دست نوشته منتشرنشده سردار رشید درباره شهید باقری

پس از چهار دهه، سندی ارزشمند به قلم سردار شهید غلامعلی رشید، یکی از فرماندهان ارشد جنگ، منتشر می‌شود. رشید در این متن که بعد از شهادت حسن باقری نوشته، او را «برادر بزرگ» خود می‌خواند و شهادتش را یک «باخت بزرگ» توصیف می‌کند.

به گزارش خبرگزاری ایمنا، شهید حسن باقری که به حق، مغز متفکر جنگ نام گرفت، الگوی بسیاری از فرماندهان و رزمندگان بود و اخلاص، هوش، و نبوغ نظامی‌اش، راهگشای پیروزی‌های بزرگ شد. اما حالا، سندی دست‌نویس که تاکنون منتشر نشده، نگاهی متفاوت به این اسطوره دارد. متنی که به قلم سردار شهید غلامعلی رشید، از فرماندهان ارشد و بنیان‌گذاران سپاه پاسداران و از شهدای جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، در ۵۱ صفحه نوشته شده است. این دست‌نوشته، نه‌تنها به اهمیت نقش باقری در جنگ می‌پردازد، بلکه تصویری صمیمی و شخصی از رابطه‌ای عمیق میان دو فرمانده را به نمایش می‌گذارد.

نوشتار برادر رشید فرمانده یگان زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره برادر حسن باقری
از اینکه دیر توانستم این مطالب ناچیز را در یکی دوروزه استراحت در منزل بنویسیم، عذر می‌خواهم. شهید باقری حق زیادی بر گردن من دارد و می‌دانم که هیچ‌گونه کاری برایش بعد از شهادت نتوانستم بکنم و البته لیاقت می‌خواهد تا آدم از این شهید حرف بزند. خداوند این لیاقت را به شما بدهد تا ان‌شاءالله بتوانید با جمع‌بندی مطالب از برادران هم‌رزمش از او تجلیل خوبی به عمل آورید و تااندازه‌ای او را به دنیا معرفی کنید البته شما نیز دیر سراغ ما آمدید و وقت ما نیز تماماً وقف مأموریت است و این وقت را از استراحت زدم و نوشتم.

دست نوشته منتشرنشده سردار رشید درباره شهید باقری

بسم‌الله الرحمن الرحیم
اشهد ان الموت حق و مسائلة القبرحق والبعث حق والنشور حق والصراط حق والمیزان حق والحساب حق والکتاب حق والجنة حق والنار حق.
در ۸ بهمن‌ماه سال ۶۱ روز شنبه ما برای دیدار و ملاقات با امام عزیز و بزرگوارمان از دزفول به تهران رفتیم و برادر حسن به دیدار و ملاقات خداوند بزرگ شتافت! و برادر حسن در این مسابقه خدایی (جهاد فی‌سبیل‌الله) بر تمام برادران هم‌رزم سبقت گرفت.

به طور کلی در میدان مسابقه فی‌سبیل‌الله ما نسبت به این برادر عزیز هم در حیات و هم در ممات باختیم! … انگیزه بکار گرفتن این اصطلاح (باخت و باختن) ازآن جهت بود که در تمام ابعاد زندگی در طول ۳ سال جنگ او بر ما چیره می‌گشت. در اخلاص، ایمان، تدبر، هوش، تعاون، توکل، سواد نظامی و فرماندهی… برادر حسن باقری به‌گونه‌ای بود که در بین اکثر برادران هم‌رزم می‌درخشید و بعد از رفتنش احساس کردم سخت‌ترین لحظات عمرم را می‌گذرانم مخصوصاً از انس و الفتی که به او داشتم و حالا او رفته بود. او برادر بزرگ من بود.

با اینکه دو سال از او بزرگ‌تر بودم ولی انگار او دو سال از من بزرگ‌تر بود. در سال ۶۱ هجری و در سال سوم جنگ، سپاه اسلام فرمانده‌ای بزرگ را از دست داد و این برادر فرمانده نیز مثل سایر فرماندهان سپاهی و مردمی و بدون درجه گمنام از دنیای فانی رفت و فقط تنی چند از برادران همراه در جبهه که با او از نزدیک آشنا بودند، می‌دانستند که چه کسی شهید شد… عجیب است که سربازانش نیز او را که فرمانده‌شان بود نمی‌شناختند. برادر حسن باقری فرمانده‌ای بود که گمنام شهید شد. نه مردم او را می‌شناختند و نه سربازانش (رزمندگان بسیج) مثل خیلی از فرماندهان سپاهی دیگر که شاید قبلاً شهید شده بودند.

برادر حسن مرد بزرگی بود. او مردی بود با عقل و تدبیر و تعادل و هوش و بینشی وافر و سینه‌ای گشاده و توکلی بی‌نظیر و دلاوری بزرگ و جنگجوئی دانا و بیانی پر منطق و رسا داشت و جوانی عاقل و فهمیده بود… معلوم نبود که خدا چرا او را از ما و از سپاه اسلام گرفت، شاید هم حکمتش این بود که خوبِ همه ما بود. در روایات داریم که:
رسول خدا (ص) می‌فرماید: خداوند در دوران صاحب‌الزمان، نیکان امت را یکی‌یکی از زمین می‌چیند، به‌گونه‌ای که شما خرماهای خوب و رسیده را از طبق خرما می‌چینید.

دست نوشته منتشرنشده سردار رشید درباره شهید باقری

و برادر باقری نیز از نیکان است رسول‌الله (ص) بود.
چهار ماه از جنگ در سال ۵۹ گذشته بود که به ستاد عملیات جنوب که آن روزها تشکیلات و اداره‌کننده جنگ در محورهای جنوب بود و محلش نیز در گلف اهواز بود، مأمور شدم. در اهواز بود که در کنار برادر رحیم صفوی با برادری لاغر و استخوانی آشنا شدم.

او برادر حسن بود _مسئول اطلاعات نظامی جبهه‌های جنوب بود - او بر واحد اطلاعات نظامی یا به‌اصطلاح نظامی، رکن (۲)، نامی تحت عنوان «اطلاعات عملیات» تعیین کرده بود و مبتکر این عنوان فقط خود او بود. در همان برخوردهای اولیه احساس کردم که برادر هوشیار و زرنگی است و اصلاً مشخصه این برادر عزیز هوشیاری فوق‌العاده و جُنب و جوشش بود_ شاید در نگاه‌های اول که در جلساتی و یا در جمعی حضور می‌یافت تا لب به سخن نمی‌گشود و مطالبی را بیان نمی‌کرد با آن منطق رسا و گیرایش، کسی باور نمی‌کرد که این مؤمن خدا این‌قدر فهم داشته باشد! … مخصوصاً در جمع برادران نظامی ارتشی که در قیافه آدم تازه‌وارد دنبال نمودهای دیگری می‌گردند و هیچ نشانی اتفاقاً در برادر حسن از آن‌ها نبود، منظور نشان‌های ظاهری است و نشانی از تظاهر، ریا، عطش سخن‌گفتن و آن‌هم بعضاً بی‌مورد و یا نمودی از احساسات بیجا و با ولع حرف‌زدن و یا احیاناً ظاهری شیک و شق‌ورق…

در اوایل جنگ یک روز به همراه فرمانده عملیاتش در اهواز به جلسه‌ای که آقای خامنه‌ای (رئیس‌جمهور فعلی) حضور داشتند وارد می‌شود.
جلسه یک بافت مشترک ارتشی و سپاهی داشته است. معمولاً در ابتدای جلسات نظامی، رکن دوم از آخرین وضعیت دشمن اطلاعات باید ارائه دهد_ طبق معمول رکن دوم اکثراً بلند می‌شود و مطالبی در مورد آخرین وضعیت دشمن خدمت حاضرین در جلسه بیان می‌کند، بدون جمع‌بندی و تحلیل _ و بعد مسئولین جلسه قصد ادامه را دارند که فرمانده عملیات سپاه می‌گوید: بگذارید رکن دوم ما نیز از وضعیت دشمن برایتان مطالبی بگوید و برادر حسن بلند می‌شود و با آن بیان رسا و شیوا و گیرایش نه‌تنها آخرین اطلاعات خام را از دشمن مطرح می‌کند، بلکه به جمع‌بندی و تحلیل عمیقی می‌پردازد ونیز حرکات احتمالی دشمن را در آینده نزدیک بیان می‌کند که بسیار مورد تحسین و تعجب برادران مخصوصاً آقای خامنه‌ای قرار می‌گیرد و فرمانده عملیات سپاه در پایان می‌گوید: نگفتم بگذارید رکن دو ما نیز صحبت کند چون همیشه نیم ساعت از رکن ۲ ها جلوتر است! …
برادر حسن مبتکر تشکیلات «اطلاعات عملیات» بود و بر سر این کار سرانجام در راه خدا در حال شناسایی بود که جان باخت! …

منبع: فارس

کد خبر 908843

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.