تخت فولادگنجينه اي كهن از سبك هاي گوناگون هنر است

خبرگزاری ایمنا: تخت فولاد؛ سرزمين مقدسي است كه در قرون و اعصار متمادي آرامگاه تعداد بيشماري از عالمان و صالحان، حكيمان و عارفان، هنرمندان، شاعران، مومنين، متقين و قرارگاه هزاران پرنده خونين بال دفاع مقدس بوده و آرميدگان در آن، آفرينندگانی بس ارجمندند كه بلندي مرتبت اصفهان آفريده منزلت ايشان است.

به گزارش ایمنا، مزار مقدس تخت فولاد با قدمتي ديرين پس از قبرستان وادي السلام در نجف اشرف، شريفترين و شكوهمندترين مزار جهان تشيع به شمار مي آيد.
تخت فولاد گنجينه اي كهن از سبك هاي گوناگون هنر است كه ضرورت پاسداري و معرفي آن بر كسي پوشيده نيست.
شهر اصفهان از ادوار گذشته مركز بسياری از حكومتها بوده است و به اين واسطه حدود و قلمرو آن در ادوار مختلف متغير بوده و بر حسب عادت و احتياج در اين شهر قبرستان هاي متعددي وجود داشته است. معمولاً هر محله از محلات شهر اصفهان در بيرون دروازه محله و خارج از فضاي مسكوني خود گورستاني داشته و ساكنين محل مردگان خود را در آن گورستان دفن مي كردند.
گذشته از آن بسياري از علما و روحانيون و متنفذين، مقبره خصوصي براي خود داشته اند و يا پس از مرگ در محل زندگي خويش به خاك سپرده مي شده‌اند. اين گورستانها از گذشته تا حال به چندين دسته تقسيم مي‌شوند:
- گورستان هايي كه پيش از اسلام داير بوده و اكنون اثري از آنها نيست: مانند گورستان تاريخي چملان يا چلمان.
- گورستانهاي بعد از اسلام كه از ميان رفته‌اند: مانند قبرستانهاي آب بخشان، آسياب چهارسنگ، باغ خلفا و…
- قبرستان هايي كه عموماً از حالت قبرستان بودن خارج شده، لكن كم و بيش اثري از قبور در آنها ظاهر است و عموماً امامزادگان و مقابر خصوصي مي‌باشند: مانند شاهزاده ابراهيم، امامزاده احمد، امامزاده اسماعيل، مقبره صاحب بن عباد، قبرستان طوقچي، گورستان با باركن الدين يا تخت فولاد و …
در واقع گورستان هاي اصفهان قبل از دوران صفويه محدود به گورستان هاي محلي بوده اما از دوره صفويه و بعد از آن، گورستان تخت فولاد مهمترين قبرستان شهر اصفهان محسوب مي‌شده و بيشتر متوفيان شهر اصفهان در اين گورستان مدفون مي گرديدند.
گورستان تخت فولاد با مساحت تقريبي ۷۵ هكتار در حاشيه جنوبي رودخانه زاينده رود اصفهان و در انتهاي يكي از محورهاي تاريخي شمالي – جنوبي شهر واقع شده است.
اين گورستان تاريخي به دليل وسعت، كثرت مشاهير مدفون در آن و وجود ابنيه ارزشمند تاريخي يكي از مهمترين محوطه‌هاي تاريخي و فرهنگي ايران محسوب مي‌شود.
گورستان تخت فولاد در طول تاريخ به نامهاي «لسان الارض»، «باباركن الدين» و «تخت فولاد» شهرت داشته كه براي هر كدام از اين اسامي وجوهي ذكر شده است. (هر چند برخي از اقوال تاريخي، داستانهاي عاميانه و اظهارات مورخين فراتر از يك باور نيست و نمي‌تواند مأخذ علمي و مبناي تاريخي داشته باشد لذا اظهار آن در دوره هاي مختلف گوياي قدمت تاريخي گورستان تخت فولاد است.)

لسان الارض (زبان زمين)
- هنگامي كه خداوند به زمين و آسمان گفت: «به ميل يا به كراهت بياييد» زمين اصفهان اجابت كرد و بدينسان بخشي از زمين اصفهان «لسان الارض» نام گرفت.
- می گويند حضرت امام حسن مجتبي (ع) هنگامي كه در مسير فتح گرگان و يا براي جهاد به طرف قزوين از اصفهان عبور مي‌كرده و در اين زمين نماز خوانده‌اند، اين زمين با ايشان تكلم كرده است.

مزار بابا ركن الدين
باباركن الدين عارف و صوفي عاليقدر سده هشتم هجري قمري است. پس از دفن وي در ساحل جنوبي زاينده رود كه در مسير جاده شيراز قرار داشت، آن قسمت از سرزمين‌هاي مجاور آرامگاه باباركن الدين به «مزار باباركن الدين» شهرت يافت.
ظاهراً از زمان دفن وي تا اواخر دوران صفويه به تخت فولاد«مزار باباركن الدين» مي‌گفته‌اند. در پي اين نام گذاري پل خواجو نيز نام «پل باباركن الدين» معروف گشته و خيابان امروزين فيض كه راه قديم شيراز بوده نيز ظاهراً به اين نام موسوم بوده است.

تخت فولاد
گويند حضرت امام حسن (ع) در اصفهان براي بي اثر كردن جادوي يهود در اين ناحيه تختي از فولاد ساخته و در آن منزل كردند.
«پولاد» نام يكي از دلاوران و سرداران ديالمه بوده است كه از سنگهاي مفروشي در وسط خيابان ميان پل خواجو و دروازه قبرستان، محلي تخت مانند براي خود ساخته و بر آن مي نشسته و كشتي گيران و پهلوانان برابر او بر زمين مسطحي به كشتي مي‌پرداختند و از اين رو اين محدوده به نام «تخت فولاد» معروف گشته است.
بابا فولاد حلوايي پسر استاد شجاع (متوفي ۹۵۹ ه.ق) يكي از عرفا و صوفيه است كه عده‌اي معتقدند تختگاه او در اين زمين بوده است و به اين جهت ابتدا به منطقه كوچكي كه آرامگاه بابافولاد بود «تختگاه بابا فولاد» اطلاق مي شد و از نيمه دوم قرن يازدهم هجري نام «تخت فولاد» به جاي «مزار باباركن الدين» شايع شد و رواج يافت.
او ظاهراً از جوانمردان روزگار خويش بوده و عوام تخت فولاد وي را از اوليا مي‌شناسند و از او كرامت ها حكايت مي كنند. سنگ گور وي هم اكنون در صحن مركز تلفن تخت فولاد موجود است.

تخت فولاد پيش از اسلام
حافظ ابونعيم اصفهاني در كتاب خود به نام «ذكر اخبار اصفهان» به قدمت بخشي از تخت فولاد به عنوان «لسان الارض» اشاره مي كند و معتقد است آن گاه كه خداوند خطاب به آسمانها و زمين فرمود « به ميل يا كراهت بياييد» زمين اصفهان به خداوند جواب گفت و از اين روي زبان زمين يا «لسان الارض» ناميده شد.
بنابراين قدمت و اهميت لسان الارض در تخت فولاد با خلقت آسمان و زمين آغاز مي شود. اين مطلب نشانگر سابقه تاريخي اين زمين مقدس بوده و حكايت از آن دارد كه اين مكان قبل از اسلام نيز مورد توجه و عنايت مردم شهر اصفهان بوده است.
در كتاب «نصف جهان في تعريف الاصفهان» آمده است كه در لسان الارض قبري موجود است كه به قبر «يوشع نبي» شهرت دارد. در واقع وجود اين قبر نيز در ناحيه لسان الارض قدمت اين منطقه را به پيش از اسلام باز مي‌گرداند.
قرنها قبل از اسلام، زماني كه بخت النصر قوم يهود را از فلسطين كوچانيده و به آزار و اذيت آنها پرداخته بود، كوروش پادشاه هخامنشي ايران، يهوديان را از اسارت بابل نجات داد و آنهارا به ايران كوچ داد و تعدادي از آنها را در اصفهان ساكن گردانيد.
اين يهوديان براي خود شهري به نام «يهوديه» احداث كردند كه در محل «جوباره» فعلي اصفهان واقع بوده است و هنوز تعدادي از آنها در اين منطقه زندگي مي‌كنند.
چنانكه گفته مي‌شود دو تن از پيامبران و پيشوايان مذهبي آنان به نامهاي «شعيا» و «يوشع» در اصفهان مرده و به خاك سپرده شدند. «شعيا» در امامزاده اسماعيل در محله گلبهار و «يوشع» در تخت فولاد در اراضي لسان الارض مدفون گرديد.
مردم اصفهان «يوشع» مدفون در لسان الارض را «يوشع نبي» مي‌دانند و او را به عنوان يكي از پيامبران بني اسرائيل مي‌شناسند؛ اما در منابع يهودي اشاره‌اي نشده است كه «يوشع» از پيامبران يهود در اصفهان مدفون باشد.
با توجه به تحقيقاتي كه اخيراً انجام شده مشخص گرديده كه «يوشع نبي» مدفون در تخت فولاد از بزرگان و روحانيون و فردي قديس در قوم یهود بوده و در طول تاريخ چه قبل از اسلام و چه بعد از آن مورد توجه يهوديان و مسلمانان بوده است.
به رحال وجود مقبره «يوشع» مي‌تواند نشانگر سابقه طولاني سرزمين تخت فولاد باشد.

تخت فولاد پس از اسلام
اصفهان تا اوايل سده چهارم هجري تخت سلطه خلفاي عباسي بوده تا آنكه «مرداويج زياري» از حكمرانان آل زيار در سال ۳۱۶ هـ .ق آنرا فتح مي‌نمايد.
وي در راستاي زنده كردن آيين‌هاي ايران باستان، در هنگام جشن سده (دهم بهمن ماه) آتش بازي و جشن بزرگي را در زمينهاي ميان زاينده رود و هزار دره كه اراضي تخت فولاد و لسان الارض را در ميان مي گيرد بر پا مي نمايد. بر طبق اين مطلب به گمان قوي تخت فولاد در آن زمان زمين لم بزرعي بيش نبوده است.
در دوران آل بويه نيز «پولاد» از دلاوران و سرداران نامي ديالمه تختي سنگي در مكاني بين پل خواجو و دروازه تخت فولاد به نام خود ساخته و بر آن مي‌نشسته و كشتي‌گيران و پهلوانان در برابر او بر زمين مسطحي به كشتي مي‌پرداختند.
از قرن اول تا سوم هجري آثاري در تخت فولاد به دست نيامده است، امااز قرن چهارم به بعد شواهدي بر تاريخ تخت فولاد موجود است.
در جريان تعميراتي كه در تكيه باباركن الدين و برخي تكاياي تخت فولاد صورت گرفته تعدادي آجر نوشته منقوش به طرحهاي تزييني و خطوط به دست آمده كه نشانگر معماري و هنر عهد ديالمه و سلجوقيان مي‌باشد اين آجرها به خطوط كوفي و گل و بوته‌هاي تزييني منقوش است و بررسي و مقايسه آنها با ساير نمونه‌هاي خط و طرح آجر نوشته‌هاي ابنيه تاريخي ايران نشان مي‌دهد كه اين آجرها متعلق به دوره‌هاي مختلف از قرن چهارم تا ششم هجري مي‌باشند.
همچنين سنگ قبوري نيز متعلق به قرون چهارم و پنجم هجري در اين منطقه توسط سازمان ميراث فرهنگي يافت شده است. تا دو دهه پيش نیز در محل لسان الارض ساختماني بر قبر «يوشع» وجود داشت كه به گفته برخي باستان شناسان در بعضي از قسمتهاي آن آثار آجري سبك ديلمي به خوبي آشكار بود.

تخت فولاد در قرون پنجم تا نهم هجري
در قرنهاي پنجم تا نهم هجري مزار تخت فولاد يكي از جايگاههاي عبادت و رياضت بوده و عرفا و صوفيان و عبادو زهاددر آنجا براي خود عبادت خانه ساخته بودند و در آنها شب و روز به عبادت و راز و نياز با خداوند متعال مشغول بودند، چنانچه «كمال الدين اسماعيل اصفهاني» شاعر معروف، در يكي از همين عبادت خانه‌هاي تخت فولاد به دست مغولان كشته شد.
در قرن هفتم و هشتم هجری عده‌اي از عرفاي بزرگ كه در آن عهد عموماً به «بابا» و «عمو» شهرت داشتند در اين مكان متبرك ساكن بوده‌اند كه مهمتر از همه آنها «بابا ركن الدين»، عارف و صوفي معروف مي‌باشد. پس از وفات باباركن الدين،وي را در تخت فولاد به خاك سپردند و از آن پس اين ناحيه به نام «مزار باباركن الدين» شهرت يافت و مزار وي جايگاه رياضت و عبادت عرفا و پارسايان گرديد.

تخت فولاد در دوره صفويه
پس از دفن باباركن الدين تا عهد صفويه گاهي بزرگان ديگري در تخت فولاد دفن مي‌شدند،اما يقيناً تخت فولاد گورستان رسمي شهر اصفهان محسوب نمي شده است و هر يك از محلات شهر اصفهان براي خود گورستان محلي داشته‌اند.
دوره صفويه را مي‌توان اوج شهرت و اعتبار تخت فولاد دانست. احداث مصلاي بزرگ شهر و بناي عظيم و زيباي مقبره باباركن الدين، اين گورستان را در كانون توجه امرا و علما و مردم قرار دارد و روز به روز بر آباداني آن افزوده شد. هر چند اصفهان در دوره صفويه به استثناي امامزاده ها و مقابر خصوصي، داراي دوازده گورستان بزرگ بود ليكن گورستان باباركن الدين با دفن علماي بزرگي چون ميرفندرسكي و … اهميت ويژه اي یافت.
در اين دوران اين محدوده گسترش زيادي ‌يافته و چنانكه از نوشته هاي شاردن بر مي آيد در اين محدوده علاوه بر تكيه و خانقاه و بقعه، كاروانسرا، باغ، مهمانسرا، مسجد، مصلي، آب انبار و يخچال نيز وجود داشته است.

اوایل دوره صفوی
در سال ۹۵۹ هـ .ق مقارن سلطنت شاه طهماسب صفوي، فولاد بن استاد شجاع حلوايي مشهور به «بابا فولاد» از عرفای مورد علاقه مردم اصفهان در گذشت و در اين سرزمين به خاك سپرده شد.
از نيمه دوم قرن دهم هجري به تدريج تخت فولاد رونق يافت و عده‌اي از مردم اصفهان در جوار قبر باباركن الدين و يا در جوار مصلاي اصفهان به خاك سپرده شدند.
در زمان شاه عباس اول كه اصفهان به پايتختي ايران برگزيده شد تخت فولاد به سبب وجود مزار باباركن الدين كه از عرفا و صوفيان بنام بود مورد توجه بيشتري قرار گرفت، چنانچه علماي بزرگي همچون«شيخ بهايي» به مزار باباركن الدين احترام زيادي مي‌گذاشتند و برخي از علما و عرفا همچون «ميرفندرسكي» آن سرزمين را براي عبادت و رياضت خود برگزيده بودند. «تكيه باباركن الدين»در این زمان به سبب ارادت خاص شاه عباس به وي،موقعيت ممتازي داشت.
در اين دوره تكايايي چون «تكيه مير فندرسكي» ، «تكيه درويش صادق» ، «تكيه محمد علي بيك ناظر»ومحور تاريخي تخت فولاد شامل بازار، كاروانسرا، مسجد، حمام تكيه و گورستان در جهت شرقي – غربي شكل گرفت كه اين محور تاريخي در كنار جاده اصفهان به شيراز واقع شده بود. ساختمان «مصلاي تخت فولاد» و «تكيه لسان الارض» نيز احتمالاً در همين سالها ساخته شده‌اند.
در نيمه دوم قرن يازدهم هجري تكاياي بسياري در تخت فولاد ساخته شد،كه از جمله اين تكايا « مقبره الله ورديخان»، «تكيه فاضل اردستاني»و «تكيه ملامحمد زكي»را مي‌توان نام برد.

اواسط دوره صفوی
در حدود سال ۱۰۶۸ هـ .ق شاه عباس دوم پل تاريخي «حسن آباد» يا «حسن بيگ» را كه امروز به نام «پل خواجو» معروف است و در آن زمان سنگي و خيلي كوچكتر از پل فعلي بود، به صورت و عظمت كنوني تجديد نمود. وي به پيروي از انديشه‌هاي شاه عباس اول، به بخش جنوبي پل خواجو توجهي خاص مبذول نمود.
گروهي از زرتشتيان از قديم الايام در اصفهان مي‌زيسته‌اند كه در اوايل دوره صفويه در محلي زرتشتي نشين در غرب تخت فولاد موسوم به «گبرآباد» ساكن بوده‌اند و قبرستاني نيز در اين منطقه داشته‌اند. (خيابان «آپادانا» كه هنوز در افواه مردم اصفهان به اين نام خوانده مي شود، به اين مناسبت نامگذاري شده بود) شاه عباس ابتدا دستور مي‌دهد تا در حدود جلفاي اصفهان، زمين و مكاني براي سكونت به آنها داده شود و زرتشتيان به اين قسمت از جلفا نقل مكان نمايند، سپس دستور احداث كاخها و باغهاي متعددي مانند:«عمارت هفت دست» ، «تالار آيينه خانه»،«قصر نمكدان»، «باغ گلستان» ،«عمارت درياچه» و … را مي‌دهد و خياباني نيز از جنوب پل خواجو به سمت راه شيراز احداث مي‌گرددكه در حال حاضر «خيابان فيض» نام دارد.
وي همچنين دستور طرح اندازي چهار باغي بزرگ در جاده اصفهان به شيراز را مي‌دهد. اين چهار باغ كه از جنوب پل حسن آباد آغاز شده و به دروازه تخت فولاد ختم ميشده به «چهار باغ گبرآباد» معروف بوده و شامل باغهاي زير بوده است:
در جانب شرق و دو طرف پل، باغ و قصري مشرف بر زاينده رود به نام «باغ كاج» وجود داشت كه بعدها در فتنه افغان،چون محمود غلجايي مدتي از بيم طغيان اهالي پايتخت در اين باغ به سر مي برد به «باغ محمود» معروف گرديد.
در مقابل اين باغ و غرب خيابان، باغي وسيع با عمارتي به نام «باغ مستوفي» وجود داشت و به باغ گلستان كه در كنار تالار آيينه خانه مشرف به زاينده رود بود متصل مي شد.
«باغ نگارستان» كه ساختمانها و درياچه‌اي بزرگ داشت،در جنوب باغ هاي فوق‌الذكر و در جانب غرب اين خيابان واقع بوده است.
«باغ انارستان» در جانب شرق و روبه روي باغ نگارستان قرار داشته است.
دو باغ اولي در مقابل يكديگر بنا شده بود و حوضي بزرگ و آبشاري جلوي سر در اين باغها در وسط خيابان وجود داشت در مقابل سر در دو باغ انارستان و نگارستان نيز در وسط خيابان حوض و آبشار ديگري وجود داشت. خيابان فيض نيز در آن زمان به مراتب وسيعتر از خيابان فعلي بوده و ظاهراً «باباركن الدين» نام داشته و سردرها و قصرها و چهار باغ بزرگ در دو طرف آن ساخته شده بود.
در زمان شاه سليمان صفوي محدوده گورستان تخت فولاد به حداكثر وسعت خود رسيده به طوري كه گفته مي شود در اين زمان ۴۰۰ تكيه و خانقاه وجود داشته است.
آنچه مسلم است گسترش شهر صفوي تا دروازه آن زمان (دروازه صفوي) ادامه يافته و بنابراين تخت فولاد از محلات خارج شهر محسوب مي‌شده است.
از تكايايي كه در زمان شاه سليمان صفوي ساخته شد،«تكيه ميرزا رفيعا» و «تكيه خوانساري» را مي‌توان نام برد.

اواخر دوره صفوی
از اواخر دوره صفوي به خصوص زمان شاه سلطان حسين تخريب تكاياي تخت فولاد آغاز مي‌شود. ملامحمد باقر مجلسي كه از علماي بزرگ اواخر عهد شاه سليمان و اوايل سلطنت شاه سلطان حسين بود،حكم نمود كه طايفه متصوفه را كه در آن وقت زياد شده بودند از شهر اخراج نموده و بسياري از تكايا و خانقاهها را خراب نمودند.
در اين زمان تكاياي «آقا سيد رضي شيرازي»،«مير سيد اسماعيل خاتون آبادي»، «ملا محمد فاضل سراب» و «سيد ابوالقاسم خواجويي» ساخته شدند.

تخت فولاد در دوره افشاريه و زنديه
هنگامي كه اصفهان به محاصره افغانها در آمد تخت فولاد متحمل تخريب فراوان شد. در حمله افاغنه به اصفهان بناهاي بسياري ويران شد و سنگ قبرهاي فراواني معدوم گرديد.
همچنين براي ساختن حصار شهر برخي از تكايا ويران شد و پس از آن به دنبال سقوط اصفهان و فاجعه كشتار مردم و شيوع بيماريها و كاسته شدن از جمعيت شهر، تخت فولاد مورد بي توجهي قرار گرفت و به سوي ويراني پيش رفت.
در واقع سقوط دولت صفويه و بي توجهي‌هاي دولت‌هاي افشاريه وزنديه به اصفهان سبب شد ابنيه موجود در تخت فولاد در معرض انهدام قرار گيرد.
در دوره افشاريه و زنديه بناي مهمي در تخت فولاد ايجاد نشد،باغهاي ديدني آن رو به نابودي گذاشت و بر سر مزار علماي بزرگي چون «بهاالدين محمد اصفهاني (فاضل هندي)» و «ملا محمد اسماعيل خواجويي» بنايي احداث نگرديد. تنها يادگار اين دوره چند بقعه و چهار طاقي كوچك بود كه از جمله به"بقعه فيض" مي‌توان اشاره كرد.

تخت فولاد در دوره قارجاريه
با به سلطنت رسيدن فتحعلي شاه قاجار و انتخاب «محمد حسين خان صدر اصفهاني» ابتدا به سمت حاكم اصفهان و سپس به سمت صدر اعظم فتحعلي شاه، تخت فولاد رونقي دوباره گرفت.
محمد حسين خان صدر كه مردي ديندار و نيكوكار بود در آباداني شهر اصفهان بسيار كوشيد و مدارس و مساجدي را بنا نمود.
وي و سپس فرزندش «عبدالله خان امين الدوله» در مقام احيا و تعمير آثار صفوي از جمله «چهار باغ گبر آباد» برآمدند و به تقليد از صفويه،چهارباغي را از دروازه حسن آباد تا پل خواجو و سپس از پل خواجو تا كاروانسراي تخت فولاد طرح ريزي كرده و آنرا «چهارباغ امين الدوله» يا «چهارباغ امين آباد» ناميدند.
در اين زمان تكيه و باغي زيبا براي شاعر و عارف وارسته آن روزگار «آقا محمد كاظم و اله اصفهاني» از خوشنويسان مشهور خط شكسته و تعليق احداث شد، همچنين «تكيه مادر شاهزاده» بر سر مزار «مريم بيگم» دايه «سيف الدوله» حاكم وقت اصفهان و فرزند فتحعلي شاه قاجار بنا گرديد.
در نقشه چريكف كه قديمي ترين نقشه موجود از اصفهان است و در سال ۱۸۵۱ ميلادي تهيه شده از باغهاي صفوي كنار محور خيابان فيض و كاخهاي موجود در آن و همچنين ابنيه و تكاياي تخت فولاد نيز ياد شده است. اين منطقه در اين زمان نيز جزو نواحي خارج از شهر محسوب مي شده است.
در عناوين اين نقشه دو روستا به نامهاي ده كوله پارچه و ده تخت فولاد مشخص شده‌اند كه اين دو روستا هسته اوليه محله هاي كوله پارچه و تخت فولاد اصفهان را تشكيل مي‌دهند.

اواسط دوره قاجار
در زمان سلطنت محمد شاه و ناصر الدين شاه قاجار كه در اغلب آن «ظل السطان» فرزند ناصر الدين شاه حكمران اصفهان بود بسیاري از بناهاي صفوي تخت فولاد به عمد تخريب شده و از بين رفت.
در اين زمان تكاياي بسياري نيز ساخته شد كه اغلب آنها به خاطر مقبره علماي معروف و مجتهدين بزرگ شهر اصفهان بود. از جمله تكاياي مهم و قابل ذكر «تكيه حاج محمد جعفر آباده‌اي»،«تكيه شهشهاني» و «تكيه آقا سيد محمد ترك (جهانگيرخان قشقايي)» هستند.
گورستان تخت فولاد در اين زمان بار ديگر به عنوان مهمترين گورستان شهر اصفهان مورد توجه مردم و بزرگان شهر اصفهان واقع شد.

اواخر دوره قاجار
در اين زمان ثروتمندان نيكوكار همچون «ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي» ، «ميرزا ابراهيم ملك التجار» ، «ميرزا محمد تقي تاجر نقشينه» و «محمد حسين تاجري کازروني» به ساختن و يا تعمير مساجد و تكايا در تخت فولاد اهتمام ورزيدند.
«مسجد و آب انبار ركن الملك» به دستور ميرزا سليمان خان ركن الملك شيرازي نايب الحكومه ظل السلطان حاكم اصفهان در تخت فولاد بنا شد. وي همچنين دستور داد ...
بقعه‌اي برمزار «آقا محمد بيد آبادي»بنا شود. ملك التجار «تكيه ملك» را براي «آخوند ملا محمد كاشاني» بنا كرد و «كاروانسراي تخت فولاد» را مرمت نمود.
محمد حسين كازروني هم «تكيه كازروني» را براي «ملا عبدالكريم گزي» بنا نمود و آب انباري در مقابل آن ساخت و «ميرزا محمد تقي نقشينه» به تعمير «تكيه خوانساريها» و «مصلاي تخت فولاد» مبادرت نمود.
در كنار اين فعاليت‌ها براي علما و عرفاي بزرگ آن زمان تكاياي «ميرزا ابوالمعالي كلباسي»، «صاحب روضات»، «تويسركاني»، «ريزي»،«آغاباشي» ، «حاج آقا مجلس» و«امين» ساخته شد. همچنين خوانين بختياري در جوار تكيه مير« تكيه بختیاریها»را براي خود بنياد نهادند.
همزمان با اين تحولات به تدريج گورستان تخت فولاد رو به گسترش نهاد و تكايا و گورستانها از قبور آكنده گرديد.

تخت فولاد در دوره پهلوي
در دوران پهلوي تكايايي در تخت فولادو به دست خیرین آن روزگار بناشد كه اغلب برسر مزار علما و بزرگان آن بقعه‌اي احداث شده بود. از جمله تكاياي مهم اين دوره مي توان به تكاياي «آقا سيد محمد لطيف خواجويي»، «زرگرها» ، «سيدالعراقين» ، «امام جمعه»، «آقا باقر قزويني»، «ايزدگشسب»، «بروجردي»، «حجت نجفي»،«گلزار» و «مقدس» اشاره كرد.
در اواخر حكومت پهلوي ظرفيت گورستان تخت فولاد تكميل شده و جايي براي دفن اموات جديد و جوابگويي به نياز شهر پرجمعيت اصفهان وجود نداشت.
دراين زمان احداث فرودگاه اصفهان در اراضي جنوب تخت فولاد و احداث خيابانهاي سعادت آباد و فيض موجب گسيختگي بافت تاريخي تخت فولاد شد.
از ديگر آسیبهای تخت فولاد در عهد پهلوي ساخت و ساز در محدوده تخت فولاد و نواحي پيرامون آن بود. در اين دوران با گسترش شهر به ويژه به سمت جنوب، قسمتهايي از اراضي تخت فولاد به كاربري هاي ديگري همچون محله هاي مسكوني و مراكز دولتي مانند مدارس، مراكز درماني و بهزيستي، بانك ها و … تبديل شد كه بر روي زمينهاي كشاورزي و بقاياي باغها و عمارات عصر صفوي احداث شدند.
در جريان توسعه مناطق مسكوني در درون بافت تاريخي تخت فولاد، تخريب و تصرف قبرستانها و تكاياي تخت فولاد نيز سرعت بيشتري گرفت كه عمدتاً با بي تفاوتي مقامات دولتي بويژه شهرداري وقت همراه بود.
در دوره سلطنت رضاشاه دفن اموات در قبرستانهاي شهر ممنوع گرديد و كليه قبرستانهاي داخل شهر تسطيح و تخريب شده و تخت فولاد به عنوان تنها گورستان شهر مورد استفاده قرار گرفت. بسياري از تکايا مملو از قبور شد و زمينهاي كشاورزي و باير نيز به گورستان و تكيه تبديل شد.
از آخرين وقايع مهم تخت فولاد در اين دوران دفن شهداي انقلاب در تخت فولاد به ويژه در نزديكي لسان الارض بود. اين شهيدان كساني بودند كه عليه رژيم پهلوي دست به مبارزه زده و به دست ماموران رژيم به شهادت رسيده بودند.
عطر حضور لاله های انقلاب از این پس رنگ وبویی دو چندان به تخت فولاد بخشید و مامنی شد برای حفظ یادها و تجدید میثاق با آرمانهای ایران اسلامی.

تخت فولاد در دوره معاصر
همزمان با انقلاب اسلامي و مدتي پس از آن جنوب تكيه لسان الارض به نام «تكيه شهدا» ناميده شد.
با شروع جنگ ايران و عراق در سال ۱۳۵۹ هـ.ش و افزايش تعداد شهداء،تكاياي مجاور همچون «لسان الارض»، «كوهي» «بروجني‌ها» و «ملك» تجمیع شده و توسعه یافت و به تكيه شهدا ملحق گرديد.
از طرف ديگر پس از احداث گورستان جديد باغ رضوان در شرق شهر اصفهان و در نزديكي روستاي «گورت» در مسير جاده اصفهان – يزد، دفن اموات در تخت فولاد به طور كلي ممنوع شد و فقط شهدا در تكيه شهداي تخت فولاد به خاك سپرده شدند.
با ممنوعيت دفن اموات در سال ۱۳۶۳ هـ .ش تخت فولاد به تدريج متروكه شد و آهسته آهسته رونق خود را از دست داد. بدون سرپرست ماندن تخت فولاد سبب حضور عناصر خلافكار در محيط هاي بسته اين محدوده گرديد. از طرف ديگر با متروكه شدن تخت فولاد، به تدريج تكايا و بقاع و آثار موجود در تخت فولاد در معرض تخريب قرار گرفتند.
اين مسأله سبب شد نگراني هاي وسيعي در بين مردم علاقمند به تخت فولاد به ويژه علما و چهره هاي علمي و ادبي اصفهان ايجاد شود.
شهرداري اصفهان در پاسخ به خواست مردم و علما در سال ۱۳۶۹ با تشكيل هيات امنا متشكل از علما و نويسندگان و علاقمندان تخت فولاد به برنامه ريزي و تصميم گيري براي تخت فولاد پرداخت. اين اقدامات منجر به تاسيس مركز ساماندهي تخت فولاد در سال ۱۳۷۲ گرديد كه پس از مدتي نام آن به «مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد» تغيير يافت.
«مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد كه تابع شهرداري اصفهان بود با اقدامات همزمان فرهنگي و عمراني به ساماندهي و معرفي تخت فولاد پرداخت.
سازمان میراث فرهنگی با ثبت محدوده تخت فولاد در سال ۱۳۷۵ به عنوان آثار ملي ايران توجه خاصي را به اين محدوده مبذول داشت.
در اين سالها ضمن تاكيد بر حفظ بافت تاريخي و آثار ارزنده دوره هاي گذشته، تكيه ها و اتاقهاي فاقد ارزش معماري و تاريخي تخريب شد تا محيط امن خلافكاران از ميان برود.
از طرف ديگر با زيباسازي محيط تخت فولاد و احداث فضاي سبز و تعمير و بازسازي تكايا و ساختمانهاي تاريخي ارزشمند، اين محوطه تاريخي احيا گرديد.
از ديگر اقدامات «مجموعه فرهنگي مذهبي تخت فولاد» در اين سالها احداث بقعه بر سرمزار مشاهير تخت فولاد از قبيل «حاج آقا رحيم ارباب»، «جهانگيرخان قشقايي»، «استاد جلال تاج»، «شهيد آيت ا.. اشرفي اصفهاني»، «ملا محمد اسماعيل خواجوئي»، «فاضل هندي»
و «آقا محمد بيد آبادي» بوده است، همچنين بيشتر تكاياي تخت فولاد و بقعه هاي علما مورد تعمير و مرمت قرار گرفتند.
گفتنی است؛ «مجموعه تاريخي، فرهنگي و مذهبي تخت فولاد» اصفهان همچنان با تلاشي خستگي ناپذير در عزم خود مبني بر حفظ و احياء ارزشهاي ميراث ملي مزار تخت فولاد استوار است و سعي دارد ميراث داري شايسته براي اين ميراث گرانسنگ ملي – اسلامي باشد.
کد خبر 187705

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.