به گزارش ایمنا، از مالکیت گفتن آن هم در مورد شاعر بزرگی که بیت بیت اشعارش سراسر رهایی از تعلقات است، سخت است، اما ما که ملانصرالدینمان را ازبکستان، ابن سینا و خیاممان را عربستان، فارابی مان را قزاقستان، نظامی مان را آذربایجان، ابوریحان بیرونیمان را ترکیه و فردوسی و بیهقی و پوریای ولی مان را افغانستان از آن خود می دانند، وقت آن نیست که از محضر این بزرگ مرد بی تعلق، معذرتی بخواهیم و داد همۀ این بیدادها را از کهتر و مهتر بستانیم؟
اندوه، حجم مفاخری که کشورهای اطراف ایران متعلق به خود می دانند آن قدر زیاد و شیون های پس از مرگ سهراب ایران آنقدر بی اثر است که بارها در سریال های طنز و استنداپ های خارجی شاهد بوده ایم ایرانیان را به عنوان مردمی معرفی می کنند که هر آن چه دیگران دارند، داشته ای از داشته های تاریخی خود می دانند و ما برای این لطیفه ها، اگر خون گریه کنیم رواست. ما که در غفلت غنوده ایم و چوگان و تار و قهوه خانه و بادگیر و یلدا و حتی نان لواشمان هم به نام کشورهای دیگر ثبت شده یا در حال ثبت است.
کوتاهی ها را کتمان نمی کنیم، این مسئله که در سال، یک و نیم میلیون توریست از آرامگاه مولانا در قونیه (ترکیه) بازدید میکنند ولی آمار بازدید کنندگان از آرامگاه شمس تبریزی در خوی (ایران)، به ۲۰ هزار نفر هم نمیرسد حتما کوتاهی ماست وگرنه کیست که نداند آن که شیخ جلال الدین بلخی را، مولانایی که جهانیان امروز می شناسند کرده، همان شمس تبریزی است و همین کوتاهی های ماست که موجب می شود دیگران برای کسب سرپرستی فرزندان رشید تاریخمان خیز بردارند و در این میدان گوی سبقت را هم از ما ببرند و کار را به جایی برسانند که مسئولان ترکیه در سفر هیات اعزامی از سوی دولت ایران به آن کشور، کتاب شاعر خودمان را به خودمان هدیه بدهند! (رئیس مجلس شورای اسلامی در سفری که در نیمه نخست سال ۸۶ به ترکیه داشت در طی اقامتش در ترکیه و دیدار با اردوغان کتاب اشعار مولانا را به عنوان هدیه از دولت ترکیه تحویل گرفت.)
ماجرا از جایی شروع شد که ترکیه با یک دورخیز بزرگ و حسابشده، به یونسکو پیشنهاد داد سال ۲۰۰۷ را که همزمان با هشتصدمین سال تولد مولانا است، سال مولانا بنامد. یونسکو نیز با این پیشنهاد موافقت کرد و مصطفیایس، وزیر فرهنگ و گردشگری ترکیه گفت: «با موافقت یونسکو برای نامگذاری سال ۲۰۰۷ بهنام مولانا، قصد داریم مراسم و جشنهای ویژهای برای بزرگداشت این شخصیت بزرگ جهانی در نقاط مختلف جهان برگزار کنیم.» به این شکل و بهسادگی، ابتکار عمل و هدایت ماجرایی که از اساس به ایران مربوط است و در یونسکو نیز به نام ایران و به طور مشترک با ترکیه و افغانستان ثبت شده، در دست ترکیه قرار گرفت و ایران تا حد یکی از کشورهای مرتبط با مولانا تنزل یافت.

پس از آن در شهریور سال ۸۵، یعنی حدود ۷ ماه پس از اعلام موافقت یونسکو با پیشنهاد ترکیه برای برگزاری جشنی در خور شخصیت مولانا، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، طرحی را برای بزرگداشت سال مولانا به دولت و مجلس ارائه کرد و در سال ۸۶ جشنی هم برای بزرگداشت مولانا در کنار مقبرۀ شمس تبریزی در خوی برگزار شد اما چه سود. کشور ترکیه تنها به برگزاری جشن بسنده نکرده و مثنوی مولوی را که به ۲۴ زبان ترجمه کرده به مناسبت های مختلف به مقامات کشورهای مختلف هدیه میدهد. نام رومی را به جای مولانا در جهان پر آوازه کرده و از قبل آن برای خود افتخارات بسیار می خرد.
ما نباید مولانا را رومی بخوانیم
در مورد این که چرا مولانا در کشورهای غربی به نام «رومی» مشهور شده دکتر حسن لاهوتی می گوید: «لقب رومی به این علت به این شاعر بزرگ ایرانی داده شد که وی مدتی از عمر خود را در منطقه ای که به روم شرقی معروف و تحت حکومت امپراتوری بیزانس بود، زندگی و در آنجا فوت کرده است. زمانی که مولانا در خراسان پا به جهان گذاشت پدر و مادر وی او را جلال الدین محمد نامیدند که نامی اسلامیِ ایرانی است؛ مثنوی او که ۲۶ هزار بیت است و دیوان بزرگ و حجیم غزلیات او، همه به زبان فارسی است و او مسلمان است. مثل همه ایرانیان، مولانا هموطن ماست همزبان ماست (یعنی فارسی سخن می گوید) و هم کیش ماست (یعنی مسلمان است) و کلمه رومی که به مولانا اطلاق می کنند و به او نسبت می دهند هیچ کدام از این مشخصات را ندارد؛ شما هیچ رومی را پیدا نمی کنید که زاده ایران باشد و اسم او جلال الدین یا احمد باشد یا اسم دیگر ایرانی یا اسلامی داشته باشد. منطقه ای که اکنون ترکیه نام دارد و قونیه در آن واقع است، در زمان مولانا به نام آناتولی و تحت حکومت بیزانس یا روم شرقی بود و ایرانیان به آن روم شرقی می گفتند و پدر مولانا زمانی که او ۱۰ تا ۱۲ ساله بود از بلخ مهاجرت کرد و در قونیه سکنی گزید، بنا بر این جلال الدین محمد در قونیه رشد، نمو و زندگی کرد و در قونیه هم از دنیا رفت و امروز هم مقبره او در آنجاست. از آنجا که این سرزمین را در آن زمان روم شرقی می خواندند اروپایی ها و به طبع آنان همسایگان ترک ما به مولانا لقب رومی دادند و لقب ایرانی و خراسانی او را به فراموشی سپردند.
دکتر لاهوتی با ابراز تاسف از اینکه ما ایرانی ها هم در خیلی موارد مولوی را رومی می خوانیم می گوید: روزگاری وقتی نام مولوی را روی کتاب ها درج می کردند لقب خراسانی او را می نوشتند و پس از آن لقب رومی او را به سبب اینکه در آن منطقه زندگی می کرد، می نوشتند. برای مثال کتاب مثنوی معنوی که نیکلسون اروپایی آن را تصحیح کرده است، این مصحح اگر اسم خراسانی را نگذاشته، نوشته است: "مثنوی معنوی تالیف جلال الدین محمد بن محمد بن حسین بلخی، ثم الرومی" و کلمه بلخی اولین لقبی است که برای مولانا می گذارد؛ بنابر این ما نباید فراموش کنیم که مولانا جلال الدین، بلخی، خراسانی و ایرانی است. ما اگر در مثنوی و دیوان شمس بگردیم شعری پیدا نمی کنیم که در وصف یکی از شهرهای روم باشد در حالی که بارها درباره شهرهای ایران مثل بلخ، سمرقند، سبزوار و کاشان مطلب نوشته است. زبان او هم زبان فارسی است، حتی در نثر او که در فیه مافیه است هم بارها از خراسان و بلخ نام برده شده است. در آثار مولانا هیچ گاه نمی بینیم که درباره آناتولی، استانبول، آنکارا (آنقوره) و حتی قونیه که در آن زندگی می کرده است مطلبی نوشته باشد و همه اینها دلالت بر آن دارد که مولانای ما، ایرانی و خراسانی است و لقب رومی فقط به علت این است که مدتی در آن منطقه زندگی و در آنجا فوت کرده است، همین و بس.»

ساخت فیلمی در مورد مولانا بدون همکاری ایران!
تلاش های ترکیه آنقد ثمر بخش بوده که هالیوود حالا برای ساخت فیلمی دربارۀ زندگی این بزرگ مرد به سراغ ترکیه رفته است. این در حالی است که بر اساس گزارش سایت تسنیم در سال ۹۴ ایران و ترکیه توافق اولیه را برای ساخت فیلمی با این موضوع امضا کرده بودند! تسنیم در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۹۴ در این باره نوشته است: «تولگا چلین کانات، تهیهکننده، کارگردان و مدیر شرکت «دانیشمان مدیا»، فروردین ماه امسال با حضور در محل رایزنی فرهنگی ایران در ترکیه، با ارائۀ گزارشی از فعالیتهای خود در زمینه تهیهکنندگی و ساخت فیلم «مولانا»، گفت: مدتهاست که روی پروژه سینمایی «مولانا» در حال تحقیق هستم و سناریوهایی را نیز تهیه کردهام؛ اما با توجه به مشترکات فرهنگی و تاریخی زیادی که بین ایران و ترکیه وجود دارد، قصد دارم این فیلم، محصول مشترک ایران و ترکیه باشد. وی در ادامه گفت: قصد ما این است که این فیلم در حد استانداردهای هالیوود باشد و برای این کار میتوانیم با برخی از بازیگران بینالمللی برای نقشآفرینی در این فیلم استفاده کنیم. چلین کانات، افزود: هزینه ساخت چنین فیلمی حدود ۵ تا ۶ میلیون دلار است. ما توانایی تأمین ۳ تا ۴ میلیون دلار آن را داریم و انتظار داریم که باقی هزینهها نیز از طرف ایران تأمین شود.»
شاید همین تامین هزینه و سر تنگ کیسۀ ایران برای خرج کردن دربارۀ افتخارات ملی بوده که علی رغم توافق اولیۀ ایران با ترکیه، خبر می رسد که این پروژه قرار است به سرپرستی هالیوود، با همکاری ترکیه و بدون دخالت ایران ساخته شود.
در ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ خبرگزاری ایسنا به نقل از گاردین دربارۀ فیلمنامۀ فیلم مولانا نوشت: «دیوید فرانزونی، فیلمنامهنویس برنده اسکاری که آثاری چون «گلادیاتور» را در کارنامهاش دارد، قرار است متن فیلمی را براساس داستان زندگی «مولانا» شاعر، فیلسوف و عارف مسلمان ایرانی را به نگارش درآورد. او اعلام کرده با ساخت این فیلم میخواهد پرتره کلیشهای که در سینمای غرب در مورد شخصیت مسلمان وجود دارد را به چالش بکشد. این فیلم به دوران تدریس «مولانا»، آشناییاش با «شمس» و ارج نهادن به «کیمیا» دخترخوانده خود میپردازد. «فرانزونی» درباره «مولوی» میگوید: او مثل شکسپیر است، او شخصیتی است با استعداد فوقالعاده که بسیار برای مردمش ارزشمند است و مسلما نامش این روزها زیاد شنیده میشود. این افراد همیشه ارزش کشف کردن را دارند. فیلمبرداری این پروژه از سال آینده آغاز میشود. «فرانزونی» هفته گذشته به همراه «استفن جوئل براون» تهیهکننده به استانبول سفر کردند تا با مولویشناسان مشورت کنند و از مقبره «مولانا» در قونیه بازدید کنند.
این فیلمنامهنویس می گوید: این پروژه خیلی هیجانانگیز و مسلما چالشبرانگیز است. دلایل زیادی برای ساخت چنین محصولی در این زمان وجود دارد. من فکر میکنم این دنیایی است که نیاز است با آن ارتباط برقرار کنیم. «رومی» در آمریکا خیلی محبوب است، فکر میکنم این فیلم به او یک چهره و داستان میبخشد.
«فرانزونی» و «براون» اعلام کردهاند که دوست دارند «لئوناردو دیکاپریو» نقش «مولانا» را در این فیلم ایفا کند و «رابرت داونی جونیور» در نقش «شمس تبریزی» ظاهر شود، اما هنوز برای انتخاب قطعی بازیگران زود است. فیلمنامهنویس این اثر سینمایی همچنین گفته است: ما همزمان میخواهیم یک شخصیت را ابداع و احیا کنیم، چون خیلی چیزها در مورد «رومی» در سایه تاریخ از یاد رفته و برخی از این ویژگیها رنگ ایدآلگرایی به خود گرفته؛ بنابراین باید برگردیم و انسانی را پیدا کنیم که تبدیل به یک قدیس شده، چون نمیتوانیم درباره یک قدیس بنویسیم. تصویر کردن شخصیت «شمس» هم کار پیچیدهای است. با وجود این که عوامل این کار او را شخصیتی منفی نمیدانند، اما معتقدند او تاثیر مخربی در دور کردن «مولانا» از تدریس و خانوادهاش داشته است. این پیچیدگی و گنگی مجوز، فضای هنریتری را برای نویسندگان و تهیهکنندکان این فیلم صادر میکند.»
شاید هم تکیه بر جملۀ «شکستن پرترۀ کلیشه ای از یک مرد مسلمان» از قول این فیلمنامه نویس، علت عقب نشینی ایران از مشارکت در پروژه ای باشد که ابتدا آن را پذیرفته بود اما بهتر نبود که به جای نقشی منفعلانه، بر اساس مستندات تاریخی موجود و با وجود مولوی شناسان بزرگ این سرزمین، ایران خود در نوشتن یا در شکل دهی به متن این فیلمنامه موثر باشد؟
شاید دیگر دیر شده باشد چرا که خبرگزاری مهر در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۹۶ به نقل از خبرگزاری آناتولی ترکیه نوشت: «گونش چلیک جان، تهیه کننده ترکیه ای که به تازگی فیلم تاریخی «افسر عثمانی» را با همکاری هالیوود ساخته و اکران کرده است اعلام کرده که ترکیه درصدد ساخت فیلمی درباره مولوی است. در این خبر گونش چلیک جان گفته است: از حالا برای انجام پروژه های تازه با هالیوود آستین بالا زده ایم و در حال حاضر پروژه داستان زندگی حضرت مولانا کلید خورده است که نوشتن سناریوی آن تقریبا از یک سال و نیم پیش آغاز شده بود. نویسنده این فیلمنامه دیوید فرانزونی است و مدت زیادی است که با او روی زندگی مولانا کار می کنیم و در سفری که به ترکیه داشت به قونیه نیز رفتیم.
ترکیه در حالی از مشارکت در ساخت فیلم زندگی مولوی شاعر ایرانی خبر می دهد که پیش از این رسانههای خارجی از ساخت این فیلم خبر داده بودند ولی اشاره ای به مشارکت ترکیه نشده بود.»
در نهایت و به طور خلاصه می توان گفت ما یک توافق نیم بند در سال ۹۴ با ترکیه داشتیم، هالیوود در سال ۹۵ نوشتن فیلمنامۀ این فیلم را آغاز کرده و حالا در سال ۹۶ از همکاری با ترکیه برای ساخت فیلم خبر داده است. به همین سادگی اختیار عمل از دست ایران خارج شده و حالا همگان باید منتظر باشند تا فیلم ساخته شود و بعد مولانای خود را در لباس رومی فرانزونی ببینند و شروع به قضاوت کنند که آیا این لباس برازندۀ مولانا، فرزند عزیزشان هست یا نیست! این طور که پیداست از مولانا گذشته و ای کسانی که مسئولید، لطفا شمس را دریابید، لطفا دیگر بزرگان رفته و نرفته دریابید، پیش از آن که دوباره دیر شود./
سمیرا قاسمی




نظر شما