تلفیق معماری سنتی و مدرن راه برون‌رفت از بحران زشتی چهره شهرها/ معماری یعنی فرهنگسازی

سیداکبر حلّی یکی از همان آدم‌های مثال زدنی است، مردی که از همان اوان کودکی با آب و خاک برای خود خانه می‌ساخت و به معماری عاشق شد و دل سپرد.

به گزارش ایمنا، در بخش اول گفتگویم با استاد سیداکبر حلّی، وی به دوران طفولیت و ورودش به عرصه معماری اشاره کرد تا زمانی که خیلی زود به عرصه استادی گام نهاد و در معماری و مرمت بسیاری از بناهای کاشان نقشی پُررنگ یافت.

سیداکبر حلّی کتاب «گره ها و قوس ها در معماری اسلامی» را سالها قبل به علاقمندان هنر معماری عرضه کرده و اکنون آغاز نگارش «دانشنامه معماری» گامی دیگر در راه اعتلا و انتقال تجربه های وی در عرصه هنر معماری و مرمت است. خانه تاج در کاشان و بسیاری از خانه های دیگر این شهر از قدم های استاد حلّی خاطره ها ساخته اند و حالا اهالی کاشان امروز، با چنگ و دندان از خانه های تاریخی شهرشان حفاظت می‌کنند.

اینک بخش دوم گفتگوی من با استاد سیداکبر حلی، معمار و مرمتگر پیشکسوت کاشان را می خوانید.

تا چه اندازه به تلفیق معماری سنتی و مدرن در بناها اعتقاد دارید؟

من حدود۲۰ سال است که از مدیران شهری کاشان خواسته ام که در بافت قدیم و به عبارتی حداقل فعلاً برای بافت تاریخی شهر، خانه هایی بعنوان خانه های باهویت بسازند که اولاً این خانه های زشت و رنگارنگ و بی هویت، منظر بافت تاریخی را خراب نکنند و ثانیاً متناسب برای زندگی امروز باشند، اما با معماری اصیل ایرانی ساخته شوند. به همین دلیل ۴ ماه پیش در همین بافت تاریخی کاشان یعنی در خیابان علوی، یک زمین۱۸۰ متری خریداری کردم و خانه ای را با تلفیق معماری سنتی و جدید یعنی با شیوه زندگی زمان حاضر اما با استفاده از تکنیک و تکنولوژی روز و با حیاط مرکزی طراحی کرده و ساختم. من در این خانه ۱۱ ویژگی موجود در خانه های تاریخی را لحاظ کرده ام، در این خانه درعین حال که حیاط مرکزی داریم، حوضخانه، گودال باغچه و اتاقهای سه دری وجود دارد، ضمن اینکه خانه درونگرا است و پنجره به کوچه نگذاشتیم و نور را از داخل گرفتیم.

شهرداری در ابتدا برای اعطای مجوز به این خانه مخالفت کرد اما جلسات مشترکی با میراث فرهنگی و شهرداری کاشان داشتیم و بالاخره پروانه ساخت این خانه را تحت عنوان «خانه محبوب» دادند و ما ساختن خانه محبوب را شروع کردیم. وقتی که این خانه از سفت کاری بیرون آمد، مدیران شهری و میراث فرهنگی آمدند و از خانه بازدید کردند و خیلی هم خوششان آمد، از آن به بعد شهرداری اعلام کرد که هرکس در بافت قدیم خانه محبوب بسازد به او پروانه رایگان می‌دهیم و در این زمینه تبلیغات صورت گرفت و من برای خانه محبوب ۲ پروانه رایگان گرفتم. شهرداری و میراث فرهنگی آنقدر شیفته طرح و نقشه خانه محبوب شدند که هفته بعد اعلام کردند هرکس در این بافت خانه محبوب بسازد به او هم پروانه رایگان و هم تسلیهات می دهیم، لذا خانه محبوب ۳ را مردم ساختند و شهرداری هم پروانه رایگان و هم ۸۰ میلیون تسهیلات ۸ درصد ارائه داد.

اخیراً شورای اداری، شهرداری، میراث فرهنگی و انجمن میراث فرهنگی کاشان تصویب کردند که شهرداری در بافت قدیم فقط حق دارد پروانه خانه محبوب بدهد، یعنی در مدت ۴ ماه انقلابی در کاشان اتفاق افتاد و چیزی که شهرداری براساس قوانین و مقررات خودشان با آن مخالفت می کرد دقیقاً همان را مصوب کردند و این ارزشِ کار را نشان می دهد و بعد نیز به اصفهان و تهران نوشتند که شهرداری کاشان در بافت قدیم فقط حق دارد پروانه محبوب بدهد یعنی دیگر ساخت و ساز مدرن نداشته باشیم. این خاصیت کار است؛ لذا من اعتقاد شدیدی به تلفیق معماری سنتی و مدرن در ساختن بناها دارم.

خانه های تاریخی در کاشان تا چه اندازه احیا شده یا درحال احیا هستند؟

اولاً در کاشان و بویژه در ۱۰ سال اخیر اقدامات بسیار بزرگی در زمینه مرمت و بازسازی خانه های تاریخی انجام شده است. ما در کاشان بصورت جدی مرمت خانه های تاریخی را از سال ۷۳ آغاز کردیم. آقای هاشمی رفسنجانی در آن زمان ریاست جمهور وقت بودند، ایشان خردادماه سال ۷۳ از کاشان بازدید کردند، یادم هست که نمایشگاهی از تصاویر باغ فین برگزار شده بود و آقای رفسنجانی نیز از این نمایشگاه بازدید کردند و بعد از خانه طباطبایی سراغ گرفت و ما گفتیم که این خانه درحال نابودی است. ایشان از همان زمان دستور مرمت خانه طباطبایی را صادر کردند و بعد هیئت امنا دایر شد و مرمت خانه ها را ادامه دادیم و ابتدا با مرمت خانه های بزرگ و اشراف نشین آغاز کردیم و بعد اقشار مختلف مردم به صحنه آمدند و خانه ها را خریداری کردند و مرمت کردیم. مثلاً خانم منوچهری آمد و خانه منوچهری را مرمت کردیم که الان یکی از هتل‌های معروف جهان است و یکی از پروژه های برتر جایزه آقاخان در سال ۲۰۱۶ بود که به فینال راه یافت. این جشنواره بر روی شیوه‌های بومی و اسلامی و راهبردهای معماری سنتی و مدرن و تأثیر آن بر توسعه متمرکز است. خانه تاریخی منوچهری یکی از نمونه های باارزش معماری سنتی ایران بشمار می‌رود.

علاوه بر خانه منوچهری، در کاشان حدود ۱۰ خانه تاریخی توسط مردم مرمت شده است و همه در امر مرمت در کاشان فعال هستند. اخیراً خوشبختانه شهروندانی از ممالک مختلف نیز به کاشان آمده اند و خانه های تاریخی را می‌خرند و احیا می‌کنند و در این زمینه انقلابی در کاشان رخ داده است. مثلاً پروفسو «مارکوس» که در کشور آلمان استاد دانشگاه است و حدود ۱۵ سال پیش مسلمان شد و الان نیز درحال نگارش قرآن با زبان آلمانی است، یکی از خانه های تاریخی کاشان را خریده و ما درحال مرمت آن هستیم. یا آقای «وین دِلوُی» تعداد ۸ خانه تاریخی کاشان را خریداری کرده و قصد دارد یک موزه بین المللی در کاشان احداث کند. سفیر فرانسه در ایران نیز خانه مکّی که خانه ای هزار متری در کاشان است را خریداری کرده و درحال مرمت آن هستیم و قرار است به هتلی برای میهمانان فرانسوی تبدیل شود. همچنین «خانم آریانا» آشپز معروف که در شبکه های مختلف آشپزی آموزش می‌دهد خانه ای را در کاشان خریده است و مرمت آن درحال انجام است و قرار است به مرکز آموزش آشپزی هتلداری و لیدری تبدیل شود.

مثالهایی از این دست بسیار است اما منظور این است که علاوه بر شهروندان کاشان، افراد بسیاری از ممالک مختلف دنیا و همچنین از استانهای مختلف کشور به شهر کاشان آمده اند و در امر مرمت و بازسازی خانه های تاریخی بسیار فعال هستند و فعلاً در کشور فعال‌ترین منطقه در زمینه مرمت و حفظ و احیای خانه های تاریخی، کاشان است بطوریکه مردم نیز در این امر حضور فعال دارند.

اقدام آقای هاشمی رفسنجانی، در مرمت‌های آیندۀ خانه های تاریخی کاشان چه نقشی داشت؟

آقای رفسنجانی باعث شروع امر مرمت خانه های تاریخی در کاشان شد. در کاشان اصلاً اسمی از مرمت و بازسازی وجود نداشت، فرهنگ مرمت و احیا مرده بود اما از بعد از اینکه آقای هاشمی دستور مرمت خانه طباطبایی را دادند تعداد زیادی از این خانه های تاریخی احیا شدند. ازجمله هتل منوچهری که جزو فینالیست‌های جایزه آقاخان معرفی شد، یا هتل میهنستان راحب که بعنوان باکلاس ترین هتل سنتی در ایران شناخته شده است. فقط حدود ۱۰ خانه تاریخی در کاشان به هتل تبدیل شده اند. البته کاربری‌های مختلف دیگری نیز برای این خانه ها درنظر گرفته شده است. اگر آنروز ما مرمت خانه طباطبایی را به دستور آقای هاشمی شروع نکرده بودیم شاید هنوز هم این اتفاق‌ نیفتاده بود. ایشان به کاشان آمد و از ما خواست خانه طباطبایی را مرمت کنیم و ما ۱۱ ماهه مرمت این خانه را انجام دادیم. مرحوم دکتر حبیبی معاون اول رئیس جمهور خانه طباطبایی را افتتاح کرد و اکنون بعنوان عروس خانه های ایران شناخته می شود. بعد با همان اعتباری که از آقای هاشمی گرفتیم خانه عباسیان را مرمت کردیم و اکنون خانه عباسیان بعنوان ارزشمندترین اثر مسکونی دنیا مطرح است. همچنین خانه عامریها را خریداری و مرمت کردیم که بزرگترین خانه ایران است؛ ضمن اینکه حمام سلطان امیراحمد، خانه آل یاسین، خانه بنی کاظمی و تعداد دیگری از خانه های تاریخی کاشان را با همان اعتبار و به دستور هاشمی رفسنجانی خریدیم که البته با مدیریت حسین محلوجی، وزیر وقت آقای هاشمی انجام شدند. بعد نیز مردم به صحنه آمدند و این اتفاقات قشنگ افتاد و الان مردم از دولت سبقت گرفته اند، الان دولت در این زمینه بسیار کند است اما مردم بسیار فعال هستند.

از دیدگاه شما ارتباط میان فرهنگ با معماری بعنوان یک هنر چگونه است؟

به اعتقاد من معماری یعنی هنرِ افزدن ارزش‌های پیشینیان. یعنی بفهمیم پیشینیان چگونه افرادی بودند و چکار کردند، بعد وقتی آن هنر را شناختیم بیاییم آن را افزایش بدهیم نه اینکه تقلید کنیم. یک معمار خوب کسی است که بتواند ارزش‌های پیشنیان را بفهمد و بعد بتواند آن را متناسب برای زندگی امروز چه در بخش مسکونی و چه در بخش تجاری یا عرفانی و سایر زمینه ها افزایش دهد.

هنر معماری بخشی از فرهنگ است یعنی به اعتقاد من همه هنرها به معماری وابسته اند و خودِ معماری وابسته به فرهنگ است، لذا فرهنگ است که می تواند معماری را معرفی کند و معمار است که می تواند فرهنگ بسازد. هر دوی اینها یعنی معماری و فرهنگ مکمل یکدیگر هستند. معمار می تواند با ایجاد آثار، فرهنگ بسازد و فرهنگ هم می تواند معمارِ خوب بسازد؛ هیچ کدام بر دیگری برتری ندارد. فرهنگ، یک موضوع کلی است که همه چیز را همه هنرها را و همه مسائل اجتماعی را دربر می گیرد و معماری نیز بخش عظیمی از فرهنگ است؛ مثلاً یک معمار مسجد می سازد، در مسجد هنرمند خوشنویس کتیبه می‌نویسد، کاشیکار کاشی می سازد، آجرکار آجرکاری می کند و معمار در زمینه معماریِ آن کار می کند، بعد از آن، هنرمند واعظ بر روی منبر مسجد موعظه می کند، هنرمندِ موذن در مأذنه ای که معمار ساخته اذان می گوید، قاری قرآن، قرآن می خواند. حالا همه هنرها مکمل هم هستند یعنی مسجد زمانی معنا پیدا می کند که هم هنرِ معمار و هم هنر آن کسانی که الان از مسجد استفاده و بهره وری می کنند و درواقع همه هنرها با هم تلفیق می شود و مجموع اینها هنر و فرهنگ می شود، پس هنر و فرهنگ مکمل یکدیگر هستند.

نظر شما درباره استفاده از مرمت خلاقانه در بناهای تاریخی چیست؟

در بحث مرمت قانون وجود دارد، ضمن اینکه اختلاف نظر هم میان کارشناسان دنیا بسیار بالاست. ما در مرمت بر اساس قوانین جهانی و قوانینی که در کشور خودمان دایر است حق نداریم بنای معماری را تغییر دهیم. ما در مرمت و احیا، فقط حق داریم معماری را به اصل خودش بازگردانیم. اما در کاربریِ بنا، گاهی الحاقاتی وجود دارد. مثلاً کتابخانه خانه تاج فضای مهتابی بوده است. مهتابی فضایی است که سقف ندارد یعنی ایوان بدون سقف است که از سه طرف ساختمان و از یک طرف مُشرف به حیاط مرکزی است و یک بدنه به حیاط مرکزی دیوار ندارد، آن زمان که من این خانه را برای خانه هنرمندان مرمت می کردم سقف بخش کتابخانه را با چوب اجرا کردم و بعد درهایش را با چوبی متفاوت اجرا کردم. درهای خانه های قدیمی از چوب چنار است اما من برای دیوار جلوی ساختمان و درهایش از چوب روسی استفاده کردم. یعنی نوع چوب، رنگ چوب و نوع ساخت کاملاً متفاوت است و هر بیننده ای بیاید تشخیص می دهد که این یک نوع الحاق است ولی هرزمانی که لازم باشد می توانیم آن را به حالت اول و به سبک قدیمش باز گردانیم. یا مثلاً در خانه عامری‌ها، از اصطبل خانه عامریها استفاده کردیم و در آن آمفی تئاتر، کافی شاپ، نمایشگاه و سرویس بهداشتی و موتورخانه ساختیم اما آن بخش را بگونه ای ساختیم که آیندگان فریب نخورند، یعنی سنتی نساختیم بلکه ساختمان را با مصالح جدید و سازه جدید اما با هویت و همراه با همگونی و هارمونی نسبی با بقیه بنا ساختیم. وقتی بیننده نگاه کند بافتۀ جدایی را نمی بیند و متوجه نمی شود که کاری جدید است اما وقتی دقت کند پی می برد که مصالح متفاوت است چراکه هارمونی بسیار بالاست. درعین حال ۱۰۰ سال آینده هم می فهمند که این بخش در زمانی متفاوت با زمان اصلی بنا ساخته شده است. این قانون مرمت و احیاست. ساختمان‌هایی که الحاق می کنیم باید مشخص باشند این اعتقاد من نیز هست و اصل بنا را حق نداریم تغییر بدهیم.

در موضوع مرمت خلاقانه می توان بخشی را که در یک دوره الحاق شده است حذف کنیم؟

اصلاً این کار را نمی کنیم. مثلاً در همین خانه عامری‌ها بخشی از ساختمان مربوط به دوره پهلوی است که مسلماً آن هم یک دوره تاریخی در ایران است. بنابراین آن را هم با سبک پهلوی مرمت کردیم. یا خانه عطارها در کاشان که بخشی از آن که الان در مالکیت دانشگاه است، بخشی از این خانه مربوط به دوران قاجاری و بخشی پهلوی است و ما نیز آن قسمت پهلوی را پهلوی و قسمت قاجاری را قاجاری مرمت کردیم.

موضوع مقاوم سازی بناهای تاریخی هم مورد نظر شماست؟

ما همیشه دغدغه مقاوم سازی بناهای تاریخی را داریم. در کشورِ ما و متأسفانه در دنیا تا الان کار موفقی در زمینه مقاوم سازی بناهای تاریخی انجام نشده است. ما همیشه یک سوال داشتیم و این است که درباره مقاوم سازی خانه هایی که مرمت می کنیم چه فکری کرده ایم. کاشان شهری زلزله‌خیز است لذا من ۹ سال پیش خانه منوچهری کاشان را همزمان با خانه امام خمینی در قم برای نمونه مقاوم‌سازی کردم. این مقاوم‌سازی با شیوه ای خاص انجام شد که الان با عنوان شیوه حلّی در ایران مطرح است، یعنی بام خانه را لخت کردیم و با مش گاوانیزه و گچ و خاک مقاوم‌سازی کردیم. دقیقاً سال بعد همایش نقد مرمت در تبریز برگزار شد که بزرگترین همایش سازمان میراث فرهنگی کشور درطول تاریخ بود که در آن همایش تنها من و پروفسور خلیلی کاری در زمینه مقاوم‌سازی بناهای تاریخی ارائه دادیم. پروفسور خلیلی بخشی از ارگ بم را با طناب و گِل مقاوم‌سازی کرده بود و من خانه امام خمینی در قم و خانه منوچهری در کاشان را مقاوم‌سازی کرده بودم. اما کار آقای خلیلی به دلیل اینکه طناب در گل می پوسد مردود شناخته شد و کار من مورد استقبال قرار گرفت. بعد از آن مقاوم سازی بناهای تاریخی را ادامه دادم و تاکنون ۱۳ بنای تاریخی را مقاوم سازی کردم. اخیراً در تبریز اولین همایش بین المللی مقاوم‌سازی بناهای تاریخی برگزار شد که فقط ۱۹ نفر معمار ایتالیایی که مقاوم‌سازی انجام داده بودند کارشان را ارائه داند و من نیز ۱۳ بنایی که تاکنون در آن ها مقاوم سازی انجام داده بودم ازجمله خانه کلاهدوزان اصفهان را ارائه کردم و خوشبختانه در آن همایش نیز کارم مورد استقبال قرار گرفت اما در کار گروه ایتالیایی ها دو اشکال تشخیص داده شد.

میان استاد حلی بعنوان نماینده ای از نسل هنرمندان پیشکسوت با جوانان امروز تفاوت بسیار است، شما علت تفاوت‌ها را در چه چیزی می بینید؟

باید گفت که در چه تفاوت ندارند! اصلاً فرهنگ ما، نوع زندگی ما، مردم ما، مدیران ما همه چیز متأسفانه تغییر کرده است. مردم قدیم با امروز بسیار تفاوت دارند. امروز عاشق کارشان نیستند و برای همین است که هیچ چیز خوب نیست و سنگ روی سنگ بند نمی شود. در قدیم مردم خیرمندانه کار می کردند، خدا را ناظر بر اعمالشان می دیدند و اعتقاد داشتند. مردم قدیم یکدیگر را دوست داشتند. مثلاً در خانه مادرم ۵ خانواده خیلی دوستانه و باصفا و صمیمیت زندگی می کردیم اما الان دیگر اینگونه صمیمت ها وجود ندارد. در قدیم کوچکترها به بزرگترها احترام می گذاشتند، ارزش ها را ارزش قائل بودند و هر کاری می‌کردند با عشق همراه بود. لذا آثارشان ماندگار شده است. چرا الان آثار، ماندگار نیست؟ چون با عشق کار نمی شود. در همه چیز همینطور است. در قرن اخیر چندتا حافظ داریم!؟ چندتا سعدی داریم!؟ در همه رشته‌ها همینطور است و ازجمله در معماری نیز به همین ترتیب است. مسجدجامع اصفهان بعنوان باعظمت ترین و زیباترین و فنی‌ترین ساختمان توسط آرتور اپهام پوپ معرفی شد، ببینید چندقرن پیش چه تکنیکی داشتیم که پروفسور پوپ درباره این مسجد چنین گفت! آنها مردمی بودند که عشق داشتند، اعتقاد داشتند لذا در همه زمینه ها همینطور بوده است. آدمها خوب بودند نه اینکه امروز آدمها خوب نباشند. امروز هم آدم خوب زیاد است اما آن اعتقاداتی که مردم داشتند، آن صفا و صمیمیتی که داشتند امروز وجود ندارد.

در معماری و مرمت بناهای تاریخی تا چه حد تلاش کردید علاوه بر توجه به احیای میراث مادی، میراث معنویِ آن را نیز حفظ کنید؟

میراث معنوی همین چیزی است که ما آمدیم و از خانه تاج به عنوان خانه هنرمندان استفاده کردیم. این خانه ۱۰ سال خانه هنرمندان بود و بخشی از فعالیت ما میراث معنوی بود؛ تعزیه بود، سقاخانه بود. ما ۱۱۲ اثر میراث معنوی را در خانه تاج احیا کردیم. اصلاً بخشی از اینجا میراث معنوی بود. الان داریم خانه ای را با عنوان موزه عاشورا مرمت می کنیم. ما ازسوی موسسه احیای فرهنگ کاشان سه خانه را خریداری کردیم که یکی از آنها در مالکیت یکی از فضلای کاشان یعنی فاضل نراقی است که از خاندان بانی مسجد آقابزرگ است و درحال مرمتِ آن هستیم و قرار است به موزه عاشورا تبدیل بشود و میراث معنوی و آئین های قدیم کاشان را در آنجا احیا کنیم. من به این موضوع اعتقاد راسخ دارم که حتماً در کنار میراث مادی که اصل بناست، میراث معنوی را هم داشته باشیم.

شما این موضوع را که نام معماران بسیاری از بناهای تاریخی مشخص نیست و یا آنها نقشه ای از این بناها را بجای نگذاشته اند و یا آموزش به شاگرد را بطور مشخص در دستور کارشان نداشتند، نشانه بُخل آن اساتید می دانید؟

البته من این خصلت را خیلی بد می دانم و همیشه با این خصلت مبارزه کرده ام. من سال ۱۳۶۵ یعنی۳۰ سال پیش کتاب «گره ها و قوس ها در معماری اسلامی» را نوشتم، ابتدای این کتاب آورده ام که «ذکات العلمَ نشرُ» یعنی زکات علم نشر دادن آن است. ۳۰ سال پیش اعتقادم این بوده است که هرآنچه می دانی را باید به مردم یاد بدهی. اما معماران قدیم یکسری ویژگی های خاص داشتند. نه اینکه نسبت به شاگرد اینطور باشند بلکه نسبت به خودشان نیز اینگونه بودند. یک معمار هیچ وقت دو کار را مشابه نمی‌ساخت، بد می دانست که بیاید کارش را تکرار کند. علاوه بر این معماران قدیم هیچوقت کار معمار دیگری را کپی نمی‌کردند و این را ننگ می‌دانسته اند. ما بین ۸۰۰ خانه تاریخی که در کاشان داریم دو خانه مشابه نداریم! کلیات یکی است و هارمونی و هماهنگی وجود دارد و ارزش ها یکسان است اما اینکه شما بگویید دو خانه عین هم هستند اصلاً اینطور نیست، و این درست برخلاف معماری امروز است که همه خانه بهم شبیه هستند!

معماران قدیم این را بد می‌دانستند لذا اعتقاد داشتند یک شاگرد خودش باید کار را یاد بگیرد. اعتقاد داشتند اگر به شاگرد آموزش بدهند این شاگرد هیچوقت استاد نمی شود بلکه باید خودش رنج و زحمت بکشد. من یادم هست اولین بار در سن ۸ سالگی در خانه مرحوم کتابچی کاشان با استادم کار می کردم. استاد رفته بود ناهار بخورد و برگردد، من یک استامبولی گچ ساختم و مالۀ استاد را برداشتم و یک دیوار را به اندازه دو متر مربع سفید کردم. استاد وقتی آمد خیلی محکم با حالتی که شاکی بود توی گوشم زد! گاهی اوقات نیز درباره کار سوال می کردم اما می‌گفت تو بچه ای نباید این چیزها را بپرسی. بعد در صحبت کردنش می فهمیدم که منظورش این است که خودت باید بفهمی. من هم خودم رفتم دنبال کار، عشق و علاقه به کار داشتم. اگر شاگرد بنّا عاشق باشد خودش بنّا می شود، استاد می شود ولی اگر بنشیند و استاد به او بیاموزد چیزی نمی شود. درواقع استادان قدیم اعتقادشان این بوده است نه اینکه بخیل باشند، بُخل نداشتند، اعتقاد داشتند که شاگرد باید خودش بفهمد، باید برود فکر کند، دریابد و بفهمد. دقیقاً این اعتقاد در دانشگاه های امروز هم وجود دارد که مسیر را استاد نشان می‌دهد بعد می‌گوید حالا خودتان بروید تحقیق کنید، بروید فکر کنید؛ لذا اعتقاد معماران این بوده است و به این دلیل به شاگرد یاد نمی‌دادند تا شاگرد خودش یادبگیرد و شاید از جهاتی این اعتقاد درست هم باشد.

گفتگویم که به پایان می رسد استاد حلّی می گوید «به وب سایت kashanart.com سری بزن، در آن هرآنچه درباره خانه تاج و بسیاری دیگر از خانه های تاریخی شهر کاشان لازم است را خواهی یافت» و من اطاعت امر می‌کنم و بعد بدرودی دوباره با یکی دیگر از مفاخر کشورم که می‌دانم مردی است مثال‌زدنی که هر کوی و برزن کاشان نام از او یافته و نامش در تاریخ معماری و مرمت بناهای تاریخی ایران همیشه ماندگار است...

کاش عاشقی را پایانی نبود آن‌وقت به قول استاد حلّی سنگ روی سنگ بند می شد.

گفتگو از شیرین مستغاثی

کد خبر 313133

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.