به گزارش خبرنگار ایمنا، آنچه در جامعه ما دیده میشود این است که انگشت اتهام همیشه به سمت فرد نشانه میرود و نهادهای کژکارکرد که انگیزههای نابسامانی را در افراد به وجود میآورند به علت داشتن قدرت برتر پنهان میمانند؛ همچنین به باور بسیاری از کارشناسان حوزه جامعهشناسی از توان آسیبشناسان اجتماعی برای ریشهیابی نابسامانیهای اجتماعی به درستی بهره برده نمیشود و بیشتر از روانشناسان که رویکردی فردی به مسائل اجتماعی دارند خواسته میشود تا برای معضلات اجتماعی راهکار ارائه دهند. بدیهی است که روانشناسان بین فرد و نهادهای مسئول، همیشه فرد را به تغییر نگرش و سازگاری با وضعیت موجود دعوت میکنند؛ زیرا از منظر آنان نهادهای اجتماعی از حوزه مطالعات فردی خارج بوده و اصلاحشان غیرممکن به نظر میرسد در حالی که این جامعهشناسان هستند که حلقه مفقوده معضلات اجتماعی و کژکاردی نهادهای اجتماعی و ناکارآمدی آنها را آشکارا بیان میکنند.
بهمنظور بررسی رویکرد جوامع نسبت به معضلات اجتماعی در دو جامعه ایران و کانادا گفتوگویی را با زهرا بیات، جامعهشناس ایرانی مقیم کانادا انجام دادهایم که متن آن را در ادامه میخوانید.
با توجه به اینکه شما در دو جامعه متفاوت ایران و کانادا زندگی کردهاید آسیبهایی که زنان در ایران درگیر آن هستند را چه میدانید؟
بههیچوجه نمیتوان در این خصوص نظر کلی داد چرا که شهرهای مختلف ایران با هم متفاوت هستند؛ اگر بخواهم به صورت کلی نگاه کنم باید بگویم مشکل زنان ایران از نحوه مدرن شدن جامعه ایران جدا نیست؛ همان مشکلاتی که با وارد شدن افسار گسیخته مدرنیته به کشور ایجاد شده است در حوزه زنان و مردان نیز دیده میشود.
در حال حاضر زنان ایران جز باسوادترین زنان دنیا هستند و حتی در روستاهای ایران زنان باسواد دانشگاه رفته وجود دارد و این بسیار عالی است که یک زن خانهدار تحصیلات دانشگاهی داشته باشد. تفکرات سنتی مانند برده بودن و حرفشنوی بیش از حد زنان تغییر کرده و امروزه زنان ایران تفکرات قوی دارند و در عرصههای اجتماعی و خانواده نظرات خود را با صراحت ابراز میکنند که این رفتار بیانگر پیشرفت در حوزه اجتماعی شدن زنان است.
اما از جهاتی برخی مسائل هنوز عوض نشده است؛ در زندگی مشترک، زوجین با هر مشکلی که روبهرو میشوند به خانواده رجوع میکنند و هنوز استقلال جوانان را به معنای واقعی نمیبینیم. از یک طرف مدرنیته شدیدی دیده میشود در حالی که برخی مسائل سنتی هنوز وجود دارد و بخشی از آمار بالای طلاق در ایران به خاطر این عدم تناسب است؛ بدین معنی که سطح آگاهی زنان بالا رفته و نهاد خانواده و دانش حقوقی آن چندان تغییراتی نداشته است.
وضعیت اشتغال زنان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
در ایران در بسیاری از محیطها مشاغل بسیار زنانه شده و این البته یک روند جهانی است؛ اما آمار جدیدی در این خصوص اعلام شده که مشارکت شغلی زنان حتی نسبت به ۲۰ تا ۳۰ سال پیش بسیار افزایش یافته است، اشتغال در ایران زنانه شده است و بزرگترین علت آن بازدهی کاری بیشتر زنان و پرداخت دستمزد کمتر توسط اغلب کارفرمایان است که این نوعی بهرهکشی از زنان است و به شدت نیازمند اجرای کامل قانون حقوق و دستمزد یکسان زنان با مردان هستیم. اگر چه این تبعیض ساختاری در همه دنیا دیده میشود.
نگاه شما به وضعیت تحصیلی دانشآموزان در ایران چگونه است؟
آموزش و پرورش ایران در سالهای اخیر با تغییرات جدی همراه بوده است، سطح سواد کودکان بالا رفته و محتواهای درسی تغییر کرده است؛ دروسی برای آموزش مهارتهای زندگی و اخلاق صحیح به مواد درسی اضافه شده که بسیار شایسته تقدیر است چرا که ایران به خاطر ارتباطات گستردهای که با اکثر کشورها دارد پیشرفتها و برنامهریزی بسیاری داشته که برای این موضوعات پول، اراده سیاسی و برنامهریزی نیازمند است که ایران تمام اینها را دارد در حالی که بسیاری از کشورها این نگاه و برنامهریزی را ندارند.
اما از طرف دیگر در گروه سنی دانشآموزان استرسهای بسیاری دیده میشود و این مسئله از دبستان تا دبیرستان همراه آنها است که همه خوشبختی خود را در تحصیلات دانشگاهی آن هم در رشتههای خاصی همچون پزشکی میدانند و روحیه پدرسالاری و توقعات بالا از تحصیلات هنوز وجود دارد؛ هنوز تحصیلات را عامل خوشبختی و عامل داشتن آینده خوب میدانند و متأسفانه استرسهای آنها به این موضوع برمیگردد؛ فشارهای قبولی کنکور بر نوجوانان ایرانی زیاد است که دلایل بسیاری اعم از وضعیت اقتصادی، بحران بیکاری و زنانه شدن مشاغل در بروز آن تأثیر دارد.
موضوع بحرانهای مردان در بسیاری افراد دیده میشود و این مختص ایران هم نیست؛ زمانی بود که اگر دیپلم داشتید شغل برای افراد وجود داشت اما امروزه وجود مشاغل کاذب و مشاغلی که در آینده بیشتر زنانه هستند به این بحران دامن می زند و برای مردان کمتر شغل پیدا میشود چرا که شغلهای آینده مشاغلی زنانه هستند مانند نگهداری از سالمندان، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان که اکثر اینها زنانه هستند و مشاغلی مانند معدن، نفت، رانندگی با ظهور تکنولوژیهای جدید در حال از بین رفتن است که این موضوع باعث عقب افتادن پسران میشود.
موضوع بیکاری مردان در خارج از کشور چندان عیب نیست اما برای فرهنگ ایران بسیار نامأنوس و نامطلوب است؛ در کل بحرانهای مردانه در ایران بدتر است اگر چه در تمام دنیا این موضوع ناپسند است اما در ایران با توجه به فرهنگ سنتی که مرد را متکفل خانواده میداند چندان مطلوب نیست.
در ایران معمولاً فرزندان تا سنین میانسالی با حمایت خانواده زندگی میکنند به نظر شما نقاط مثبت و منفی این موضوع چیست؟
نکته مثبت این موضوع این است که ایران کشوری خانوادهدار و خانواده دوست است و وابستگی به یکدیگر در ایران بیشتر است و حس همبستگی بیشتری در میان اعضای خانوادههای ایرانی وجود دارد اگرچه این وابستگی و ارتباط بیشتر مثبت است اما همین باعث افزایش برخوردها بین افراد است و هرچه غلظت وابستگیها بیشتر باشد میتواند مشکلاتی ایجاد کند حتی افراد میانسال در ایران متأسفانه روحیات بچهگانهای دارند و حتی تا سنین بالا میخواهند والدین به مشکلات آنها رسیدگی کنند و حتی خود والدین در این بین با دخالت خود اوضاع را گاهی بدتر میکنند.
در فرهنگ غربی جوانان امروز را نسل بومرنگ میدانند چرا که مانند بومرنگ، والدین، فرزندان خود را در سنین پایین مستقل به بار میآورند اما همین فرزندان پس از چند سال به والدین خود پناه میآورند که پذیرش آنها از سوی والدین با مشکلات بسیاری روبهرو است؛ والدین توان این حمایت را ندارند اما فرزندان نیازمند حمایت آنها هستند چرا که وضعیت اقتصادی در همه کشورها با چالشها و مسائل خود روبهرو است.
در خصوص کودکآزاری نگاه شما به وضعیت ایران چگونه است؟
کودکآزاری مشکل جدیدی نیست بلکه آگاهی و شناخت مردم نسبت به این پدیده بالاتر رفته است؛ اگر تحقیقی در این زمینه انجام شود به این نتیجه میرسیم که آمار آن یا بالا نرفته و یا اینکه به آن شدتی که فکر میکنیم افزایش نداشته است چرا که این موضوع در قدیم هم وجود داشته اما در مورد آن صحبت نمیشده است.
حتی اگر به دوران کودکی افرادی که امروزه دچار تنشهای عصبی و خشونتهایی در خانواده و با فرزندان خود هستند، نگاهی داشته باشیم در اغلب موارد ریشههای مورد کودکآزاری واقعشدن را در بچگی آنها میبینیم چرا که برخی از آنها تحت خشونت و کودکآزاری بزرگ شدهاند؛ کودکآزاری یک بیماری روانی است که از گذشتههای دور تا کنون وجود داشته و مانند مسائلی مثل آلودگی هوا یا دیگر موضوعات اجتماعی و اقتصادی نیست که به تازگی به وجود آمده باشد.
در گذشته بیشتر کودکآزاری به شکل ازدواج زودهنگام بوده است و آزار رساندن پدر به فرزندان خود چندان مرسوم نبود؛ فردگرایی در جامعه ریشه کودکآزاریهای امروزی است؛ هیچوقت نمیتوان آمار آزار رساندن به کودکان از هر نظر اعم از جسمی، روانی و جنسی را به صفر رساند و تنها راه کاستن از این امر آگاهی رساندن به کودکان و خانوادههاست. والدین باید نشانههای کودکآزاری را بشناسند؛ توانمندسازی کودکان در این مسئله بسیار مهم است، باید از ابتدا به او محافظت از خود و بدن خود را آموزش داد و باید حریم بدن و حریم خصوصی را به کودکان یاد داد در این زمینه نقش معلمان، والدین و حتی همسایهها بسیار مؤثر است.
به نظر شما آیا آسیبهای جامعه ایران به دلیل غافل ماندن از حوزه علوم انسانی نیست و آیا توجه کافی به مباحث جامعهشناسی در ایران شده است؟
جامعهشناسی نمیتواند از آسیبهای اجتماعی پیشگیری کند؛ آسیبهای اجتماعی در نبود توازن لازم بین عناصر مختلف اجتماع اعم از فرهنگ، سیاست، مذهب و اقتصاد و خانواده ایجاد میشود و اگر در تمام اینها تناسب نباشد قطعاً آسیبها بیشتر بروز پیدا میکند و هرچه نابرابری اجتماعی و اقتصادی در یک کشور بالاتر باشد میزان ارتکاب قتل و جرائم بالاتر میرود و جرم و جنایت تنها در اقشار فقیر وجود ندارد بلکه زمانی که نابرابریهای اجتماعی بیشتر میشود بزهکاری و جرائم ثروتمندان هم بیشتر میشود حتی در بین کشورهای ثروتمند هم اگر دقت شود آنها که نابرابری اجتماعی در آنها پایینتر است قطعاً میزان جرائم آنها پایینتر است اگر یک جامعهای فقیر باشد اما این فقر مختص همه افراد آن باشد میزان جرائم چنین جامعهای پایین است موضوع این نیست که جامعهای فقیر است یا غنی بلکه موضوع چگونگی تقسیم فقر یا ثروت است، اگر فقر یا ثروت بهطور یکسان تقسیمشده باشد حتی در چنین جامعهای میزان جرائم پایین خواهد بود.
جامعهشناسی در جامعهای معنا مییابد که آن جامعه، جامعهای دموکرات باشد و دموکراسی در آن وجود داشته باشد؛ دموکراسی به معنای وجود انتخابات نیست بلکه به معنای سؤال از پایین و جواب از بالا باشد بدین معنا که افراد آن جامعه امکان داشته باشند بپرسند، انتقاد کنند، پیشنهاد دهند یا راهحل ارائه دهند، جامعهشناسی در جامعهای ارزشمند است که نتایج تحقیقات در آن به کار گرفته شود و در ایران بودجههای بسیاری برای مباحث جامعهشناسانه وجود دارد و طرحها و مطالعات بسیاری در آن صورت میگیرد و جامعهشناسان قابلی در ایران داریم که مطالعات جدی و باکیفیتی انجام میدهند اما توجه کافی و لازم به تلاش این افراد نشده است؛ اگر چه مطالعات صوری و بیکیفیت هم گاهی دیده میشود اما در کل رابطه لازمی که باید بین علم و قدرت وجود داشته باشد هنوز وجود ندارد.
گفت و گواز: مریم یاوری - خبرنگار ایمنا
نظر شما