به گزارش باشگاه خبرنگاران شهر، ابن المقفع، عبدالله اسمش به فارسی روزبه است و پیش از اسلام آوردن کنیت او ابوعمرو و پس از قبول مسلمانی مکنی به ابومحمد گردید و مقفع پدر او پسرِ مبارک است و اصل او از جوز[1] که شهری از کوره های فارس است. ابن مقفع در اول کاتبِ داودبن عمربن هبیره و سپس کاتبِ عیسی بن علی بود. او یکی از مترجمان فارسی به عربی است و از کتب اوست : کتاب التاج در سیرت انوشیروان و کتاب خداینامه[2] در سیر و کتاب آیین نامه در اصر[3] و کتاب کلیله و دمنه و کتاب مزدک و کتاب الادب الکبیر معروف به ماقرء حسیس و کتاب الادب الصغیر[4] و کتاب الیتیمه در رسائل[5] (ابن الندیم ).
در جای دیگر صاحب الفهرست گوید در قدیم ایرانیان عده ای از کتب منطق و طب از یونانی و رومی به فارسی نقل کرده بودند و عبدالّه بن المقفع و دیگران آن را به عربی تحویل کردند. ابن الندیم آنجا که ده بلیغ از مردم را نام میبرد عبدالّه بن مقفع را نخستینِ آنان می شمارد و نه تن دیگر عماره بن حمزه، حجربن محمد، محمدبن حجر، اَنَس بن ابی شیخ، سالم، مسعده، الهریر، عبدالجباربن عدی و احمدبن یوسف باشند. و باز در باب شعرا گوید: ابن المقفع به عربی شعر می گفته است. نیز در مقاله ای راجع به حکما گوید: او یکی از مترجمین و نقلۀ حکمت و سایر علوم از فارسی به عربی است . از کتاب های او : اختصار قاطیغوریاس ارسطو، اختصار باری ارمیناس ارسطو و قفطی.
در اخبارالحکما آورده است که ابن المقفع فاضلی کامل بود و او نخستین کس است که میان مسلمانان به ترجمۀ کتب منطق برای ابوجعفر منصور، و از نژاد فارس است. الفاظ وی حکمت آمیز و مقاصد او خالی از خلل است. سه کتاب منطقی ارسطو، قاطیغوریاس ، باری ارمینیاس و انالوطیقا را او به عربی ترجمه کرد و گفته اند که ایساغوجی تألیف فرفوریوس صوری و جز آن را نیز او به زبان عرب نقل کرد و این ترجمه با عباراتی سهل و آسان باشد و نیز ترجمۀ کلیله و دمنه از اوست. او را تألیفاتی نیکوست از جمله رسالۀ او در ادب و سیاست و رسالۀ معروف به یتیمه در طاعت سلطان. در کتب لغت عرب آرند که پدر او را از آن روی مقفع گفتند که حَجّاج او را بزد و دست وی را گرفت و ترنجیده گشت. و ابن خلکان در ذیل ترجمۀ حسین بن منصور حلاج گوید: او عبدالّه بن المقفع کاتب مشهور به بلاغت است صاحب رسائل بدیع. عبدالله از اهل فارس و در اوّل زرتشتی بود سپس بدست عیسی بن علی عم سفاح و منصور از نخستین خلفای عباسی، مسلمانی گرفت. در خواص عیسی درآمد و کاتبی او کرد. هیثم بن عدی گوید: ابن المقفع نزد عیسی بن علی شد و گفت مسلمانی در دل من راه کرد و خواهم به دست تومسلمانی گرفتن، عیسی گفت اسلام آوردن تو فردا بمحضر قوّاد و وجوه مردمان سزاوارتر و چون عشا بگستردند ابن المقفع بر خوان هم برسم زرتشتیان زمزمه گرفت و عیسی بدو گفت با نیّت مسلمانی نیز زمزمه آری ! گفت آری نخواهم شبی را بی دین بروز کردن و بامداد به دستِ عیسی مسلمان شد. ابن اصمعی گفت ابن المقفع را پرسیدند ادب از که فراگرفتی گفت از خویشتن چه، نیکوئی های مردمان برداشتم و بدی ها فروگذاشتم. مقفع با همۀ فضل مطعوَّن به زندقه بود، یکی از دلایلی که وی را نسبت زندیق می دادند کتاب کلیله و دمنه بود و می گفتند قصد آن داشته کتابی معارض با قرآن تصنیف کند و به انواع بهانه وی را در سن سی و شش سالگی به دارالخلافه خواندند و مثله کردند و در تنور انداختند. ابن خلکان گوید صاحب ما شمس الدین ابوالمظفر یوسف واعظ نواسۀ شیخ جمال الدین ابوالفرج بن الجوزی واعظ مشهور در تاریخ کبیر خود موسوم به مرآت الزمان اخبار ابن المقفع و قتل او را در سال ١٤٥هجری قمری می آورد.
خوشبختانه کتاب ترجمۀ کلیله و دمنۀ او که به فارسی فصیح همراه با ابیات برگزیده عربی و فارسی از دیوان های مختلف، توسط نصرالّه منشی در اواسط قرن ششم ترجمه شده است و استاد مجتبی مینوی آن را همره با حواشی ارزشمند تصحیح کرده و در سال 1343 به همت دانشگاه تهران به طبع رسید است.
ابن مقفع استادی ایرانی بود که به زبان های یونانی، عربی، فارسی و سانسکریت تسلط داشت.
کد خبر 231567




نظر شما