دستاوردهاي قرون پيش در «اصفهان» عصر صفوي به تکامل رسيد

خبرگزاري ايمنا: شناخت دقيق اين دوره، شناخت علل بسياري از جريانات فکري، اجتماعي، سياسي و هنري ايران دوره‌ي جديد است.

به گزارش ايمنا، ايران و جهان در گذر از هزاره‌ي اول به هزاره‌ي دوم هجري قمري تحولات شگفت‌آوري را از سر گذرانده و تجربه کرده که همه‌ي سده‌هاي بعد از آن را تا امروز که درآنيم متأثر خود ساخته است. در چنين دوراني فعاليت‌ها و روابط فرهنگي با گستردگي و گوناگوني بي‌سابقه‌اي در حال شکل‌گيري بود، چنان‌که تمامي ابعاد زندگي بشري همچون هنر، تفکر، صنعت و جامعه را دگرگون مي‌کرد. در چنين شرايطي «اصفهان» به عنوان پايتخت صفويان انتخاب شد و در پيوندي زماني مجموعه دستاوردهاي سده‌هاي گذشته را به شکل تکامل يافته‌اي به منصه‌ي ظهور گذارد.
همراه با اين پيوند در زماني براي بهره‌وري از تجربيات گذشته، ايران به عنوان يکي از مهم‌ترين مراکز جهان اسلام به رفاقت و رقابت درون فرهنگي با حوزه‌هاي ديگر فرهنگي در جغرافياي اسلامي همچون شبه قاره، آسياي صغير و آسياي ميانه پرداخت. اين تبادلات درون فرهنگي تأثير و تأثرات سازنده‌ي بسياري را در اين حوزه‌ها موجب گرديد، اما با تحول و توسعه‌ي وسايل نقليه به ويژه دريايي و راه‌هاي زميني، روابط ايرانيان به درون فرهنگي محدود نشد، بلکه به بينا فرهنگي ميان ايران و کشورهاي اروپايي و کشورهاي شرق دور نيز منجر گرديد که به نوبه‌ي خود دستاوردهاي سازنده و گاه مخربي را به همراه داشت. اين روابط در زماني، درون فرهنگي و بينا فرهنگي موجب تحولاتي اساسي در انديشه، هنر، ادبيات، جامعه، اقتصاد و سياست اين دوره شد چنان‌که فصل نويني را در تاريخ کشور ايران ورق زد. اين فصل نوين چالش‌ها يا پيوستگي‌هاي عناصر گذشته و تازه و نيز، بيروني و دروني را به همراه داشت چنان‌که موجب ظهور سبک‌ها و مکاتب نو از جمله مکتب اصفهان گرديد.
اين تحولات آن‌چنان وسيع و گسترده مي‌باشد که هيچ هنري و تفکري از آن بي‌بهره و تأثير نبوده است. در واقع، شناخت دقيق اين دوره، شناخت علل بسياري از جريانات فکري، اجتماعي، سياسي و هنري ايران دوره‌ي جديد است. از جمله شاخه‌هاي گوناگون هنري، ادبي و فلسفي مکتب اصفهان مي‌توان به نگارگري، خوشنويسي، موسيقي، هنرهاي نمايشي، هنرهاي صناعي، معماري و شهرسازي، ادبيات و حکمي - هنري اشاره کرد.
خوشنويسي:
خوشنويسي يکي از هنرهاي ريشه‌اي و کهن ايران است که به لحاظ حضور هميشگي در عرصه‌ي تاريخ و تداوم و پيوند با ساير هنرهاي ملي در فرهنگ اين سرزمين نقش داشته و در طول قرن‌هاي متمادي و در جغرافياي سياسي و فرهنگي و به دست تواناي نوابغ بزرگ آن، سير رشد و تعالي را پيموده و شهر تاريخي و هنري اصفهان يکي از مهم‌ترين حوزه‌هاي ابداع و قوام و دوام اين هنر بوده است.
هنرهاي صناعي:
پايگاه رفيع هنرهاي صناعي در ايران داراي سابقه‌اي درخشان در بسياري از هنرهاي بومي و سنتي از جمله فرش‌بافي، فلزکاري، هنرهاي مرتبط با چوب، نساجي سنتي، سراميک و کاشي‌سازي، سفالگري، شيشه‌گري و برخي از ديگر صنايع دستي کشورمان است. در اين زمينه اگرچه پيش از دوران صفويه نيز اصفهان در برخي از اين‌گونه هنرها داراي سابقه و حتي بعضاً پيشگام و آغازگر بوده است، اما آن‌چه بررسي‌ها مسلم کرده از عهد صفويه و به ويژه زمان انتخاب اصفهان به‌ عنوان پايتخت، درخشش و شکوفايي رشته‌هاي متعددي از صنايع دستي آغاز شده است.
هنرهاي نمايشي:
در زمينه‌ي هنر نمايش انواع نمايش‌هاي تعزيه يا مصيبت‌خواني، معرکه‌گيري، قصه‌خواني يا نقالي و لعبت‌بازي به علاوه‌ي اشکال گوناگوني که از کنار هريک از اين نمايش‌ها به وجود آمده است، در زمان صفويه بر فضاي هنر ايران بال گسترد و دامن گشود و در اين ميان، مولانا کمال‌الدين حسين واعظ کاشفي دردانه‌ي نظريه‌پردازي در تاريخ نمايش ايران، در دو کتاب «فتوت‌نامه‌ي سلطاني» و «روضه الشهدا» به توصيف آداب و قواعد انواع نمايش پرداخته که روح و جسم، دو عنصر تفکيک‌ناپذيري که نزد بسياري از نظريه‌پردازان تئاتر غرب از هم جدا مانده‌اند، هنرهاي نمايشي ايران را يک‌جا باز مي‌شناساند. پيوند دوباره‌ي اين دو عنصر در هنر نمايش امروز همراه با پيشرفت چشمگير عصر جديد بر بستر پايه‌هاي محکم از پيش نهاده شده، شايد نياز روح و جسم جدا افتاده در جهان امروز را دست کم در لحظه‌ي برخورد با هنر برآورد.
موسيقي:
در اين حوزه نيز موسيقي‌دانان و موسيقي‌شناسان برجسته‌اي در اصفهان پا به عرصه‌ي وجود گذاشته‌اند و در تثبيت مکتب موسيقيايي دوره‌ي صفويه نقش مهمي ايفا کرده‌اند. آنان به نوعي سنت موسيقيايي دوره‌ي تيموري را که توسط نظريه‌پردازاني چون عبدالقادر مراغه‌اي تدوين و اشاعه يافته بود، تکميل کردند. آثار تأليف شده در اين حوزه، مؤيد آن مي‌باشد که ارتباط نزديکي بين دربار صفوي و دربار عثماني وجود داشته است. مباني مکتب موسيقي اصفهان چه از لحاظ نظري و چه از نظر عملي، در آثار موسيقي اين دوره به خوبي تثبيت شده است و با بررسي و تحليل اين آثار، مي‌توان چهره‌ي جامعي از فرهنگ موسيقيايي اصفهان قرن يازدهم و اوايل قرن دوازدهم ترسيم کرد.
معماري و شهرسازي:
بدون ترديد و بي‌اغراق نمود عيني خواست‌هاي آرمان‌گرايانه‌ي مردم ما در سده‌هاي 11 و 12 به ويژه در کانون فرهنگي تاريخي اصفهان از راه هنر معماري و شهرسازي آن جاي تأمل بسيار دارد. اين همه، وامدار بزرگاني در بستر هنر معماري و شهرسازي بود که هرچند چهره‌ي تابناکشان در آثار ممتازشان جاودانه مي‌درخشد، ولي شخصيت چندبعدي بي‌مانندشان شخصيت‌هايي همچون استاد علي‌اکبر معمار اصفهاني، استاد محمدرضا اصفهاني، استاد يوسف بنا اصفهاني، عليرضا امامي و بسياري از ستارگان درخشان هنر معماري و شهرسازي دوران که بايد آنان را شناخت تا راه و رسمشان چراغ راه نسل امروز و فردا گردد؛ هنوز آن طور که شايسته است، متأسفانه ناشناخته مانده است.
فلسفه و حکمت:
يکي ديگر از عناصر مهم جنبش فرهنگي که از حدود سال 1000 هجري قمري در ايران رخ داد و تمدن ايران را به اوج شکوفايي رساند و بعداً به مکتب اصفهان مشهور گرديد، فلسفه و حکمت معنوي خاص آن است. تفکر، مبناي فرهنگ و تمدن است و شناخت عميق هيچ تمدني بدون درک عميق تفکري که اساس آن تمدن است، ممکن نيست. تمدن و فرهنگي که از آغاز هزاره‌ي دوم در ايران ظهور کرد بر پايه‌ي حکمت و فلسفه‌اي معنوي شکل گرفت که در نوع خود در همه‌ي تاريخ بي‌نظير يا کم‌نظير بود. حکيماني چون ميرداماد و صدرالمتألهين برجسته‌ترين نمايندگان حکمت معنوي اين دوره به شمار مي‌آيند.
ادبيات:
در اين حوزه اهميت موضوعاتي همچون نظم و نثر، شيوه‌هاي نقد ادبي، فرهنگ‌نويسي، تذکره‌نويسي، زيبايي‌شناسي و نوآوري‌هاي شعري و صور خيال در عصر صفوي غير قابل چشم‌پوشي است.
نگارگري:
درباره‌ي هنر نگارگري به اين بسنده مي‌کنيم که سهم ويژه‌اي را در مکتب اصفهان ايفا مي‌کند و بازشناسي، معرفي و حفظ ارزش‌هاي اصيل فرهنگي ـ هنري ايران به ويژه نقاشي عصر صفويه در اصفهان بسيار قابل بررسي و تأمل است.
کد خبر 10899

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.