۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۹
صلحی که هرگز صلح نبود

یک روز پس از تبادل اسرا، آتش‌بس غزه بار دیگر در میان دود و خون شکست. در حالی‌که ترامپ طرحی نمایشی برای صلح ارائه کرده و نتانیاهو از سر اجبار تن به توقف جنگ داده، ریشه بحران همچنان باقی است؛ مسئله‌ای که با امضا و اجلاس حل نمی‌شود

به گزارش خبرگزاری ایمنا، جوهر توافق تازه هنوز خشک نشده بود که صدای پهپادها دوباره بر فراز رفح پیچید. تنها یک روز پس از تبادل اسرا، گلوله‌ها بار دیگر یادآور شدند که در این سرزمین، حتی واژه‌ی «آتش‌بس» هم بوی باروت می‌دهد. آن‌گونه که الگوی تکرارشونده‌ی حملات در جنوب لبنان نشان داده، عهدشکنی بخشی از ماهیت این رژیم است، اما این بار عجله در نقض توافق، معنایی فراتر از بی‌اعتمادی دارد؛ گویی صلح، فقط فصلی موقت در دفتر جنگ است.

در ظاهر، صحنه آرام است؛ تبادل اسرا، امضای سند، لبخندهای میانجی‌ها. اما در باطن، همه چیز تکرار همان چرخه فرسوده است: توافق، نقض، میانجیگری، و بازگشت به نقطه آغاز. این توافق‌ها نه بر پایه عدالت، بلکه بر پایه‌ی مدیریت بحران نوشته می‌شوند؛ نه برای پایان جنگ، بلکه برای کنترل افکار عمومی.

صلحی که هرگز صلح نبود

نمایشی به نام صلح ترامپ

طرح صلحی که دولت ترامپ به نام میانجی‌گری مطرح کرد، از همان ابتدا بیش از آنکه راه‌حل باشد، نمایش بود. هدف اصلی، نشان دادن نفوذ و قدرت مدیریت بحران از سوی واشنگتن بود؛ تلاشی برای بازسازی چهره آمریکا در خاورمیانه و مسکوت کردن انتقادات داخلی. ترامپ به‌دنبال حل مسئله نبود، بلکه می‌خواست تصویر «صلح‌آفرین قدرتمند» را به نمایش بگذارد. از این‌رو، طرح او پر از ابهام، تناقض و وعده‌های نیمه‌تمام بود؛ طرحی که تنها ظاهر دیپلماتیک داشت و در عمل چیزی را تغییر نمی‌داد.

صلحی که هرگز صلح نبود

نتانیاهو؛ میان جنگ و صلح

در سوی دیگر، نتانیاهو در میانه‌ی بن‌بست قرار دارد. ادامه‌ی جنگ برای او پرهزینه بود؛ تلفات انسانی، فشار بین‌المللی و بحران مشروعیت در داخل اسرائیل او را ناچار کرد که موقتاً آتش‌بس را بپذیرد. اما این پذیرش نه از سر تمایل به صلح، بلکه از سر اجبار و تاکتیک بود. او می‌خواست چند روزی از فشار افکار عمومی رها شود، اسرای اسرائیلی را بازگرداند، و در عین حال، زمان بخرد برای بازسازی سیاسی خود.

صلحی که هرگز صلح نبود

نتانیاهو اکنون میان دو فشار گرفتار است: از یک‌سو افکار عمومی خسته از جنگ، و از سوی دیگر جریان‌های تندرو و ارتشی که صلح را نشانه ضعف می‌دانند. بنابراین او با نقض‌های محدود آتش‌بس، سعی دارد هم پیام قدرت بدهد، هم وانمود کند به توافق پایبند است. سیاستی که نه جنگ است و نه صلح؛ بلاتکلیفی حساب‌شده‌ای که قرار است او را سرپا نگه دارد.

تبادل اسرا و بازی افکار عمومی

تبادل اسرا و نمایش‌های رسانه‌ای آن، بیش از آنکه گامی انسانی یا سیاسی باشد، ابزاری برای مدیریت فشار اجتماعی است. تصاویر آزادی زندانیان، احساس موقتیِ پیروزی و آرامش می‌آورد، اما در عمق ماجرا چیزی تغییر نمی‌کند. این سیاست، همان «مسکن سیاسی» است که برای مدتی درد را می‌خواباند، اما بیماری پابرجاست.

صلحی که هرگز صلح نبود

آنچه امروز در غزه و فلسطین جریان دارد، مسئله‌ای صرفاً نظامی یا سیاسی نیست؛ مسئله‌ای ایدئولوژیک و گفتمانی است. ریشه‌ی بحران در اشغال و در تفکری نهفته است که ظلم را حق می‌داند و مقاومت را جرم. تا زمانی که این تفکر از میان نرود، هیچ آتش‌بسی پایدار نخواهد بود. صلح واقعی با امضا به‌دست نمی‌آید، بلکه با تغییر در بنیان‌های فکری و برچیده شدن نظام ظالم ممکن می‌شود.

صلح‌های مسکن، نه درمان

تمام طرح‌ها و توافق‌هایی که این سال‌ها با عنوان «صلح» مطرح شده‌اند، در واقع مسکن‌هایی موقت‌اند. درد را کم می‌کنند، اما عامل بیماری را باقی می‌گذارند. جهان اگر واقعاً به دنبال صلح است، باید ریشه‌ی ظلم را هدف بگیرد، نه نشانه‌هایش را. هیچ بیانیه‌ای نمی‌تواند بر خاک اشغال، عدالت بسازد.

به گزارش ایمنا، صلحی که بر بستر بی‌عدالتی نوشته شود، دیر یا زود دوباره در شعله‌های همان خاکستر خواهد سوخت. این قانون نانوشته تاریخ است.

کد خبر 915094

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.