۴ تیر ۱۳۹۰ - ۱۴:۰۹
شناسنامه‌ام را بزرگ گرفته‌اند، من سنی ندارم!

خبرگزاری ایمنا: حریرچیان ۷۹ ساله بسیار جدی است و بی‌تعارف در وهله اول که دیدیمش این جدیت و ابهت ما را گرفت اما اندک اندک دیوارهای حایل بین روابط شکست و به شوخی و خنده هم رسیدیم و بعداز ظهر شادی در کنار هوشنگ حریرچیان برایمان رقم خرد بعد از ظهری همراه با بستنی و هندوانه تگری.

ساختمان پزشکان چندی است که روی آنتن شبکه سه سیما رفته و بسیاری این سریال را یکی از بهترین سریال‌های طنز رسانه ملی در چند سال اخیر می‌دانند کاری که خوشبختانه از کلیشه خالی است و حتی آن بازیگران نام آشنای طنزهای آبکی تلویزیون هم در آن وجود ندارند همین یکنواخت نبودن در کنار کارگردانی خوب و متن قوی و بازی قابل تحسین بازیگران این سریال یک مجموعه خوب را به بینندگان ارائه می‌کند که تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخته و طنز موقعیت قابل توجهی را به نمایش می‌گذارد.
یکی از بازیگران ساختمان پزشکان که پس از مدت‌ها چهره یک اصفهانی را به معنای واقعی به دور از افراط و تفریط در این سریال نشان داده هوشنگ حریرچیان است همین سریال بهانه‌ای شد تا به سراغ این بازیگر کهنه‌کار اصفهانی برویم و هم در مورد این سریال و هم در مورد تئاتر اصفهان، سابقه کاری او در صدا و سیمای اصفهان، مدت‌ها قبل از این‌که تازه کارها بیایند صحبت کنیم.
حریرچیان ۷۹ ساله بسیار جدی است و بی‌تعارف در وهله اول که دیدیمش این جدیت و ابهت ما را گرفت اما اندک اندک دیوارهای حایل بین روابط شکست و به شوخی و خنده هم رسیدیم و بعداز ظهر شادی در کنار هوشنگ حریرچیان برایمان رقم خورد؛ بعدازظهری همراه با بستنی و هندوانه تگری.

هنوز با تئاتر اصفهان ارتباط دارید؟
کدام تئاتر؟! مگر تئاتری وجود دارد؟!

همین تئاتر اصفهان که لک و لک می‌کند؟
تئاتری وجود ندارد در مقداری از متون گذشته تغییراتی ایجاد کرده‌اند و اجرا می‌کنند. اکثر نویسندگانی که می‌نویسند کارها را برای خودشان نگه می‌دارند و بعضی دیگر هم کار کارگاهی می‌کنند .

البته آن مکتب اصفهانی هم که شما در دوران اوجش فعالیت داشتید از بین رفته است، تلاش‌هایی‌ هم برای احیای آن مکتب می‌شود که ثمر زیادی ندارد.
برای ساختن یک ساختمان اولین چیزی که لازم است زمین است. شما اگر تیرآهن، شن، سیمان، بنا، کارگر و هر چیز لازم برای ساخت یک بنا را داشته باشید تا زمین نداشته باشید که نمی‌توانید ساختمان بسازید. تئاتر هم اول از همه، جا و مکان می‌خواهد. در حال حاضر برای اجرا، عوامل هستند اما این عوامل هم خود ساخته‌اند.

پس برای همین بود که عطای این تئاتر را به لقایش بخشیدید و نزدیک به سی سال است که روی صحنه نمی‌روید؟
گفتم که، تئاتری وجود ندارد من بعد از انقلاب تا سال ۶۵ چهار تئاتر به روی صحنه بردم ولی متاسفانه زمینه مساعد نیست.

هر چهار کار را در اصفهان به روی صحنه بردید؟
بله، البته در تهران هم اجرا داشتیم که مورد استقبال آن‌ها هم قرار گرفت. ببینید من برای روشن شدن مسئله، مثالی می‌زنم. به من بگویید که در حال حاضر سینما خانواده اصفهان هشت شب تا ده شب چند تماشاگر برای فیلم دارد؟

راستش سینما خانواده تبعیدگاه فیلم‌های کم فروش شده فکر نمی‌کنم چیز زیادی باشد.
ما می‌گویم ۵۰ تماشاچی، ۵۰ تا ۲۰۰۰ تومان، ۱۰۰ هزار تومان می‌شود ولی جالب است که وقتی می‌روی این سالن را برای تئاتر بگیری، شبی ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان بابت هزینه اجاره سالن می‌گیرند حالا اگر ۲ میلیون بلیط چاپ بکنم ۲۰ درصد را شهرداری می‌گیرد یعنی ۴۰۰ هزار تومان را قبل از نمایش باید ندید بگیرم. حداقل یک ماه هم باید تمرین کنم و هزینه‌های این مدت هم هست تبلیغات و هزینه‌های جانبی هم جود دارد خب با این وضع شبی چند تماشاچی به دیدن کار می‌آید؟ در تهران تئاتر می‌گذارند با بلیط ۱۵ هزار تومان و مردم هم استقبال می‌کنند اما در اصفهان کسی نیست. تالار هنر برای تئاتر وجود دارد اما مکان آن هم چندان مناسب نیست و کسی که می‌رود نمایشی را ببیند، شب باید کلی برای کرایه تاکسی بدهد. حالا آمدیم و یک تئاتر در سینما خانواده گذاشتیم بلیط این کار را چه‌قدر بگذاریم؟ ۳۰۰۰ تومان خوب است.

کم است.
اگر بیش‌تر بگذاریم خب کسی نمی‌آید. ۴۰۰۰ تومان خوب است؟ با این وضع خب اگر ۳۰۰ تماشاچی هم در هر شب داشته باشیم حدود ۶۰۰ هزار تومان درآمد‌مان می‌شود. تازه تمام این‌ها با اما و اگر است، کسی با این مبلغ هم نمی‌آید. آن‌زمان که اوضاع خوب بود و تئاتر وجود داشت مال زمانی است که ما تئاتر سپاهان کار می‌کردیم، مرحوم ارحام‌صدر، دکتر فرشچی، بنده، استاد علی محمد رجایی و ... هم بودند. تمام این‌ها هم کارمند دولت بودند ما در لفافه طنز معایب جامعه را مطرح می‌کردیم. بیماری داشتیم که دارویی به او می‌دادیم، یک قاشق، شربت شکر هم پشت بندش به او داده می‌شد که تلخی دارو را حس نکند. همه چیز را در قالب طنز مطرح می‌کردیم. الآن از هیچ کس نمی‌توانیم انتقاد کنیم ساختمان پزشکان استثنایی است. استثنا است که انتقاد می‌کند.

پس به نظر شما دیگر نمی‌توان در تئاتر انتقاد کرد.
بله مشکلات فراوانی هست والا تئاتر نفس به نفس تماشاچی است، ارتباط مستقیمی با تماشاگر دارد تماشاچی در تئاتر با چشمش بازیگر را می‌بیند و با او ارتباط مستقیم دارد. در سینما و تلویزیون مخاطب بازیگر را از طریق لنز دوربین می‌بیند، در سینما و تلویزیون بازی زیر پوستی است به همین دلیل اکثر قریب به اتفاق بازیگرانی که در تئاتر کار می‌کنند جلو دوربین ضعیفند.

چرا؟
برای این‌که در تئاتر صحنه‌، باز است و کات ندارد، اگر یک قدم اضافه رفتی از کادر خارج نیستی. مقابل دوربین اگر یک واژه را اشتباه بگویی کات می‌دهند اما تفاوت تلویزیون با سینما این است که سینما ماناست. کاری را که سال‌ها قبل چارلی کار کرده است هنوز پخش می‌شود اما تلویزیون اگر بخواهد تمام سریال‌ها را داشته باشد آرشیوی به اندازه چهار تا میدان نقش جهان می‌خواهد البته تلویزیون این حسن را هم دارد که یک شبه ره صد ساله را می‌پیمایید یعنی یک شب که یک برنامه تلویزیونی پخش می‌شود حداقل در کشور خودمان ۳۵ میلیون بیننده دارد اما در سینما این‌گونه نیست.

اخیرا چند نفر از کارگردان‌های جوان اصفهان از جمله رادمهر کشانی کارهایی را با داعیه احیای مکتب تئاتر اصفهان به روی صحنه بردند در صورتی که بسیاری اعتقاد دارند چنین مکتبی نبوده و اگر هم بوده همان بازی‌های مکتب استاد ارحام صدر بوده است و مکتب اصفهان تئوری‌ من در آوردی افرادی مثل کشانی است به نظر شما آیا این مکتب وجود داشته است؟
من در مورد کار این بچه‌ها اظهار نظر نمی‌کنم اما زنده یاد مرحوم ارحام صدر بنیان‌گذار یک مکتب نوین بازیگری در ایران است. به واقع او در بداهه بی‌نظیربود و من یکی از افتخاراتم این است که سال‌ها در مکتب این استاد تلمذ کردم، همبازی بودم و زیر دستش کار کردم و از او یاد گرفتم. وقتی زنده‌یاد بنی‌احمد به تهران رفت و دیگر کمدی کار نکرد استاد ارحام وارد این عرصه شد البته قبل‌تر تراژدی کار می‌کرد اما اصلا کمدی سفید را او در ایران باب کرد. وقتی تماشاگر به تئاتر سپاهان می‌آمد زمانی‌که ارحام روی صحنه می‌رفت همه می‌دانستند که اوست اما اگر لات بازی می‌کرد یا داش باقر همه می‌پذیرفتند که همان شخصیت‌هاست است. این تفاوت ارحام با بقیه بود فکر نمی‌کنم آن‌ها که رفتند جایگزین داشته باشند برای زنده یاد فروهر نقش کوچک وجود نداشت، خدای صحنه بود خیلی‌ها لوتی صالح بازی کردند اما لوتی صالحی که جهانگیر فروهر بازی کرد هیچ کس بازی نکرد.

برگردیم به تئاتر امروز اصفهان، آقای حریرچیان مردم هم این روز‌ها مثل گذشته به تئاتر روی خوش نشان نمی‌دهند.
بله، چندی پیش از من دعوت کردند که به تالار هنر بروم برای تماشای کاری

اخیرا؟
نه آقای مهدی شهداد در سالن کوچک برنامه‌ای گذاشته بود و آقای جویره هم خیلی خوب در آن بازی می‌کرد بعد از پایان کار با مدیر تالار، آقای شهداد و چند تن از دوستان دور هم نشسته بودیم و آن‌ها بحث می‌کردند در حین بحث این عزیزان من سکوت کرده بودم تا این‌که مدیر تالار هنر... (فکر می‌کند تا به یاد بیاورد)

آقای مغروری؟
نه

آقای رهبری؟
بله آقای رهبری به من گفتند که آقای حریرچیان چیزی بگو، من گفتم که در حد من نیست صحبت کنم اصرار کردند در نهایت برای پرسشی اجازه گرفتم و رو کردم به آقای شهداد و در مورد مدت تمرین و اجرا از ایشان پرسیدم که گفتند ۲ ماه تمرین می‌کرده‌اند و ۸ شب هم اجرا رفته‌اند وقتی از ایشان در مورد فروش کار پرسیدم خندیدند و گفتند: «فروش! ما کیک و ساندیس هم می‌دادیم تا مردم بیایند.». بعد از این جوابشان پرسیدم که کار هر شب چند تماشاگر داشته است که او هم گفت ۱۰ الی ۱۲ تماشاگر. باور کنید ما آن زمان که در اصفهان تئاتر داشتیم ۳ برنامه را هر کدام ۳ ماه در اصفهان اجرا می‌کردیم و ۳ ماهی هم که تعطیل بودیم با ایام ماه محرم و ماه رمضان مصادف می‌شد. هر شب سالن پر بود و در ایام نوروز بلیط، بازار سیاه پیدا می‌کرد، ۵ تومان پول بلیط بود اما یک بلیط ۵۰۰ تومان در بازار سیاه فروش می‌رفت، ۵۰۰ تومان برای یک شب و یک صندلی خیلی پول بود. ۵۰۰ تومان آن موقع یعنی ۵ میلیون حالا

چند سانس اجرا می‌کردید؟
دو سانس در ایام نوروز کار می‌کردیم و ۲ سانس هم پر بود در این ایام ۲۶ برنامه بر روی صحنه می‌رفتیم و بعضی از شب‌ها به درخواست مردم یک برنامه فوق العاده هم می‌گذاشتیم و تازه تبلیغ هم نمی‌کردیم و این قدر شلوغ می‌شد. در حال حاضر بازیگر نه از لحاظ مادی ارضا می‌شود نه از لحاظ معنوی، تماشاگر است که ما را زنده نگه می‌دارد نقطه اتکا ما مردم هستند، آن‌ها تکیه گاه ما هستند.

خب از آن دوره اوج باید کمی به امروز می‌رسیده چرا نرسیده؟
به نظر شما چرا؟

واقعیتش این است که من آن زمان را ندیده‌ام و نمی‌توانم که چون شما برای این مسئله اقامه دلیل کنم.
برای این که دیگر تئاتر از زبان مردم نیست سال ۶۴ و ۶۵ بود که ما را دعوت کردند به تئاتر شهر تهران و گفتند که چرا آقای ارحام تهران نمی‌آیند؟ بعد یکی از آقایان که الآن نامشان یادم نمی‌آید گفت مگر مجید محسنی نماینده مجلس نبود آمد (نماینده در رژیم پهلوی) آمد تهران و کار گرفت، ارحام هم بیاید کار بگیرد.

خب شما چه جواب دادید؟
گفتم شما اگر بخواهید ارحام را بیاورید تهران باید منارجنبان اصفهان را هم بیاورید تهران، منارجنبان را که نمی‌شود آورد تهران، اجازه بدهید ارحام در اصفهان کار کند یک برنامه هم می‌آییم تهران، بعد از این حرف من یکی از آقایان حاضر در جمع گفت که ما برای کار کردن آقای ارحام، حرفی نداریم ولی خود بچه‌های اصفهان نمی‌گذارند ایشان کار کنند گفتم چرا؟ و ایشان در جواب به من گفتند که بعضی بچه‌های شهرتان می‌گویند اگر آقای ارحام کار کند دیگر گیشه ما فروش ندارد. خیلی حرف است، باکم از ترکان تیرانداز نیست/ طعنه تیرآورانم می‌کشد.

به سراغ سریال ساختمان پزشکان برویم شما در ساختمان پزشکان چون فرش باد تیپی از یک اصفهانی را ارائه کرده‌اید که کاملا به واقعیت نزدیک است و برای ما اصفهانی‌ها غریب نیست در واقع از عنصر اغراق خالی است چگونه این کار را می‌کنید؟ و بقیه چه می‌کنند که نمی‌توانند مثل شما بازی کنند؟
اغراق اصلا کار درستی نیست. اولا برای من اصفهانی، صحبت کردن اوایل کار کمی مشکل بود چون من به غیر از فیلم فرش باد آقای تبریزی و سریال یکی بود، یکی نبود و حدود هشت سال پیش سریال غفلت، اصفهانی صحبت نکرده بودم. اکثرا محاوره‌ای صحبت می‌کردم در بیش‌تر پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی هم محاوره‌ای صحبت می‌کنم آقای سروش صحت که بسیار، کارگردان قدری است از من خواست که این‌گونه صحبت کنم و من هم واقعا برایم مشکل بود اما سعی کردم و خودم را تطبیق دادم حالا این‌که تا چه حد موفق بوده‌ام نمی‌دانم اما ظاهرا مورد اقبال مردم قرار گرفته است نه در اصفهان بلکه در تمام کشور اما چرا موفق بوده‌ نمی‌دانم، مردم دوست داشته‌اند. شاید من آن‌طور که باید بازی می‌کردم کار نکرده‌ام اما سعی کرده‌ام که خوب باشم حالا این‌که چه‌قدر موفق بوده‌ام این نظر مردم است.

البته گروه تولید ساختمان پزشکان هم مجموعه بدی نیست تا جایی‌که صحت گفته بود بعد از این‌که با کش و قوس‌های فراوان کار حدود ۵۰ قسمت شد یکی از غم‌های من این بود که گروه به این خوبی را ترک می‌کنم.
بله پروژه اول قرار بود ۵۰ قسمت باشد بعد گفتند ۹۰ قسمت، بعد ۱۲۰ قسمت و در نهایت مسئله‌ای پیش آمد که البته ما بی‌اطلاعیم و در قسمت ۵۶ به کار پایان دادند.

زمزمه این هست که کار می‌خواهد ادامه پیدا کند؟
بله منم شنیده‌ام اما بسیار مشکل است که دوباره این گروه را دور هم جمع شوند و کار را شروع کرد.

شما چه، اگر بگویند برای ادامه کار برگرد، بر‌می‌گردید؟
من الآن سر کار هستم و بی‌کار هم نمی‌نشینم که آیا ساختمان پزشکان ۲ شروع شود یا نشود و پیشنهاد‌هایی هم هست.

نقش‌های پیشنهادی متفاوت با آن‌چه است که تا به حال بازی کرده‌اید؟
غالبا نقش پدر من به پیشنهاد می‌شود گرچه باید نقش بچه بازی کنم (می‌خندد)

ولی جالب است که این پدرها هیچ کدام تکرار پدر قبلیتان نبوده یعنی در یک نقش مسخ و کلیشه نشده‌اید.
بله در اکثر پروژه‌های سینمایی چون پروژه سینمایی مرداب، ورود زنده‌ها ممنوع، فرش باد، گاهی به آسمان نگاه کن و بسیاری از پروژه‌ها نقش پدر، بازی‌ کرده‌ام اما سعی کرده‌ام این پدر آن پدر نباشد. باید شخصیت را پیدا کرد راهنمایی کارگردان خیلی شرط است اما پیدا کردن نقش آمپول نیست که تزریق کنند و در فرد به وجود آید. این کلیشه شدن که شما فرمودید متاسفانه وجود دارد مثل این‌که یک صندلی دارید و من روی آن صندلی هستم امروز این صندلی در این پروژه است و فردا در سریال دیگری همان صندلی را قرار می‌دهی و مدام تکرار می‌کنی من سعی‌ام بر این است که مثل این صندلی نشوم و مدام در خودم تغییر ایجاد کنم ولو جزیی و اندک.

البته سروش صحت هم در پردازش شخصیت شما بسیار دقت کرده و در‌واقع فراتر از خصوصیات و رفتار معمولی اصفهانی‌ها نرفته است مثلا مقتصد بودن اهالی نصف ‌جهان را بسیار خوب نشان داده و این نشان از تفکر بر روی نقش دارد.
اصفهانی‌ها همان‌طور که شما گفتید مقتصدند. می‌گویند: «شخصی بد ما به خلق می‌گفت از گفته او نمی‌خروشیم/ ما نیکی او به خلق گفتیم تا هر دو دروغ گفته باشیم.» نه خیر اصفهانی‌ها خسیس نیستند اتفاقا بسیار مهمان‌نوازند.

این حرف را که روی تعصب اصفهانی، بودنتان نمی‌زنید؟
نه ببین یک تهرانی‌ می‌آید اصفهان، مدت‌ها از او بسیار خوب پذیرایی می‌کنی اما وقتی‌که می‌روی تهران آن‌ها یا مسافرتند یا عروسیند یا ... تازه بعد از ۲، ۳ روز هم که می‌بیندت می‌گویی تا فردا تهرانم و او می‌گوید پس فردا بیا خانه ما.

مقتصد بودن اصفهانی‌ها را رها کنیم و برویم سراغ بحث قبلی.
کدام بحث؟

همان پردازش شخصیت شما و بقیه بچه‌ها توسط صحت.
بله سروش خودش طناز است و نویسنده طنز هم هست. خوشبختانه پیمان قاسم خانی‌ هم خودش کار بلد است و متنی که گروه نویسندگان می‌نوشتند را سروش با کمی دخل و تصرف جلو دوربین می‌برد. یکی از محاسن او این است که خودش بازیگر بوده و بازیگر را درک می‌کند و نویسنده طنازی هم هست و کار طنز نوشتن هم سخت اما اگر کسی طنز بنویسد همه کس نمی‌تواند طنز بازی کند. طنز را باید طناز بازی کند مثلا کار شقایق دهقان را همه کس نمی‌تواند انجام دهد. ویژگی دیگر سروش این است که خلق الساعه کار می‌کند و سکانسی که برایش نوشته می‌شود را در لحظه دکوپاژ می‌کند و این دکوپاژ فوق العاده را می‌توان در کار بازیگرانی چون شقایق دهقان دید.

بازی بدن شقایق دهقان در این کار فوق العاده است و جاهایی که حرف هم نمی‌زند حرکات چشم و ابرو و حتی دست‌هایش خودش منتقل کننده مفاهیم بسیاری است.
اصولا اگر دیالوگ را ۱۰۰ قسمت کنی، ۷ قسمت کلام و ۹۳ قسمت میمیک و بازی بدن و حرکات در صحنه است. الزامی نیست که حتما حرف بزنی حرکت خودش گویاست اما هر حرکتی انگیزه می‌خواهد روی صحنه و جلوی دوربین باید دلیل و انگیزه وجود داشته باشد تا مخاطب اقناع شود.

البته ساختمان پزشکان یک ویژگی مثبت دیگر هم دارد و آن‌ این‌که ما در این کار بداهه‌پردازی بی‌خود وبی‌جهت نمی‌بینیم و طنز کلامی بی‌مایه در آن وجود ندارد.
ما جوک نمی‌گوییم.

دقیقا
شعری هست که می‌گوید مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد پرسناژ و بازیگر هم شرط است وقتی بیژن بنفشه‌خواه یا شقایق دهقان و بقیه بازیگران بازی می‌کنند، سروش هم سر ذوق می‌آید که می‌بیند بازیگرانش خوب بازی می‌کنند و خط فکری نویسنده و کارگردان را اجرا می‌کند سروش، حسنی نیز دارد و آن این است که منعطف است انعطاف پذیر است و پیشنهادها را یا می‌پذیرد یا رد می‌کند یا بهبود می‌بخشد و همه این‌ها نیز مدلل است من خیلی در این کار بداهه کار کردم اما با دلیل، به جا و با نظر سروش صحت.

یکی از سکانس‌هایی که طنز موقعیت عالی‌ای را در این کار ارائه می‌دهد سکانسی است که شما فراموشی گرفته‌اید و به ساختمان پزشکان آمده‌اید و مدام آب می‌خورید و فیروز را با کشیده‌های آب نکشیده‌ای میهمان می‌کنید فکر می‌کنم در این سکانس آن بداهه که شما می‌گویید فوق العاده خوب گنجانده شده است.
(می‌خندد) بخش‌های زیادی از این سکانس را حذف کردند و بعد هم پشیمان شدند که چرا حذفشان کرده‌اند. من در این سکانس ۳۶ تا کشیده به فیروز زدم و خیلی زیبا بود. اصغر هم ترسیده بود چون می‌خواست کتکش نزنم برای همین دوبار دستم به پارچ خورد اما به محض این‌که حواسش پرت می‌شد می‌زدمش، سروش و بچه‌ها هم لذت برده بودند و خیلی خوب بود البته سکانس‌های دیگری هم داریم که ناصر و نیما را هم می‌زنم.

بزنم به تخته، خیلی خوب ماندید متولد ۱۳۱۱ اما بسیار قبراق و سرحال.
شنانامه‌ام را بزرگ گرفته‌اند که سربازی نروم.

جدی می‌گویید؟
بله

پس متولد چندید؟
۶۵ (بلند، بلند می‌خندد)، نه من متولد ۲۰ مرداد ۱۳۱۱

اولین کار را با استاد ناصر فرهمند در سال ۱۳۲۶ انجام دادید، درست می‌گویم؟
بله ۶ سال در خدمت استاد ناصر فرهمند در تئاتر اصفهان بودم تا این‌که شهریور ۳۲ من و زنده‌یاد محمدرضا رفیعی قهر کردیم. شب جمعه قهر کردیم و شنبه استاد علی‌محمد رجایی دست مرا گرفت و گفت بیا برویم تئاتر سپاهان که الآن شده پاساژ محمودیه، رفتم تئاتر سپاهان و اولین کارمم هم سلیمان و بلقیس بود که من نقش حضرت داود را بازی کردم و آن‌قدر در آن‌جا ماندم تا استاد رضا ارحام صدر با پسر عمویش که مدیر تئاتر بود درگیری پیدا کرد و رفت در باشگاه کارگران اجرا گذاشت و بعد هم رفت سینما، تئاتر پارس کنار کلیسا وانک و پورسانتی کار کردند که ۴۰ درصد برای سینما و ۶۰ درصد برای گروه بود تا ساعت ۸ شب، سالن کار سینمایی می‌کرد و بعد تئاتر .

درآمدتان چه‌طور بود؟
آن موقع که پورسانتی شده بود، هر کسی بسته به کارش پوئن داشت و ۶۰ درصد درآمدی که بعد از دادن سهم سالن‌ دار می‌ماند بین پوئن داران تقسیم می‌شد.

درآمد خوبی داشتید؟
بله آن موقع که پورسانتی شد خیلی خوب بود.

بعد، وارد تلویزیون شدید.
من کارمند تلویزیون بودم اصلا بازنشسته صدا و سیما هستم البته اول رادیو استخدام شدم و بعد رادیو، تلویزیون ادغام شد. من تلویزیون نمی‌رفتم تا یک روز مدیر تلویزیون آمد تولید رادیو در کوچه تاج و راضیم کرد که بروم تلویزیون.

در رادیو گوینده بودید؟
من به عنوان هنرپیشه استخدام شدم بعد دوره‌های مختلف تهیه‌کنندگی، کارگردانی، صدا‌بردای، گزارشگری و ... را پشت سر گذاشتم و این اواخر همه کاره بودم.

رفتید تلویزیون بعدش چه کردید؟
آقای بهروز کیا مدیر تلویزیون گفت باید شو داشته باشی و شویی گذاشتیم به نام شو نقش جهان که سه‌شنبه‌ها ضبط می‌شد و چهارشنبه‌ها بازبینی و جمعه‌ها پخش می‌شد

چه سالی بود؟
۴۳ و ۴۴

پس جز اولین مجری‌های تلویزیون اصفهان بودید؟
بله البته کارگردانی هنری شو نقش جهان با من بود و برنامه صبح اصفهان را شنبه، دوشنبه و چهارشنبه در رادیو اجرا می‌کردم و بعد در برنامه‌های تفریحی، مسابقه و ... من تهیه کننده بودم تا این اواخر که مسئول پخش بودم و سال ۵۹ بازنشسته شدم.

چه جالب شما دوران بسیار کهن رادیو اصفهان در آن بوده‌اید
بله در رادیو اصفهان و برنامه صبح جمعه با شما که شاهرخ نادری تهیه کننده بود و پرویز خطیبی هم آن‌را می‌نوشت. از سال ۵۶ سه شنبه‌ها می‌رفتم تهران برای ضبط برنامه و پنجشنبه بر می‌گشتم، طبیعتا نمی‌توانستم تئاتر بازی کنم از سال ۵۷ دیگر با ارحام همکاری نداشتم و آخرین کار او نمایشنامه «من می‌خواهم» را در گروه او نبودم.

گفت و گو از منیره محمدی
کد خبر 36745

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • IR ۰۷:۴۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۲
    باهمه احترامي كه براي جناب حريرچيان قائل هستم ولي بنظربنده ايشان اغراق خيلي زيادي در نقش دارند كه اين باعث خراب كردن وجه يك اصفهاني درنظر ديگر هموطنان ميشود. من خودم يك اصفهاني اصيل هستم ولي هيچ پدراصفهاني را سراغ ندارم كه مثلا ازجيب پسرخودش پول كش برود!! يابخواهد ابروي خانواده خودرا جلوي جمع ببرد اصفهاني ها مردمي بشدت ابرودوست وخانواده دوست هستند.

    پاسخ سایت: 0

  • اصفهانی IR ۱۰:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۲
    مصاحبه ی جالبی است .

    پاسخ سایت: 0

  • کتانی IR ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۲
    حالا شما هم خیلی از خودت تعصب نشون نده بازی آقای حریرچیان شاید از نظر شماباعث خراب شدن وجه یک اصفهانی شده باشه(که نشده؛ وجه اصفهانیا محکمتر از اینه که با یه سریال طنز بخواد بشکنه؛سریال که مستند اجتماعی نیس،طنزه؛خب البته نظر شما محترمه) اما از این نظر جالبه که شیرینی ظاهر و باطن وبدون ریای رفتار مردم خوب اصفهان را جالب به تصویر کشیده شاید هم شما اون سریال کذایی زنده رود!!! رو ندیدی که همون ثانیه های شروع حال آدم از همه چیز بهم میخورد در این صورت با مقایسه می دیدی که چی بوده وچی شده به نظر من بدک نبود

    پاسخ سایت: 0

  • IR ۱۳:۲۳ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۲
    1
    سريال زنده رود كه ازفجايع تاريخ تلويزيون بحساب مياد

    پاسخ سایت: 0

  • شكرپاره IR ۰۹:۱۲ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۴
    1
    مجموعه ساختمان پزشكان و بازي آقاي حريرچيان را خيلي دوست دارم اما به هيچ وجه نميشه منكر توهينهايي شد كه توي اين سريال به اصفهانيها ميشه

    پاسخ سایت: 0

  • ۰۰:۵۸ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۵
    شکر پاره عزیز قبل از این که یه طرفه به قاضی بری برو تحقیق کن ببین طنز یعنی چه؟ مطمئن باش کمی بخونی متوجه می شی که این ها توهین نیست.

    پاسخ سایت: 0

  • شكرپاره IR ۱۰:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۴/۱۶
    اينكه يه پيرمرد اصفهاني پولهاشو توي رختخوابش قايم كنه و بگه اگه شبها پولهام زير سرم نباشه خوابم نمي بره يا در فريز خونه ش را قفل كنه و كليدش را بندازه گردنش شايد براي همه مردم ايران بامزه باشه ولي براي يه اصفهاني تلخه! طنز ساختمان پزشكان با اينكه يه سر و گردن از طنزهاي حال حاضر بالاتره ولي بازم بعضي وقتها در دام هجو گرفتار ميشه

    پاسخ سایت: 0

  • وحید عمرانی ۰۰:۳۹ - ۱۳۹۰/۰۴/۲۶
    واقعا برای تئاتر شهرمان متاسفم که بزرگانی مانند حریرچیان که از معدود یادگارهای دوران طلایی تئاتر اصفهان به رهبری اعجوبه ای به نام ارحام صدر هستند را از دست داده است.

    پاسخ سایت: 0