میم مثل معلم، عین مثل عشق

10 سال است که در روستای جعفرآباد مدیر و آموزگار است، هر روزبه عشق دانش آموزانش مسافت 20 کیلو متری خانه تا مدرسه را با خودرو شخصی طی می‌کند و حاضر است تمام مشکلات رابا جان و دل بخرد اما تا زمانی که نفس می کشد تشنگان علم را سیراب کند.

به گزارش ایمنا، با صدای اذان از خواب بیدار می‌شود، وضویش را می‌گیرد و به مسجد محل می‌رود بعد از خواندن نمازش اندکی با خدا خلوت کرده و راهی خانه می‌شود، خانه‌ای که از کوچه پس کوچه‌های آن بوی نان بربری عقل از هوش آدم می‌برد، سر راه نان داغی می‌گیرد و روانه خانه می‌شود؛ با اهل خانه صبحانه‌ای با چای داغ و گردو تازه می‌خورد و به سوی مدرسه خانه دیگری که فرزندانش چشم به راهش هستند می رود.

تصوری که ما از مدرسه داریم یک ساختمان بزرگ دو سه طبقه با کلاس‌های بسیار و چند صد دانش آموز که در زنگ‌های تفریح حیاط مدرسه را روی سرشان می‌گذارند؛ اما شاید به اندازه بیست دقیقه تا نیم ساعت فاصله از شهرمان مدرسه‌هایی باشند که با تصویر همیشگی ما از مدرسه تفاوت‌های بسیار داشته باشند.

حدود 80 کیلومتر از شهر اصفهان روستای زیبای "جعفرآباد" قرار دارد، مدرسه این روستا ساختمان کوچک سه کلاسه با دفتر و نمازخانه ایی کم ظرفیت است که هیچ دیواری به عنوان حیاط در اطراف خود ندارد، بالای در کوچک این مدرسه نوشته «مدرسه مهدیه»، مدرسه‌ای که یکی از کلاس‌های آن 8 میز دارد و 11 دانش آموز از دو پایه پنجم و ششم که در آن درس می‌خوانند.
خلیل رستمی معلم این کلاس 11 نفره است، او نزدیک به بیست و پنج سال در روستاها به تدریس مشغول است و از همان ابتدا معلم کلاس‌های چند پایه بوده و در کنار آن سمت مدیریت را به دوش می‌کشد.

10 سال است که در روستای جعفرآباد مدیر و آموزگار است و هر روز به عشق دانش آموزانش مسافت 20 کیلومتری خانه تا مدرسه را با خودرو شخصی طی می‌کند، وقتی پای در و دلش می‌نشینی از تمام سختی‌ها چشم پوشی می‌کند و می‌گوید: در تمام این مدت تربیت دانش آموزانی که نیمی از وجودم هستند، از دغدغه‌هایم بودند و نمی‌خواهم از مسائل مالی آن چشم پوشی کنم، اما سختی‌های آن چند برابر خوشی‌ها و مزایایش است.

لبخندی می زند و می‌گوید خدا را شکر؛ امسال خیلی بهتر از سالهای گذشته است چرا که سال گذشته سه پایه را همزمان در یک کلاس تدریس می‌کردم و حجم کارم بسیار بالا بود، تصور کنید سه پایه مختلف را در 45 دقیقه بخواهی آموزش دهید؛ اگر از کمبود امکانات و هزاران مشکل دیگر چشم پوشی کنیم حاضرم همه را با جان و دل بخرم و باز هم با اشتیاق به دنبال این کار بیایم.

او که سال‌ها تجربه تدریس در مدارس روستا را دارد با صدایی مهربان و جاافتاده می گوید: خیلی‌ها فکر می‌کنند کلاس‌های چند پایه باعث تضعیف دانش آموز می‌شود البته در برخی موارد تاثیراتی چون کمبود زمان و کمرنگ شدن دروسی چون ورزش و هنر را دارد؛ اما خالی از مزایا هم نیست، به طوری که دانش آموزان پایه‌های بالاتر اگر درس پایه قبلی را خوب یاد نگرفته باشند دوباره برایشان مرور می شود.
این معلم با تجربه با بیان اینکه ارزش زمان در کلاس چند پایه بیشتر است، می‌افزاید: برای استفاده بهتر از زمان باید برنامه ریزی درسی درستی داشته باشیم برای همین نیاز به معلمی با تجربه که نسبت به کلاس‌های چند پایه شناخت داشته باشد، داریم.

معلمی را با عشق انتخاب کردم

خسته از روزگار نگاهی به دور دست‌ها می‌کند و می‌گوید: روشن کردن دنیای تاریک و پر ابهام فرزندان کشورم، باور دنیایی روشن و پیچیده به نورهای امید، نشاندن لبخند شادی بر لبان مادران، بالیدن به دانایی و هوش و توانایی دانش آموزان انرژی ناتمام نصیبم می‌کند که با هیچ شادی قابل مقایسه نیست.
رستمی به خبرنگار خبرگزاری ایمنا می‌گوید: این شغل را با عشق انتخاب کردم و به خود می‌بالم که خدا شغل انبیا را نصیبم کرده است و برای حفظ این کسوت می‌کوشم تا شان و منزلتش را حفظ کنم.

هر چند کار در روستا خیلی سخت است اما همین سختی در همه عرصه‌ها و مشاغل چاشنی کار بوده، هر چند گاهی چاشنی‌ها غیر قابل تحمل هستند.

از دغدغه هایش در این مدرسه می گوید: که با تمام توان برای سر و سامان دادن به مدرسه کوچکش تلاش کرده اما هنوز نیازهایی است که باید رفع شود.

 با خوشحالی از برنامه هایش سخن به میان می آورد :  سال گذشته تمام کلاس‌ها را مجهز به دیتاشو و سیستم گرمایشی (پکیج) کردم و امسال هم چندین بار برای نصب تابلو هوشمند و دیوار کشی مدرسه نامه فرستادم که هنوز نتیجه‌ای نداشته و امیدوارم که تا زنده ام به نتیجه برسد.
وقتی شغل معلمی را انتخاب می‌کنی وجودت تنها متعلق به خودت نیست و خواه ناخواه دانش آموزان فرزندانت می‌شوند و دردهایشان نیز تو را دردمند می‌کند، باید بسوزی و بسازی  و زندگی را بیاموزی و مثبت اندیشیدن را به دانش آموزانت یاد دهی.

90 درصد معلمان از وضعیت مالی و معیشتی خود ناراضی هستند

رستمی معتقد است؛ معلم‌ها می‌توانند نیروهایی تربیت کنند که دردهای جامعه را مداوا کند اما با یک حساب سر انگشتی می‌شود فهمید که 90 درصد معلمان از وضعیت مالی و معیشتی خود ناراضی هستند؛ اینکه گفته می‌شود معلمی شغل انبیاست و زمانی که ارزش و نقش آنها را در حد انبیا بالا می‌برند نباید به وضعیت معیشتی آنها بی توجه باشند چرا که نگاه به این قشر باید با توجه به شان و منزلتشان باشد.

این در حالی است که مبلغی که تحت عنوان سختی شغل به معلمان مناطق روستایی تعلق می‌گیرد، اندک است و تفاوت میان حقوق آنها با حقوق معلمانی که در شهرها مشغول تدریس هستند، زیاد نیست به دلیل همین سختی کار، اغلب معلمان این مناطق تمایل دارند تا از این بخش خارج شوند و برای تدریس به شهرها بیایند و کسانی که می‌مانند و خدمت می‌کند هیچگونه چشم داشت مالی نداشته و تنها عشق و علاقه به تدریس است که آنها را نگه می دارد.

مدیر دبستان مهدیه با ابراز ناراحتی می‌گوید: متاسفانه بودجه مدارس کافی نیست و کفاف هزینه پرداخت قبوض ماهانه آب و برق و گاز را هم نمی‌دهد؛ معلمی که نگران عقب افتادن اجاره خانه‌اش است و یا مشکلات زندگی‌اش بیشتر از خوشی‌هایش سنگینی می‌کند چگونه می‌تواند با ذهنی آرام تنها به تعلیم و تعلم فکر کند و انسان بسازد.

تا چند سال دیگر بازنشسته خواهد شد ولی هنوز به خواسته‌هایش درباره پایه حقوق نرسیده چرا که می‌گوید: همه همکارانِ هم دوره‌ای من فرزندانی دارند که موقع ازدواج یا دانشگاهشان است، اما متاسفانه نمی‌توانند به راحتی از پس هزینه جهزیه دخترشان یا عروسی پسر بزرگشان برآیند و این خیلی دردآور است که بعد از 25 سال خدمت پیش فرزندانش شرمنده باشی ای کاش مسئولین قدمی برای آموزگارانی بردارند که روزی با عقل و اندیشه آنها پرورش یافتند و به این جایگاه رسیده‌اند.

ساعت از 3 ظهر گذشته بود و دانش آموزان همه به خانه‌هایشان رفته بودند، آنقدر در زیر و برم حرفهایش غرق شده بودم که زمان از دستم رفته بود؛ درهای مدرسه را بست و راهی خانه شد تا روزهای خوب دیگری را آغاز کند، هرچند روز معلم هم تمام شد و دغدغه‌های معلمیش هنوز ادامه داشت.

کد خبر 301324

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.