به گزارش خبرگزاری ایمنا، تار یکی از اصلیترین و ریشهدارترین سازهای موسیقی ایرانی است که همواره در قلب تاریخ این سرزمین جای داشته است. واژه «تار» در زبان فارسی بهمعنای «رشته» یا «سیم» است و نام این ساز نیز از همین معنا برمیآید؛ سازی که صدای آن، حاصل ارتعاش سیمهایی است که به ظرافت بر پوست و چوب نشستهاند. ساختار ظریف تار، از کاسه طنیندارش که از چوب توت ساخته میشود تا دسته کشیدهاش که با استخوان و آبنوس تزئین میشود، نمودِ توازن میان دقت علمی و ذوق شاعرانه ایرانی است.
ریشه تار به قرنها پیش از قاجار میرسد. بسیاری از پژوهشگران تولد آن را در ایران میدانند، هرچند برخی از ساختارهای مشابهش در آسیای میانه و قفقاز نیز دیده میشود.
در دوران صفویه و سپس قاجار، تار به ساز ملی ایران بدل شد؛ چرا که بیش از هر ساز دیگری میتوانست تمام مقامها، گوشهها و نغمههای دستگاهی را با دقت اجرا کند. میرزا عبدالله فراهانی، آقا حسینقلی و سپس علیاکبرخان شهنازی از بزرگترین استادان این ساز بودند که دستگاه موسیقی ایرانی را بر شانهی تار تثبیت کردند.

در نگاه هنری، تار سازی است میان زمین و آسمان؛ صدای آن همزمان زمینی و ملکوتی است که با هر زخمه، اندوه و شور درهم میآمیزد. نواختن تار نیازمند آمیزهای از قدرت و لطافت است؛ دستان نوازنده باید به همان استوار باشد، شاعر نیز باشند. از همینرو نوازندگی تار نه فقط مهارت، بلکه نوعی سلوک روحانی بهشمار میآید.
تار دارای شش سیم است که بر روی دو کاسه بههمپیوسته قرار گرفته؛ این دو کاسه با پوستی نازک پوشیده شده تا صدایی گرم و زنده پدید آورد. سیمها با مضرابی از جنس برنج یا شاخ نواخته میشوند و این مضرابنوازیِ دقیق، یکی از ظریفترین وجوه تکنیکی در میان سازهای ایرانی است. کوکهای گوناگون تار، امکان اجرای تمام دستگاهها و آوازهای ایرانی را فراهم میسازد.
از منظر فیزیک صوت، تار یکی از کاملترین سازهای زهی ایرانی است؛ چراکه گسترهی فرکانسی آن، از ژرفای بم تا روشنای زیر، پیوستگی و وسعتی کمنظیر دارد. همین تنوع صوتی است که به نوازنده اجازه میدهد با یک ساز، تمام حالات روحی موسیقی ایرانی را، از ناله حزنانگیز تا فریاد شورانگیز، بیان کند و به عنوان سازی کلیدی در ترکیب ارکسترهای ملی ایران باشد. در ارکستر بزرگ رادیو و تلویزیون ملی ایران، به رهبری روحالله خالقی، تار جایگاهی محوری داشت و نغمههای آن با دیگر سازها به تعادل میرسید. در آثار حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، داریوش طلایی و جلال ذوالفنون، تار نه بهعنوان ساز همراه، بلکه بهعنوان راوی اصلیِ داستان حضور دارد.

از میان نوازندگان برجسته تار میتوان به میرزا عبدالله، علیاکبرخان شهنازی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، داریوش طلایی و کیوان ساکت اشاره کرد. هر یک از این بزرگان، مکتبی در نوازندگی پدید آوردهاند؛ از ظرافت بداههنوازی لطفی تا بیان فلسفی و تأملبرانگیز علیزاده، که تار را از محدودهی موسیقی سنتی فراتر برده و به زبانی جهانی تبدیل کرده است.
تار، امروزه در بسیاری از ارکسترهای بینالمللی نیز جایگاه یافته است. در پروژههایی چون Silk Road Ensemble به رهبری یویو ما، صدای تار ایرانی در کنار ویولنسل و فلوت غربی به گوش میرسد؛ نشانهای از جهانیشدن زبان موسیقی ایرانی است. همچنین در همکاریهای بینالمللی حسین علیزاده با نوازندگانی از اروپا و خاورمیانه، تار توانسته پلی میان شرق و غرب بزند.
از حیث آلبومهای ماندگار، تار نقش محوری در آثار بیبدیل موسیقی ایرانی دارد؛ از «چاووش» های ماندگار گروه عارف و شیدا گرفته تا آلبومهای «نوا»، «بیتو به سر نمیشود»، «راز نو» و «نه فرشتهام نه شیطان» که در آن صدای تار گاه چون آوازی خفته، و گاه چون فریادی عاشقانه شنیده میشود. این ساز در هر دوره، با نسل تازهای از نوازندگان پیوند خورده و زبان خود را با زمانه نو کرده است.
امروز نیز آموزش و ساخت تار در کارگاههای سنتی شهرهایی چون تهران، اصفهان و تبریز ادامه دارد. سازندگان بزرگی همچون یحییخان، استاد قنبریمهر و فرهاد عابدی، معیارهای ساخت تار را به هنر بدل کردهاند. هر تار، چون اثری هنری یکتا، با دستان سازنده جان میگیرد و با دست نوازنده به آواز درمیآید.
تار، صدای تاریخ ایران است؛ سازی که از دل زمان گذشته، اما صدایش هنوز نو است. زخمههای آن، بر رگهای خاک و جان ایرانی نقش بستهاند. هر نغمه تار، حدیثی است از عشق، اندوه، تفکر و ایستادگی؛ همان چیزی که روح این سرزمین را در گذر قرون زنده نگه داشته است.


نظر شما