به گزارش خبرگزاری ایمنا از البرز، در سالهای اخیر چهره بسیاری از شهرهای ایران دستخوش دگرگونیهایی شده است که کارشناسان از آن با عنوان نوعی سردرگمی معماری یاد میکنند، افزایش چشمگیر ساختمانهایی با نماهای موسوم به رومی یا کلاسیک بهویژه در شهرهای تاریخی نشانه بارزی از رسوخ این معماری بیگانه به شهرهای ما است.
بناهایی در کوچهها و خیابانهای نزدیک سیوسهپل، عمارت بیستون و باغ فین سر برآوردهاند که مالکان آنها با نوعی تفاخر، ظاهر آنها را برگرفته از معماری کلاسیک روم و یونان معرفی میکنند.
این ساختمانها با ستونهای بلند، سرستونهای تزئینی، طاقهای هلالی و استفاده گسترده از سنگ تراورتن، به چهره تازهای از ساختوسازهای شهری تبدیل شده است در حالی که این نوع معماری به باور بسیاری از صاحبنظران، تناسبی با محیط پیرامون ندارد و تنها بهمنظور نمایش توان مالی سازندگان ایجاد میشود.
گسترش چنین نماهایی در ایران نتیجه مجموعهای از عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است، بسیاری از سازندگان و مالکان تمایل دارند با انتخاب نماهای پرزرقوبرق، نوعی برتری و منزلت اجتماعی را به نمایش بگذارند؛ استفاده از سنگهای گرانقیمت و اجرای جزئیات پیچیده، این نماها را به نشانهای از تجمل تبدیل کرده است.
از سوی دیگر، وجود معادن فراوان سنگ تراورتن در کشور و سهولت دسترسی به این مصالح، امکان رشد سریع چنین سبکهایی را فراهم کرده است، در بازار ساختوساز که سودمحوری در آن بیش از هر عامل دیگری نقشآفرینی میکند، ترویج این نوع نما از سوی شرکتها، پیمانکاران و فروشندگان مصالح به یک جریان گسترده تبدیل شده است.
در کنار عوامل اقتصادی، نبود ضوابط دقیق و الزامآور در حوزه سیمای شهری، زمینهساز گسترش بیرویه این سبک شده است، در بسیاری از شهرها و محلهها، هیچ چارچوب مشخصی برای انتخاب نما وجود ندارد و سلیقه فردی سازنده، جایگزین اصول حرفهای معماری شده است.
ضعف در اجرای قوانین، ناهماهنگی میان نهادهای شهری و کمرنگ بودن نقش معماران در فرایند احداث بناهای مسکونی، موجب شده است شهرها به مجموعهای نامتجانس از نماهای گوناگون تبدیل شود، این نوع معماری بهویژه در کنار بافتهای تاریخی که دارای ارزش فرهنگی و معماری است، خود را به شکل بارزتری نشان میدهد.

رواج نماهای رومی پیامدهای متعددی برای هویت شهری، کیفیت زندگی و پایداری محیطی به همراه دارد، در شهرهایی که پیشینه معماری ایرانی در آنها به هزاران سال پیش بازمیگردد، ورود عناصر برگرفته از معماری کلاسیک غربی نوعی گسست هویتی ایجاد میکند.
ظاهر عظیم و پرآرایه این بناها نهتنها با مقیاس و منطق معماری ایرانی سازگار نیست، بلکه در بسیاری موارد موجب اخلال در یکپارچگی بصری و فرهنگی محلهها میشود، معماری ایرانی بر پایه سادگی اصیل، هماهنگی با اقلیم، توجه به حریم و درونگرایی بنا شکل گرفته است در حالی که معماری رومی بر جلوهگری بیرونی و نمایش ظاهری استوار است و همین تفاوت بنیادین موجب بیگانگی آن با محیط ایران میشود.
این نماها از منظر اقلیمی نیز با مشکلات قابل توجهی روبهرو است، استفاده وسیع از سنگ در اقلیم گرم و خشک موجب افزایش جذب حرارت و بالا رفتن هزینههای انرژی میشود، در مناطق سردسیر، سنگهای سنگین و تزئینات بیرونی در معرض آسیبهای ناشی از یخبندان قرار میگیرد و احتمال خطر ریزش و ایجاد خسارتهای مادی و جانی وجود دارد، علاوه بر این بسیاری از عناصر این نماها تنها نقش تزئینی دارد و از نظر سازهای کارکرد واقعی ایفا نمیکند که میتواند کیفیت ساخت را تضعیف کند و هزینههای نگهداری را در آینده افزایش دهد.
در حالی که سبک رومی در ایران به سرعت گسترش پیدا کرده است، معماری ایرانی که ریشه در هزاره هفتم پیش از میلاد دارد و از میراثی غنی در زمینه هندسه، مهندسی، اقلیممحوری و زیباییشناسی برخوردار است، کمتر مورد توجه قرار میگیرد.
معماری ایرانی بهتدریج و در ارتباط مستقیم با شرایط فرهنگی، اجتماعی و محیطی این سرزمین شکل گرفته و در قالب بناهایی همچون خانههای تاریخی اصفهان، بادگیرهای یزد، باغهای ایرانی و کاروانسراهای گسترده به یکی از درخشانترین جلوههای فرهنگ ایران تبدیل شده است، در مقابل معماری رومی در ایران این ریشهها را ندارد و به صورت الگوی وارداتی و تقلیدی به کار گرفته میشود.
این روند، زمانی نگرانکنندهتر میشود که به شهرهای کوچک، روستاها و مناطق ییلاقی نیز رسوخ میکند، بناهایی که با ستونهای سنگین و تزئینات غربی در دل روستاهایی ظاهر شدهاند و پیش از این با معماری بومی و مصالح سازگار با اقلیم تعریف میشدند، این تغییر ناگهانی نه تنها منظره روستاها را دگرگون میکند، بلکه شیوه زندگی و ارتباط مردم با محیط خود را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
در چنین شرایطی، لزوم بازنگری جدی در سیاستگذاریهای شهری بیش از هر زمان دیگری احساس میشود، ایجاد ضوابط مشخص برای سیمای شهری، افزایش نقش معماران در ساختوساز، حمایت از معماری بومی و آموزش عمومی درباره ارزشهای معماری ایرانی میتواند به اصلاح این روند کمک کند.
بازگرداندن هویت اصیل و هماهنگ به شهرها تنها زمانی امکانپذیر است که ساختوسازها نه بر مبنای نمایش ثروت، بلکه بر پایه کیفیت، تناسب و احترام به فرهنگ و اقلیم شکل گیرد.
گسترش نماهای رومی نمادی از بحران هویت در معماری امروز ایران است، بحرانی که ناشی از ترکیبی از مصرفگرایی، نبود برنامهریزی، ناهماهنگی میان نهادهای حرفهای و فاصله گرفتن از ارزشهای معماری اصیل ایرانی است.

نماهای رومی با بافت شهری و فرهنگی همخوانی ندارد
محمدرضا علیگلی، کارشناس سازه و مهندس ساختمان با اشاره به رشد روزافزون نماهای رومی در شهرهای ایران، به خبرنگار ایمنا میگوید: این روند نشانهای از فاصله گرفتن معماری کشور از ریشههای هویتی، اقلیمی و زیباشناختی است و اکنون به یکی از چالشهای جدی معماری و شهرسازی در ایران تبدیل شده است.
وی معتقد است: معماری تنها مجموعهای از عناصر فنی نیست و در بطن خود حامل معنا، فرهنگ و تأثیر عمیقی بر ذهن و روان انسان است.
این کارشناس عنوان میکند: اسلام به عنوان دینی جامع، به تمام ابعاد زندگی انسان توجه دارد و یکی از حوزههایی که بهطور جدی بر آن تأکید شده، معماری و محیط زندگی است، در متون دینی ما، اصولی وجود دارد که رابطه انسان با محیط پیرامون را تعریف میکند و انسان موظف است به محیطی که در آن زندگی میکند احترام بگذارد و آن را بستر رشد و آرامش خود بداند.
علیگلی عنوان میکند: بخش بزرگی از معماری امروز ایران برخلاف این اصول پیش رفته است، در دهههای اخیر بسیاری از ساختوسازها نسبت به ویژگیهای محیطی، فرهنگی و اقلیمی بیتوجه بودهاند و پیامدهای این بیتوجهی بهویژه در عرصه نماسازی شهری آشکار شده است.
وی میگوید: این روند نهتنها کیفیت محیط طبیعی و مصنوع را تهدید میکند، بلکه موجب شده است که شهرها از اصول آسایش اقلیمی تهی شود.
این کارشناس تأکید میکند: انسان تنها موجودی است که علاوه بر محیط فیزیکی، از محیط روانی نیز تأثیر میپذیرد، از همین رو معماری ایرانی-اسلامی همواره بر ایجاد حس آرامش، هماهنگی و تعلق در انسان تأکید داشته است.
علیگلی با بیان اینکه محیط زندگی باید ظرفی برای انسان نه عاملی برای تحقیر یا احساس غریبی باشد، اظهار میکند: نماهای رومی و ساختمانهای پرزرقوبرق امروزی چنین حس غریبی را ایجاد میکنند، بخش مهمی از این نماها با انسان همخوان نیست و نه تنها هماهنگی لازم را با بافت شهری و فرهنگی ندارد، بلکه به نحوی عمل میکند که گویا ساختمان بر انسان سلطه پیدا کرده است و بر او فخر میفروشد.
وی ادامه میدهد: مصالح سنگین و تزئینات اغراقآمیز این ساختمانها نوعی جدایی میان انسان و محیط ایجاد میکند و این وضعیت برخلاف روح و منطق معماری ایرانی-اسلامی است که همواره بر تناسب، هماهنگی و سادگی متعالی تکیه داشته است.
گسترش بیرویه نماهای رومی، نماد آشکاری از فاصله گرفتن معماری کشور از ریشههای اصیل خود است و برای جلوگیری از تخریب هویت بصری و فرهنگی شهرها، لازم است ضوابط مشخصی برای نما تدوین و اجرا شود
کارشناس سازه و مهندس ساختمان عنوان میکند: بسیاری از این نماها از منظر سازهای نیز چالشهای جدی دارند، بخش قابل توجهی از نماهای سنگی، برخلاف اصول مهندسی در مرحله طراحی و دریافت مجوز اعلام نمیشوند و اجرای آنها به مرحله ساخت موکول میشود.
علیگلی ادامه میدهد: این موضوع موجب میشود ملاحظات سازهای و ایمنی در روند اجرا نادیده گرفته شود و در مواردی، اتصالات لازم برای تحمل بار سنگهای نما پیشبینی نشود.
وی تأکید میکند: نمونههای متعددی از جدا شدن سنگهای نما، سقوط مصالح و خسارتهای ناشی از آن در سالهای اخیر رخ داده است، حوادثی که علاوه بر آسیب به کیفیت بصری شهر، میتوانند جان شهروندان را نیز تهدید کنند، حتی اگر این نماها از منظر زیباییشناختی نیز بررسی شوند، باز هم با اصول زیبایی متعادل و آرامبخش که در معماری ایرانی-اسلامی مورد تأکید است، همخوانی ندارند.
این کارشناس سازه اظهار میکند: برای بسیاری از شهروندان رویارویی با ساختمانهای رومی، نه حس زیبایی بلکه احساس حقارت ایجاد میکند، گویا بنا با شکوه اغراقآمیز خود به انسان غلبه دارد و این وضعیت با نیاز انسان به آرامش و امنیت روانی در محیط زندگی سازگار نیست.
علیگلی عنوان میکند: در بررسیهای انجامشده درباره پایش نما در شهر کاشان، بسیاری از شهروندان اعلام کردهاند که با نماهای رومی و کلاسیک ارتباط بصری و انس لازم را برقرار نمیکنند، این یافتهها تأیید دارد که چنین نماهایی نهتنها از نظر فنی و اقلیمی، بلکه از نظر فرهنگی و ادراکی نیز با نیازهای جامعه ایرانی تضاد دارند.
وی تأکید میکند: گسترش نماهای رومی در شهرهای ایران بخشی از بحران هویت معماری کشور است، بحرانی که نتیجه فاصله گرفتن از مفاهیم اصیل، نبود برنامهریزی درست، غلبه مصرفگرایی و کمرنگ شدن نقش معماران در فرایند ساخت است.
این کارشناس سازه خاطرنشان میکند: تداوم این روند میتواند چهره شهرهای ایران را از ریشههای عمیق فرهنگی خود دور کند و لازم است هرچه سریعتر بازنگری جدی در سیاستگذاریهای شهری، آموزش عمومی، ضوابط ساختوساز و نحوه رویارویی با معماری بومی صورت گیرد.
علیگلی تاکید میکند: ایران با پیشینه معماری هفتهزارساله، شایسته معماری است که به جای تقلید از الگوهای بیگانه، از دل فرهنگ و اقلیم این سرزمین برخیزد و در خدمت آرامش، کیفیت و شأن انسان باشد.

بخش زیادی از نماهای سنگی رومی بدون رعایت اصول ایمنی و مهندسی اجرا میشود
مهدی شریفی، کارشناس حوزه ساختمان و مسکن نیز افزایش روزافزون نماهای رومی در شهرهای ایران را نشانهای از بحران هویت معماری کشور میداند و معتقد است: این نوع نماها نهتنها با بافت فرهنگی و تاریخی ایران سازگار نیست، بلکه پیامدهای فنی، اقلیمی و روانی قابل توجهی برای شهروندان ایجاد میکند.
وی با اشاره به پیشینه معماری ایران که به هزاران سال پیش بازمیگردد، به خبرنگار ایمنا میگوید: معماری ایرانی همواره مبتنی بر تناسب، آرامش، هماهنگی با انسان و احترام به محیط بوده است، اما نماهای رومی که امروز در بسیاری از شهرها دیده میشود، از چنین اصولی فاصله و بیشتر به نمایش ظاهری، فخرفروشی و جلوهگری بنا گرایش دارد.
این کارشناس عنوان میکند: بسیاری از ساختمانهای رومی با استفاده از ستونهای عظیم، سرستونهای تزئینی، سنگهای تراورتن سنگین و جزئیات اغراقآمیز احداث میشود در حالی که چنین عناصری منشأ ایرانی ندارد و با منطق فرهنگی و اقلیمی این سرزمین هماهنگ نیست.
شریفی تاکید میکند: این سبک به دلیل ظاهر پرخرج و درخشان خود، اغلب به عنوان نمادی از قدرت مالی مالکان معرفی میشود و همین مسئله نوعی رقابت نادرست در ساختوساز ایجاد کرده، رقابتی که در آن نمایش ظاهری بنا جایگزین کیفیت واقعی معماری شده است.
وی اضافه میکند: این روند، چهره محلهها را نامتجانس و ناهماهنگ کرده و به جای تقویت هویت شهری، نوعی بیریشگی بصری و فرهنگی به وجود آورده است.
این کارشناس ساختمان علاوه بر جنبههای هویتی، به پیامدهای روانشناختی این نماها اشاره و عنوان میکند: محیط زندگی باید در خدمت انسان باشد و حس آرامش و تعلق ایجاد کند، اما بسیاری از نماهای رومی حس تحقیر یا بیگانگی را ایجاد میکنند.
شریفی تاکید میکند: رویارویی با این نماها برای بسیاری از شهروندان نهتنها جذاب نیست، بلکه ایجاد فشار بصری و ذهنی میکند، چراکه بنا به جای هماهنگ شدن با انسان، بر او مسلط میشود.
وی خاطرنشان میکند: بخش زیادی از نماهای سنگی رومی بدون رعایت اصول ایمنی و مهندسی اجرا میشود، البته در مراحل اولیه طراحی و دریافت مجوز اعلام نمیشود و اجرای آنها به مرحله ساخت موکول میشود که موجب میشود جزئیات سازهای و اتصالات لازم برای تحمل وزن سنگهای سنگین آنها پیشبینی نشود.
لزوم بازنگری جدی در سیاستگذاریهای شهری بیش از هر زمان دیگری احساس میشود ایجاد ضوابط مشخص برای سیمای شهری، افزایش نقش معماران در ساختوساز، حمایت از معماری بومی و آموزش عمومی درباره ارزشهای معماری ایرانی میتواند به اصلاح این روند کمک کند
این کارشناس ساختمان و مسکن هشدار میدهد: این بیتوجهی در سالهای اخیر باعث بروز حوادثی همچون جدا شدن سنگهای نما و سقوط آنها شده است؛ حوادثی که نهتنها خسارت مادی به ساختمانها وارد میکنند، بلکه جان شهروندان را نیز به خطر میاندازند.
شریفی میگوید: کیفیت بصری این نماها نیز پایدار نیست و سنگهای تراورتن در مقابل تابش مستقیم آفتاب و عوامل جوی، ظرف چند سال رنگ و درخشش اولیه خود را از دست میدهند، در حالی که اجرای آنها هزینههای بسیار سنگینی به سازندگان تحمیل میکند.
وی ادامه میدهد: این نماها نه از منظر دوام و نه از منظر کارکرد اقلیمی، توجیهی ندارد و بیشتر بر مبنای الگوهای وارداتی و نمایشمحور طراحی و نه نیازهای واقعی مردم طراحی میشود.
این کارشناس عمران با اشاره به بعضی مطالعات انجامشده در شهرهای تاریخی همچون کاشان خاطرنشان میکند: بخش بزرگی از شهروندان با این نماها ارتباط بصری برقرار نمیکنند و آنها را بیگانه و نامانوس میدانند، نماهای رومی نهتنها با هویت تاریخی شهرها هماهنگ نیست، بلکه از نگاه مردم نیز پذیرفته شده نیست و تنها بر اثر جریان بازار و سلیقه سازندگان رشد کردهاند.
شریفی تأکید میکند: گسترش بیرویه نماهای رومی، نماد آشکاری از فاصله گرفتن معماری کشور از ریشههای اصیل خود است و برای جلوگیری از تخریب هویت بصری و فرهنگی شهرها، لازم است ضوابط مشخصی برای نما تدوین و اجرا شود.
وی میگوید: ایران با تاریخ طولانی و معماری غنی خود، باید به سمت معماری معاصر ایرانی حرکت کند که برخاسته از بوم، فرهنگ و نیازهای واقعی مردم و نه الگویی تقلیدی و ناهماهنگ باشد، این نوع معماریها نه از نظر فنی، نه از نظر اقلیمی و نه از نظر معنایی، پاسخگوی نیازهای انسان ایرانی نیست.

به گزارش ایمنا، گسترش نمای رومی در ایران تنها یک انتخاب زیباییشناختی نیست، بلکه نشانهای از بحران عمیقتر در معماری و شهرسازی کشور است، این نماها با وجود ظاهر پر زرقوبرق خود، نه با فرهنگ ایران و نه با اقلیم آن سازگار هستند.
آنچه امروز در بسیاری از شهرها دیده میشود، تقلیدی از معماری کهن غربی است، تقلیدی که بدون فهم فلسفه یا کارکرد آن تنها پوستهای را بازتولید میکند، این پوسته اکنون سیمای شهرهای ایران را دچار بیثباتی، آشفتگی و فاصله گرفتن از هویت بومی کرده است.
راهحل بحران نماهای رومی در بازگشت کامل به گذشته نیست، بلکه در معماری معاصر ایرانی است؛ معماری که با ریشههای فرهنگی این سرزمین پیوند دارد و در عین حال میتواند پاسخگوی نیازهای امروز جامعه باشد.
تنها زمانی که ضوابط شفاف، آموزش صحیح، نقش پررنگ معماران و همراهی مردم فراهم شود، میتوان امید داشت که شهرهای ایران دوباره به چهرهای متوازن، آرام و هویتمند بازگردند.


نظر شما