به گزارش خبرنگار ایمنا، فیلم سینمایی آسمان زردکم عمق، با بازی ترانه علیدوستی، صابر ابر، حمید رضا آذرنگ و سحر دولتشاهی، داستان زندگی غزل و مهران زن و شوهری را روایت میکند که قرار است خانهای را برای مراسم تدفین صاحب آن خانه، آماده کنند.
غزل از بیماری روانی رنج میبرد و مدتی نیز در آسایشگاه روانی بستری بوده و همسرش مهران، تمام تلاشش را میکند تا ذهن غزل از گذشته و اختلالات روانی آزاد شود اما غزل قصد کمک کردن به خود را ندارد.
غزل، یک رؤیا دارد؛ آن هم تمام کردن زندگی در اوج است. او خانوادهاش را در جاده و در حالی که همه اعضای خانوادهاش، با خوشحالی در حال رفتن به مسافرت هستند، به کشتن میدهد؛ او فکر میکند بهتر است زندگی، وقتی در بهترین حالت ممکن است، تمام شود.
"آسمان زرد کم عمق" برای سینمای معاصر ایران یک نعمت است؛ فیلمی که ساختار مدرنش به شدت صحیح و درست است. در این فیلم، مخاطب با داستان مواجه نیست، قرار نیست سرگرم شود و حتی قرار نیست پا به پای شخصیتها به کاوش چیزی بپردازد. وقتی صحبت از مدرن بودن یک فیلم است، به این معناست که قرار است فیلم، مخاطب را به تفکر وادار کند و یا به مخاطب، یک "مفهوم" را نشان دهد و چه مفهومی جذابتر از تمام شدن در اوج!؟
در تمام مدت فیلم، شاهد فلاش بکهایی هستیم که در ذهن مهران و غزل میگذرد و فیلم، پر از نریشن است؛ حتی دیالوگهای فیلم طولانی و با کلمات سنگین هستند اما چیزی که ساختار را تقویت میکند، فرم صحیح فیلم است.
خانهای که قرار است برای مراسم تدفین آماده شود در مقابل نوزادی که در شکم غزل است، خانهای خراب با دیوارهایی پر از ترک و فصل داستان که در زمستان میگذرد.
همه چیز در آسمان زرد کم عمق، سرد و ساکن است و قرار هم نیست تحولی در این وضعیت رخ بدهد زیرا اساساً قرار نیست مقصر یا منجی پیدا شود.
تماشای این فیلم، غیر از آنکه مخاطب را از قضاوت در مورد شخصیتها باز میدارد، با نشانه گذاریهای صحیح، تماشاگر را به یاد لحظات اوج زندگیاش میاندازد و او را با این تفکر به سمت پایان فیلم هدایت میکند که آیا زندگی بعد از آن لحظات، ارزش ادامه دادن داشت؟
نظر شما