به گزارش ایمنا، چهل روزی میشود که از درگذشت این بازیگر اصفهانی میگذرد، در اصفهان اما در میان هیاهوی همیشگی شهر، لابهلای مشغلههای هر روزهمان صدای بیصدایی که در شهر پیچید را نشنیدیم. نشنیدیم سکوت بزرگی را که خاموش شد، نشنیدیم پژواک مرگی را که در شهر طنین انداخت... نشنیدیم و حالا عدهای از هنرمندان و دوستانش برای چهلمین روز رفتن وی در مراسمی به سوگ نشستهاند که بسیارند کسانی که حتی پس از گذشت چهل روز، مرگ سعید محقق زاده را نشنیدهاند.
اینجا اما تنها یادبود سعید محققزاده نیست، سخن از سه هنرمندی است که به تازگی رخت سفر بربستهاند. سالن بزرگداشتی که برای یادبود این سه هنرمند انتخاب شده تا نیمه هم پر نمیشود... شمار میهمانان به پنجاه هم نمیرسد و طبق معمول با ساعتی تأخیر، برنامه شروع میشود. روی صحنه تصویری از مرحوم صدرالدین شجره و تصویر دیگری از سعید محقق زاده و جای خالی تصویری که برای اسکندر رفیعی طراحی نشده، نگاهها را برای مدتی به خود خیره میکند.
خلوت بودن سالن بزرگداشت، زمانی بدیهیتر میشود که با یک جستجو در گوگل از نام سعید محقق زاده بیش از چند خبر یک پاراگرافی چیزی عاید نمیشود. گویا هنرمند بودن به معنای محکوم بودن به فراموشی است که آرام بیایی، تلاش کنی و در سکوت بِروی... پس از مرگ نیز چند روزی خانه کنی در گوشهای از رسانهها (که برای "محققها" گاه گوشه رسانهها نیز جایی نیست) و سپس آرام فراموش شوی.
اگر در رسانهها برای محققها جایی نبوده، اما همیشه در گوشهای از قلب خانوادههایشان، شاگردان و کسانی که با آنها انس گرفتهاند، اندک جایی دارند. در ردیف نخست خانوادههای این هنرمندان نشستهاند و هنرمندان و شاگردان و همکارانشان یکی پس از دیگری از بزرگی روح و بلندی طبع این هنرمندان برای تسکین خاطر خانواده سخن میرانند. هنرمندان سینما از فیلمهای مرگ سپید، جعفرخان از فرنگ برگشته، کفشهای میرزا نوروز، جاده زرین سمرقند، تو و من، مستأجر، یحیی، یک اصفهانی در نیویورک، فرنگستان، میرزا محتکر الدوله، لطفاً سکوت را رعایت فرمایید و شب نشینی در جهنم، خاطره میگویند. خاطراتی که انگار رنگ و لعاب خاصی دارد میان خودشان...
اهالی تئاتر اما از قابی میگویند که "محقق" ساخته و در پستوی ذهنشان مانده است که با شنیدن نامهای من میخوام، مست، وادنگ، دیوانه، هفت سین، قهرمان عوضی، شیر تو شیر، رمال باشی، متل جهان و پانویس، مو سیخ میشود بر تنهایشان و خاطراتی را که در آن قاب داشتند، زنده میکند تا برای لحظهای فکرشان پر شود از یاد محقق، محققی که دیگر نیست... محققی که مجموعههای تلویزیونی هشت بهشت، پشت کوههای بلند، خانه اجارهای و آتش دل بدون وجودش "تحقق" نمییافت.
همه کسانی که از "محقق" بر روی صحنه صحبت میکنند، از نبودنش میگویند اما نمیگویند خوب است که محقق این روزها را نمیبیند، نمیگویند که محقق ۷۰ سال ماند تا رویای سینما را تحقق بخشد اما برای مراسم یادبودش بیش از ۵۰ نفر نیامدهاند، نمیگویند که هنرمند، تنها است و حمایت کسانی را که برای شادیشان عشق صرف کرده، وقت گذاشته و تلاش کرده را ندارد.
اینجا چیزی کم داشت و آن حضور پررنگ در مراسم یادبود مردی بود که روزگاری سینما، تئاتر و تلوزیون ایران را پررنگ میساخت. رنگی که برای بسیاری از ما ناآشنا است. رنگی به پررنگی محقق... .
گزارش از: مهسا عبدیزدان، سرویس فرهنگ و هنر ایمنا
نظر شما