به گزارش خبرگزاری ایمنا، ورود باشگاههای بزرگی همچون استقلال، پرسپولیس، سپاهان و پیشتر ذوبآهن به عرصه تیمداری در رشتههای المپیکی این روزها به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعهای ورزشی کشورمان تبدیل شده است؛ شاید تیمداری باشگاههای بزرگ در رشتههایی غیر از فوتبال بتواند به افزایش منابع مالی، توجه رسانهای و ارتقای سطح حرفهای این رشتهها کمک کند، اما این اتفاق پرسشهای جدیتری را نیز پیش روی اهالی ورزش قرار داده است؛ پرسشهایی که فراتر از هیجانهای مقطعی و نگاه تبلیغاتی است و نیم نگاهی به ساختار حکمرانی ورزش ایران و ارتباط میان باشگاهداری با توسعه ورزش قهرمانی دارد.
تجربه کشورهای موفق در المپیک نشان میدهد که مسیر مدالآوری، مسیری کوتاه و هیجانی نیست؛ در واقع ثبات مدیریتی، سرمایهگذاری بلندمدت، استعدادیابی علمی، توجه به ردههای پایه و هماهنگی میان باشگاهها، فدراسیونها و نهادهای ورزشی از جمله دلایل موفقیت در ورزشهای المپیکی است. در چنین وضعیتی این سوال اساسی مطرح میشود که آیا ورود باشگاههای بزرگ ایرانی به رشتههای المپیکی دارای چنین مؤلفههایی است یا بیشتر به پروژههایی مقطعی و نمادین شباهت دارد که با تغییر مدیران یا شرایط اقتصادی متوقف میشود؟
این ابهام زمانی پررنگتر میشود که نمونههایی همچون کنارهگیری ذوبآهن از رشتههای المپیکی یا ورود و خروجهای مکرر برخی باشگاهها به کشتی، والیبال، بسکتبال، هندبال و حتی ورزش بانوان را مرور میکنیم، در چنین فضایی، امنیت شغلی ورزشکاران، اعتماد اهالی ورزش و حتی انگیزه نسل جوان برای ماندن در مسیر قهرمانی بهطور مستقیم تحت تأثیر قرار میگیرد؛ به ویژه که همزمانی این تحولات با نزدیکشدن به بازیهای آسیایی ناگویا ۲۰۲۶ و المپیک ۲۰۲۸ حساسیت تیمداری باشگاههای بزرگ را دوچندان کرده است؛ چراکه به دلیل این اتفاق از این پس اهالی ورزش انتظار بیشتری از کاروان ایران در رقابتهای پیشرو دارند.

تیمداری باشگاههای بزرگ نمادین است
رضا شجیع، رئیس مرکز نظارت بر تیمهای ملی کمیته ملی المپیک در گفتوگو با خبرنگار ایمنا درباره تأثیر تیمداری استقلال و پرسپولیس در ورزشهای المپیکی بر مسابقات ناگویا و المپیک اظهار کرد: ورود باشگاههای بزرگ به رشتههای المپیکی در ظاهر یک اتفاق مثبت و نشانهای از گسترش مسئولیت اجتماعی باشگاهها است، اما اگر با نگاه ساختاری بررسی شود، ممکن است نگرانیهایی ایجاد کند؛ تجربه جهانی نشان میدهد مدالآوری المپیکی حاصل سرمایهگذاریهای بلندمدت، ثبات مربی، نظام استعدادیابی و توجه به ردههای پایه است و تنها در تیمداری در لیگ بزرگسالان خلاصه نمیشود.
وی افزود: در ورزش کشورمان این ورودها بیشتر با منطق رسانهای، برندینگ و فشار افکار عمومی انجام میشود و تحت تأثیر برنامه توسعه ورزش قهرمانی نیست، در نتیجه ممکن است شرایط چند ورزشکار نخبه در کوتاهمدت بهبود پیدا کند، اما تا زمانی که این تیمها به چرخه کشف و پرورش استعداد متصل نشوند، نمیتوان انتظار تأثیر معنادار بر عملکرد کلی کاروان ایران در رقابتهای پیشرو داشت از نظر من این نوع تیمداری بیش از آنکه راهبردی باشد نمادین است.
رشتههای المپیکی ابزار تبلیغاتی شدند؟
رئیس مرکز نظارت بر تیمهای ملی کمیته ملی المپیک تصریح کرد: با توجه به سابقه مدیریت ورزش در ایران، این سرمایهگذاریها بیشتر کوتاهمدت و وابسته به اراده مقطعی مدیران است برای نمونه اگر باشگاهی همچون استقلال سال آینده از یک رشته خارج شود در کوتاهمدت شاید شاهد کاهش هزینهها و حتی تعدیل دستمزدهای غیرواقعی باشیم، اما پیامدهای منفی آن جدیتر است. مهمترین آسیب این اتفاق ضربه به امنیت شغلی ورزشکاران و بیاعتمادی آنها به نهاد باشگاه است.
وی ادامه داد: چنین رفتوبرگشتهایی این پیام را به جامعه ورزش منتقل میکند که رشتههای المپیکی ابزار تبلیغاتی هستند. از نگاه جامعهشناسی ورزش، بیثباتی نهادی یکی از عوامل اصلی افت انگیزه و مهاجرت استعدادها است، بنابراین خروج باشگاهها فقط هزینه مالی ندارد بلکه هزینه اجتماعی را نیز به همراه دارد.

دلسردی ذوبآهن محصول ناکارآمدی است
شجیع خاطرنشان کرد: کنارهگیری ذوبآهن از رشتههای المپیکی را نباید بهعنوان یک تصمیم فردی، بلکه به عنوان نشانهای از یک مشکل ساختاری تحلیل کرد؛ باشگاههایی که وارد این حوزه میشوند به طور معمول با چند مانع همزمان روبهرو هستند؛ نبود مشوقهای اقتصادی، کمبود بازگشت رسانهای پایدار و نبود هماهنگی مؤثر با فدراسیونها از مهمترین این موانع است؛ در ایران مدل حکمرانی شبه دولتی ورزش بهگونهای است که باشگاه هزینه میکند، اما افتخار، تصمیمگیری و حتی بهرهبرداری نمادین گاهی در اختیار نهادهای دیگر قرار میگیرد؛ درواقع توازن نداشتن انگیزه سرمایهگذار را کاهش میدهد. از سوی دیگر، وقتی سیاستهای کلان ورزش مدام تغییر میکند، باشگاه نمیتواند افق بلندمدتی را برای خود ترسیم کند. بنابراین دلسردی ذوبآهن را میتوانیم محصول ناکارآمدی سیستماتیک بدانیم.
وی بیان کرد: ورود باشگاههای بزرگ به ورزش بانوان از نظر نمادین و اجتماعی یک گام رو به جلو به شمار میرود و میتواند به افزایش دیدهشدن و توسعه اجتماعی ورزش بانوان کمک کند، اما همان دغدغه اصلی اینجا نیز وجود دارد، اگر این حضور صرفاً واکنشی به الزامات اداری یا فشار رسانهای باشد، اثر آن محدود و شکننده خواهد بود. توسعه ورزش بانوان نیازمند برنامه بلندمدت، حمایت مستمر و ایجاد مسیر حرفهای پایدار است. اگر باشگاهها فقط تیم بزرگسال تشکیل دهند و به ردههای پایه، آموزش مربی و زیرساختها توجه نکنند در واقع تیمداری آنها تفاوتی با پروژههای نمایشی نخواهد داشت، بر این باور هستم مشارکت پایدار در ورزش بانوان زمانی محقق میشود که نهادها و باشگاهها متعهد باشند.
مدالآوری پایدار نیازمند اصلاحات عمیقتر است
رئیس مرکز نظارت بر تیمهای ملی کمیته ملی المپیک اضافه کرد: تصمیم استقلال برای ورود به کشتی بیش از آنکه مبتنی بر تحلیل نیازهای ورزش کشور باشد، از منطق ریسک پایین و بازده بالا تبعیت میکند، کشتی در ایران رشتهای تثبیتشده، پرمدال و کمریسک است و باشگاه با حضور در آن سریعتر دیده میشود.
وی یادآور شد: دوام این سرمایهگذاریها در ورزشهای المپیکی به میزان بسیار زیادی وابسته به شرایط اقتصادی، تغییر مدیران و فضای ورزش است؛ بنابراین نمیتوان روی پایداری بلندمدت آن حساب باز کرد. اگر این روند به سیاست رسمی تبدیل نشود و مشوقهای نهادی نداشته باشد این امکان وجود دارد که بخشی از این سرمایهها در میانمدت از دور خارج شود.
شجیع تاکید کرد: در چنین شرایطی پیشبینی جهش قابلتوجه در عملکرد کاروان ایران در ناگویا ۲۰۲۶ یا المپیک ۲۰۲۸ واقعبینانه نیست. ممکن است در برخی رشتهها بهبودهای مقطعی رخ دهد، اما مدالآوری پایدار نیازمند اصلاحات عمیقتر در الگوی حکمرانی ورزش است. بدون ثبات، برنامه و اتصال باشگاهها به نظام توسعه استعداد این سرمایهگذاریها بیشتر از اینکه راه حل و درمان واقعی باشند نقش مسکن را دارند.





نظر شما