به گزارش ایمنا، دیدهبان یکی از مهمترین فیلم های ابراهیم حاتمی کیاست که شخصیترین و سینماییترین اثر او را ، به زعم برخی از منتقدان ، به تصویر کشید، در ژانر دفاع مقدس ، مسئله فراتر از روایت عملیاتها، شکستها یا پیروزیهای جنگی است. در اینگونه سینمایی مسئله انسانهای درحال جهادِ فی سبیل الله است. جنگ در اینگونه ی سینمایی از یک امر مذموم تبدیل به یک امر مقدس میشود و رزمنده به مجاهد فی سبیل الله تبدیل می شود. روایت حال و هوای این مجاهدین و تصویر کردن جهاد در راه خدا علاوه بر شناخت فضای حاکم بر جبهههای دفاع مقدس نیاز به اُنس و اُلفت با این مجاهدین را دارد.
فیلم دیدهبان روایت گر ساعتهای پایانی قبل از شهادت رزمنده دیدهبانی است که با نگاهی «تکلیف گرایانه» از حصار «ترسها و تعلقات» رها میشود و «شهادت و مرگی آگاهانه» را انتخاب میکند و ابراهیم حاتمی کیا در روایت این داستان آن هم به بیان سینمایی بسیار موفق است. حاتمی کیا فضای جبههها را تجربه و رزمندگان جبههها را میشناسد و در اینجا به صورت خاص شخصیت دیده بان را می شناسد و از احوالات و آنچه بر آنها گذشته آگاه است. این تجربه زیستی برای حاتمی کیا تبدیل به مسئله و دغدغه شده است که میتواند آن را به زبان سینما تصویر کند. فیلمساز چون از نگاه رزمندگان به جبهه مینگرد-همانگونه که شروع فیلم دیدهبان از چشمی دوربین شخصیت اصلی داستان آغاز میشود- بین انسان و فضا ارتباطی درست شکل میگیرد و رشد شخصیت در این فضا معنا پیدا میکند.
در نگاه دینی ما «جهاد» کارخانه انسانسازی است، فضایی که انسان را با ضعفها، کاستیها و ترسهایش روبرو میکند و به او فرصت و امکان رشد میدهد. همین میشود که بعضی یکشبه راه عُرفای صدساله را طی میکنند. یک عرفان جهادی و یک جهاد عرفانی. عرفانِ اصل!. جنس دیده بان از جنس همین عرفان اصیل است. نه عرفان تار و تنبوری! و چقدر خوب که حاتمی کیا بدون شعار دادن - نه در دیالوگ و نه در تصاویر و نه در شخصیتها- با شناخت درست از مدیوم و زبان سینما، این عرفان و تحول شخصیت را روایت کرده است.
سکانسهای بعد از آتش گرفتن موتور رزمنده و آغاز پیادهروی- سفر و تحول روحی او- با استفاده درست از موسیقی، صدا و دوربین و تأکیدهای تصویری تمام حس و فضای این تحول را برای ما میسازد. برای مثال در ابتدای این سکانس ، دوربین روی دست است و لرزان، رزمنده از خمپارهها میترسد و مینشیند. کمکم نگاه تکلیف گرایانه او برای رسیدن به هدف و تأکیدهای بصری کارگردان- برای مثال بر خمپارههای عمل نکرده و کنایه ای از تقدیر الهی- همه ی حرف را میزند. در آخر این سکانس دوربین در آسمان است - کنایه از اِهتزاز و اوج گرفتن رزمنده- و دیدهبان را میبینیم که محکم گام برمیدارد و صدای خمپارهها و پاهایش تبدیل به یک سمفونی شجاعت و دلاوری شده است.
این روایت درست سینمایی و ساختن آدمها و فضا - ضعفهای تکنیکی دیده بان که محصول سال ۶۷ و جزء اولین تجربههای فیلمسازی حاتمی کیاست را تا حد زیادی میپوشاند و آن را برای علاقهمندان به سینمای اصیل تبدیل به اثری مهم میکند.
نظر شما