به گزارش خبرگزاری ایمنا، کربلای ۴ فقط یک عملیات ناموفق نظامی نیست؛ کربلای ۴ یک «سند تاریخی» است، سندی که نشان میدهد جنگ ایران و عراق، تنها در میدان نبرد خلاصه نمیشد، بلکه در اتاقهای فکر واشنگتن در کابین آواکسهای مستقر در عربستان و در شبکههای اطلاعاتی غرب نیز مدیریت میشد، هر بار که نام این عملیات برده میشود، پرسشی اساسی دوباره جان میگیرد که چگونه دشمن از عملیاتی با چنین سطحی از حفاظت اطلاعاتی، پیشاپیش آگاه بود؟
در ماههای منتهی به دی ۱۳۶۵، فضای سیاسی–نظامی منطقه بهروشنی از وقوع یک عملیات بزرگ حکایت داشت، جمهوری اسلامی ایران پس از موفقیتهایی همچون والفجر ۸ به نقطهای رسیده بود که میتوانست با تهدید جدی بصره، موازنه جنگ را برهم بزند.
بصره تنها یک شهر نبود، گلوگاه اقتصادی و راهبردی عراق محسوب میشد و سقوط آن، مسیر بغداد را ناامن و صادرات نفت عراق را فلج میکرد، سید مرتضی موسوی، رزمنده و پژوهشگر دفاع مقدس به خبرنگار ایمنا میگوید: «برای غرب به ویژه آمریکا، سقوط بصره بهمعنای فروپاشی نظم مطلوبشان در منطقه بود، از همان زمان تصمیم گرفته شد که اجازه ندهند ایران به یک پیروزی قاطع دست پیدا کند.»

غواصان، اروند و عملیاتی که ناکام ماند
عملیات کربلای ۴ در سوم دی ۱۳۶۵ با رمز «یا محمد (ص)» آغاز شد، منطقه عملیات، گسترهای حدود ۴۰ کیلومتر را در بر میگرفت؛ از شمال شلمچه تا محل اتصال اروند و کارون. محورهای متعددی برای پیشروی تعریف شده بود؛ از ابوالخصیب و شلمچه گرفته تا جزایر امالرصاص، بوارین و مینو. اما همین گستردگی در کنار محدودیتهای جغرافیایی به یکی از چالشهای اصلی عملیات تبدیل شد.
عبور از اروندرود، آن هم با غواصانی که باید در سکوت کامل و در شرایط جزر و مد حرکت میکردند، نیازمند غافلگیری مطلق بود؛ اصلی که از همان ساعات ابتدایی، عملاً از دست رفت.
در همان شب نخست، نشانهها آشکار شد، آتش سنگین دشمن، نورافکنها و آمادگی کامل خطوط دفاعی عراق، نشان میداد که عنصر غافلگیری کاملاً از بین رفته است، به گفته حسین اردستانی، رئیس پیشین مرکز مطالعات جنگ سپاه، حدود ساعت ۲۲:۰۸ فرماندهی به این جمعبندی رسید که دشمن از عملیات آگاه شده است.
کربلای ۴ در سایه دخالت قدرتهای جهانی
موسوی که خود در این عملیات حضور داشته است، در تحلیل این مقطع تأکید میکند: «این حجم از آمادگی دشمن، اتفاقی نبود، ما با یک لو رفتگی عادی روبهرو نبودیم، بلکه با انتقال سازمانیافته اطلاعات روبهرو بودیم، اسناد و اعترافات منتشرشده پس از جنگ، این تحلیل را تقویت میکند، از دستور رسمی رونالد ریگان برای جلوگیری از شکست صدام گرفته تا ایجاد کانالهای امن اطلاعاتی میان واشنگتن و بغداد.
مارک پری از ایجاد یک سیستم مستقیم اطلاعاتی در سال ۱۹۸۶ خبر میدهد و دیوید کریست، مشاور پیشین پنتاگون، صراحتاً تأیید میکند که اطلاعات عملیات کربلای ۴ در اختیار ارتش عراق قرار گرفته بود، حتی وفیق السامرایی، رئیس استخبارات نظامی عراق، بعدها اعتراف کرد که بدون حمایت غرب، ادامه جنگ برای صدام ممکن نبود.
موسوی در اینباره میگوید: «کربلای ۴ نقطهای است که دخالت مستقیم آمریکا در جنگ، دیگر قابل انکار نیست، این عملیات، پرده از واقعیتی برداشت که سالها پنهان مانده بود.»

با وجود پیشرویهایی محدود در محور شلمچه، نبود موفقیت در سایر محورها بهویژه جزایر امالرصاص و بوارین و افزایش خطر تلفات گسترده، فرماندهان تصمیم به توقف عملیات گرفتند؛ عقبنشینی، تصمیمی دشوار اما ضروری بود، تصمیمی برای حفظ توان رزمندگان در شرایطی که زمین و زمان علیه آنها شده بود.
کمتر از سه هفته بعد، کربلای ۵ آغاز شد؛ عملیاتی که با درسگرفتن از کربلای ۴ تا آستانه بصره پیش رفت و یکی از سنگینترین ضربات جنگ را به ارتش عراق وارد کرد، بهگفته موسوی «اگر کربلای ۴ نبود، کربلای ۵ آنگونه شکل نمیگرفت. تاریخ جنگ را باید پیوسته دید، نه مقطعی.»
به گزارش ایمنا، عملیات کربلای ۴ نمادی از تلاقی ایثار رزمندگان با پیچیدگیهای جنگ مدرن است؛ جایی که تاکتیکهای نظامی، جغرافیای سخت، و مداخلات مستقیم قدرتهای جهانی در هم تنیده شد. بررسی این عملیات نشان میدهد که ناکامی آن، بیش از هر چیز، محصول برتری اطلاعاتی دشمن و شرایط خاص میدان نبرد بود، نه فقدان اراده یا شجاعت نیروهای ایرانی و همان طور که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی سالها بعد تأکید کرد در منطق نظامی، هیچ عملیاتی بدون درصدی از لو رفتگی نیست و نباید ناکامیها را به ابزاری برای شماتت فرماندهان تبدیل کرد.




نظر شما