به گزارش خبرگزاری ایمنا، دانشگاه در ایران، از ابتدا تنها یک «نهاد آموزشی» نبود؛ از همان روزی که امیرکبیر دارالفنون را بنا نهاد، قرار بود «فکر» تربیت شود، نه فقط «حافظه». دارالفنون تلاشی بود برای بیرون کشیدن جامعه از خواب تاریخیِ جهل و وابستگی؛ جایی که علم با دردِ زمانه گره بخورد و دانشجو فقط مصرفکننده دانستهها نباشد. با ورود الگوهای دانشگاهیِ غربی به ایران، دانشگاه آرامآرام به میدان برخورد اندیشهها بدل شد؛ میدانی که در آن، دانشجو فقط شاگرد نبود، بلکه ناظر، منتقد و پرسشگر نظم مسلط جامعه بود.
دهه پنجاه، دانشجویانی که هزینه دادند
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، دانشجو در ایران خنثی و بیتفاوت نبود. او سیاست را میفهمید، قدرت را رصد میکرد و در بزنگاهها، هزینه میداد. شانزدهم آذر ۱۳۳۲ نماد همین فهم و شجاعت است؛ روزی که سه دانشجو در دانشگاه تهران، در اعتراض به دخالتهای آمریکا و سفر نیکسون، با گلولههای گارد شاهنشاهی به شهادت رسیدند. خون آن سه نفر با رنگین کردن زمین دانشگاه به جامعه پیام داد که دانشگاه زنده است و دانشجو، حاشیهنشین قدرت نیست. از همانجا بود که دانشجو به عنوان «وجدان بیدار جامعه» شناخته شد؛ کسی که زودتر میفهمد، زودتر هشدار میدهد و گاه، زودتر قربانی میشود.

در جریان انقلاب اسلامی نیز این نقش به اوج رسید. بسیاری از حلقههای واسط میان مردم و جریان انقلاب، دانشجویانی بودند که قدرت تحلیل داشتند و ترس نداشتند. تسخیر سفارت آمریکا که بعدها «لانه جاسوسی» نام گرفت، نه از سر هیجان، بلکه از دل یک فهم تاریخی و سیاسی برآمد، درک این واقعیت که سفارت، فقط یک نمایندگی دیپلماتیک نیست، بلکه مرکز طراحی و هدایت مداخلات است. این شهامت در تشخیص، همان سرمایهای بود که دانشجو را به موتور گفتمانسازی در جامعه بدل کرد؛ هرگاه مسئلهای را کشف میکرد، آن مسئله از دیوارهای دانشگاه عبور میکرد و به پرسش عمومی جامعه تبدیل میشد.

دهه هشتاد؛ دانشگاه، قلب تپنده بحثهای جدی جامعه
دهه هشتاد، ادامه همان روحیه بود؛ نسل دانشجویی که تشکلمحور بود، منسجم بود و نسبت به سرنوشت کشور، بیتفاوت نمیزیست. دانشجو خود را فقط «مصرفکننده آموزش» نمیدید، بلکه خود را صاحب نقش در سرنوشت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی میدانست. نشریات دانشجویی اثرگذار بودند، کرسیهای آزاداندیشی پررونق بود و دانشگاه، قلب تپنده بحثهای جدی جامعه به شمار میرفت. دانشجو در آن سالها، باور داشت که میتوان ایستاد، نقد کرد، ساخت و اثر گذاشت.
تجربه تاریخی نشان داده است که دانشجو، هرگاه به هویت اصیل خود بازگشته، معادلات جامعه را تغییر داده است. دانشجو اگر دانشجو بماند، یعنی حقطلب، پرسشگر، شجاع و گفتمانساز باشد، میتواند دوباره دانشگاه را به همان جایگاه تاریخیاش بازگرداند: جایی که نه حاشیه قدرت، بلکه آینه وجدان جامعه است.
این گزارش با مصاحبه با سه نسل دانشجو، روایتی است از همین فراز و فرود؛ از دانشجویی که روزی پیشبرنده تاریخ بود و امروز پرسش این است: آیا دوباره به آن نقطه بازخواهد گشت؟
هر نسلی باید با اقتضائات خودش سنجیده شود
میلاد منصوری فعال دانشجویی دهه هشتاد، به خبرنگار ایمنا میگوید: فضای عمومی دانشگاهها در دهه ۸۰ دارای ویژگیهای خاص خود بود. برای تحلیل جنبش دانشجویی آن دوره، لازم است هر نسل را با شرایط خودش مقایسه کنیم و نمیتوان جنبش دانشجویی دهه ۸۰ را با دوره قبل از انقلاب یا حتی با دهههای نزدیک به آن مقایسه کرد. هر نسلی با اقتضائات زمانی، مکانی و شخصیتی خاص خود عمل میکند و هر مجموعهای از تشکلها و فعالان دانشگاهی ویژگیهای خود را دارد.
وی میافزاید: نسلی که در دهه ۸۰ در دانشگاهها فعالیت میکرد، عمدتاً متولد دهه ۶۰ بود؛ نسلی که ویژگیهای شخصیتی خاص خود را داشت، در خانوادههای پرجمعیت رشد کرده و در شرایط جنگ به دنیا آمده بود و در فضای پسا جنگ با فشارها و شلوغیها پرورش یافته بود. این ویژگیهای شخصیتی باعث میشد، رفتارها و کنشهای سیاسی آنها در فضای دانشگاه تحت تأثیر قرار گیرد. در دهه ۸۰، دانشجویان با کنشگریهای سیاسی و اجتماعی مشخصی مواجه بودند که ناشی از گفتمانهای حاکم دولتها بود. گفتمان دولت سازندگی و سپس دولت اصلاحات، شرایطی را در دانشگاهها ایجاد کرد که دانشجویان نسل دهه ۶۰ واکنشهای خاص خود را نشان میدادند.
فضای پرهیجان دانشگاه در دهه ۸۰
این فعال دانشجویی دو دهه پیش، با بیان اینکه نسل دهه ۸۰ در دانشگاه علاقه زیادی به مطالعه و هماندیشی داشت، اظهار میکند: این امر تا حدی به دلیل محدود بودن عوامل حواسپرتی بود. اینترنت آن زمان محدود به کامپیوترهای شخصی بود و شبکههای اجتماعی لحظهای و گوشیهای هوشمند وجود نداشتند. منابع مطالعاتی و خبری دانشجویان شامل روزنامهها، وبلاگها، سایتهای خبری و رسانههای ملی بود. به همین دلیل، بحث کتابخوانی و حضور در دورههای آموزشی و تشکلهای دانشجویی رونق بیشتری داشت. هرچند فضای دانشگاه در دهه ۸۰ فعال و پرهیجان بود، عمق واقعی آزاداندیشی محدود بود، زیرا برخی گفتمانها، به ویژه جریانهای اصلاحطلب، به جای گفتگوی مسالمتآمیز، بیشتر به تخریب باورهای سنتی و مقدسات میپرداختند و اتحاد مدرنیته غربمحور را دنبال میکردند.
وی ادامه میدهد: تشکلهای دانشجویی انقلابی نیز در آن زمان به دلیل کمکاری، نتوانستند فضای کرسیهای آزاداندیشی را توسعه دهند، موضوعی که رهبر معظم انقلاب بعدها به آن اشاره کردند. دهه ۸۰، سواد اقتصادی نسبتاً بهتر جامعه و دغدغه کمتر دانشجویان نسبت به آینده خود باعث میشد وقت بیشتری صرف فعالیتهای مطالعاتی و تشکلهای دانشجویی شود. امروزه شرایط اقتصادی و ضعف در مبانی دینی و انقلابی برخی دانشجویان، مشکلاتی برای جنبش دانشجویی ایجاد کرده است. رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند که دانشجویان باید مبانی معرفتی و انقلابی خود را تقویت کنند، تاریخ انقلاب و آرمانهای آن را بشناسند و نقش خود را در دانشگاه و جامعه ایفا کنند.

منصوری با بیان اینکه فضای سیاسی دانشگاه در نیمه دهه ۸۰ تحت تأثیر گفتمان اصلاحات بود، تصریح میکند: روزنامهها و رسانهها در آن دوره آزادی بیان را تبلیغ میکردند، اما در عمل، این آزادی با توهین به مقدسات و اعتقادات عمومی همراه بود. بسیاری از فعالیتهای رادیکالی اصلاحطلبان در جامعه، به دانشگاه نیز کشیده میشد. مناظرات داغ و تریبونهای سیاسی فعال بود، اما بیشتر به تضارب و زد و خورد اندیشهها محدود میشد و نه به تولید اندیشه و تفکر عمیق.
فعال دانشجویی دهه هشتاد میگوید: یکی از ویژگیهای مثبت دهه ۸۰، علاقه دانشجویان به مطالعه و فعالیتهای پژوهشی بود. حضور در دورههای آموزشی و هماندیشیها رونق داشت. به دلیل محدود بودن تکنولوژیهای حواسپرتی، منابع اطلاعاتی و خبری محدود به روزنامهها، وبلاگها و رسانههای رسمی بود. این ویژگی باعث میشد دانشجویان بیشتر به مطالعه و کسب اطلاعات روی بیاورند و میل به فعالیتهای علمی و فرهنگی در تشکلها بالاتر باشد.
وی ادامه میدهد: با وجود هیجانات سیاسی، آزاداندیشی واقعی شکل نمیگرفت، زیرا گفتمان غالب به جای گفتگو و تبادل نظر، به تخریب باورهای سنتی و مقدسات میپرداخت و در عین حال مدرنیته غربمحور را ترویج میکرد. این موضوع باعث شد فعالیتهای دانشجویان انقلابی نیز محدود شود. رهبر انقلاب بعدها با تأکید بر ایجاد کرسیهای آزاداندیشی، ضرورت گفتگو و بحث علمی در دانشگاهها را گوشزد کردند.
منصوری در پیشنهاد به دانشجویان نسل جدید میگوید: تشکلهای دانشجویی برای حفظ و توسعه جنبش خود باید ساختارهای آموزشی و فضای دانشگاه را به سمت گفتگو و تفکر مستقل هدایت کنند. استادان نباید متکلم وحده باشند و دانشجویان باید فرصت ابراز نظر داشته باشند. فعالیت تشکلها نباید محدود به امور سطحی، مطالبات شخصی یا کسب امتیاز باشد، بلکه باید گفتمانساز باشند و مطالبات کلان انقلاب و اهداف رهبر انقلاب را پیگیری کنند.
وی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کردهاند که دانشجویان باید مبانی معرفتی و انقلابی خود را تقویت کنند، بدانند چرا انقلاب اتفاق افتاد، چه مشکلاتی حکومت پهلوی ایجاد کرده بود و چگونه مردم علیه آن قیام کردند، میافزاید: این دانش برای مقابله با جریانات مسئلهدار و تلاشهای تطهیر پهلوی ضروری است. ضعف حافظه تاریخی و منابع آموزشی ناکافی، سبب میشود برخی نسلها اطلاعات کافی درباره کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، اسناد لانه جاسوسی و خیانتهای جریان غربگرا نداشته باشند.
ماهیت ۱۶ آذر جشن نیست، حقطلبی، ظلمستیزی و مقابله با دخالت خارجی است
دانشجوی سابق خاطرنشان میکند: روز دانشجو (۱۶ آذر) نیز تنها یک جشن نیست. ماهیت آن حقطلبی، ظلمستیزی و مقابله با دخالت خارجی است. ریشه این روز به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و مقاومت دانشجویان در برابر آمریکا بازمیگردد. دانشجویان باید این تاریخ و اهمیت آن را بشناسند و بدانند که مبارزاتشان علیه سلطهجویی و نقض استقلال ملی بوده است.
منصوری تاکید میکند: رهبر معظم انقلاب بر امیدآفرینی در جامعه تأکید دارند، زیرا امید موتور محرکه فعالیتهای علمی، تولیدی و فکری است. تشکلهای دانشجویی باید با حفظ امید و انگیزه، نقش راهبردی خود را در گفتمانسازی و پیشبرد اهداف ملی و انقلابی ایفا کنند. ایجاد فضای گفتگو محور، ارتقای سواد دینی و انقلابی، شناخت تاریخ و پیگیری مطالبات کلان انقلاب، از مهمترین وظایف امروز جنبش دانشجویی است.
نسل دههٔ ۹۰ درس عبرت گرفت؛ تجربهٔ برجام و فتنه، تکیهگاه فکر و عمل دانشجویان شد
احسان بصراوی فعال دانشجویی دهه ۹۰ به خبرنگار ایمنا اظهار میکند: دههٔ ۹۰ میراثدار فتنهٔ ۸۸ بود. اگرچه با حماسهٔ نهم دی مردم ایران طومار این فتنه درهم پیچیده شد، اما از آن جایی که فتنهها موجب غربال افراد میشوند، تقریباً تمام شخصیتهای سیاسی با عملکردشان در فتنهٔ ۸۸ سنجیده میشدند. مهم نبود که شخصی اصولگرا لقب گرفته باشد یا اصلاحطلب؛ مهم این بود که در فتنه چه نقشی، اعم از فعالیت، سکوت یا واکنش مقابل فتنهگران، ایفا کرده باشد.
وی میافزاید: از سوی دیگر، با آغاز جنگ اقتصادی و تحریمهای جدید که از پیامدهای فتنهٔ ۸۸ بود، زمزمههای مذاکره با آمریکا هم آغاز شده بود. خاطرم هست در یکی از دیدارهای دانشجویان در سالهای ابتدایی این دهه با رهبر معظم انقلاب اسلامی، دانشجویی به ایشان گفت که عملکرد و مواضع این دولت (یازدهم) خواب را از چشمان ما ربوده است که حضرت آقا در پاسخ فرمودند: «من خوشحالم که شما را خواب نمیبرد؛ البته امیدوارم استراحت کافی هم داشته باشید.».
این فعال دانشجویی دهه ۹۰ ادامه میدهد: این بیان حضرت آقا واقعاً درست بود؛ جریان دانشجویی در فضایی قرار گرفته بود که نسبت به تکتک مواضع دولت حساس شده بود و این حساسیت موجب واکنش به مواضع و عملکرد دولت میشد و بیشتر مباحث حول مسئلهٔ مذاکرات، توافق ژنو، تفاهم لوزان و سرانجام برجام بود. در واقع سالهای ۹۲ تا ۹۷ چیزی بهعنوان شوک اقتصادی و جهش ارز وجود نداشت و بیشتر انتقادهای اقتصادی جریان دانشجویی متناظر با بحث رکود بود. در بحث فرهنگی هم فرمان «آتش به اختیار» رهبر معظم انقلاب اسلامی در مقابل ولنگاری فرهنگی و اختلال در فرماندهی فرهنگی، دست دانشجویان را برای فعالیت فرهنگی باز کرده بود و انصافاً دورههای مبانی فکری مثل طرح ولایت رشد چندبرابری در جذب و پرورش دانشجویان پیدا کردند.

بصراوی با بیان اینکه از نظر بنده اصلیترین مسئله در این دهه، مسئلهٔ مذاکره با آمریکا، برجام و سیاست خارجی بود، میافزاید: همچنین حساسیتهای جدی نسبت به حضور و نقشآفرینی افراد منسوب به فتنهٔ ۸۸ در سطح دانشگاه وجود داشت، چرا که مقام معظم رهبری فتنه ۸۸ را خط قرمز دانشگاه اعلام کرده بودند. باید توجه داشت که در دههٔ ۹۰ شاهد دو شوک ارزی بودیم: یکی شوک ارزی سال ۹۱ و دیگری شوک ارزی سال ۹۷؛ در این فاصله اقتصاد ایران دچار رکود بود و بیشترین دغدغه متوجه سیاست خارجی بود.
دهه ۹۰ و وسعت یافتن جنگ نرم در میدان شبکههای اجتماعی
وی تصریح میکند: شبکههای اجتماعی مثل تلگرام و اینستاگرام در اوایل دههٔ ۹۰ آغاز به کار کردند و موجب شدند تا میدان جنگ نرم چندین برابر وسعت یابد. گسترش این شبکهها موجب شده بود تا پیدا کردن همفکر برای هر کس آسان شود و دغدغهها از توزیع فکر به تولید فکر پیش برود؛ به تعبیر دیگر مسئله داشتن «حرف حساب» بود و رساندن حرف به دیگران دشواریهای قبل را نداشت.
ماجرای میزبانی از حاج قاسم در دانشگاه
بصراوی ادامه میدهد: جریانهای دانشجویی دیگر تنها مجری برنامههای مناسبتی نبودند و هر برنامه حواشی قبل و بعد خود را در فضای مجازی به دوش میکشید. برای نمونه، تشکلی از چند روز قبل اعلام میکرد که فردی از فعالان فتنهٔ ۸۸ را دعوت میکند و این موجب میشد تشکل دیگر نسبت به حضور آن فرد واکنش نشان دهد، یا دربارهٔ حضور حاج قاسم در دانشگاه شهید بهشتی (ره) تهران در مراسم ۱۶ آذر سال ۱۳۹۴، موج رسانهای حضور ایشان بهقدری شدید بود که دانشجویان با هر سلیقهای اعلام کرده بودند که در صورت همزمانی با برنامهٔ تشکل دیگر، انتخابشان حضور در برنامهای خواهد بود که حاج قاسم در آن حضور دارد؛ بهگونهای که موجب شد ساعت برنامه همزمان با حضور ایشان تغییر کند. البته توفیق میزبانی دانشجویان از این قهرمان مقاومت حاصل نشد، اما روشن شد که ایشان چقدر در دلها و جانها نفوذ دارد.
وی خاطرنشان میکند: شاید مهمترین مانع یا بهتر بگویم فرصتسوزی در آن سالها این بود که برخی از مدیران فرهنگی در سطح دانشگاه به این تلقی دچار شدند که کار برای انقلاب را به دانشجویان انقلابی بسپارند و خود پرچمداری این حرکت را عهدهدار نشوند و بهاصطلاح بیطرف بمانند، اما این تقسیم وظایف درستی نبود؛ چرا که نباید توان و انرژی تشکلها روی بدیهیات هزینه میشد. نباید تشکلی به دنبال ارائهٔ اسناد محکومیت فلان شخص در جریان فتنهٔ ۸۸ راه میافتاد تا مدیریت دانشگاه نظرش را دربارهٔ حضور او تغییر بدهد یا ندهد. در واقع دانشجویان افسران جوان جنگ نرم بودند که نیازمند فرمانده بودند، اما گاهی خود مجبور به اقناع فرمانده میشدند.
روزگار پر چالش دانشگاه همزمان با دولت یازدهم
بصراوی با بیان اینکه بنظرم چالشهای سیاسی در دههٔ ۹۰ بسیار بود، یادآور میشود: رئیس دولت یازدهم تقریباً هر هفته مواضع چالشبرانگیز خود را ابراز میکرد، روزی با اهانت به منتقدان، روزی با اهل مذاکره خواندن امام حسین (ع)، روزی با طرح «اسلام رحمانی» و روزی دیگر با کار «خدا دانستن برجام»؛ اینها باعث میشد که هر چند روز سوژهای برای واکنش وجود داشته باشد، اما از سوی دیگر گسترش فضای مجازی و رایج شدن تماشای فیلمها و سریالهای خارجی وقت زیادی برای نقشآفرینی در تشکلها برای بسیاری باقی نمیگذاشت.
وی با بیان اینکه فعالیتهای بنده بیشتر تبیینی بود و در قالب کرسیهای آزاداندیشی، مناظره و گفتگو با مسئولان استانی و کشوری شکل میگرفت، میگوید: چیزی که بارها تکرار کردم این است که بچههای انقلابی گاه غرق کار اجرایی میشدند و از عمق و مطالعه فاصله میگرفتند و بهنوعی با حب ادامه مسیر میدادند؛ این باعث میشد در گفتگو و اقناع ضعیف بمانند. برای نمونه، درگیریهای اجرایی مانع شناخت استدلالی اصل ولایت فقیه میشد؛ ولی عشق حضرت آقا در دلها میماند و همین باعث میشد افراد از کار و زندگی برای تشکل بگذرند، اما متأسفانه در اقناع توانایی لازم کسب نمیشد. از سوی دیگر، افرادی بودند که مطالعات بسیار خوبی داشتند، اما در تشکلها آفتابی نمیشدند و ترجیح میدادند سیر مطالعاتی شخصیشان را به اتمام برسانند. گمشدهٔ ما ترکیب این دو نمونه بود و وقتی کسی مسلح به منطق و مزین به ادب و ادبیات خوب وارد گفتگو میشد، عمدهٔ دانشجویان جذب میشدند و احساس میکردند آن تشکل تکیهگاه مطمئنی برای آنها خواهد بود.
بصراوی با بیان اینکه نسل نو مزایایی دارد، میافزاید: برای نمونه در فعالیت رسانهای پختهتر عمل میکند، اما در فعالیتهای میدانی، شور و خروش و همچنین اثرگذاری باید از تجربیات گذشتگان بیشتر بهره ببرد. این را در واکنشهای مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) به نطقهای دانشجویان در دیدارهای رمضانی میتوان مشاهده کرد؛ مثلاً ایشان در برخی سالها از سطح مواضع رضایت بالایی دارند و گاهی این رضایت کاهش مییابد. اما یکسری آسیبها است که در گذشته بوده و با گسترش فضای مجازی تشدید شده است؛ برای نمونه بحث مطالعهٔ تاریخی و دینی دانشجویان، اینکه چقدر میتوانند از جذابیتهای اینترنتی دل بکنند و مثلاً کتابی تاریخی را از اول تا آخر بخوانند؟

دههٔ ۹۰ را «دههٔ عبرتها»
وی اظهار میکند: فکر میکنم اگر دههٔ ۹۰ را «دههٔ عبرتها» نامگذاری کنیم، غلط نباشد. در طول دوران مذاکره با آمریکا، مناظرات و میزگردها و حتی مستندهای قابلتأملی ساخته شد. بنیهٔ تجربی دانشجویان این دهه بالا است. آنان تفاوت وعدههای قبل از برجام با دستاوردتراشی بعد از برجام را بهخوبی به یاد دارند. بهخوبی به یاد دارند که چگونه دلار ۳۵۰۰ تومانی قبل از برجام به دلار صد و چند هزار تومانی در دهسالگی برجام رسید. اینها چیزهایی است که از مقایسهٔ آغاز و پایان یک دهه برای یک نسل درگیر با مسائل کشور مثل دانشجویان مهیا میشود و اگر درست تبیین و بازتولید هنری نشود ممکن است دوباره در تلهٔ برجامهای بعدی بیفتیم.
بصراوی در پایان با توصیه به دانشجویان نسل جدید میگوید: توصیهام این است که مبانی فکری خود را از همان ابتدا با طرحهایی مثل طرح ولایت تقویت کنند و در ادامه با مطالعهٔ سیرهٔ شهدا تجلی این مبانی در شیوهٔ زندگی را بهدقت بیاموزند و همت خود را بر عمل به این دانستهها با حضور در اجتماعات دینی و تشکلهای انقلابی تقویت کنند و بدانند به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اگر کسی را خواب ببرد، به این معنا نیست که دشمن نیز بخوابد.
مشکل فعلی دانشگاه بیمسئلهگی دانشجوها است
صالح ستوده کیا دانشجوی فعال دانشگاه اصفهان به خبرنگار ایمنا میگوید: فضای دانشگاه در سالهای اخیر به دلیل برخی رویکردهای نادرست، بیش از آنکه بستری برای اندیشهورزی و حل مسائل کشور باشد، به محلی برای تنها دریافت مدرک تبدیل شده است. امروز برای بسیاری از دانشجویان، مهمترین دغدغه، گرفتن مدرک و یافتن شغل مناسب است؛ در حالی که فلسفه اصلی دانشگاه باید حل مسائل واقعی کشور باشد و مسیر رسیدن به شغل و آینده حرفهای نیز از دل همین کارکرد مسئلهمحور عبور کند.
وی میافزاید: از نگاه من، فعالیت در تشکلهای دانشجویی میتواند بستر مناسبی برای شناخت عمیقتر مسائل دانشگاه و جامعه باشد. امکان تفکیک کامل حوزه فعالیت تشکلها وجود ندارد، چرا که تشکلهای دانشجویی ذاتاً چندوجهی هستند و فعالیت آنها همزمان ابعاد فرهنگی، اجتماعی و حتی فکری را در بر میگیرد.
این دانشجوی فعال میگوید: شبکههای اجتماعی نیز نقش مهمی در توسعه دامنه اثرگذاری فعالیتهای دانشجویی دارند. امروز مخاطب فعالیتهای تشکلی تنها محدود به فضای دانشگاه نیست و به واسطه شبکههای اجتماعی، ضریب نفوذ پیامها چند برابر شده و بازتاب عملکرد تشکلها در فضای عمومی جامعه نیز دیده میشود.
ستوده کیا خاطرنشان میکند: برای من، هر روز فعالیت در تشکل تجربهای تازه به همراه دارد. این تجربهها، هرچند کوچک، اما برایم ارزشمند و تعیینکننده هستند و مسیر رشد فردی و فکری من را شکل میدهند.
وی تصریح میکند: به باور من، مهمترین آسیب امروز دانشگاه، «بیمسئله بودن» فضای دانشگاه و بخشی از بدنه دانشجویی است. زمانی که مسئلهای جدی در ذهن دانشجو شکل نگیرد، حرکت، پویایی و مطالبهگری نیز تضعیف میشود.
دانشجوی فعال دانشگاه اصفهان میگوید: تاریخ در سطوح مختلف همواره منبعی سودمند برای تصمیمگیریهای دقیقتر بوده است. ما نیز تلاش میکنیم از تجربه نسلهای پیش از خود استفاده کنیم تا مسیر فعالیت دانشجویی را پختهتر و آگاهانهتر ادامه دهیم.
ستوده کیا ادامه میدهد: به نظر من، فعالیتهای دانشجویی و تشکلهای دانشگاهی امروز در مرحله گذار قرار دارند. همچنان در حال جستوجو برای دستیابی به مدل مطلوب فعالیت در نسل جدید هستیم و همین فرآیند بازاندیشی باعث شده میزان مشارکت نسبت به گذشته کاهش پیدا کند؛ اما این کاهش را باید بخشی از مسیر طبیعی تحول دانست.
وی خاطرنشان میکند: در نهایت، توصیهای که بیش از همه متوجه خودم است، این است که شناخت جایگاه دانشجو در اندیشه بزرگان فکری و فرهنگی ما میتواند به استفاده بهتر و هدفمندتر از دوران دانشجویی کمک کند و نگاه ما را نسبت به مسئولیتها و ظرفیتهای این دوران عمیقتر سازد. به طور کلی، آنچه از تجربه فعالیت دانشجویی میتوان دریافت، ضرورت بازگشت دانشگاه به رسالت اصلی خود یعنی مسئلهمحوری، تربیت نیروی مسئول و پیوند با نیازهای واقعی جامعه است. تشکلهای دانشجویی، اگر متناسب با شرایط جدید بازتعریف شوند، میتوانند نقش مؤثری در این مسیر ایفا کنند و نسلی آگاهتر، مسئولتر و مسئلهمندتر را پرورش دهند.

به گزارش ایمنا، رهبر انقلاب اسلامی بارها بر این حقیقت تأکید کردهاند که دانشجو نباید مصرفکننده منفعل علم باشد؛ بلکه باید صاحب «بصیرت»، «تحلیل» و «مسئولیت اجتماعی» باشد. از نگاه ایشان، دانشگاه اگر از سیاست به معنای «فهم عاقلانهی سرنوشت جامعه» تهی شود، دیگر دانشگاه نیست، بلکه به کارگاه تربیت انسانهای بیتفاوت تبدیل میشود. تأکید مکرر ایشان بر برگزاری کرسیهای آزاداندیشی نیز از همین منطق ریشه میگیرد؛ جایی که دانشجو باید یاد بگیرد بیندیشد، نقد کند، استدلال بیاورد و در برابر تحمیل فکری تسلیم نشود. دانشگاه در نگاه ایشان، میدان تمرین عقلانیت انقلابی است، نه پناهگاه بیطرفیِ بیهویت.
در همین مسیر است که آن جمله تاریخی همچنان زنده است: «خدا لعنت کند آن دستهایی را که میخواهند دانشگاه را غیرسیاسی کنند.» این تعبیر، نه دعوت به جناحگرایی، بلکه هشدار نسبت به پروژهای است که میخواهد دانشگاه را از روح مطالبهگری تهی کند. دانشگاهِ غیرسیاسی، یعنی دانشگاهی که درد مردم را نفهمد، نسبت به ظلم بیتفاوت باشد و در برابر سرنوشت جامعه سکوت کند. دانشجو، آنگونه که حضرت آیتالله سید علی خامنهای ترسیم میکند، باید «جستوجوگر حقیقت» باشد؛ کسی که نه فریب تبلیغات را میخورد و نه در دام بیتفاوتی میافتد. اگر دانشجو از این جایگاه فاصله بگیرد، جامعه یک چشمِ بیدار خود را از دست میدهد.
و شاید امروز، بیش از هر زمان دیگری، این پرسش پیشروی ما است: دانشگاهی که روزی سنگر آگاهی بود، چقدر به رسالت تاریخی خود وفادار مانده است؟ آیا دانشجو، هنوز خود را وارث همان روحیهای میداند که در شانزدهم آذر خون داد، در انقلاب پیشقدم شد و در بزنگاههای تاریخ ایستاد؟ این گزارش، نه فقط روایت گذشته، که تذکری برای امروز است؛ اینکه زندهبودن دانشگاه، به زندهبودن «جرأت فهمیدن» وابسته است.




نظر شما