دانشگاه دکتر احمدینژاد در زمان وزارت شما مجوز گرفت؟
نه، وزارت علوم مجوزی را صادر نکرد.
چرا؟
آنها برای تهران میخواستند و این در حیطة اختیارات ما نبود، آنها میخواستند مرکزیت را در تهران داشته باشند و شورای عالی انقلاب فرهنگی از سالها قبل مصوب کرده بود که اگر کسی بخواهد در تهران مؤسسهای داشته باشد باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شود، برای همین ما مجموعه را با ایراداتی که وجود داشت برای آقای مخبر دزفولی به عنوان دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی فرستادیم.
چه ایراداتی به آن وارد بود؟
دو تا ایراد عمده وارد بود که بکی مربوط به هیأت امناء دانشگاه بود. ما مکتوب این ایرادات را نوشتیم.
اسنادی مبنی بر مجوز داشتن این دانشگاه در سایت دانشگاه و دیگر سایتها منتشر شده است.
ببینید در آخرین جلسات شورای عالی انقلاب فرهنگی که بنده هم در آن حضور نداشتم تصویب شد و بعد به وزارت علوم ابلاغ شد که این دانشگاه به این نام در شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب شده است و اساسنامه به ما داده شده بود که بررسی کنیم. اساسنامه را هم که بررسی کردیم باز ایرادات اساسنامه را طی چند رفت و برگشت در آوردیم.
نام شما هم به عنوان هیأت امناء دانشگاه وجود داشت؟
من را هم نوشته بوند که البته بنده رد کردم و علت هم این بود که من و معاونینم تعهد کرده بودیم در طول مدت مسئولیتمان در وزارت اقدامی برای تأسیس مؤسسه آموزشی غیرانتفاعی برخودمان نکنیم. به همین علت به معاون آموزشیام نوشتم که با توجه به اینکه من و شما متعهد شدهایم تا زمانی که مسئولیت داریم دانشگاه خصوصی ایجاد نکنیم، لذا اسم بنده و خودتان را حذف کنید.
و همین باعث مشکل هیأت امناء شد؟
بله، تنها ۵ نفر ماندند که ما گفتیم هیأت امناء ایراد دارد. تعداد باید این قدر باشد و حتماً باید یک روحانی در بینشان باشد. در کل بنده به عنوان هیأت امناء نبودم، نیستم و نخواهم بود.
نخواهید بود؟
شرایط طوری نبوده که احساس کنم در آن فضا میتوانم فعالیت داشته باشم.
در رابطه با انتخابات مجلس هم گفته بودید اصلاً برای آن فضا ساخته نشدهاید؟
منظورم این بود که من نمیتوانم این کار را انجام دهم. من نمایندگی مجلس را چون بلد نیستم نمیتوانم خودم را با آن کار تطبیق دهم در صورتی که آن کار خیلی اهمیت دارد و مجلس جایگاهی است که عصاره همه ملت است و در رأس امور قرار دارد.
وزارت علوم چطور به شما پیشنهاد شد؟
آقای احمدینژاد چهارشنبه شب قرار بود اسامی را به مجلس بدهد، دوشنبه شب مرا صدا کرد و آن زمان قائم مقام وزیر کشور بودم، ایشان یک وزارت خانه را معرفی کرد و من گفتم نمیروم گفت چرا؟ گفتم بلد نیستم. چون بلد نبودم اگر قبول میکردم خلاف اخلاق عمل کرده بودم، خلاف مصلحت کشور عمل کرده بود. برای ۵ مسئولیت از من برنامه خواسته بودند ۳ وزارتخانه و ۲ معاونت و من هم فقط برای کارهایی که فکر میکردم توان آنرا دارم برنامه دادم و مابقی را گفتم بلد نیستم. الان به من بگویند بیا برو تنیس بازی کن، تفریحی بازی میکنم ولی اگر بگویند در مسابقات شرکت کن میگویم بلد نیستم.
با توجه به رفاقت چندساله شما با دکتر احمدینژاد در دور اول هم به شما پیشنهاد وزارت خانه شده بود؟
یک چیزهایی پیشنهاد داده بودند، یکی مطلب زده بود ما (من و احمدینژاد) توی کردستان با هم بودیم. سر من و ایشان را هم روی بدن دو نفر دیگر گذاشته بودند در حالی که آن زمان اصلاً ما یکدیگر را ندیده بودیم. ما سال ۶۸ در دانشگاه با هم آشنا شدیم. آشنایی مان هم از فوتبال شروع شد بعد هم شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و زیر نظر حاج آقای ناطق نوری. در دوره اول یعنی سال ۸۴، وقتی ایشان انتخاب شد، بنده عمره رفتم. یک روز آقای سلیمانی (وزیر مخابرات دولت نهم) تماس گرفتند که بنده ارادت خاصی نسبت به ایشان دارم گفتم: کجایی: گفتم: مدینهام. گفت: زودتر بیا قرار است فلان اتفاق بیافتند! گفتم: هر اتفاقی قرار است بیافتد من که فعلاً اینجا هستم.
بعد از مدینه منوره رفتیم مکه مکرمه، یک روز صبح بعد از نماز صبح از مسجدالحرام آمدم و حاج خانم در آنجا ماند و قرار بود از حرم که آمدند برای صبحانه با تلفن بنده تماس بگیرند. تلفن زنگ خورد من با این حساب که حاج خانم است گفتم: بیدار شدم و تلفن را قطع کردم. دوباره تلفن زنگ خورد، گفتم بله، از پشت تلفن فردی گفت: من غیرتی هستم. بنده فکر کردم یکی از دوستان با بنده شوخی میکند گفتم: من هم غیرتی هستم و تلفن را قطع کردم که بخوابم.
چند دقیقه بعد که تلفن زنگ خورد آن فرد بلافاصله گفت: من غیرتی هستم از دفتر رئیس جمهور. گفتم: بفرمایید گفت: آقای رئیس جمهور (دکتر احمدینژاد) گفتند ساعت فلان بیایید دفتر میخواهند با شما صحبت کنند. گفتم: بنده که طی الارض بلد نیستم من الان مکهام. یک هفته هم اضافه میمانم بعد که آمدم خدمتشان خواهم رسید.
خیلی استخارهای نیستم ولی چون مکه بودم گفتم هر چه باشد استخاره خواهم کرد. آقای احمدینژاد هم وقتی از عمره آمدم یکسری پیشنهادات دادند و من هم استخاره کردم درست نیامد.
با توجه به همین سابقة رفاقت خیلیها فکر میکردند گزینه بعدی آقای احمدینژاد برای ریاست جمهوری بعد از مشایی شما هستید. در این رابطه با شما صحبت شده بود؟
دکتر احمدینژاد با من در این رابطه هیچ صحبتی نکرده بود، البته از دوستان و بچههای حزب اللهی و بسیجی آمدند پیش من و صحبت هم کردند از اساتید هم بودند اما من ۶ ماه قبل از انتخابات مصاحبه کردم و گفتم من اصلاً چنین انگیزه و برنامهای ندارم.

برای سه سال آینده؟
برنامهای ندارم.
آقای احمدی نژاد چطور؟
نمیدانم بهتر است از خودشان بپرسید.
الان همدیگر را میبینید؟
فکر کنم دو سه بار ملاقات داشتیم.
چرا؟
خوب موضوعی پیش نیامده که بیشتر ملاقات داشته باشیم. اجازه بدهید این را عرض کنم که آقای احمدی نژاد با آن شیب اجرایی که میرفت جلو اگر اگر دو سه نفر دور و برش اجازه میدادند تبدیل به امیرکبیر دیگر میشد و این را خیلیها دوست نداشتند. یعنی دوست نداشتند احمدینژاد یک الگوی اجرایی شود برای مملکت. سرعت احمدینژاد و دولتهای نهم و دهم طوری بود که سیاست بازی و عدم تحرک و تنبلی یک عدهای را مشخص میکرد. مردمیبودن دولتهای نهم و دهم به گونهای بود که تشریفاتی بودن عدهای را معلوم میکرد.
در حال حاضر چطور؟ شرایط فعلی را چگونه ارزیابی می کنید؟
هنوز هم که هنوز است یک عده از این الگوی اجرایی و دولتهای نهم و دهم میترسند و بعضاً قسم هم میخورند. حالا این قسم چقدر میتواند معنا داشته باشد من کاری ندارم. اما دولتهای نهم و دهم دولتهایی بودند شجاع و پرتحرک که بنا به فرمایش مقام معظم رهبری "شعارهای انقلابی را سر دست گرفتند"، آنهم نه فقط در کلام بلکه در عمل. خدماتی که از نظر اجرایی به مردم سراسر کشور، چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک و روستا و مناطق محروم، ارائه کردند در طور ۲۷ سال قبل از آن بی سابقه بوده است. احمدینژاد هم رئیس جمهور تشریفاتی نبود و با مردم بود و با خط خطی کردن کارنامه دولتهای نهم و دهم نمیتوان طعم شیرین خدمات ارائه شده و سادهزیستی و مردمیبودن دولت در آن هشت سال را از یاد مردم پاک کرد. راه بهتر این است که دولتها کارنامه خودشان را در زمینههای متفاوت اجرایی (راه، مسکن، آموزش عالی و پیشرفت علم و فناوری و…) ارائه کنند و در مقابل دید مردم قرار داده و در صورت لزوم مقایسه کنند.
شرایط خارج از کشور راجع به دولت نهم و دهم چگونه بود؟
این الگو خیلی از دشمنان را به ترس انداخت و آمریکا هم وحشت داشت که دولتهای نهم و دهم بشوند یک الگو و این الگو ادامه پیدا کند. من قائل به این بودم که احمدینژاد از نظر اجرایی واقعاً یک امیرکبیر دوم میشد و این خوشایند خیلیها نبود پس باید احمدینژاد و به تبع آن دولتهای نهم و دهم تخریب میشدند و همه جمع شدند تا این اتفاق بیافتد و خودش هم بعضاً به این موضوع کمک کرد. برخی از اطرافیانش هم واقعاً زمینه را برای آنها فراهم نمودند. تا به مقصودشان که همان سیاهنمایی و تخریب دولتهای نهم و دهم بود برسند. ولی همانطور که عرض کردم بالاخره مردم شیرینی خدمات ارائه شده در آن هشت سال را فراموش نخواهند کرد و اوضاع هم همین طور نمیماند. هر چه جلوتر برویم یاد خدمات و مردمی بودن و سادهزیستیهای دولتهای نهم و دهم بیشتر به چشم مردم خواهد آمد.
نقش اطرافیان چه بود؟
یک عده دور و بریهایش هم جفا کردند و آقای احمدینژاد شد احمدینژادی که این اواخر نمیتوانست الگو باشد.

اگر این احمدینژاد دوباره سر کار بیاید با او همکاری میکنید؟
من وطنم را دوست دارم، عاشق مردمم هستم و دغدغه دین دارم. در نتیجه هر دولتی و هر فردی که در عمل شعارهای انقلابی را سر دست بگیرد و در مسیر ارزشهای اسلام و برای خدمترسانی و نوکری مردم حرکت کند. با او همکاری میکنم. البته معتقدم که رمز عاقبت بخیری در وانفسای سیاستبازیها و جناحبازیها و دعواهای قدرت فقط و فقط نگاه به انگشت اشاره ولی فقیه زمان یعنی مقام معظم رهبریست. باید شیفته خدمت بود و امیدوارم که همه مسئولین و دولتمردها عاقبت به خیر شوند.
الان نبودن برخی از آن افراد در کنار آقای احمدینژاد، که به قول شما زمینه را برای تخریب فراهم کردند تصنعی است؟
من نمیدانم، این را من نگفتم شما گفتید.
پس دیگر آقای احمدینژاد را ندیدهاید؟
من در سال ۹۳ آقای احمدینژاد را ۳ بار دیدم. یک بار عید دیدنی، یک بار فردی میخواست ایشان را ببینند من او را بردم و یک بار دیگر هم یک ملاقات ۵/۲ ساعته داشتیم.
در حال حاضر دکتر احمدینژاد مشغول چه کاری است؟
اینکه چه کار میکند را هم واقعاً نمیدانم ولی در اولین ملاقات که بعد از ریاست جمهوری یازدهم با ایشان داشتم، به بنده گفت من دیگر فعالیت سیاسی نمیکنم، که من هم این را به رسانهها اعلام کردم هر چند الان شواهد چیز دیگری را نشان میدهد.
خیلی از افراد معتقد بودند این افراد حاشیهای دور احمدینژاد به دست رسانهها و برای ضربهزدن به ایشان بزرگ شدند نظر شما در این باره چیست؟
رسانهها خیلی مؤثر بودند به خصوص رسانههای آن ور آب و دنبالهروهایشان در داخل خیلی مؤثر بودند. اما این که افراد دور و بر آقای احمدینژاد کمرنگ بوند نه اینطور نیست بلکه خیلی پر رنگ بودند. یعنی من قائل به این هستم که خیلی اثرگذار بوند. درست است که رسانهها اینها را پر رنگ میکردند ولی اینطور نبوده که کمرنگ باشد بلکه یک چیز پررنگ را آنها پررنگتر میکردند. اینطور نبوده که این افراد بر روی آقای احمدینژاد اثرگذار نباشند.
در داخل هیأت دولت هم نفوذ داشتند؟ برخورد شما با آنها چطور بود؟
خیلی نمیخواهم الان به این بحث بپردازم شاید مصلحت هم نباشد اما اگر اختلافی بود که بود با تحلیلهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و مواضع آن افراد مشکل وجود داشت. جغرافیای ایران را به عنوان وطن خیلی دوست داریم. ایران یک جغرافیاست نه یک مکتب. تحلیلهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که بعضاً ارائه میشد با آنها مشکل داشتیم. تحلیلهایی که مسأله داشت مشکل داشت از نظر من.
این مسأله چقدر به آقای احمدینژاد ضربه زد؟
به نظر من رئیس جمهور نباید دنبال نظریه پردازی باشد، نه اینکه نظری نداشته باشد اما نظریه پردازی کار رئیس جمهور نیست یا حداقل مردم انتظارشان از رئیس جمهورشان این نیست. ملت نگاهش به رئیس جمهور خودشان این نبود که کاندیدای دیگر را برای ثبت نام همراهی کند و جلوی دوربینها و ملتهای دیگر بلندگوی او را درست کند. هر چقدر هم میخواهد این فرد را قبول داشته باشد. البته علیرغم اصراری که میکردند و اعلامی که میکردند من هیچ وقت باور نکردم و هیچ وقت قبول ندارم که آقای مشایی، احمدینژاد است. چه در ادبیات چه در رفتار و چه در گفتار. یک لحظه در طول این چهار سال این مسأله را قبول نداشتم. در دولت هم این را صراحتاً اعلام کردم.
شما در طی دوران دوستی با دکتر احمدینژاد نشانههای این تغییر را حس نمیکردید؟ یا اینکه این شیفتگی به صورت آنی به وجود آمد؟
خیر. آنی نبود، در طول کار اجرایی ما از برخی مواضع و صحبتها و سخنرانیها متوجه میشدیم، من قائل به این نیستم که وظیفه یک رئیس جمهور این است که بیاید و نظریه پردازی کند، رئیس جمهور باید کار اجرایی انجام دهد. من قائل به این هستم که مسائل دینی را باید از مراجع بگیریم نه از افراد دیگر. ما دین و مسائل دینی را از علمای دین و مراجع میگیریم. یک عالم دینی ۷۰ سال عمر خود را در مسائل دینی و قرآن و تفسیر و حدیث گذاشته است بعد من چند تا کتاب بخوانم و بگویم بهتر میفهمم؟
واژه شیفتگی را شما میگویید اما بالاخره اگر منظورتان علاقه به آقای مشایی است به صورت دفعی نبود بلکه در طول زمان به وجود آمد و هر چه بیشتر به ایشان نزدیک میشد از ماها دور میشد. البته من آقای احمدینژاد را دوست دارم و یک آدم اجرایی پرتوان میدانم که اگر در مسیر ولایت حرکت کند میتواند برای این مملکت مفید باشد.
به عنوان سؤال آخر میخواستم از ترور جنابعالی سؤال کنم؟ آیا ترور مربوط به قضایای فتنه بود؟
خیر.
مباحث علمی؟
فکر میکنم بیشتر بحث علمی بود.
ایمنا: امکانش هست از جزئیاتش برایمان بگویید؟
مراجع ذیربط هر وقت مصلحت باشد و اگر چیزی لازم باشد، خواهند گفت.
/گفتگو از امیر ابوالحسنی یکتا/




نظر شما