به گزارش خبرگزاری ایمنا، جنگ همیشه با صدای انفجار و تصویر ویرانی روایت نمیشود؛ گاهی در سکوتی کوتاه، در مکثی میان خندههای کودکانه، یا در نگاههایی که هنوز معنای فقدان را نمیفهمند، خودش را نشان میدهد. مستند «روزی روزگاری تابستان» دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود؛ جایی میان خاطرات ساده و شاد کودکی و سایه سنگینی که جنگ ۱۲ روزه بر تابستان کودکان ایرانی انداخته است.
بخش «ایران و جنگ ۱۲ روزه» یکی از بخشهای ویژه نوزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران، «سینماحقیقت» است که پس از جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی علیه کشورمان و با دبیری محمدمهدی حمیدیمقدم به این رویداد مهم سینمایی اضافه شد؛ بخشی که تلاش میکند روایتهای انسانی، اجتماعی و کمتر دیدهشده از این مقطع کوتاه اما پر اثر را پیش چشم مخاطبان بگذارد.
در همین چارچوب، مستند «روزی روزگاری تابستان» به کارگردانی و نویسندگی احسان آجورلو و تهیهکنندگی مجتبی آرشنیا، یکی از آثاری است که در بخش «ویژه ایران» جشنواره سینماحقیقت به نمایش درآمده است؛ مستندی که بهجای تمرکز بر خط مقدم نبرد، به سراغ کودکانی رفته است که جنگ را نه در میدان، بلکه در زندگی روزمره، در نبود پدر و در تغییر ناگهانی معنای تابستان تجربه کردهاند.
در خلاصه این مستند آمده است: کودکان ایرانی رازهای تابستانیشان را در مصاحبههایی پرجنبوجوش فاش میکنند؛ لحظاتی سرشار از خندههای بیپایان و ماجراجوییهای ناگفته که ناگهان به سکوتهایی سنگین میرسد. سکوتهایی که پرسش اصلی فیلم را شکل میدهد: «چه چیزی در پس این لبخندها پنهان شده است؟»
«روزی روزگاری تابستان» تلاشی است برای دیدن جنگ از زاویهای متفاوت؛ از نگاه کودکانی که هنوز معنای کامل جنگ را نمیدانند، اما اثر آن را عمیقتر از بسیاری از بزرگترها با خود حمل میکنند. مستندی که نه به دنبال قهرمانسازی است و نه شعار، بلکه میکوشد مخاطب را به مکث، تأمل و بازنگری در قضاوتهایش دعوت کند.

احسان آجورلو، کارگردان مستند «روزی روزگاری تابستان» در گفتوگو با خبرنگار ایمنا، درباره شکلگیری ایده این اثر اظهار کرد: این مستند در واقع حاصل تلفیق دو ایده بود. ایده اول چند سالی بود که ذهنم را درگیر کرده بود؛ اینکه بچههای نسل جدید چطور با مفهوم تابستان مواجه میشوند. تابستان برای ما حالوهوای خاصی داشت؛ تمام سال در مدرسه بودیم، امکانات بازی چندانی نداشتیم و منتظر میماندیم تا تابستان برسد و بتوانیم بازی کنیم و طعم تعطیلات را بچشیم.
این مستندساز ادامه داد: اما امروز به نظر میرسد مفهوم تابستان برای بچهها تغییر کرده است. تعطیلیها اغلب بهدلیل آلودگی هوا یا مسائل دیگر است و انگار تعطیلات دیگر معنای سابق را ندارد. بازی کردن به گوشیهای موبایل محدود شده و آن ذوق و شوقی که ما تجربه میکردیم، کمتر دیده میشود. این ایده سالها در ذهن من بود تا اینکه تابستان امسال، همزمان با وقوع جنگ ۱۲ روزه، به شکل جدیتری به آن فکر کردم.
وی با اشاره به فضای ذهنی خود در روزهای آغاز جنگ گفت: در آن دوره مدام در فضای مجازی میچرخیدم؛ توئیتر، اینستاگرام و جاهای دیگر. چیزی که آزارم میداد، برچسبهایی بود که به نیروهای نظامی زده میشد؛ برچسبهایی که نه اخلاقی است، نه انسانی. اینکه یک نظامی، فارغ از درجهاش، چون از کشورش دفاع میکند «مزدور» خطاب شود، واقعاً دردناک است.
کارگردان «روزی روزگاری تابستان» افزود: میگویند چون حقوق میگیرد، پس مزدور است. خب مگر کسی که در سوپرمارکت کار میکند حقوق نمیگیرد؟ آیا شغل نظامیگری ربطی به مزدوری دارد؟ بعد حتی پای حلال و حرام بودن پول را وسط میکشند و میگویند پول اینها حرام است و بچههایشان جور دیگری بزرگ میشوند. این حرفها را بارها در فضای مجازی دیده بودم و همین مسئله ایده دوم مستند را شکل داد.
کودکان نظامی، فرقی با سایر کودکان ندارند
آجورلو با تأکید بر نگاه نادرست به خانوادههای نظامیان گفت: در فضای مجازی بارها دیدهام که میگویند بچههای نظامیها با ایدئولوژی خاصی بزرگ میشوند یا امکانات ویژه دارند. در حالی که واقعیت این است که این بچهها هیچ تفاوتی با سایر بچههای این کشور ندارند. آنها هم در همین خیابانها بزرگ میشوند، همان فیلمهای خارجی را میبینند، همان امکانات را دارند؛ نه بیشتر و نه کمتر.
معنای جنگ برای این بچهها شکل نگرفته است. آنها بدون اینکه چیزی بفهمند، قربانی جنگ شدهاند
وی ادامه داد: خانوادههای نظامی هیچ تفاوتی با بقیه خانوادهها ندارند. اما ما با یک نگاه از بالا به پایین به آنها نگاه میکنیم و قضاوتشان میکنیم. این در حالی است که پدری که جانش را کف دستش گذاشته و در زمانی که خیلیها شهر را ترک کردهاند، ایستاده و از کشور دفاع کرده، شایسته چنین قضاوتهایی نیست.
این مستندساز با لحنی انتقادی افزود: چقدر جامعه ما باید دچار سقوط اخلاقی شده باشد که به کسی که برای حفظ کشور ایستاده، برچسب غیرانسانی بزنیم و حتی به فرزندش هم با نگاه متفاوت نگاه کنیم. این بچهها قربانی همین نگاهها هستند.
کودکانی که هنوز مفهوم جنگ را نمیشناسند
آجورلو درباره سن کودکان حاضر در مستند توضیح داد: بچههایی که ما در این فیلم انتخاب کردیم، در رنج سنی خاصی هستند؛ آنقدر کوچک که حتی مفهوم پدر برایشان هنوز بهدرستی شکل نگرفته، چه برسد به مفهوم جنگ. خیلی از این بچهها هنوز نمیدانند پدر دقیقاً چه کاری انجام میداده یا اصلاً پدر چه جایگاهی در زندگی دارد.
وی ادامه داد: ما سعی کردیم این موضوع را بدون شعار نشان بدهیم. اصلاً دوست نداشتم بچهها حرفهایی بزنند که بوی شعار بدهد. کاملاً آزاد بودند هرچه دلشان میخواهد بگویند. حتی بعضی حرفهایشان باعث خنده شد. سؤالهایی مثل اینکه «اگر پدرت نبود فکر میکنی ما الان اینجا نشسته بودیم؟» هنوز برایشان قابل درک نیست.
کارگردان «روزی روزگاری تابستان» تأکید کرد: معنای جنگ برای این بچهها شکل نگرفته است. آنها بدون اینکه چیزی بفهمند، قربانی جنگ شدهاند. فقط امیدوارم این فیلم بتواند تلنگری باشد؛ اینکه وقتی حرف میزنیم و برچسب میزنیم، یادمان باشد داریم درباره چه کسانی صحبت میکنیم.
ساخت بدون سفارش، بدون بودجه و بدون ملاحظه
آجورلو درباره شرایط تولید مستند «روزی روزگاری تابستان» گفت: از همان ابتدا تأکید کردم که این فیلم را بدون دریافت هیچ بودجهای میسازم. قبل از هر چیز به دوستان پدافند ارتش گفتم که من برای این کار پول نمیخواهم. حتی یک ریال هم دریافت نکردم. اگر قرار است کسی برچسب مزدوری بخورد، من واقعاً هیچ منفعت مالیای از این کار نداشتهام.
وی ادامه داد: این فیلم با بودجه صفر ساخته شد؛ همهچیز اصطلاحاً با بودجه سفید جلو رفت. اگر امروز کسی بگوید بهخاطر پول یا سفارش چنین فیلمی ساختهام، واقعاً بیانصافی است. من این کار را نه برای حاکمیت، بلکه برای کشورم، برای ایران و برای خاک این وطن انجام دادم.
این مستندساز با اشاره به نگاه شخصی خود به مسئولیت اجتماعی افزود: من نه سابقه بسیج دارم و نه خودم را آدمی ایدئولوژیک میدانم. فقط یک جمله را قبول دارم؛ همان جملهای که رهبر انقلاب گفتهاند: جوان باید در برابر اشتباه اعتراض کند. من هم اگر جایی اشتباه ببینم، اعتراض میکنم، چون فکر میکنم این وظیفه انسانی من است.
آجورلو ادامه داد: وقتی نفر اول این کشور چنین نگاهی دارد، من هم با خیال راحت میتوانم جایی که درست است دفاع کنم و جایی که غلط است نقد کنم. برای این دفاع هم هیچ پولی نمیگیرم.
این کارگردان درباره دیگر همکاریهای خود گفت: الان هم در پروژه شهید آبشناسان بهعنوان نویسنده با ارتش همکاری میکنم. بیش از یک سال است که درگیر پژوهش این پروژه هستیم و تا امروز نه من و نه هیچکدام از اعضای گروه، حتی یک ریال دریافت نکردهایم.
وی افزود: روز اول اگر نمیخواستم این مسیر را بروم، اصلاً قبول نمیکردم. اما وقتی قبول کردم، دیگر باید پای همه سختیهایش بایستم. شاید در نهایت فقط یک «دستتان درد نکند» بگویند، شاید هم اصلاً چیزی نگویند. من امیدم به شفاعت شهداست، نه تشویقهای ظاهری.
آجورلو با صراحت عنوان کرد: خیلیها همصنف من هستند که با بودجههای میلیاردی فیلم میسازند. من اما باور دارم اگر کسی حرفی برای گفتن داشته باشد، میتواند با حداقل امکانات هم کارش را انجام دهد.
این مستندساز درباره سختیهای انتخاب سوژهها توضیح داد: یکی از چالشهای جدی ما این بود که تعدادی از شهدای پدافند فرزندانی در همان رنج سنی مدنظر ما داشتند؛ بچههایی بین ۷ تا ۱۲ یا ۱۳ سال. اما وقتی با خانوادهها تماس میگرفتیم، خیلیهایشان راضی نمیشدند که بچهها جلوی دوربین بیایند.
آجورلو ادامه داد: متأسفانه قبل از ما، برخی از همکاران رسانهای یا نهادها رفته بودند و ناخواسته با پرسشهای نادرست، حال بچهها را بدتر کرده بودند. خانوادهها میگفتند اجازه نمیدهیم دوباره با بچهها صحبت شود، چون بعدش حال روحیشان خرابتر میشود.
کارگردان «روزی روزگاری تابستان» افزود: با کلی گفتوگو، اعتمادسازی و روشهای دقیق، توانستیم حدود ده کودک را از شهرهای مختلف هماهنگ کنیم تا به تهران بیایند.

این مستندساز درباره محدودیت زمانی پروژه گفت: بچهها روز ۲۶ شهریور به تهران رسیدند و عملاً فقط ۲۴ ساعت در اختیار ما بودند. از این ۲۴ ساعت، در نهایت تنها حدود هشت ساعت امکان فیلمبرداری داشتیم. کل این فیلم در همان هشت ساعت ضبط شد.
وی ادامه داد: در این مدت سعی کردم هر آنچه در توان دارم انجام بدهم تا بتوانم با بچهها ارتباط بگیرم. حتی دوربین را مدتی در اختیار خودشان گذاشتیم تا با آن دوست شوند. دو روانشناس کودک هم در کنار ما بودند تا بچهها احساس امنیت و راحتی داشته باشند.
آجورلو درباره تجربه شخصی خود در این پروژه گفت: برای خود من تجربه عجیبی بود. همیشه فکر میکردم آدمی خشک و ساختارمند هستم و نمیتوانم با بچهها ارتباط بگیرم. اما در عمل دیدم این تصور اشتباه بوده و ارتباط خوبی شکل گرفت.
نبود پدر زخمی است که هیچکس نمیتواند آن را التیام دهد. نه من، نه فیلم، نه هیچ آدم دیگری. فقط امیدوارم بتوانیم کاری کنیم که موقع مواجهه با این بچهها، کمی بیشتر حواسمان جمع باشد
وی افزود: با این حال، کار بسیار سختی بود. در انتهای کار، دو بار خودم از پشت دوربین بلند شدم و دیگر نتوانستم ادامه بدهم. صدای لرزانم در فیلم هم مشخص است. بعضی سؤالها را دیگر نتوانستم خودم بپرسم و از فرد دیگری خواستم ادامه بدهد.
این مستندساز تأکید کرد: نبود پدر زخمی است که هیچکس نمیتواند آن را التیام دهد. نه من، نه فیلم، نه هیچ آدم دیگری. فقط امیدوارم بتوانیم کاری کنیم که موقع مواجهه با این بچهها، کمی بیشتر حواسمان جمع باشد.
آجورلو درباره چرایی انتخاب پدافند هوایی بهعنوان محور اصلی مستند گفت: با کمال احترام به دوستانمان در نیروهای مسلح و قدردانی از تمام زحماتی که در این جنگ کشیدند، باید بگویم که خط اصلی دفاع در جنگ ۱۲ روزه، پدافند بود. من بهشدت به خط دفاع اهمیت میدهم. اساساً جنگ را مقولهای منفی میدانم و معتقدم ما هیچوقت آغازگر جنگ نبودهایم و نخواهیم بود؛ ما ایستادهایم تا کسی نتواند به ما آسیب بزند.
وی ادامه داد: پدافند دقیقاً همین کار را انجام میداد. اگر پدافند نبود، احتمالاً تعداد شهدا بسیار بیشتر میشد. ایستادن در آن موقعیت، واقعاً دلِ شیر میخواهد. شما میدانید طرف مقابل چه تجهیزاتی دارد و خودتان چه امکاناتی در اختیار دارید و با این حال میایستید.
این مستندساز با اشاره به روایتهای شخصی از نیروهای نظامی افزود: دو بار در طول تحقیق به این نتیجه رسیدم که این کار شجاعت فوقالعادهای میخواهد. به یاد جملهای از احسان عبدیپور افتادم که در خاطرهای گفته بود: «من ایستادم در جایی که میدانستم طرف مقابل چه دارد و من چه دارم.» این مقایسه، عمق شجاعت نیروهای پدافند را نشان میدهد.
مظلومیت ارتش و پدافند در روایت رسانهای
این مستندساز با انتقاد از نحوه بازنمایی نیروهای نظامی در رسانهها گفت: ارتشیها، بهخصوص پدافندیها، واقعاً مظلوماند. معمولاً دیده نمیشوند، چون همیشه در خط دفاع هستند. خط حمله دیده میشود، تصویر دارد، هیجان دارد، اما دفاع کمتر دیده میشود.
وی ادامه داد: در فضای مجازی، تصاویر شلیک موشکها و عملیاتهای تهاجمی دستبهدست میشود، اما تصویر پدافند کمتر دیده میشود؛ در حالی که این نیروها شب تا صبح در حال دفاعاند و زحمت زیادی میکشند.
آجورلو افزود: صدای فرزندان شهدا، از دوران جنگ هشتساله تا امروز، واقعاً شنیده نشده است. اغلب فقط از زاویه سهمیه دانشگاه به آنها نگاه میشود، اما کسی درباره رنج واقعیشان حرف نمیزند.

این مستندساز در ادامه تأکید کرد: میگویند بچه شهید سهمیه دارد. خب بله، شاید داشته باشد؛ اما پدرش را از دست داده است. اگر کسی بهخاطر همین سهمیه قبول نشد، من حاضرم هزینه دانشگاهش را بدهم. چرا همیشه انگشت اتهام را سمت این بچهها میگیریم؟
وی ادامه داد: واقعیت این است که این کودکان آسیب دیدهاند، ضربه خوردهاند و هنوز نمیدانیم چطور باید به آنها کمک کنیم. حتی بعضی از مادرانی که با آنها صحبت کردیم، گلایههای جدی از بنیاد شهید و نهادهای مربوطه داشتند.
آجورلو با تأسف افزود: تنها چند ماه از جنگ گذشته، اما انگار این خانوادهها فراموش شدهاند. امیدوارم مسئولان واقعاً این بچهها را دریابند.
جنگ ۱۲ روزه و محدودیت روایت
کارگردان «روزی روزگاری تابستان» درباره شرایط تولید آثار مرتبط با جنگ ۱۲ روزه گفت: ما هنوز از نظر زمانی در نقطهای نیستیم که بتوانیم قضاوت قطعی درباره این جنگ داشته باشیم. بسیاری از اتفاقات هنوز ابعاد امنیتی دارند و طبیعی است که دسترسی به آنها محدود باشد.
وی ادامه داد: به همین دلیل، خیلی از کارهایی که الان ساخته میشود، ناخواسته به سمت گزارش صرف میرود. چون هنوز بسیاری از زخمهای اجتماعی و فرهنگی خودش را نشان نداده است.
آجورلو تأکید کرد: اینکه تنها بهخاطر پول یا فضای جشنوارهای بگوییم «جنگ شده، پس فیلم بسازیم»، بهنظرم کار ناجوانمردانهای است. بعضی سوژهها نیاز به فاصله دارند.
پرداختن به جنگ نباید به شکل مسابقهای باشد. اینطور نباشد که هرکس زودتر فیلم بسازد، برنده باشد. این فوتبال نیست که برویم بازیکن ستاره بخریم و فکر کنیم نتیجه حتماً خوب میشود
این مستندساز درباره وسوسه ساخت روایتهای قهرمانانه گفت: دوستان پدافند یک سوژه بسیار قهرمانانه به من پیشنهاد دادند؛ عملیاتی که واقعاً شبیه یک داستان ابرقهرمانی بود و گفتند همهجوره همکاری میکنند.
وی ادامه داد: وسوسه شدم، اما فردای آن روز تماس گرفتم و گفتم اجازه بدهید این سوژه بماند برای بعد. فکر میکنم این اتفاقات آنقدر بزرگ و پرشکوهاند که باید با فاصله و تأمل به آنها پرداخت.
آجورلو افزود: در حال حاضر، این بچهها مهمتر بودند. آن روایتهای قهرمانانه را میشود بعداً، با فکر و آرامش ساخت.
پرهیز از نگاه مسابقهای به جنگ احسان آجورلو در ادامه این گفتوگو با انتقاد از رویکرد عجولانه و رقابتی در تولید آثار مرتبط با جنگ تأکید کرد: بهنظر من پرداختن به جنگ نباید به شکل مسابقهای باشد. اینطور نباشد که هرکس زودتر فیلم بسازد، برنده باشد. این فوتبال نیست که برویم بازیکن ستاره بخریم و فکر کنیم نتیجه حتماً خوب میشود. بعضی وقتها حتی با ستاره هم نتیجه نمیگیری.
وی ادامه داد: وقتی کار جنبه رقابتی پیدا میکند، کیفیت فدا میشود. جنگ، درد دارد، زخم دارد و نیاز به صبر و تأمل دارد. اگر قرار است مستند تلویزیونی، سینمایی یا حتی اثری برای جشنوارههای خارجی ساخته شود، باید با حوصله و شناخت باشد.
این مستندساز با لحنی صریح خطاب به مدیران فرهنگی نهادهای نظامی گفت: خواهش من این است که کار را به کسانی بسپارید که فضا را میشناسند. نه اینکه هر کسی تنها بهخاطر نام یا سابقهاش وارد این حوزه شود. حداقل کسی بیاید که بداند با این فضا چطور باید رفتار کند.

وی افزود: من ادعا ندارم که ارتش را کاملاً میشناسم، اما بیش از یک سال در جلسات مختلف با فرماندهان، سربازان و بدنه ارتش بودهام. ساختار، روحیه و فضای پدافند را تا حدی درک کردهام و میدانم با این فضا چطور باید کار کرد.
آجورلو تأکید کرد: اگر قرار باشد درباره سپاه یا هر نیروی دیگری کار کنم، حداقل باید چند ماه وقت بگذارم، بروم ببینم فضا چطور است، آدمها چطور فکر میکنند و بعد سراغ ساخت اثر بروم.
بازتاب روحیه پدافند در فضای فیلم
این مستندساز درباره انتخاب لحن و فضای مستند توضیح داد: بچههای پدافند شبیه پدرهایشان هستند؛ آرام، کمحرف، مظلوم و گوشهگیر. خود نظامیهای پدافند هم معمولاً کمحرفاند. ما هم تلاش کردیم فضای فیلم همینطور باشد؛ آرام، لطیف و بدون هیجان کاذب.
بچههای پدافند شبیه پدرهایشان هستند؛ آرام، کمحرف، مظلوم و گوشهگیر
وی ادامه داد: نخواستیم فضای فیلم شبیه آثار پرهیجان یا شعاری باشد. سعی کردیم حس و اتمسفر زندگی این بچهها را منتقل کنیم؛ اینکه در سکوت، چه زخم بزرگی را با خودشان حمل میکنند.
آجورلو در پایان گفت: این فیلم قرار نیست قهرمانسازی کند یا شعار بدهد. فقط میخواهد یادآوری کند که وقتی حرف میزنیم، وقتی قضاوت میکنیم و وقتی برچسب میزنیم، بدانیم درباره چه کسانی صحبت میکنیم.
وی افزود: این بچهها قربانی جنگاند؛ کودکانی که بعضی از آنها حتی تصویر روشنی از پدرشان ندارند، صدایش را نشنیدهاند یا هیچ خاطرهای از او ندارند. هیچ فیلمی نمیتواند این درد را درمان کند، اما شاید بتواند ما را کمی محتاطتر، انسانیتر و مسئولانهتر کند.
کارگردان مستند «روزی روزگاری تابستان» در پایان تأکید کرد: اگر این مستند بتواند حتی برای عدهای کوچک تلنگر باشد که در قضاوتهایشان دقیقتر باشند، من به هدفم رسیدهام.




نظر شما