۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۸
رابطه انسان با فلسفه چیست؟

به گفته تمام فلاسفه، سخت ترین پرسشی که می توان مطرح کرد این است که : فلسفه چیست؟

به گزارش ایمنا، در حقیقت آنچه که موجب دشوار شدن یافتن پاسخی در خور برای این پرسش می شود، این است که فلسفه دایره ای گسترده از معانی و مفاهیم است که به اساس و ریشه تمامی مسائل و امور انسانی مربوط می شود و به همین جهت هم هست که فلسفه را ام العلوم، یا مادر تمامی علوم دانسته اند.
واژه فلسفه که کلمه ای یونانی است از دو بخش «فیلو» به معنی دوستداری و «سوفیا» به معنی دانایی تشکیل شده است. می توان چنین گفت که هر کس که دوستدار دانایی باشد به نوعی در حیطه فلسفه ورزان جای می گیرد. هر چند چنین تعریفی منجر به قرار گرفتن دوستداران دانایی در حیطه فلاسفه نمی  شود، اما در ابتدایی ترین سطح خود می تواند موجب قرار گرفتن آنان در پرتو دانایی شود.
اما گام دوم در دستیابی به معنای حقیقی فلسفه این است که بدانیم دانایی چیست؟ بر همین اساس هم در ابتدا باید بدانیم که فلسفه تفکر است. تفکر درباره کلی ترین و اساسی ترین موضوعاتی که در جهان و در زندگی با آن ها روبه رو هستیم. فلسفه وقتی پدیدار می شود که سوال هایی بنیادین درباره خود و جهان می پرسیم. سوال هایی همچون اینکه من کیستم؟ چرا و از کجا به این جهان آمده ام؟ چه کسی به من زندگی و هستی بخشید؟ سرنوشت من به کجا ختم خواهد شد؟ مرگ چه کیفیتی دارد و پس از آن قرار است به کجا بروم؟
چنین سوالاتی شاید در ابتدایی ترین نوع نگاه به زندگی قدری پیچیده و دشوار به نظر برسند، اما در دورانی از زندگی انسان، پس از تامین شدن نیازهای اولیه زندگی و عبور از نیازهای فیزیولوژیک سر بر آورده و ذهن و اندیشه او را به خود مشغول می سازد. ویژگی دیگر چنین پرسش هایی هم ابدی و همیشگی بودنشان است. یعنی می توان چنین برداشت نمود که بشر از همان ابتدای ورودش به کره خاک و مواجه شدن با زندگی و امور روزمره، پس از شناخت خود و محیط اطرافش، با چنین سوالاتی دست و پنجه نرم کرده است و تا زمان انتهای زندگی اش در این جهان به تلاش برای یافتن پاسخ ادامه خواهد داد.
اما آنچه پس از ارائه تعریفی نسبتا درست از فلسفه و فلسفیدن در این مطلب مد نظر است، این است که بر ضرورت بهره مندی ذهنی جستجوگر و دانایی دوست برای همه انسان ها تاکید کنیم و بگوییم که انسان بی آنکه نگاهی درست و عمیق بر خود و جهان اطرافش داشته باشد، حتی در صورت بهره مندی از بهترین و عالی ترین نعمت ها و امکانات مادی، نمی تواند بر اساس جهان بینی درستی با زندگی مواجه شود. نتیجه این مسئله هم چیزی به جز رسیدن به پوچی و پوچ گرایی نیست، که آن هم در نهایت موجب دست شستن آدمی از زندگی و خزیدن به کنج تاریک افکاری مردود و پوسیده می شود.
شاید بارها دیده باشید آدم هایی را که علیرغم برخورداری از ظاهری مقبول و دلنشین، اما درونی ناآرام و مشوش دارند و همچنان نتوانسته اند تعبیرشان از زندگی و مسائل آن را به واقعیت نزدیک ساخته و به همین دلیل هم سهم بیشتری از رنج و تشویش نسبت به دیگران دارند. به چنین افرادی باید گفت:
زندگی پیش از هر چیز در نگاه و ذهن شما تعبیر می شود. ذهن اساس درک و دریافت های بیرونی است و نمی توان بدون آنکه اساس و بنیان درستی برای آن تدارک دید، به آرامش رسید. فلسفه در رسیدن به چنین مقصودی به کارتان خواهد آمد.
 
مخالفان و موافقان
در میان اندیشمندان و متفکران مسلمان اما گاه هجمه هایی به سوی فلسفه صورت گرفته است. از آنجا که برخی از عالمان دینی فلسفه را نوعی دخالت در حوزه مسائلی می دانند که در نهایت منجر به دور شدن از حقیقت است، آن را جایز ندانسته و موجب ایجاد انحرافات فکری می دانند. در تاریخ تفکر هم امور مختلفی از این دست به ثبت رسیده که برخی از عالمان استفاده از ابزار عقل در حل و فصل امور شرعی و به نوعی همان فلسفه را جایز ندانسته و آن را به منزله دخالت در امور دینی می دانند که به مثابه نوعی پرس و جو از حضرت باریتعالی است!
اما جمع کثیری از عالمان مسلمان که تاثیرات شگرف و چشمگیری نیز بر شکلگیری شاکله تفکر دینی و اسلامی داشته اند، ابزار عقل را در یافتن کنه و ذات امور ضروری دانسته و به استفاده از آن توصیه می کنند.

فلسفه از منظر امام خمینی(ره)
برگزاری جلسات تدریس فلسفه از سوی امام خمینی(ره) در حوزه علمیه، که موجب اعتراض برخی از افراد هم شد از جمله نکات قابل توجه در سیر اندیشه این عالم بزرگوار و رهبر دینی است.
چنانچه گفته شده امام خمینی(ره) چند دوره به تدریس شرح منظومه پرداخت و دست کم یک دوره قسمت عمده اسفار ملاصدار را به مدت ده سال تدریس نمود. تقریرات درس های شرح منظومه سبزواری و قسمت هایی از اسفار ملاصدرا، توسط یکی از شاگردان ایشان به نام آیه الله سیدعبدالغنی اردبیلی منتشر گردیده است. این درس ها بین سال های 1323 تا 1328 شمسی در قم ایراد گردیده است. (تقریرات فلسفه «شرح منظومه و اسفار»، 3 جلد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، 1381)

فلسفه از منظر علامه طباطبایی(ره)
علامه طباطبایی مفسر بزرگ تفسیر المیزان و فخر جهان تشیع نیز نگاهی ویژه به فلسفه داشته است.
حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای وکیلی در کتاب خاطرات و زندگی عارف بزرگ علامه طباطبائی در این باره چنین نقل می کند:
 
«یک بار علامه طباطبایی در سفر خود به مشهد، می روند مجلس میرزا مهدی اصفهانی، و می گویند: نظر شما در مورد فلسفه اسلامی چیست؟
میرزا مهدی با آب و تاب شروع به نقد فلسفه و منطق می کنند، بعد از اتمام، علامه طباطبائی می فرمایند: این انتقاد شما شکل چندم قیاس اقترانی بود.
دوباره میرزا مهدی شروع به نقد می کنند، دوباره علامه می فرمایند این انتقادات شما طبق فلان اسلوب فلسفی بود. این مسئله چند بار تکرارا می شود. میرزا مهدی کمی عصبانی می شوند و جلسه را تمام می کنند. علامه برمی گردند و می گویند:" مخالفان فلسفه  اسلامی راهی جز آوردن دلیل عقلی ندارند. چون  اگر درست باشد، خود استدلالی فلسفی است و با فلسفه علیه فلسفه دلیل آورده اند. و حتی وقتی می خواهند با استناد به نقل، فلسفه را رد کنند، کافی است، دلیل حجیّت و اعتبار نقل را سوال کنید یا از حقانیت اصل اسلام سوال کنید یا از وجود خدا سوال کنید، تا دوباره وارد حیطه فلسفی و دلیل فلسفی شوند.»  لذا علامه توصیه می کردند در مقابل منتقدان فلسفه، به مباحث منطق و قیاسات منطقی کاملا مسلط شوید و تا حین نقد ایشان، بتوانند نوع استدلال ایشان را تشخیص داده و بیان کنند.

فلسفه از منظر آیت الله بهجت(ره)
همچنین حجت‌الاسلام و‌المسلمین علی بهجت فرزند بزرگوار مرحوم آیت الله العظمی محمد تقی بهجت(ره) در مراسم چهارمین سالگرد ارتحال پدر خویش در پاسخ به این پرسش که: دیدگاه آیت‌الله العظمی بهجت در مورد فلسفه چه بود؟ بعضی‌ها تلاش می‌کنند ایشان را مخالف فلسفه و یا دست‌کم غیر موافق با فلسفه نشان دهند، گفت: آیت‌الله بهجت به مبانی عقلی محض بسیار علاقمند بود و در بین کتب فلسفه، اشارات ابن سینا را که خیلی کوتاه و برهانی و مستدل هست، می‌پسندید.
این پسند ایشان چنان توسعه و ادامه داشت که ریشه مبانی فقهی یا مبانی و ادله تشریعی احکام الهی را هم گرفته بود و تا آنجا دامنه علاقه ایشان به مسائل عقلی و عقلی بودن مسائل کشیده شده بود.
علما معمولا در بیان تمام مبانی مذهبی استناد می‌‌کنند که این حکم چون حکم و دستور است، ما باید به عنوان یک بنده بپذیریم و تعبیر به احکام تعبدی می‌کنند که دلیل و برهان آن فقط عندالله است و ما فقط باید این حکم را بپذیریم. غالبا این موضوع را در تمام احکام تسری می‌دهند و می‌گویند همه احکام الهی این خصیصه را دارند که چون دستورند باید اطاعت شوند؛ پس دلیلی به جز دستور ندارد.
حضرت آیت‌الله بهجت در این زمینه مبنای خاصی داشت و بعضی از علمای گذشته نیز بر این نظریه بودند ولی ایشان خیلی این قضیه را سرایت می‌داد و می‌فرمود: همه احکام الهی ارشادی است. تمام این احکامی که خدا حکم کرده را عقل یک انسان کامل نیز حکم می‌کند.
حضرت آیت‌الله بهجت این موضوع را تسری به همه احکام می‌دادند. ایشان می‌گفتند خداوند متعال و پیغمبر (ص) و قرآن و ائمه (ع) که این احکام را فرمودند، دارند به همان حکم عقل ما، ما را ارشاد می‌کنند و عقل ما همین احکام را حکم می‌کند.
این نظریه ایشان در فقه خیلی ممتاز بود که این احکام عقلی است نه تعبدی.
 
در پایان باید گفت آنچه واضح است این است که خداوند متعال ابزاری همچون عقل سلیم را بیهوده و عبث در اختیار انسان ها قرار نداده و بی شک از خلق چنین نعمت بزرگی برای انسان، که وجه تمایز او با سایر موجودات نیز هست مقصدی والا و متعالی برای او در نظر گرفته است. انسان باید بتواند همچون علما و بزرگان و اندیشمندان دینی و مذهبی، با تلاش برای گذر از عقل معاش اندیش و منفعت جو به ورطه عقل کل و عقل سلیم وارد شده و سعادت دنیا و آخرت خود را به واسطه آن تضمین نمایند./
12135/135/10
کانال اطلاع رسانی: https://telegram.me/imnanews
کد خبر 257534

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.