفاهیم طراحی شهری، نوع طراحی فضاها در کلانشهر اصفهان و دانستن راهکارهای متناسب طراحی بافتها و فضاهای شهر اصفهان با «شیما روشن ضمیر» دکترای تخصصی طراحی شهری و عضو هیئت علمی دانشگاه هنر اصفهان گفت و گویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
منظر و سیمای شهر به چه معنا است؟
منظر شهر هر آن چیزی است که کالبد و عملکرد شهر را در واقعیت شامل میشود در حالی که سیمای شهری تصویر ذهنی از واقعیتهایی است که در شهر وجود دارد به عبارت دیگر سیمای شهری تصویری است که در ذهن ما نسبت به فضاهای شهری پرورش داده شده است؛ به طور مثال ممکن است تصویر ذهنی یک گردشگر نسبت به بافت تاریخی ناکارآمد بسیار جذاب باشد، اما تصویر ذهنی شخصی که در این بافت زندگی میکند به دلیل کالبد و ساختار ناکارآمد این بافت منفی است. بنابراین تلفیق تصویر ذهنی افراد سیمای یک شهر را به وجود میآورد، این سیما نسبت به اشخاص، زمان و فرهنگها قابل تغییر است، اما منظر شهر هر آن چیزی است که واقعیت دارد.
سیما و منظر شهر به یکدیگر وابسته است و مهندسی منظر شهری امکان ایجاد تصویری مشخص از فضای شهر را برای مردم ایجاد میکند، این تصویر همان سیمای شهر است؛ به علاوه امکان تغییر منظر شهری در قالب سیمای شهر مورد نظر نیز وجود دارد.
از نظر شما وضعیت سیما و منظر شهر اصفهان چگونه است؟
مشکلات شهر اصفهان در زمینه سیما و منظر شهری در مقیاسهای مختلف متفاوت است، به عنوان مثال در مقیاس یک خیابان، تک تک بناها و سبکهای معماری سعی در خودنمایی دارند و ایده مشخصی از نظر منظر شهری وجود ندارد، بنابراین دراین مقیاس نحوه شکل گیری جدارهها و نماها در فضای یک شهر کلیتی جذاب از این خیابان ارائه نمیکند، به علاوه هیچ گونه تعریف و ضابطه مشخصی برای سیما و منظر شهر اصفهان در مقیاس کلان وجود ندارد، ضوابط مشخصی در منظر و سیمای شهر داده نشده و تنها مطالبی در زمینه پهنه بندی ارتفاعی و نوع مصالح در خصوص نما و چشم انداز طرح تفصیلی آورده شده است.
اصفهان شهری تاریخی و با اهمیت از نظر گردشگری است، اما چشم اندازی هماهنگ و متناسب با این تعریف وجود ندارد، به علاوه طراحان و برنامهریزان در بیان تعاریف جزئی از سیما و منظر شهر درگیر کلیشهها هستند؛ به عنوان مثال، دیدگاهها و ذهنیتها نسبت به بافت تاریخی معمولا وارداتی است در نتیجه بازآفرینی بافت تاریخی با اصالت و هویت آن سنخیت نداشته و حیات و سرزندگی بافت دچار چالش میشود.
تغییر غیر اصولی منظر یک بافت منجر به تغییر سیمای آن میشود و چهره بافت تاریخی و تصویر ذهنی افراد از آن را دگرگون میکند، تغییر در تعریف سیمای یک فضای شهری بر روی منظر آن نیز اثرگذار است، به عنوان مثال در بعضی موارد نوع مبلمان و تابلوهای مغازههای در نظر گرفته شده در یک خیابان به سبک شهرهای اروپایی است و ارتباطی با ساختار بافت ندارد، با احداث کافههای ایتالیایی و فرانسوی در یک بافت تاریخی و کاربرد مبلمانهای ناهمگون، عناصری را تزریق میکنیم که با هویت بافت هماهنگی ندارد. در بسیاری موارد نوع برخورد طراحان شهر با سیما و منظر شهری کلیشهای است زیرا آنان از تجربه و خطا کردن هراس دارند و این ترس مانع از آن است تا در زمینه طراحی شهری به یک خودشناسی و الگوی برآمده از زمینه برسند.
خودشناسی موجب میشود عناصر و ساختار اصیل سیما و منظر شهری کشف شود در حالی که ترس از خطا کردن مانع یادگیری تجربی شده و در این شرایط استفاده از الگوهای موجود و تقلیدی بهترین راه ممکن تلقی میشود که در این صورت دچار ظاهر بینی و کلیشه خواهیم شد.
چگونه میتوان اصالت بافتهای فرسوده و تاریخی را در فرآیند بازآفرینی این بافتها حفظ کرد؟
اتخاذ رویکردی واحد برای تمامی بخشهای بافت تاریخی و فرسوده نادرست است، یکی از روشهای رایج برخورد با این بافتها رویکرد موزهای است که شاید اجرای آن در همه جا درست نباشد.
ممکن است یک بافت تاریخی یا یک موقعیت و فضای شهری در یک بازه زمانی مثلا در دوره صفویه در اوج سرزندگی بوده باشد، اما در حال حاضر حیاتی دارد که با دورانهای گذشته متفاوت است و این حیات جزو ماهیت و اصالت بافت محسوب میشود، درنتیجه بازآفرینی باید به نحوی انجام شود تا حیات کنونی و ماهیت بافت تحت الشعاع قرار نگیرد و تبدیل به یک موزه شهری نشود.
بافت تاریخی و فرسوده پس از بازآفرینی نباید صرفا تبدیل به یک پوستر شهری یا مکانی برای ارائه خدمات توریستی شود بلکه برعکس زیست و هویت اصیل بافت با گردشگری گره خورده و به آن جذابیت می بخشد بنابراین تک تک عناصر و لایههای بافت از جمله افراد، فعالیتها و کالبد باید در فرآیند بازآفرینی مدنظر قرار بگیرد.
دومین نقد وارده به بازآفرینی بافت تاریخی و فرسوده الگوبرداری و تقلید کالبد تاریخی است، استفاده بی دلیل از آجر و کاهگل یا ایجاد طرحی قوس مانند الزما درست نیست بلکه در برخی مواقع به کار بردن الگوهایی متضاد با ساختار بافت در یک بازه زمانی مشخص جواب داده و موفقیت آمیز بوده است.
البته در مواردی نیز ساختار اصیل و تاریخی یک بافت به دلیل نوسازیهای بدون برنامه جامع و دقیق و به منظور تزریق حیات از بین رفته است، منظور این است که باید بین رویکردهای مداخله هماهنگی وجود داشته باشد و تحقق این مهم از طریق یک چشم انداز و ایده وحدت بخش ممکن است، بنابراین قاعده مشخصی برای همه بافتهای فرسوده و تاریخی وجود ندارد و باید چشم انداز و ضوابطی متناسبی بسته به شرایط مکانی و زمانی تدوین شود.
در این راستا توجه به ماهیت و هویت عملکردی و فعالیتی بافت به ویژه بافت اجتماعی اهمیت زیادی دارد.
طرح پیادهراه چهارباغ و روند اجرای آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
طرح پیاده راه چهارباغ طرحی پیچیده و یکی از بهترین و پر جراتترین تصمیمهای مدیریت شهری در اصفهان است البته نقدهایی از سر دلسوزی به این طرح گرفته میشود تا پیادهراهسازی چهارباغ به بهترین و کاملترین نحو انجام شود.
افرادی که طرح چهارباغ را نقد میکنند معتقد هستند در مطالعات این طرح چندان به فعالیتها و عملکردها و حوزه بلافصل آن توجه نشده و هویت چهارباغ صرفا در یک بازه تاریخی و به صورت پوستهای در نظر گرفته شده است در حالی که عملکرد چهارباغ با گذشت زمان تا حد زیادی تغییر کرده است، بنابراین باید فعالیتها، عرصهها و شرایط کنونی در ساختار طرح در نظر گرفته شود.
هرچند گذشت زمان میزان موفقیت و شکست هر طرح شهری را مشخص میکند و در مواردی یک طرح با گذشت زمان و تطبیق با شرایط جدید پاسخگویی بهتری خواهد داشت؛ بنابراین نمیتوان طرح پیاده راه چهارباغ را کاملا مثبت یا کاملا منفی دانست زیرا تصمیم پیادهراهسازی چهارباغ با توجه به کمبود فضاهای باز شهری در اصفهان بهترین اقدام ممکن بوده است، اما همچنان نقدهایی به نحوه انجام آن، میزان مطالعات در زمینههای اجتماعی و فرهنگی و فعالیتهای بدنه این پیادهراه وجود دارد.
در نظر گرفته نشدن چهارباغ به عنوان یک بلوک شهری از مهمترین نقدهای وارده به این طرح است، منتقدان معتقد هستند تعریف یک چشم انداز برای چهار باغ به عنوان یک محور بدون توجه به بخشهای مجاور آن، زمینهای بایر و متروکه پشت محور، پارکینگها، کسبه، فرصتهای سرمایه گذاری و ... نمیتواند کامل باشد و چهارباغ باید در قالب یک بلوک شهری مطالعه شود.
آیا طراحی ورودیهای شهر باید متناسب با ماهیت تاریخی شهر اصفهان باشد؟
ساماندهی ورودیهای شهر اهمیت زیادی دارد، اما اولویت اول اصفهان نیست، اصفهان از نظر گردشگری تاریخی، طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و دانشگاهی شهری مستعد است و یک گردشگر باید هنگام ورود به اصفهان متوجه ظرفیتهای این شهر بشود، اما چنین چشم اندازی برای شهر اصفهان تعریف نشده است.
ما امروزه در حالی میگوییم اصفهان شهری تاریخی و فرهنگی است و سعی در القای این ذهنیت داریم که در حال حاضر شهر اصفهان تبدیل به یک کلانشهر صنعتی شده و از بافت تاریخی شهر تنها یک محور چهارباغ، چند بافت تاریخی گسسته و میدان نقش جهان مانده است، ساخت بزرگراهها و بلند مرتبه سازیها در چهار گوشه شهر اصفهان و طرح اقتباس شده از کلانشهر تهران با ساختار خرد و همپیوند شهر اصفهان مطابقت ندارد، اما در صورتی که سیما و منظر شهر متناسب با بافت و ماهیت اصفهان تعریف شود بسیاری از مشکلات طراحی فضاهای شهری اصفهان رفع خواهد شد. در نتیجه ساماندهی ورودیها باید متناسب با چشم انداز شهر اصفهان باشد و تا زمانی که طراحی ساختار و تعریف چشم انداز شهری به درست انجام نشود ساماندهی ورودی به تنهایی تاثیر چندانی بر سیما و منظر شهری ندارد.
آیا داشتن حس و تجربه مشترک از یک فضا برای افراد، مهر تاییدی بر طراحی درست آن است؟
برندسازی مکانی برای فضای شهری اهمیت زیادی دارد زیرا تصویر ذهنی افراد از طریق برندسازی وتعریف چشم اندازی مشخص مهندسی میشود و در این راه ابزار طراحی شهری کالبد و فرصتهای فعالیتی است.
داشتن حس و تصویری مشترک برای یک فضای محدود بیشتر مصداق پیدا میکند، اما در مورد پیادهراهی مثل چهارباغ عباسی به عنوان یکی از محورهای ساختاری اصلی شهر اینطور نیست؛ زیرا چهارباغ یک موزه شهری نبوده و تنوع فعالیت، پویایی و سرزندگی و تجارب متنوع شهری قسمتی از ماهیت و هویت آن است، اما نبود چشم اندازی متناسب در طرحهای موضعی و خرد موجب شده یک کلیت واحد در پیادهراهچهارباغ وجود نداشته باشد به عبارت دیگر طرح کفسازی، مبلمان و جدارهسازی چهارباغ نمیتواند به تنهایی و بدون وجود یک دیدگاه جامع با فعالیتهای همسایگی چهارباغ در یک راستا باشد و کلیت واحدی را ارائه نمیدهد.
نقدی که بر طرح پیادهراه چهارباغ وارد میشود این است که مطالعات طراحی آن میتوانست به شکل بهتری انجام و ابعاد مختلفی را در بر بگیرد البته چهارباغ عباسی چنان ظرفیتی دارد که انجام هر طرحی تداوم زندگی و حیات شهری در این پیادهراه را چندان تحت تاثیر قرار نمیدهد.
گفت و گو از بهناز عرب زاده خبرنگار سرویس کلانشهر خبرگزاری ایمنا
نظر شما