از سیاوش بیدکانی تا محمدرضا شجریان/این مرد راوی دوران است

به بهانۀ صحبت های اخیر وزیر ارشاد که در نشست خبری خود ضمن اعلام خبر اعطای مجوز به آلبوم جدید شجریان، او را مورد تکریم اصحاب فرهنگ و هنر دانسته، گزارش پیش رو را در مورد چند دهه فعالیت هنری این هنرمند از نظر می گذرانید.

به گزارش ایمنا، آن را که خسروی آواز ایران می شناسیمش، سال ها خود را سیاوش بیدکانی معرفی می کرد، می گفت:« پدرم اگر متوجه مي شد كه رشته موسيقي را دنبال مي كنم هزار مشكل برايم ايجاد مي كرد. به همين خاطر دور از چشم او به موسيقي ادامه دادم و براي اين كه متوجه نشود با نام سياوش بيدکاني به فعاليت پرداختم...» پدرش، مهدی شجریان، قاری قرآن بود و اولین آموزه های پرورش صدا را خود به او تعلیم داد و در امر تعلیم تلاوت، چنان سخت گرفت که پسرش در سال هشتم و يازدهم مدرسه مردود شد! 12 سال بیشتر نداشت که برای نخستین بار، صدای تلاوت قرآن او از رادیو خراسان پخش شد. از آن جا که به گفتۀ سید محمد قائم مقامی «در واقع هیچ دینداری وجود ندارد که نسبتی با هنر نداشته باشد» در دانش سرای مقدماتی  مشهد، با یک معلم موسیقی آشنا شد و این آشنایی، فصل تازه ای را در موسیقی ایران گشود. فصلی چنان پر بار که لقب خسروی آواز ایران را به او بخشید و در شرح شگفتی هایی که در موسیقی آفرید این بس که انجمن آسیا او را «پرآوازه‌ترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی»،  روزنامهٔ ونکوور سان او را «یکی از مهم‌ترین هنرمندان موسیقی جهان»، سایت «گلوب اند میل» او را «افسانهٔ موسیقی شرق» و رادیوی عمومی ملی (NPR) در سال 2010 وی را «یکی از 50 صدای برتر جهان» معرفی کرد چه برای کیفیت صدا، اجرای 15 نت کفایت می کند اما وسعت صدای او به حدی است که  19 نت را نیز به راحتی اجرا می کند. چه نیازی است به وصف دیگران؟ گره خوردن رمضان کریم با ربنای دلنوازش در دل و جان مسلمانان حسن ختام همۀ تعریف هاست...خود در این باره می گوید: «ربنا را براي پخش نخوانده بودم؛ براي درس خواندم و يكي دو نفر از خوانندگان، آن را فرا گرفتند و در استوديو ضبط كرديم. يك روز قبل از ماه رمضان نوار را دادم. بعد ديدم ربنا را با صداي خودم پخش كردند. تلفن زدم و گفتم چرا پخش كرديد؟ گفتند: تير از كمان در رفت! تيرماه سال 58 ربنا را خواندم. قبلا ربنا را ذبيحي خوانده بود. گفتند حالا كه انقلاب شده، بهتر است برنامۀ  ماه رمضان ما متناسب و هم شأن انقلاب باشد...»

موسیقی هرگز او را از قرائت قرآن باز نداشت، به گونه ای که در سال 1356 در مسابقهٔ تلاوت قرآن کشوری، رتبهٔ نخست را به دست آورد و سال 57 همزمان با این که شرکت «دل‌آواز» را بنیان‌ گذاشت در مسابقات جهانی تلاوت قرآن، در مالزی، درست هنگامی که قاری ایرانی قادر به شرکت در مسابقه نبود، بدون هماهنگی و آمادگی قبلی، به‌ عنوان نمایندۀ ایران معرفی شد و رتبۀ دوم جهان را نیز به دست ‌آورد. از این هنرمند آشنا به قرآن، رفتار انقلابی دور از انتظار نیست، شجریان در گفت‌وگوی خود با مجلۀ «فرهنگ و آهنگ»، خاطراتی را درباره استعفای دسته جمعی از رادیو، پس از کشتار  17 شهریور در میدان ژاله و ماجرای لغو کنسرت مسکو در سال 57 نقل کرده است که خواندن آن برای شناخت بیشتر این هنرمند مردمی خالی از لطف نیست: «ما بیستم شهریور در مسکو کنسرت داشتیم و گروه شیدا همراه با لطفی به وسیلۀ آقای ابتهاج برای این کنسرت دعوت شده بود. گروه با آقای لطفی تمرینات خودش را کرده بود و برای کنسرت آماده شده بود. شب روز هفدهم شهریور فهمیدیم که چه اتفاقی افتاده است. روز بعدش ما تمرین داشتیم و قرار بود روز نوزدهم به مسکو برویم. به خاطر اتفاقی که افتاده بود همۀ ما ناراحت بودیم و بهت‌زده نشسته بودیم و به هم نگاه می‌کردیم. لطفی هم خیلی ناراحت و عصبانی بود و ما همین‌طور مانده بودیم که چه کار کنیم؟ به این فکر کردیم که با این شرایط نمی‌توانیم برای کنسرت به مسکو برویم. مردم ما را اینجا کشته بودند و آن وقت ما برویم کنسرت بدهیم؟ خلاصه اینکه سه چهارتایی تصمیم گرفتیم اصلا نرویم. بعد هم به آقای ابتهاج گفتیم برنامه را کنسل کنند و بگویند با توجه به این اتفاقاتی که افتاده است ما نمی‌توانیم برویم و نرفتیم. یک هفته یا 10 روزی بعد از آن بود که ساواک مرا احضار کرد و صحبت کردیم. در آن جلسه که یادم نیست دقیقا کجا بود، یک آقای متین و مودب آمد و خیلی هم محترمانه با من حرف زد. البته از جای دیگری حرفش را شروع کرد، بعد از مدتی صحبت‌های پراکنده و بی‌ربط به موضوع، از من پرسید: شما چرا برای کنسرت نرفتید؟ من هم گفتم ما هنرمندیم و جزو همین مردم هستیم. وقتی یک چنین اتفاقی در 17 شهریور افتاده و عده‌ای کشته شده‌اند، من نمی‌توانم بروم آنجا و کنسرت بدهم. من ضبط صوت نیستم که مرا به برق بزنند و روشنم کنند و من هم بخوانم. من آدمیزادم و باید حس داشته باشم تا بروم آنجا و کنسرت بدهم. من با این شرایط نمی‌توانستم و برای همین نرفتم. پرسید که این تصمیم را چه کسانی گرفتند و من هم گفتم این تصمیم را همه گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم با این شرایطی که پیش آمده نمی‌توانیم برویم و کنسرت اجرا کنیم. قرار بود با گروه شیدا برویم اما تصمیم را من، آقای لطفی و آقای ابتهاج سه نفری گرفتیم که به مسکو نرویم.»
 هنر او در قرائت و تلاوت و تصنیف خوانی خلاصه نشده کما اینکه وی در خوشنویسی مقام ممتازی را دارد و علاوه بر این مبدع چند ساز جدید از جمله صراحی،  شهر آشوب، ساغر، کرشمه، سبو و... در موسیقی ایرانی نیز  هست. محمدرضا شجریان در سال 1387 یک گروه موسیقی بنیان‌گذاری کرد و آن را به افتخار جلیل شهناز (نوازندهٔ نامی تار)، گروه شهناز نامید. از جمله اعضای این گروه می‌توان به مژگان شجریان (دختر او) و مجید درخشانی (نوازنده تار و سه تار) اشاره کرد. از آن زمان به بعد، محمدرضا شجریان با این گروه فعالیت داشته است. یکی از ویژگی‌های مهم این گروه موسیقی، استفاده از سازهای ابداعی محمدرضا شجریان است که برخی از آن‌ها ویژگی‌هایی دارند که آن‌ها را مناسب جایگزین با سازهای غربی همچون ویولون می‌کند. از جمله فعالیت های انسان دوستانۀ این هنرمند می توان به ایجاد «باغ هنر بم» اشاره کرد. بعد از زلزله بم، محمدرضا شجریان برای حمایت و همدردی با مردم زلزله‌زده، در تهران چند نوبت به اجرای کنسرت «هم‌نوا با بم» پرداخت و عواید کنسرت‌ها و فروش لوح‌های فشردۀ آن را به کمکی برای ایجاد باغ هنر بم اختصاص داد، اگر چه روند تکمیل پروژه باغ  در سال های بعد به کندی پیش رفت و با سنگ‌اندازی ها، وی از ادامه این کار دلسرد شد و از آن کناره کشید. او در نامه‌ای به رئیس شورای شهر وقت در سال 1388 نوشت: «ماه‌ها است که توان ما به جای پیشبرد پروژه، به رفع حاشیه‌ها و مشکلات برخاسته از آن معطوف شده است. من دیگر توان مقابله با این همه موانع و دشواری‌های ناروای ایجاد شده را ندارم و از آن جایی که ابتدا با شورای محترم شهر بم طرف بودیم، اکنون نیز رسماً این پروژه را به همان شورا تحویل می‌دهیم.» به این ترتیب باغ هنر بم که در جنوب غربی شهر بم با هفت هزار مترمربع زیربنا و با در نظر گرفتن سازه‌هایی مانند مدرسه موسیقی، گالری‌ها، کتاب‌خانه هنری، واحدهای تجاری و فرهنگی و سالن اجتماعات پی ریزی شده بود، متوقف شد.
با انتخابات ریاست جمهوری 1392 و تغییر شرایط چه در مورد پروژۀ باغ هنر که با انتخاب مجدد شوراهای شهر و تغییر فضای پیشین با ابراز امیدواری رئیس وقت شورای شهرستان بم برای ادامۀ همکاری شجریان امیدها برای تکمیل آن قوت گرفت، تلویزیون نیز رویه ای بهتر در برخورد با این هنرمند اتخاذ کرد و در واکنش به خبر بیماری شجریان در گزارشی کوتاه بعد از چندین سال از او نام برد و با زیر نویسی اعلام کرد که: «حال استاد شجریان خوب است!»
همۀ این اتفاقات کوچک حاکی از ایجاد فضایی بهتر برای ادامۀ فعالیت هنری شجریان در ایران بود تا این که خبر خوش مجوز گرفتن آلبوم «طریق عشق» او دل هواداران بسیارش را شاد کرد. صالحی امیری، وزیر ارشاد، به تازگی در اولین نشست خبری خود، دربارۀ پرسش هایی که خبرنگاران در مورد این هنرمند داشتند اعلام کرده است که همۀ ما برای ایشان آرزوی سلامتی داریم و امیدواریم در این ایام فاطمیه و با دعای خیر مومنان ایشان شفای عاجل پیدا کند. وزیر ارشاد البته در مورد مجوز گرفتن آلبوم «طریق عشق» او اعلام کرده: «آنچه برای ملت مهم است، سلامت ایشان است و ما دعاگو هستیم. مجوز آلبوم ایشان نیز صادر شده و با همین انتشار آلبوم، پیام خود را به اصحاب فرهنگ و هنر منتقل کرده‌ایم که استاد شجریان یکی از شخصیت‌های بزرگ فرهنگ و هنر کشور هستند و مورد تکریم ما.»

به این ترتیب، بعد از این که شجریان در پیام نوروزی سال 95 از وجود یک میهمان ناخوانده به نام سرطان در وجود خود خبر داد، در روزهای پایانی سال، خبر خوش اعطای مجوز به آلبوم او، پیام محکم پیروزی هنر و عشق بر خشم و قهر شد و برای هواداران بی شمار این هنرمند چیره دست که بزرگانی چون ایرج بسطامی، شهرام ناظری، حسام‌الدین سراج، حمیدرضا نوربخش و پسرش همایون، افتخار شاگردی در محضر او را دارند شادی و غرور زاید الوصفی به همراه آورد. (تا در مورد ربنا چه پیش آید...)
شایان ذکر است، در کنار آلبوم های موسیقی کم نظیر این هنرمند، یک مجموعه تلاوت قرآن به نام «به یاد پدر» نیز وجود دارد که در قالب 2 سی‌دی مجزا (به یاد پدر 1 و به یاد پدر 2) انتشار یافته و مربوط به برخی تلاوت‌های محمدرضا شجریان بین سال‌های 1357 تا 1361 است که شجریان آن را پس از وفات پدرش، حاج مهدی شجریان، برای یادبود او در سال 1378 منتشر کرده است. این مجموعه شامل تلاوت سوره‌های قصص، انعام، فجر، بلد، فتح و نمل می‌باشد و البته شجریان در به یاد پدر 2 ، دعای ربنا را نیز به آن اضافه کرده است.
 تعدادی از جایزه های جهانی این استاد بی بدیل که بیانگر شأن و عظمتی است که به واسطۀ هنر او به موسیقی ایرانی در جهان داده شده، به شرح زیر است؛
در سال 1378 موفق به کسب جایزه پیکاسو و دیپلم افتخار از سوی سازمان یونسکو شد و در سال 84 نشان موتزارت را از سازمان یونسکو دریافت کرد. در سال 81 نیز دو آلبوم «بی‌تو به سر نمی‌شود» و «فریاد» او که با همکاری حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان اجرا شده بود، نامزد جایزه گرمی شدند. در سال 89 در مراسمی با نام «سومین سال بزرگداشت ادب و هنر پارسی» در دانشگاه استنفورد آمریکا «جایزه بیتا» به دست بیتا دریاباری که همسر سابق امید کردستانی یکی از مدیران ارشد شرکت گوگل است، به محمدرضا شجریان به دلیل تلاش فراوانش برای حفظ و ترویج موسیقی ایران اهدا شد.
در سال 1393 نیز در سفارت فرانسه، نشان ملی لیاقت شوالیه به او اهدا شد. در این آیین، شجریان نشان عالی وزارت فرهنگ و هنر دولت فرانسه را از برونو فوشه، سفیر فرانسه در تهران دریافت کرد و نامش در رتبه کسانی که این نشان را از دولت فرانسه دریافت کرده اند ثبت شد.
در پایان، پاره ای از شعرهایی که در وصف این بزرگ مرد سروده شده را از نظر می گذرانید:
دکتر شفیعی کدکنی در سال 90 به مناسبت تولد هفتاد سالگی استاد غزلی را با این مطلع سرود:
«بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن ز نو جوان شود دمی دگر برآورد...» و هوشنگ ابتهاج  (سایه) در وصف او خواند:
«قدسیان می دمند نای ترا
تا خدا بشنود نوای ترا
آسمان پهن کرده گوش که باز
بشنود بانگ ربنای ترا». یغما گلرویی نیز اخیرا این دو بیتی را به او تقدیم کرده است:
«این مرد راوی دوران است، او رازهای مگو دارد
حلاج حنجره اش میل، آوازهای مگو دارد
خیام در نفسش خفته، حافظ به حافظه بنهفته
صدها ترنم طوفانی با سازهای مگو دارد.»
12177/135/15
کانال اطلاع رسانی: https://telegram.me/imnanew
 
کد خبر 270341

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.