کومله‌ای که محافظ شهید علی قمی شد

زن کومله وقتی برخورد خوب «علی قمی» را دید به برادرش گفت: «از این به بعد تو محافظ علی قمی هستی».

به گزارش گروه پایداری خبرگزاری ایمنا، علی قمی در طی حضور خود در غرب کشور و در مبارزه با ضد انقلاب و کومله فرماندهی عملیات های مختلفی را برعهده گرفت و سرانجام در 12 تیرماه سال 63 در درگیری با ضد انقلاب در نزدیک سه راهی نقده به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا (س) در تهران به خاک سپرده شد. در ادامه روایتی از همرزم شهید آمده است که آن را می خوانیم.

علی جعفرخواه می گوید: روستای قم قلعه یکی از پایگاه های مهم ضد انقلاب بود که با فرماندهی قمی آزاد شد. رویه قمی برای جذب افراد به انقلاب این بود که ابتدا در مسجد روستا سخنرانی می کرد و پس از آن به کوچه پس کوچه ها می رفت و با مردم خوش و بش می کرد.

وقتی سخنرانی قمی در قم قلعه تمام شد، با من و عطاران در کوچه های روستا قدم می زد و تا درباره ضد انقلاب، اطلاعات به دست آورد. در یکی از کوچه ها به زنی برخوردیم که خیلی جسور بود. قمی از او پرسید: «اینها کجا رفتند؟» گفت: «کیا؟» قمی گفت: «ضد انقلاب»، زن جواب داد: «ضد انقلاب کیه؟!» قمی پاسخ داد: «کومله و دموکرات را می گویم» به بچه اش اشاره کرد و گفت: «یکی در کنارم است» و به شکمش اشاره کرد و ادامه داد: «یکی هم در شکمم است».

تبلیغات منفی علیه نیروهای انقلاب زیاد بود و اثرش را بر ذهن زن گذاشته بود. قمی بدون اینکه تحت تاثیر صحبت های زن قرار گیرد یا اینکه عصبانی شود به من گفت: «جعفرخواه! خوراکی چی داری؟» گفتم: «خوراکی ندارم، فقط دو بسته جیره خشک دارم» گفت: «یکی بده به این خانم» دستی به سر پسرش کشید و گفت: «اون یکی را هم به این آقا پسر گل بده»

امر فرمانده را اطاعت کردم. بعد خود قمی دوتا پنجاه تومنی از جیبش درآورد و با عطوفت تمام به زن گفت: «یک پنجاه تومانی هدیه آن بچه که به دنیا خواهد آمد و یکی هم برای این آقا پسر.»

قمی با زن حرف می زد تا نگاه او را نسبت به انقلاب برگرداند. حوصله ام سر رفت. من، قمی و عطاران را رها کردم و رفتم. فکر کنم رفت و برگشت من حدود نیم ساعت طول کشید. برگشتم نزد قمی، اما وقتی برگشتم با صحنه ای مواجه شدم که باورکردنی نبود! دیدم زن روستایی که تحت تاثیر افکار ضد انقلاب قرار گرفته بود، رفت و برادرش را آورد و با صدای بلند خطاب به او گفت: «من تو را به عنوان محافظ قمی تعیین می کنم، برادرم از جان قمی محافظت کن.»

چند ماه بعد برادرش در پاکسازی گردنه مهاباد به سردشت شهید شده و قمی در فراقش خیلی اشک ریخت.

کد خبر 310758

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.