به گزارش خبرگزاری ایمنا از کردستان، سیویکم فروردین ۱۴۰۳ در روستای خلیچیان در ۱۵ کیلومتری شهر سنندج، اهالی مشغول کارهای روزمره و باغداری بودند، درختان تازه از خواب زمستانی بیدار شده و جان گرفته بودند. «آرمان بنفشی» جوان ۳۶ ساله و فرزند چهارم خانواده، همان روز در باغ پدری مشغول کار بود، او تنها شش روز از تولدش گذشته بود و پس از فوت پدر، بزرگ خانواده و تکیهگاه مادر محسوب میشد.
او ناگهان صدای جیغ و فریاد را شنید، رد صدا را گرفت و به باغ همسایهشان آقای نجفی رسید، تعدادی زن و بچه هراسان کنار چاه آب شش متری ایستاده بودند که چهار نفر در عمق تاریک آن گرفتار شده بودند، آرمان تصمیم گرفت که به دل چاه بزند و جان آنها را نجات دهد، کسی نمیدانست همین حادثه، حماسهای را خلق خواهد کرد که در نهایت به جاودانگی نام آرمان ختم میشود.
آرمان در نهایت پنج نفر را از مرگ نجات داد، اما وقتی نوبت به خودش رسید، دیگر نفسی برای بازگشت از دل چاه نداشت و قامت بلندش در تاریکی چاه فرو نشست و جان سپرد. «خدیجه میرکی» مادر آرمان، سالها قبل دو پسر دیگر خود را در تصادف از دست داده بود و حالا سومین فرزندش را نیز در راه نجات جان دیگران از دست داد و به سوگ او نشست.
امروز باید بیش از هر زمان دیگری قدر مادرانی همچون دایه خدیجه را دانست، مادرانی که فرزندانی همچون آرمان در دامانشان پرورش یافتهاند که حتی نامشان هم برای یک سرزمین، مایه افتخار و الهام است و به طور قطع ثبت نام آرمان به عنوان «قهرمان ملی» خواستهای بحق و کمترین پاداش برای این مادر است خواستهای که با وجود وعده و وَعیدهای گذشته مسئولان استان کردستان، تاکنون محقق نشده است.

غمی که هنوز تازگی دارد
«گلاله بنفشی» خواهر آرمان هنوز هم وقتی از آن روز حرف میزند، در صدایش بغضی موج میزند، با وجود گذشت نزدیک به دو سال از این حادثه، انگار هیچ چیزی از تازگی این داغ کم نکرده است.
او روز حادثه را چنین روایت میکند: «روز جمعه سیویکم فروردین ۱۴۰۳، حدود ساعت پنج بعدازظهر، آرمان در باغ پدریم مشغول کار بوده است که ناگهان صدای جیغ و فریاد چند زن توجهش را به سمت خودش جلب میکند، او رد صدا را دنبال کرده است و به چاهی میرسد که چند زن دور آن با اضطراب تمام فریاد میزنند.
آرمان که نگران شده بود، از مادر خانواده میپرسد چه اتفاقی افتاده است که او هم پاسخ میدهد همسرم داخل چاه سقوط آب کرده است و سه پسرم هم برای کمک به او، یکی پس از دیگری پایین رفتهاند و حالا هر چهار نفر در عمق چاه گیر افتادهاند و توان بالا آمدن ندارند.»
در همان لحظه، پسر جوانی از این خانواده (فرزند دختر)، میخواهد برای نجات جان پدربزرگ و داییها از چاه پایین برود، که آرمان او را از دهانه چاه کنار میکشد تا داخل چاه سقوط نکند.
آرمان خودش دل به دریا میزند و تنها با دستهای خالی، برای نجات این چهار نفر وارد چاه میشود، آنجا بهجز آرمان هیچ مرد دیگری جرئت نمیکند از چاه پایین برود. با گذشت مدت زمانی، سیوان نجفی از اهالی محل که از این حادثه با خبر شده است برای کمک به آرمان، خود را به محل چاه میرساند.

جزئیات نجات جان ۴ نفر از عمق چاه
سیوان نجفی از شاهدان عینی این حادثه میگوید: زمانی که به همراه دوستانم به محل حادثه رسیدیم، یکی از زنان با التماس خود را روی زمین انداخت و فریاد زد که آقا نرو، تو را به خدا کمک کنید، چند نفر داخل چاه هستند، همین جمله سرآغاز ماجرایی بود که به گفته او یکی از عجیبترین و تلخترین صحنههای عمرش را به چشم دید.
وی ادامه میدهد: یدالله نجفی، پیرمرد ۷۰ ساله و صاحب باغ برای روشن کردن موتور آب به سمت چاه میرود اما هنگام پایین رفتن پایش لیز میخورد و به داخل چاه سقوط میکند و دود ناشی از روشن شدن موتور گازوئیلی چاه، شرایط را نیز بدتر میکند.
سه پسر او، بهمن، بهرام و بهروز که هر سه دارای زن و فرزند هستند، یکی پس از دیگری برای نجات پدر وارد چاه شده و آنها هم گرفتار میشوند.
زمانی که به آرمان رسیدم، با صحنهای باور نکردنی روبهرو شدم، آرمان روی یکی از پلکانهای فلزی ایستاده بود، پشتش به دیواره چاه تکیه داشت، دو نفر را با پا نگه داشته بود و یقه دو نفر دیگر را نیز با دست گرفته بود. دست دیگرش نیز به میلگرد چسبیده بود تا سقوط نکند
با بیشتر شدن سر و صدا و فریادهای خانواده نجفی، آرمان همسایه یدالله که صدای کمکخواهی را میشنود، خود را به محل چاه میرساند و بدون هیچ تجهیزاتی پایین میرود که به دلیل تعداد زیاد مصدومان، از خانواده نجفی میخواهد برایش کمک بیاورند.
سیوان میگوید: در این هنگام از راه رسیدم که بدون طناب و تنها با استفاده از میلگردهایی که یدالله به عنوان پلکان داخل چاه کار گذاشته بود، پایین رفتم.
زمانی که به آرمان رسیدم، با صحنهای باور نکردنی روبهرو شدم، آرمان روی یکی از پلکانهای فلزی ایستاده بود، پشتش به دیواره چاه تکیه داشت، دو نفر را با پا نگه داشته بود و یقه دو نفر دیگر را نیز با دست گرفته بود، دست دیگرش نیز به میلگرد چسبیده بود تا سقوط نکند.
این شاهد عینی ادامه ماجرا را اینگونه روایت میکند «متعجب بودم چگونه آرمان توانسته است این چهار نفر را نگه دارد که گفت دیگر جانی ندارم، نمیتوانم این دو نفر را نگه دارم، از من بگیرشان. در همان لحظات اهالی روستا طنابی به داخل چاه انداختند و هر چهار مصدوم را یکی یکی بالا فرستادیم که مصدومان به دلیل نبود اکسیژن و گازگرفتگی داخل چاه بیهوش شده بودند. پس از خارج کردن آخرین نفر، دچار گازگرفتگی و تنگینفس زیادی شده بودم، از چاه بالا آمدم اما آرمان که هنوز پایین بود، تلاش میکرد تا با استفاده از طناب بالا بیاید اما به دلیل تحلیل شدید قوای بدنی، طناب را رها و به داخل چاه سقوط میکند.»
سیوان ادامه میدهد: با وجود وخامت حالم، دوباره وارد چاه شدم اما به دلیل کمبود نفس و ضعف شدید نتوانستم آرمان را پیدا کنم.

انتقاد از حضور دیرهنگام آتشنشانی
گلاله بنفشی، خواهر آرمان میگوید: نیروهای آتشنشانی با تأخیر به محل رسیدند و وقتی هم آمدند، آرمان دیگر جان باخته بود، غواص آتشنشانی نیز پس از ورود به چاه، به دلیل وضعیت بد گاز داخل آن و حجم بالای آب، نتوانست ادامه دهد و از چاه بیرون آمد، در نهایت با تلاش باقر نجفی، (پسرعمه آرمان) توانستند پیکر آرمان را از عمق چاه بیرون بکشند.
وی عنوان میکند: آرمان از کودکی بدنی ورزشکار و تنومند داشت، همیشه روحیه کمک کردن به مردم را در وجودش میدیدیم، شاید خدا خودش خواست که با این حادثه، نامش ماندگار شود و این حماسه رقم بخورد.
خواسته ما این است که نام آرمان ثبت و ماندگار شود و به عنوان یک قهرمان ملی برای آیندگان باقی بماند، مدرسه یا درمانگاهی به نامش نامگذاری شود یا نامش در کتابهای درسی آورده شود؛ این خواسته زیادی نیست برای مادری که ۳۶ سال برای فرزندش زحمت کشید و جوان نانآور خانهاش را به سادگی از دست داد
خواهر آرمان میگوید: پس از فوت آرمان، دوستان و آشنایان زیادی خاطراتی از ایثار و فداکاریهای او بازگو کردند، خاطراتی که نشان میداد او در موقعیتهای مختلف بارها جان افراد را نجات داده بود و بسیاری از این ماجراها را بعد از رفتنش شنیدیم.
بنفشی ادامه میدهد: در طول روز اگر به پیرزن یا پیرمردی برمیخورد، بدون هیچ چشمداشتی آنها را سوار خودرویش و تا مقصد همراهیشان میکرد؛ هر کاری از دستش برمیآمد برای مردم انجام میداد، آرمان حتی با وانتی که داشت، بارها وسایل خانه خانوادههای نیازمند را بدون دریافت هیچ هزینهای جابهجا میکرد، او از این دست کارها زیاد انجام میداد و در نهایت نیز ارزشمندترین دارایی هر انسان یعنی جانش را در راه کمک به مردم نثار کرد.

وعدههایی که هیچکدام محقق نشد
وی عنوان میکند: پس از این حادثه، استاندار وقت کردستان، فرماندار وقت سنندج، نماینده مجلس، معاون سیاسی استاندار و بسیاری از مسئولان ادارات دیگر برای دلجویی به خانه ما آمدند و قولهایی از جمله ثبت و نام آرمان به عنوان قهرمان ملی و شهید، نامگذاری مدرسه و میدانی به نام او، ساخت تندیس، ثبت شرح فداکاری آرمان در کتابهای درسی و ساخت فیلمی درباره زندگی او دادند، اما هیچیک از این وعدهها عملی نشد.
خواهر آرمان اضافه میکند: تنها یک بلوار در حاشیه شهر سنندج (ننله) به نام آرمان نامگذاری شد، کتابی هم به قلم گلاله صادقی و حمایت حوزه هنری درباره زندگی آرمان چاپ و رونمایی شد، اردیبهشت سال جاری نیز معاونت اجتماعی استانداری کردستان برنامه «جایزه آرمان» را برگزار کرد که قرار است هر سال در این برنامه به یاد آرمان از افراد ایثارگر و جانفدا قدردانی شود.
به گفته وی معاون سیاسی وقت استاندار کردستان (مهدی رمضانی)، تلاشها و پیگیریهای زیادی برای ثبت نام آرمان به عنوان قهرمان ملی و شهید انجام داده، اما این موضوع تاکنون به نتیجه نرسیده است.
خواهر آرمان تاکید میکند: خواسته ما این است که نام آرمان در تاریخ ثبت و ماندگار شود و به عنوان یک قهرمان ملی برای آیندگان باقی بماند، مدرسه یا درمانگاهی به نامش نامگذاری شود یا نامش در کتابهای درسی آورده شود، این خواسته زیادی برای مادری که ۳۶ سال برای فرزندش زحمت کشید و جوان نانآور خانهاش را به سادگی از دست داد، نیست.
بنفشی خاطرنشان میکند: سال جاری شاهد بودید سه جوان سنندجی که در حادثه آتشسوزی آبیدر جان خود را فدا کردند، عنوان «فداکاران خدمت» را گرفتند، پس خواسته زیادی نیست که برای برادر ما نیز که جان پنج نفر را از مرگ حتمی نجات داد، همین اقدام صورت گیرد.
وی عنوان میکند: برای تحقق این مسئله بارها به ادارات و مسئولان مختلف مراجعه کردهایم، اما تاکنون هیچ پاسخی دریافت نکردهایم.
کانون خانوادههایی که با ایثار آرمان از هم نپاشید
سیران نجفی، خواهر برادران نجات یافته نیز به ما میگوید: خانواده ما تا پایان عمر، مدیون و سپاسگزار فداکاری مرحوم آرمان بنفشی است، او در این حادثه نه تنها چهار نفر، بلکه پنج نفر شامل پدر، سه برادر و حتی پسر خود من را هم نجات داد.

وی میافزاید: با وجود تمام پیگیریهایی که انجام دادهایم، تاکنون اقدام شایستهای در قدردانی از جوانمردی بزرگ آرمان بنفشی انجام نشده است.
خواهر برادران نجات یافته ادامه میدهد: دیدهاید که در نقاط مختلف کشور حوادث مشابهی رخ داده و کسی جرئت نداشته است برای نجات جان افراد گرفتار به داخل چاه برود و در نهایت افراد گرفتار، جان خود را از دست دادهاند، اما آرمان بنفشی و سیوان نجفی کاری انجام دادند که درخور تقدیر ملی است.
نجفی با بغض و تأثر فراوان از لحظات تلخ آن روز میگوید: وقتی پدر و برادرانم از چاه بیرون کشیده شدند، بیهوش بودند، حتی بعضی از مردم میگفتند که جان باختهاند که کم کم با اکسیژنتراپی و اقدامات پزشکی به هوش آمدند.
وی تاکید میکند: در این حادثه سختترین بخش کار برعهده آرمان بود، او چهار نفر را در چاه نگه داشته بود و پس از آنکه پدر و برادرانم یک به یک نجات یافتند، خودش نیز بالا آمد، اما پدرم دوباره به داخل چاه سقوط کرد و آرمان بار دیگر مجبور شد از چاه پایین برود که در این لحظه خودش هم به شدت دچار گازگرفتگی شده و دیگر توانی برایش باقی نمانده بود، او هنگام نجات پدرم برای بار دوم در آب چاه سقوط کرد و در نهایت جانش را از دست داد.

کار آرمان نشان از دل بزرگ و روح فداکار او داشت
خواهر برادران نجات یافته ادامه میدهد: هنوز هم وقتی به آن روز تلخ فکر میکنم، بسیار حادثهای غیرمنتظره و دردناک بود چراکه دیدن پیکر بیجان پدر و برادرانم و چاه پر از دود و گاز، کابوسی وحشتناک را تداعی میکرد، اما کار بزرگی که آرمان انجام داد نشان از دل بزرگ و روح فداکار او داشت، البته سیوان نجفی هم هنگام بالا کشیدن اعضای خانوادهام بسیار مجروح شده بود که زحمات او هم جای تقدیر دارد.
نجفی خاطرنشان میکند: تا امروز تنها یک تابلوی نامگذاری در بلوار ننله به نام آرمان بنفشی نصب شده، اما لازم است که تندیسی از او ساخته شده و در یکی از میدانهای شهر نصب شود تا آیندگان بدانند چه شیرمردانی در این شهر زندگی میکردهاند و چگونه برای حفظ جان پنج نفر، جان خود را فدا کردهاند.
وی تاکید میکند: ضروری است که نام آرمان بنفشی به عنوان قهرمان شهید و فداکار ملی ثبت شود و حتی فیلم یا مستندی درباره زندگی و رشادت او ساخته شود.
شایان ذکر است که کتابی درباره مرحوم آرمان بنفشی و این حادثه منتشر شده که اقدامی بسیار ارزشمند است، اما باز هم جا دارد که بیشتر به شخصیت آرمان بنفشی و گفتوگو با نجات یافتگان این حادثه پرداخته شود.

نام و یاد آرمان بنفشی، همواره الهام بخش آیندگان این سرزمین خواهد بود، چراکه به فرموده قرآن کریم، او گویی جان تمام انسانها را نجات داده است.
به گزارش ایمنا، آنچه نگاشته شد، ادای دینی هرچند کوچک به روح بلند آرمان بنفشی بود، قهرمان بیبدیل سرزمینم که بار دیگر راه و رسم جوانمردی، فداکاری و ازخودگذشتگی را بر سر زبانها انداخت، باشد که این روایت تنها گوشهای از بزرگی او را بازتاب دهد و تلنگری برای متولیان امر باشد تا بیش از پیش دلجویی از خانواده را در دستور کار خود قرار دهند و خواستههای بحق آنها را با جدیت دنبال کنند.
گزارش از ویدا باغبانی





نظر شما