به گزارش خبرنگار ایمنا، میلان کوندرا نویسنده مشهور اهل شهر برنو چکسلواکی (جمهوری چک فعلی) است که در سال ۱۹۷۵ و پس از تبعید به فرانسه به عنوان شهروند فرانسوی به نوشتن ادامه داد. او حتی شخصا خود را نویسندهای فرانسوی و بخشی از ادبیات این کشور میداند.
کوندرا اگرچه با حزبهای کمونیست در دوران جوانی خود ارتباط داشت و پس از آن نیز به دلایل سیاسی از چک تبعید شد، اما هیچگاه رمانهایش صرفا سیاسی نبودهاند؛ او در آثارش با نگاهی آمیخته به فلسفه، روانشناسی و تاریخ میکوشد ذهن خواننده را حساس کند و او را با خود در پیشبرد روند داستان همراه سازد.
میلان کوندرا در ایران احتمالا با کتاب مشهور "بار هستی" شناخته میشود؛ اما دومین رمان فرانسوی او که کوتاهترین و یکی از فلسفیترین رمانهای او است اثری تحسین شده با نام "هویت" است. کوندرا در این کتاب به موقعیت انسان امروزی، التهاب روان او و سردرگمیاش در زمانی که سریع میگذرد میپردازد.
انسان معاصر، زیر ذرهبین میلان کوندرا
"هویت" تا حدودی ساختارشکنانه است. همانطور که معمولا دیگر رمانهای کوندرا نیز چنین هستند، اما فاصله این ساختارشکنی با روایتهای سنتی آنچنان زیاد نیست و به همین جهت میتوان آن را "رمانترین" رمان کوندرا دانست چرا که نویسنده تلاش زیادی کرده است تا آنچنان از قالب داستان خارج نشود.
رمان "هویت" نسبت به دیگر آثار میلان کوندرا پیچیدگی مفهومی کمتری دارد یا حتی میتوان گفت بسیار ساده و قابل فهم است. تعداد شخصیتهای داستان بسیار محدود است و تنها بر اساس زندگی یک زوج میگذرد. شانتال، یک مدیر اجرایی که به تازگی از شوهر خود طلاق گرفته است، همراه با نامزد جوانتر از خود، ژان مارک به سفری در سواحل نورماندی رفتهاند و آغازبخش حوادث داستان همین سفر است و دنبال آن دیالوگها و مونولوگهای شخصیتها روایت میشود.
اولین قطعه دومینوی داستان زمانی اتفاق میافتد که کلیدیترین جمله شانتال با حالتی اعتراضگونه و همراه با طنز اینگونه بیان میشود: "مردها دیگر برای دیدن من سر بر نمیگردانند" و این جمله، سرآغازی بر حسادتها، همدلیها و چارهاندیشیهای ژان مارک، نامزد او و البته آغاز به چالش کشیده شدن دغدغههایی چون هویت فردی و روابط مدرن است.
کوندرا، روابط مدرن را با چشمانی تیزبین زیر ذرهبین میبرد و تناقضات بیشمار و درگیریهای اجتماعی و شخصی را بررسی میکند، معضلاتی که در عصر ما، انسانها را به غرق شدن در نارضایتیهای عمیق و ملالت سوق میدهد بی آن که امیدی برای نجات و دریافت الهامی آزادیبخش وجود داشته باشد.
اما شاید تمامی این دردها نتیجه چاههایی است که برای خویش حفر کردهایم؛ همانطور که در "هویت" نیز، ژان مارک دست به کاری میزند که نتایج آن فاجعه بارند "چرا که نگاه عشق، نگاهی است که تنهایی ایجاد میکند." به طور کلی، احساسات و عواطف بنیادی و پیش پا افتاده انسان، نظیر عشق، انتقام، حسادت، غم، شک و بی اعتمادی همه گرد هم میآیند تا هر کدام نقشی را در این روایت انسانی بازی کنند.
ماموریت غیرممکن: به دنبال حقیقت
"هویت" بر محور اندیشه میگذرد و روایتی داستانی از اندیشهها و چالشهای ذهنی نویسنده است. کوندرا در جایی میگوید: "رمانی که جزء ناشناختهای از هستی را کشف نکند، غیراخلاقی است. شناخت، یگانه اخلاق رمان است" و این بار نیز میکوشد تا به شناسایی جزء ناشناخته دیگری بپردازد؛ هر چند که نه او موفق میشود این کار را به سرانجام برساند و نه دیگران به این نتیجه مهم خواهند رسید؛ اما مگر زندگی چیزی جز تلاشی بی سرانجام برای یافتن حقایق است؟
"هویت" در عین ایجاز، به مسائل متعددی میپردازد و نویسنده به هر موضوعی که میرسد بخشی از فلسفه ذهنی خود را ارائه میکند. جایی در مورد آنچه دنیای مدرن بر سر دوستیها آورده مینویسد: "دوستی تهی شده از محتوای سابقش، امروز مبدل به قرارداد رعایت ادب شده است. پس بیادبی است که از دوست چیزی بخواهیم که او را به زحمت اندازد یا برایش ناخوشایند باشد."
"هویت" کتابی ساده برای خواندن و اثری دشوار برای تفسیر کردن است؛ چیزی که احتمالا در مورد اکثر کتابهای خواندنی دیگر نیز میشود گفت. به نظر باطل و بیهوده است که بخواهیم داستان و طرح هویت را برای معرفی کردنش بیان کنیم، چرا که هر تفسیری از آن میتواند ادراک و دریافت خواننده از اثر را تقلیل دهد؛ آن هم زمانی که چیزهای زیادی برای دیدن، اندیشه، درک کردن و سنجیدن وجود دارد. پس شاید بهتر باشد بیشتر این کتاب را توصیف نکنیم و فقط بخواهیم که "هویت" را با دقت بخوانید، البته به غیر از مقدمه مترجم که به کلی داستان را لو میدهد!
به گزارش ایمنا، چاپ بیست و دوم "رمان هویت" اثر میلان کوندرا، نویسنده فرانسوی با ترجمه پرویز همایونپور و قیمت ۱۶ هزار تومان در اکثر کتابفروشیهای شهر به فروش میرسد.
نظر شما