۲۰ فروردین ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۱
مژده ای دل کز ره امشب جان جانان آمده

سه شنبه ۲۰ فروردین‌ماه مصادف با سوم شعبان سالروز میلاد امام حسین(ع) است که به عنوان روز پاسدار در تقویم مناسبت‌ها ثبت شده است.

به گزارش ایمنا، حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) مشهور به اباعبدالله(ع) و سیدالشهدا(ع)  امام سوم شیعیان (چهار هجری قمری) در مدینه به دنیا آمدند. ایشان فرزند دوم امام علی(ع) و فاطمه زهرا (س) و نوه حضرت محمد (ص) هستند.

در منابع شیعه و سنی آمده است که پیامبر(ص) نام حسین را بر ایشان نهادند. براساس روایات، این نام‌گذاری به فرمان خداوند انجام گرفته است.

کنیه ایشان "ابوعبدالله" است. ابوعلی، ابوالشهدا (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیه‌های امام حسین(ع) محسوب می‌شوند.

حسین بن علی(ع) القاب فراوانی دارند که برخی از آن‌ها با القاب برادرشان امام حسن(ع) مانند "سید شباب اهل الجنة" مشترک است. روایت‌های متعددی از حضرت محمد (ص) در فضیلت امام حسین (ع) نقل شده است از جمله "حسن و حسین سرور جوانان بهشت‌اند" و "حسین چراغ هدایت و کشتی نجات" است.

زکی، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات‌اللّه، رشید، و التابع لمرضاة اللّه برخی دیگر از القاب امام حسین(ع) به شمار می‌آیند.

امام حسین(ع) هم‌چون سایر ائمه دارای شخصیت، ممتاز و عالی بودند گرچه ذکر تمامی اوصاف حضرت در این مقال نمی‌گنجد اما حلم و بردباری، علم امام، فروتنی و تواضع و رقت قلب و مهربانی امام حسین (علیه السلام) چند صفت از او صاف کمالیه ایشان است.

مجموعه سخنان و آثار ایشان در قالب حدیث، دعا، نامه، شعر و خطبه در کتاب "موسوعة کلمات الامام الحسین" و کتاب "مسند الامام الشهید" گردآوری شده و درباره شخصیت و زندگی امام حسین(ع) نیز، آثار فراوانی در قالب دانشنامه‌، زندگی‌نامه، مقتل و تاریخ تحلیلی نگاشته شده است.

نمونه اشعاری که به مناسبت سالروز میلاد حضرت سیدالشهدا(ع)، توسط شاعران آیینی سروده شدند.

شمع می‌خندد و شوق رخ جانان دارد

شمع از اشک و، گل از ژاله شود زیباتر 

شمع می‌خندد و می‌گرید و شاد است وغمین

نور شادی همه آمیخته با هاله غم

 شمع نور ازلی قلب همایون نبی است

این چه رازی است خدایا که محمد امشب

 دانی از چیست که احمد شب میلاد حسین

بیند آینده او را چو در آئینه غیب

شاد از این است که آخر ثمر عشق رسید

آمد آن سایه رحمت که پناه همه اوست

 آمد آن یکه سواری که بوقت جولان

آمد آن لاله خونین رخ صحرای بلا

میزبان دو جهان فاطمه را مهمان است

نور سیناست که مدهوش از او موسی شد

دم عیسی همه در خاک شفا خانه اوست

این حسین است که با این همه آیات جمال 

این حسین است که از حشمت ثاراللهی

این حسین است که از پیرهنی خون آلود

 این حسین است که گیسوی علی اکبر او

این حسین است که سر لشگر پر همت او 

این حسین است که از خرمن گلگون کفنان

قهرمان است حسین وزده بر سینه نشان

 پر هیاهو کند از مقدم خود محشر را

بی نظیر است (حسان) سفره احسان حسین 

اشک‎ها بین که از این خنده بدامان دارد

خنده با دیده‌تر جلوه دو چندان دارد

این چه حالی است که در محفل خوبان دارد

که به لبخند عیان غصه پنهان دارد

که دل هر بشری نور خود از آن دارد

لب پر خنده ولی دیده گریان دارد

غم وشادی بهم از دیدن جانان دارد

زین جهت سوز نهان اشرف انسان دارد

آمد آن فرد که بر جامعه رجحان دارد

هر کجا روی کند میل به احسان دارد

عرصه روز جزاتنگی میدان دارد

که بدل داغ زهفتاد ودو قربان دارد

نازم آن بخت که این کوکب رخشان دارد

پور زهراست که عشاق فراوان دارد

که بهر درد غمی چاره و درمان دارد

روی دامان نبی جلوه قرآن دارد

خاتم دولت صد ملک سلیمان دارد

صد چو یعقوب اسیر غم هجران دارد

رشته انس به دل‌های پریشان دارد

تشنه لب، دست فشان، مشگ به دندان دارد 

گلشنی تازه‌تر از روضه رضوان دارد

زلب اصغر خود لعل بدخشان دارد

او که از جانب حق اذن به غفران دارد

که بخوان کرمش این همه مهمان دارد

حبیب‌اللّه‌ چایچیان

مژده ای دل کز ره امشب جان جانان آمده

جان جانان در جهان از راه احسان آمده

خلق عالم را صفابخش دل و جان آمده

ای محبان بار دیگر ماه شعبان آمده

 ملک هستی غرق رحمت گشته از این فیض عام

ساقیا برخیز و ما را باز می در جام کن

 شعله‌ور جان مرا از آب آتش خام کن

در میان مردم دنیا مرا گمنام کن 

یا چو مجنونم اسیر عشق بی‌فرجام کن

بیش از این داری مرا حیران چرا هر صبح و شام

 تا سحر می‌سوخت جانم دوش از داغ فراق

بود سرتاپای من گویی همه در احتراق

ناگهان زد هاتف غیبم ندای اشتیاق

کز چه بنشستی چنین مغموم در کنج وثاق

 خیز از جا کآمد از ره خسرو شیرین کلام

سرو باغ دین گل گلزار پیغمبر حسین 

سبط خیرالمرسلین سلطان بحر و بر حسین

زیب آغوش و ضیای دیده حیدر حسین

میوه قلب بتول و حجت داور حسین

شد رخ ماهش ضیابخش دل خیرالانام

چون ز رنج عصمت آن دردانه آمد در وجود

گشت روشن از فروغش عالم غیب و شهود

 باب لطفش را خدا بر عالم امکان گشود

جبرئیل آمد به سوی خانه زهرا فرود

 گوییا بهر نبی دارد ز. سوی حق پیام

ای حسین ای شهریار ملک دین و سروری

 ای درخشان آفتاب چرخ حسن و دلبری

ای که در عالم زدی از عشق کوسِ برتری

 کرده‌ای در راه خود عشاق را از خود بری

دست ماه و دامن لطف تو ای والامقام

ای که مرکب تاختی هر سوی در میدان عشق

ای که سرانداختی، چون گوی در چوگان عشق

 ای که بودی روز و شب سرگشته و حیران عشق

روح عشق و قلب عشق و جسم عشق و جان عشق 

ریخت ساقی از ازل آری می عشقت به جام

ای قرار جان زهرا زینت عرش برین

نور چشم مصطفی ای خسرو دنیا و دین

باعث ایجاد خلق اولین و آخرین

بنده عشقت نجومی سوده بر خاکت جبین

از کرم دریاب او را ای ولی ذوالکریم

نجومی خراسانی

حسن یکتا را ببین زلف دو تا دارد حسین

شورش امکان اگر طرح محیط دهر ریخت

بر دو عالم سایه بال هما دارد حسین

نیست بی عشق حسینی ذره‌ای در ذات دهر

در حقیقت تکیه بر ارض و سما دارد حسین

می کند هر قطره اش ایجاد گلزار شهید

دست همت بر سر شاه و گدا دارد حسین

ای طبیعت مردگان غوغای محشر بر کنید

 چون به خاک قربتش آب شفا دارد حسین

جنس مردان خدا را از شهادت باک نیست

در کف پای جنون رنگ حنا دارد حسین

خیمه هل من معین را لشکر امداد کو؟

تا قیامت بر کف بانگ رسا دارد حسین

عالم از او غوطه در طوفان خون خواهد زدن

ای طبیعت مردگان غوغای محشر بر کنید

چون به خاک قربتش آب شفا دارد حسین

جنس مردان خدا را از شهادت باک نیست

در کف پای جنون رنگ حنا دارد حسین

خیمه هل من معین را لشکر امداد کو؟

تا قیامت برکف بانگ رسا دارد حسین

عالم از او غوطه در طوفان خون خواهد زدن

بحر اگر توفد به وسع دیده جا دارد حسین

سیر این وادی نما در خویشتن گر عارفی

خویشتن هم زانکه شوق کربلا دارد حسین

"احمد" از خمخانه شاه شهیدان مست شد

بی دلان عشق را زیرا هوا دارد حسین

احمد عزیزی

چه خوب است آب و هوایی که دارید

همیشه بهشت است جایی که دارید

الهی روی خلوتی هم نبیند

شلوغی این کوچه هایی که دارید

مجال عرق ریختن هم ندادید

به پیشانی این گدایی که دارید

نمی‌خواهم اصلا بفهمم که ما را

کجا می‌برد رد پایی که دارید

همین که شما می‌بریدم، یقینا

شبی می‌رسم تا خدایی که دارید

از امروز ناله رسان حسین است

پر فطرس بینوایی که دارید

برایم هوای بهشتی بالا

حرام است با کربلایی که دارید

شما با خدا با خدا با خدایید

ومن با شمایم شمایی که دارید 

 مرا خیمه کربلا می‌نویسید

دخیل حسینیه‌ها می‌نویسید

دل بی قرار اختیاری ندارد

اسیر است و راه فراری ندارد

مقامات عاشق فنا می‌پذیرد

اگر هم بمیرد مزاری ندارد

کسی که بنا نیست بی سر بمیرد

چه بهتر دل بیقراری ندارد

دل بی حسین اصل و فرعش زیادی است

شبیه درختی که باری ندارد

دل بی حسین از گل بدترین‌هاست

دل بی حسین اعتباری ندارد

بود ذکر سجاده هر فقیری

امیری حسین فنعم الامیری

همه زیر پایند و بالا حسین است

همه قطره اند و دریا حسین است

چه رسم خوشی که زمان تولد

کلام نخستین ما یا حسین است

حسن هم حسین است، علی هم حسین است

محمد حسین است و زهرا حسین است

حسن یا علی فاطمه یا محمد

تجلی این چهارتن با حسین است

همین که به جز عشق چیزی نگفتیم

تجلی  لا ذکر الا حسین است

گنهکارها نیز ترسی ندارند

قیامت اگر دست آقا حسین است

شه عالمینیم، الحمدلله

غلام حسینیم، الحمدلله

ندیدم کسی را گدایش نباشد

مسلمان یا ربنایش نباشد

مسیر تکامل یقینا محال است

اگر کربلا انتهایش نباشد

برای جهنم چه خوب است، هر که

حسین بن زهرا برایش نباشد

مگر می شود؟ نه…نه… امکان ندارد

خدا باشد و کربلایش نباشد

خدایی که دار و ندارش حسین است

مگر می شود خون بهایش نباشد؟

یقین کشتی او نجاتی ندارد

اگر خواهرش ناخدایش نباشد

حسین آمد و بال ها گریه کردند

تمامی گودال ها گریه کردند

پر ما کجا؟ وسعت آسمانت

پریدن کجا؟ قبه ی لا مکانت

حسن هم به پای تو قد راست می‌کرد

ادب داشت، پیشت امام زمانت

تو بالا نشینی، چگونه نباشد

سر شانه‌های پیمبر مکانت

تویی سنت هفت تکبیر احرام

نبی منتظر شد بچرخد زبانت

شما هر دو در حال ارتزاقید

اگر می‌گذارد دهان بر دهانت

خدا بهتر از تو ندارد اگر داشت

یقین کن که می‌داد روزی نشانت

خداوند مثل تو دیگر ندارد

شبیه تو دارد اگر خب بیارد

من و سال‌ها جستجویت حسین جان

من و منت گفتگویت حسین جان

مگر می‌شود من به پایت نیفتم

من و سجده بر خاک کویت حسین جان

علی‌اکبر لطیفیان

کد خبر 372503

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.