به گزارش خبرگزاری ایمنا، حزبالله لبنان در ماههای اخیر بار دیگر به یکی از محورهای اصلی تحولات غرب آسیا تبدیل شده است؛ موضوعی که در ظاهر با بحران اقتصادی لبنان و فشارهای بینالمللی گره خورده، اما در لایههای عمیقتر، به رقابتهای هژمونی در نظام بینالملل و تلاش ایالات متحده برای بازآرایی موازنه قدرت در منطقه بازمیگردد.
در این چارچوب، حزبالله نهتنها یک بازیگر داخلی لبنانی، بلکه یکی از مهمترین مؤلفههای بازدارندگی محور مقاومت و متغیری تعیینکننده در محاسبات امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی به شمار میرود.
تحقق نظم چندقطبی قطعی نیست
مجتبی قنبر دوست، کارشناس مسائل غرب آسیا، در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، با نگاهی کلان به ابعاد پنهان و سناریوهای محتمل خلع سلاح حزبالله اظهار کرد: در حال حاضر، نظام بینالملل در مرحلهای از گذار قرار دارد؛ مرحلهای که میان کارشناسان بر سر آن اختلاف نظر جدی وجود دارد. برخی معتقدند نظم تکهژمونیک آمریکا به پایان رسیده و جهان وارد مرحله چندقطبی شده است، اما این احتمال نیز وجود دارد که ایالات متحده بتواند با «سر خوردن» از این مرحله، بقای هژمونی خود را حفظ کند. برخلاف تصور رایج در فضای رسانهای و حتی در میان برخی نخبگان داخلی که تحقق نظم چندقطبی را قطعی یا بسیار نزدیک میدانند، من این سناریو را همچنان غیرقطعی میدانم. حفظ یا فروپاشی تکهژمونی آمریکا به نحوه مدیریت پدیدهها و بحرانهای سیاسی، بهویژه در مواجهه با چین و تحولات منطقه غرب آسیا وابسته است.
وی افزود: ایالات متحده برای هر هدف راهبردی که امروز دنبال میکند چه رویارویی با چین، چه مهار ایران، چه حفظ رژیم صهیونیستی و چه بقای موقعیت ابرقدرتی خود ناگزیر از عبور از غرب آسیاست. تاریخ نیز نشان داده است که سلطه قدرتهای بزرگ بدون استیلا بر این منطقه ممکن نبوده است. چین و روسیه نیز بهخوبی به این واقعیت واقفاند؛ همانگونه که پیشتر انگلیس، پرتغال و سایر قدرتهای استعمارگر اهمیت غرب آسیا را بهعنوان «حلقه میانی قدرت» درک کرده بودند. در این منطقه، تنها جریان قدرتی که بهطور بنیادین با سیاستهای آمریکا تعارض دارد، جریان مقاومت است.

کارشناس مسائل غرب آسیا با اشاره به رویکرد گزینشی آمریکا در تعامل با بازیگران منطقهای تصریح کرد: واشنگتن با جریان عربی و ترکیهای مسئله بنیادین ندارد و حتی با آنها همکاری میکند، اما مسئله اصلی آمریکا، جریان مقاومت است. محوریت جریان مقاومت نیز با جمهوری اسلامی ایران است و در این چارچوب، اولویت ضربه زدن به ایران، حزبالله لبنان است.
قنبر دوست با بیان اینکه اهمیت حزبالله تنها به جایگاه ایدئولوژیک آن محدود نمیشود، گفت: خلع سلاح حزبالله از دو منظر برای آمریکا و رژیم صهیونیستی اهمیت ویژه دارد؛ نخست، همجواری جغرافیایی حزبالله با مرزهای رژیم صهیونیستی و امکان ورود زمینی به سرزمینهای اشغالی و دوم، توانمندی بالای موشکی این جنبش که پس از جمهوری اسلامی ایران، در رتبه دوم جریان مقاومت قرار دارد و حتی از انصارالله نیز توانمندتر است. در این معادله، هیچ پدافند خارجی مستقلی میان رژیم صهیونیستی و حزبالله وجود ندارد و این موضوع یک برگ برنده راهبردی برای جریان مقاومت محسوب میشود؛ به همین دلیل، خلع سلاح حزبالله بهطور جدی در اولویت برنامههای ایالات متحده و تلآویو قرار گرفته است.
آمریکا با تقسیم کار بین کشورهای منطقه، غرب آسیا را کنترل میکند
کارشناس مسائل غرب آسیا تصریح کرد: امروز ایالات متحده تنها از طریق رژیم صهیونیستی در منطقه بازیگری نمیکند، بلکه با تقسیم کار مشخص، از ظرفیت کشورهای عربی و ترکیه نیز بهره میبرد. آمریکا قنایم ژئوپلیتیکی را میان این بازیگران توزیع کرده است؛ لبنان برای عربستان، سوریه برای ترکیه و قطر، یمن برای امارات و پرونده غزه و حتی مقابله با اخوانالمسلمین برای مصر تعریف شده است. در چنین شرایطی، جریان مقاومت نهتنها با آمریکا یا رژیم صهیونیستی، بلکه با مجموعهای از بازیگران عربی و اسلامی مواجه است که تحت تأثیر سیاستهای غربی و عبری عمل میکنند. تحرکات امارات در سودان و لیبی نمونهای از این نقش آفرینیهاست.
قنبر دوست گفت: موضوع خلع سلاح حزبالله را باید در قالب یک پروژه کلان آمریکایی برای مهار جریان مقاومت در غرب آسیا تحلیل کرد؛ پروژهای که هدف نهایی آن، تضعیف محور مقاومت با تمرکز بر ایران و بازوی راهبردی آن در لبنان است. در کنار تقسیم کار آمریکایی، یک فضای رقابتی جدی نیز میان کشورها وجود دارد. عربستان از این موضوع گلایهمند است که چرا در پرونده سوریه سهم و «قنائمی» به آن نرسیده و در مقابل، ترکیه و قطر نیز از این موضوع ناراضیاند که چرا در لبنان به آنها نقشی داده نشده است. این رقابتها حتی با ظرافتهایی همراه است که نشاندهنده شکافهایی میان این بازیگران است؛ شکافهایی که جمهوری اسلامی ایران میتواند از آنها برای سیاستورزی هوشمندانه بهره بگیرد، بهویژه در دوگانه لبنان و سوریه.
اقتصاد فروپاشیده و پیشنهادهای چندصد میلیارد دلاری مقابل دولت لبنان
وی با تشریح وضعیت داخلی لبنان افزود: دولت لبنان با یک اقتصاد فروپاشیده مواجه است؛ بدهی خارجی سنگین، از دست رفتن تولید، کاهش شدید قدرت خرید مردم و فقدان یک اقتصاد فعال، شرایطی ایجاد کرده که این کشور بهشدت آسیبپذیر شده است. در چنین فضایی، پیشنهادهای چندصد میلیارد دلاری برای سرمایهگذاری به دولت لبنان ارائه میشود؛ عربستان و امارات وعده پرداخت کامل بدهیهای خارجی را میدهند و ایالات متحده نیز از نوسازی ارتش، استقرار سامانههای پدافندی و حمایتهای نظامی سخن میگوید.
کارشناس مسائل غرب آسیا تشریح کرد: برای دولتی که الزام ایدئولوژیک عمیقی به مقاومت ندارد، چنین پیشنهادهایی ظاهری «گلوبلبل» دارد. بهویژه اینکه نخستوزیر جدید لبنان، نواف سلام، سالها در آمریکا حضور داشته، نماینده این کشور در مجامع بینالمللی بوده و از چهرههای شناختهشده در میان سیاستمداران غربی به شمار میرود. او یک حقوقدان است و موضوع را از مسیر حقوقی دنبال میکند.

قنبر دوست با اشاره به قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت گفت: این قطعنامه بهصورت صریح از خلع سلاح حزبالله نام نمیبرد، اما بر تمرکز سلاح در اختیار ارتش لبنان و جمعآوری سلاح از گروههای مسلح غیردولتی تأکید دارد. اجرای این بند نیز از جنوب رود لیتانی آغاز میشود. در عین حال، در مقدمه قطعنامه تصریح شده که لازمه اجرای کامل آن، خروج کامل رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان است؛ موضوعی که خود حزبالله نیز بارها بر آن تأکید کرده است. در جنوب رود لیتانی و با فاصلهای حدود ۴۰ تا ۵۰ کیلومتر از مرزهای لبنان، حزبالله بر اساس مصلحتهای میدانی بخشی از سلاحهای خود را جمعآوری کرده است، اما اکنون دولت لبنان مدعی است که مرحله دوم، یعنی جمعآوری سلاح در شمال رود لیتانی باید اجرا شود؛ در حالی که این امر عملاً امکانپذیر نیست، چراکه مستلزم خروج کامل رژیم صهیونیستی از پنج نقطه اشغالی در جنوب لبنان است؛ مناطقی که نهتنها تخلیه نشده، بلکه استحکامات جدیدی نیز در آنها ایجاد شده است.
خلع سلاح حزبالله نه بهصورت مسالمتآمیز و نه از طریق زور امکانپذیر نیست
وی افزود: خلع سلاح حزبالله نه بهصورت مسالمتآمیز و نه از طریق زور امکانپذیر نیست. پذیرش داوطلبانه خلع سلاح از سوی حزبالله از محالات است، زیرا دقیقاً همان خواستهای است که رژیم صهیونیستی دنبال میکند. تجربه سوریه نشان داده که کشوری بدون سلاح و توان دفاعی، چگونه در برابر تجاوزات آسیبپذیر میشود و حزبالله هرگز اجازه نخواهد داد چنین سناریویی در لبنان تکرار شود. استفاده از قوه قهریه نیز سه سناریوی محتمل دارد؛ نخست، اقدام ارتش و دولت لبنان که نه توان نظامی آن را دارند و نه امکان سیاسی و پارلمانی آن فراهم است. دوم، حملات هوایی رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا که در این صورت، حزبالله بهطور قطع پاسخ خواهد داد و این بار پاسخها محدود نخواهد بود. اگر موجودیت حزبالله هدف قرار گیرد، عمق و شدت ضربات بهمراتب بیشتر خواهد شد.

وی سناریوی سوم را ترکیبی دانست و گفت: در این سناریو، تحریک اعتراضات داخلی، استفاده از گروههای مسلح محدود داخلی، حملات هوایی همزمان و حتی تلاش برای کشاندن جولانی به سمت طرابلس و شرق لبنان در دستور کار قرار میگیرد. این یک سناریوی چندلایه و پیچیده است که نشان میدهد رژیم صهیونیستی عزم جدی برای خلع سلاح حزبالله دارد، هرچند تحقق آن با هزینههای بسیار سنگین برای طراحانش همراه خواهد بود.
قنبر دوست با تأکید بر پیوند راهبردی موضوع خلع سلاح حزبالله با امنیت ملی ایران گفت: برای هرگونه اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران، خلع سلاح حزبالله یک پیشنیاز جدی محسوب میشود، چراکه آمریکا و رژیم صهیونیستی بهطور دقیق نمیدانند سیاست ایران در صورت وقوع یک جنگ فراگیر یا جنگ بعدی با رژیم صهیونیستی چه خواهد بود. یکی از برگهای برنده جمهوری اسلامی میتواند بهرهگیری از توان موشکی حزبالله باشد.

کارشناس مسائل غرب آسیا تصریح کرد: البته در جنگ اخیر، سیاست جمهوری اسلامی استفاده از ظرفیتهای گروههای مقاومت نبود، زیرا راهبرد ایران جلوگیری از گسترش جنگ در سطح منطقه بود، اما این به معنای حذف این گزینه از معادلات آینده نیست و همین عدم قطعیت، یکی از عوامل بازدارنده برای دشمن به شمار میرود. در سوریه اتفاقات مهمی در حال وقوع است و ترکیه در این میدان بهطور جدی دچار چالش شده است. آنچه پیشتر به آنکارا هشدار داده شده بود، امروز به واقعیت تبدیل شده است؛ فروپاشی دولت مرکزی سوریه پیش از هر چیز، هزینههای سنگینی را متوجه همسایگان کرد و اکنون سوریه به کشوری چندپاره تبدیل شده است.
نیاز آنکارا به همکاری و گفتوگو با تهران در پرونده سوریه
وی افزود: ترکیه بهدنبال یک سوریه واحد بود تا بتواند کردها را در درون ساختار آن هضم کند و نفوذ فراتر از چارچوبهای قانونی خود را اعمال کند، اما این سناریو محقق نشد. در شرایط کنونی، رژیم صهیونیستی بهطور مستقیم منافع ترکیه در سوریه را هدف قرار داده این وضعیت، در کنار تهدیدها، فرصتهایی را نیز برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده است. در روزهای اخیر شاهد سفر هیئتهایی از وزارت دفاع و نیروهای مسلح ترکیه به ایران بودهایم و معاون وزیر خارجه ترکیه نیز به تهران آمده است. همچنین احتمال سفر رئیسجمهور ترکیه به ایران در آینده نزدیک وجود دارد که نشاندهنده نیاز آنکارا به همکاری و گفتوگو با تهران در پرونده سوریه است.
قنبر دوست گفت: به باور من، شرایط فعلی سوریه میتواند به فرصتی برای تنفس راهبردی حزبالله تبدیل شود. اگر جمهوری اسلامی بتواند از این فرصت بهدرستی استفاده کند و معادلات میدانی سوریه را تا حدی تغییر دهد میدانی که بهصورت سنتی عقبه راهبردی حزبالله محسوب میشد میتوان سناریوهای خلع سلاح حزبالله را بهطور جدی دچار اختلال کرد.
قنبردوست در پایان خاطرنشان کرد: تحقق این هدف نیازمند زمان، نقشآفرینی بازیگران متعدد و چیدمان دقیق قطعات پازل منطقهای است. اگر این روند بهدرستی پیش برود، تحولات سوریه میتواند یکی از متغیرهای تعیینکننده در خنثیسازی پروژه خلع سلاح حزبالله باشد.
به گزارش ایمنا، پروژه خلع سلاح حزبالله را نمیتوان تنها در چارچوب بحران داخلی لبنان یا قطعنامههای بینالمللی تحلیل کرد، بلکه این پروژه بخشی از یک راهبرد کلان آمریکایی برای مهار ایران و جریان مقاومت در مرحله گذار نظام بینالملل است.
ناتوانی آمریکا و رژیم صهیونیستی در پیشبینی واکنش ایران در جنگهای آینده، نقش بازدارنده حزبالله را دوچندان کرده و همین مسئله، این جنبش را به اولویت نخست فشارهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی تبدیل کرده است.
در عین حال، تحولات سوریه، چالشهای ترکیه و شکافهای پنهان میان بازیگران منطقهای، فرصتهایی را برای بازتعریف معادلات و کاهش فشار بر حزبالله فراهم کرده است؛ فرصتهایی که در صورت سیاستورزی هوشمندانه، میتواند سناریوهای خلع سلاح را با بنبست مواجه کند، آینده این پرونده نه در یک تصمیم مقطعی، بلکه در چگونگی چیدمان قطعات پازل قدرت در غرب آسیا رقم خواهد خورد.




نظر شما