نان شب نیست...

همان میدان همیشگی و همان جمعیت روزهای عادی هفته؛ نقش جهان اصفهان از دور همان نقش جهانی است که همیشه دیده‌ایم اما این روزها دورنمای آن با حقیقتش تفاوت هایی دارد!

به گزارش ایمنا، در قطب صنایع دستی کشور و نمایشگاه فرهنگ و تاریخ اصفهان، با کمی اغراق، همه، حتی کسانی که برای تفریح به میدان نقش جهان ‌آمده‌اند، درباره دلار و سکه هم صحبت می‌کنند...

با رسیدن خورشید به میان سقف آسمان، خیلی‌ها از آفتاب گرم پاییزی به زیر سقف دالان‌های خنک میدان پناه می‌برند. در ضلع غربی نقش جهان که از دیرباز به راسته مسگرها مشهور بوده است، هنوز هم از لا به لای همهمه مردم، گاهی صدای چکش ها به گوش می‌رسد.

گفت‌وگو با صنعتگرانی که هیچ‌کدام لبخندی بر لب ندارند کمی سخت است؛ وقتی که از میان ظروف مسی در ورودی حجره پیرمرد مسگر وارد حجره اش شوی و از اوضاع بازار بپرسی ، جواب او : "قیمت ها بالاست، نه کسی میخره نه کسی میفروشه ، اصلاً مس نیست ، تولیدکننده به کسی مس نمیده" خواهد بود.

گویا پایین آمدن نرخ دلار در روزهای اخیر، بهبودی در اوضاع مسگران نداشته، این‌ را از حرف‌های پسر جوانی که با ورود به حجره‌اش صدای موسیقی‌ را کم می‌کند هم می‌توان فهمید "قبل گرونی‌ها کیلویی ۳۳ بود، هفته قبل کیلویی ۱۰۰ باید می‌خریدیم. این چند روز هم که کسی مس نمیفروشه به ما، همه منتظرن ببیین قیمتش چند میشه."

در راسته بازار مسگرهای  میدان نقش جهان جواب همه به سوالی که از اوضاع بازار می شود، یکی است یا خرید و فروش نمی شود یا خوشبینانه تر ، بازار رونق چندانی ندارد. "فرقی نکرده. فقط سه برابر شده. بازم کسی نمیخره" این‌ها را مرد میان سالی که به چهارچوب حجره تکیه داده می‌گوید و بدون اینکه تمایلی به ادامه گفت‌وگو داشته باشد، می‌رود و روی صندلی چرمی آخر حجره می‌نشیند.

چطور ممکن است سه برابر شدن قیمت یک محصول تفاوتی در بازار خرید و فروش آن ایجاد نکند؟ جواب سوال را کمی آن طرف‌تر در میان نوای نی و صدای کوبیدن چکش از صحبت‌های مرد قلمزنی که بر تابلویی برجسته از جنس مس، نقش می زند، می توان فهمید. "اوضاع بازار عالیه آقا عالی! اونوقتی که این وضعیت درست نشده بود، کسی خریدار نبود، حالا که دیگه هیچی؛ دلار گرون بشه و نشه فرقی نداره. مثل اینه که یه جنسی رو یه میلیون خرجش کنی، ولی کسی ۱۰۰ تومن هم نخره! چه فرقی می‌کنه دیگه؟" همین طور که تا انتهای حجره کوچکش قدم می‌زند و به دنبال چیزی می‌گردد، می‌گوید "آخرش این نون شب نمیشه. این نون شب نیست."

دالان‌ها و بازارهای میدان نقش جهان تمامی ندارند. برخلاف شایعات، به نظر نمی‌رسد هیچ راسته‌ای تعطیل شده باشد. تنها چند نفری درباره تعطیلی چند روز گذشته بازار قلم‌زن‌ها می‌گویند اما حاضر نیستند توضیحاتی در این خصوص بدهند.

در پیچ و خم بازارهای تاریخی اصفهان، به دالان خنک و تاریکی می‌رسم که کرکره اکثر حجره‌های آن پایین است. "قیمت‌ها که همون قیمت قبله اما بازار راکده. خبری نیست، همه صبر کردن ببینند چطور میشه" این‌ها را فرش فروشی می‌گوید که به دیوار حجره‌ نه چندان بزرگش که پر از قالی‌های دستباف است، تکیه داده...

پیرمردی که از آنجا می‌گذرد، با شنیدن صحبت‌ها وارد بحث می‌شود. "ببین! بازار تاجر می‌خواد. قبلاً هر روز صبح، از همه دنیا تاجر میومد. حالا دیگه هیچ‌کس نمیاد" مرد، بی اعتنا به سوالاتی که از او می‌پرسم ادامه می‌دهد "تا خاتمی بود، تاجر از همه جا می‌یومد. زمانی که احمدی نژاد اومد، دیگه تحریم شدیم، هیچکسی نیومد. حالا هم که دیگه کلاً داغون شده. فرش فقط تاجر می‌خواد. حالا مثلاً شما یه فرش از ما بخری، کفاف خرج زندگی رو میده؟"

پیرمرد که به نظر می رسد از قدیمی‌های بازار فرش اصفهان است، سخت مشغول گفتن خاطرات دوران شیرینی می‌شود که بازار فرش‌فروش‌ها رونق داشت "تاجر که میومد، یهو کل فرش بازار رو می‌خرید. مثلاً آقای سعید یمنی از امارات میومد، یه هفته بازار فرش اصفهان رو می‌لرزوند و از همه مغازه‌ها خرید می‌کرد. حالا که دیگه تحریم شدیم و تاجر نمیاد، دو سه سالی هست که اکثراً بستند و رفتن. اون هایی هم که موندن، نه اینکه کار فرش بکنن، اینجا فقط میان می‌شینن. البته هفت هشت ساله وضعیت خراب شده، ولی دو سه ساله دیگه کلاً هیچ تاجری نمیاد."

وارد تنها حجره‌ای می‌شویم که در طرف چپ راسته فرش‌فروش‌ها چراغش روشن مانده. مردی که از موی سپیدش می‌توان حدس زد از قدیمی‌های بازار باشد، می‌گوید "چون الان عمده مردم جامعه قشر متوسط و ضعیف‌اند، اغلب فرش ماشینی می‌خرند، اون هم قسطی. اما قبلاً، فرش پشتوانه اقتصادی خانواده بود. طرف فرش دستباف که تو خونه‌ش داشت رو می‌فروخت و مثلاً ماشین می‌خرید."

درباره تأثیر بحران اقتصادی اخیر بر بازار فرش که می‌پرسیم قالی دستباف زیبایی را با دست نشان می‌دهد و می‌گوید "این رو بافنده با کرک کیلویی ۲۸ هزار تومن و ابریشم ۳۶۰ هزار تومنی بافته و می‌خواد ۶.۵ میلیون بفروشه. اما حالا کرک رو باید کیلویی ۲۰۰ هزار تومن و ابریشمش رو یک میلیون و ۹۰۰ هزارتومن بخره. یعنی قیمت این فرش حالا شش برابر شده. خب من به هر مشتری ای بگم قیمت این ۳۰ میلیونه اصلاً فرار میکنه!"

مردی با قالی دستباف قدیمی و نسبتاً فرسوده‌ وارد حجره می‌شود. فروشنده که گرم تعریف کردن از خاطرات خوش دوران قبل تحریم است، با تکان دادن سرش به او می‌فهماند که فرشش را نمی‌خرد. پیرمرد از تاجران فرش می‌گوید و از اینکه تا چند سال پیش، اوضاع بازار فرش‌فروشان میدان، چقدر متفاوت بود. "چینی‌ها الان فرش اصفهانی بافتن و با مارک فرش اصفهان  تو آمریکا و اروپا به اسم فرش ایرانی میفروشن! آمریکایی‌ها هم که قبل تحریم بزرگترین خریدار فرش ایران بودند، ازشون میخرن!"

پیرمرد با اشاره به مغازه بزرگ روبروی حجره‌اش، می‌گوید "این همکارمون ۵۰ سال سابقه فرش فروشی داشت تو ایران. حالا رفته آمریکا؛ چند وقت پیش داشتم باهاش حرف می‌زدم. میگه فرش‌هایی که تو آمریکا دارن میفروشن و چینی‌ها تولید کردن، کیفیتش از فرش بافته شده تو ایران هم بیشتره!"

همان صحبت‌های قبلی را درباره نیامدن تجار تکرار می‌کند. پیرمرد که حالا کم‌کم با یاد کردن از اوضاع، چهره‌اش برافروخته می‌شود، بر این تأکید دارد که تحریم فرش ایرانی، راسته فرش‌فروشان بازار را کاملاً از کار انداخته است. "صنایع دستی‌های دیگه وضعشون از فرش بهتره، خیلی کم، در حد اینکه امورات فروشنده‌ش بگذره، درآمد داره. تازه اون هم اگه مغازه از خودش باشه. اگه اجاره‌ای باشه که بعد یکی دو سال میپُکه!"

اوضاع صنایع دستی اصفهان خوب نیست و این را از صحبت‌ با همه فروشنده‌ها می‌توان فهمید، حتی اگر در نگاه اول، بازارهای زیبا و شلوغ، صدای چکش مسگرها و قلم‌زن‌ها، همهمه عابران و خریداران، طرح‌های رنگارنگ گلیم‌ها، برق ظروف مس و نقره و زیبایی مجذوب کننده و شکوه بی بدیل بازار تاریخی اصفهان، نشانگر این امر نباشد...

گزارش از: علی فتحی- خبرنگار فرهنگ و هنر ایمنا

کد خبر 355119

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.