به گزارش خبرگزاری ایمنا از مازندران، زمانی که کنارشان نشستم، هر یک از آنها حرفهای زیادی برای گفتن داشتند، آنقدر شنیدن خاطرات آنها شیرین و دلنشین بود که واقعاً دلم نمیآمد صحبتهایشان را قطع کنم، تا به آنچه مرا به این دورهمی کشانده بود، برسم.
به گفته یکی از آن آنها، همین جمع و گفتوگو میتواند دستمایهای برای نگارش فیلمنامهای مستند یا حتی بلند باشد؛ روایت دفاع مقدس که از زبان سه راوی و شاهد عینی بیان میشود، نیازمند قلمی روان، شیوا و دقیق است تا بتواند آنچه اتفاق افتاده را به نسل امروز منتقل کند.
یکی از آنها شاگرد بود، دیگری معلم و سومی مسئول؛ هر کدام در مقطعی از دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق، خاطراتی از آن روزها دارند که نشان میدهد، با وجود تمام دشواریهای جنگ و دفاع از خاک و ناموس، عشق به یادگیری و تحصیل هرگز کنار گذاشته نشد و همه با امیدی راسخ برای حفظ و پایداری نظام پس از پایان جنگ تلاش کردند، گویی بار دیگر به آن روزهای سخت جنگ و مقاومت بازگشته بودند و خاطرهگویی میکردند؛ از سنگرهای مریوان، سردشت، نقده، اسلامشهر، عملیاتها و حملات. اما در میان این گفتههای پرمعنی، من فرصت را غنیمت شمردم و از آنها خواستم تا از آن دوران بیشتر بگویند؛ چرا که معتقد بودند میتوان از آن زمان، فیلمنامهای پرمایه و الهامبخش نوشت.

تعیین سرنوشت دانشآموزان عازم جبهه
حاجآقا حسینعلی حسنزاده کلام را دست میگیرد و اینگونه میگوید: «زمانی که جنگ آغاز شد، همه گروههای جامعه به میدان آمدند، دانشآموزان و دانشجویانی که کلاسهای درس را ترک کرده و راهی جبهه شدند، حتی کودکانی که به عنوان مجاهدین فی سبیل الله حضور پیدا کردند و از همه چیز خود گذشتند تا در دفاع مقدس سهیم باشند.»
او ادامه میدهد: «وزارت آموزش و پرورش پس از آغاز جنگ نگران عقبماندگی تحصیلی بچهها بود و برای جلوگیری از این مسئله، طرحی به نام مجتمعهای آموزشی رزمندگان با همکاری معاونت پشتیبانی جنگ و طراحی مرحوم مهندس کتیرایی اجرا شد.»
این رزمنده هشت سال دفاع مقدس هدف از اجرای این طرح را تشکیل مجتمعهای آموزشی ترمی در داخل و پشت جبهه بیان میکند و میافزاید: «با راهاندازی این مجتمعهای آموزشی پشتیبانی، بچهها توانستند همزمان با حضور در جبهه به تحصیل ادامه دهند و از عقبماندگی تحصیلی جلوگیری شود. این مجتمعها زیر نظر معاونت پشتیبانی جنگ فعالیت میکردند و در هر استان و شهرستان مسئولانی داشتند که بچهها را گرد هم میآوردند و حمایت میکردند.» او با اشاره به شرایط سخت عملیات گفت: «بچهها در زمان عملیات در جبهه بودند و پس از بازگشت، در مجتمعهای آموزشی ترمی به ادامه درسهای خود میپرداختند. این طرح به گونهای برنامهریزی شده بود که بچهها در کنار فعالیتهای نظامی، تحصیلات خود را پیگیری کنند و از امکانات آموزشی بهرهمند شوند، معلمان و مسئولان با دقت تمام برنامههای آموزشی و امتحانات را برگزار میکردند و حتی در پشت جبهه، کنکورهای مختلفی برگزار میشد که سهمیههایی برای رزمندگان در نظر گرفته شده بود، بسیاری از بچههای رزمنده و شهید در این مجتمعها تحصیل و مدارج علمی را طی کردند.»

خروج دانشآموختگان برتر از دل مجتمعهای پشتیبانی آموزشی
این فعال اجتماعی و فرهنگی که مسئولیتهای انجمنهای اسلامی و عضویت در شورای نهادهای شهر را نیز بر عهده داشته است، اضافه میکند: در آن زمان با وجود فعالیتهای سیاسی و نظامی، تلاش میکردند تا آموزش و تحصیل بچهها ادامه پیدا کند و تلاشهای شبانهروزی همکاران برای حمایت از بچههای جنگزده و ادامه تحصیل آنان بود و این اقدامات، موجب شد بسیاری از این بچهها در آینده در ادارات و مراکز علمی و پزشکی کشور نقشآفرین شوند.
حاجآقا حسنزاده انگار به آن سالها برگشته چند ثانیهای سکوت میکند و میگوید: این طرحها و تلاشها خیلی اهمیت داشت و اگر این بچهها دیپلم داشتند، امروز در سطح بالاتری در جامعه فعالیت میکردند و این اقدامات، نقش مهمی در حفظ تحصیلات و آیندهسازی آنان داشت.
وی میافزاید: اگر طرحهای آموزش و پرورش در آن زمان اجرا نمیشد، سرنوشت این کودکان مشخص نبود و تأسیس معاونت جنگ و پشتیبانی در وزارت آموزش و پرورش و ایجاد مجتمعهای آموزشی شبانهروزی و غیرشبانهروزی در جبهه و پشت جبهه موجب شد روند تحصیل بچهها کنترل شده و از عقبافتادگی تحصیلی آنان جلوگیری شد تا بسیاری از این بچهها پس از جنگ در مراکز علمی و پزشکی کشور حضور پیدا کنند و نقشآفرین شوند.
زمانی که میپرسیم آن مجتمع بعد از جنگ چی شد؟ با اشاره به تغییرات ساختاری در سازمانهای مربوط به ایثارگران میگوید: ادغام بنیاد شهید و امور ایثارگران و تشکیل یک نهاد واحد موجب شد تا آن مجتمع تغییر ساختار دهد و این مجتمع اکنون مسئولیتهای مربوط به جانبازان، آزادگان و شهدا را این بنیاد بر عهده دارد.
از کلاس درس تا خط مقدم
حاجآقا قاسم حامدی که آن زمان معلم دانشآموزان بسیجی و رزمندگان دفاع مقدس را برعهده داشته است، با چهرهای بشاش و همیشه خندان که بین دوستان و همرزمان به خوش سخنی معروف است، میگوید: تأسیس نخستین مجتمع آموزشی در مریوان سال ۱۳۶۳ بوده که در سنگرهای جنگی و در شرایط بسیار سخت فعالیت میکردند و این مجتمعها با هدف آموزش دانشآموزان و جلب حمایتهای مردمی برای جبههها راهاندازی شدند، به طوری که در هر سه ماه گزارشهای آموزشی و وضعیت دانشآموزان را به مقامات ارائه میدادند در واقع با این طرح کتابی از دانشآموز علاقمند به درس بر زمین نماند.
وی با اشاره به فعالیتهای خیریه و جمعآوری کمکهای مردمی برای جبههها در دوران فعالیت آموزشی در یکی از مدارس محمودآباد میافزاید: با توجه به مسئولیت پشتیبانی جنگ با کمک دانشآموزان و همکاران جمعآوری دو ریال، پنج ریال تا ۱۰ ریال دبیران در داخل صندوق و با جمعآوری برنج برای خرید خودروهای صفر چون پیکان، نیسان و خاور برای کمک به جبههها میکردیم و با نصب پارچههاییروی خودروها با عنوان اینکه این کمکها توسط دانشآموزان جمعآوری شده، فعالیت ستاد را به مردم نشان میدادیم.

این معلم دوران دفاع مقدس یکی از کارهای اصلی پشتیبانی جنگ را آموزش و تربیت جوانان در دوران جنگ مطرح و اضافه میکند: آن زمان اکثر رزمندگان و دانشآموزان اعزامشده به جبهه در مقاطع راهنمایی و دبیرستان بودند؛ دانشآموزانی که تعلق خاطری بهدنیا نداشتند و به معنویت و خداوند نزدیک بودند.
حاجآقا حامدی ادامه میدهد: جوانان و دانشآموزان در جبههها و در فعالیتهای نظامی و آموزشی نقش اساسی داشتند و باورتان نمیشود که راننده ماشینهای سنگین راهسازی، بولدوزر، غلطک همین دانشآموزان بودند که دوران راهنمایی و دبیرستان را میگذراندند.
وی با بیان اینکه آغاز جنگ ایران و عراق موجب شد که دانشآموزانی که باید به مدرسه میرفتند راهی جبهه شدند، دانشآموزان مازندرانی سه ماه اول سال تحصیلی بهجای کلاس درس برای آموزش اولیه نظامی به پایگاه آموزشی چالوس میرفتند و پس از آن برای سه ماه دوران دفاعی به مریوان اعزام میشدند، آنها با توجه به شرایط آبوهوایی و موقعیت جغرافیایی تا اوایل اردیبهشت سال آینده نمیتوانستند به خانه برگردند، بنابراین تا چند ماه از درس و مدرسه محروم میشدند.
تأسیس اولین مجتمع آموزشی پشتیبانی در مریوان
این رزمنده هشت سال دفاع مقدس با اشاره به راهاندازی نخستین مجتمع آموزشی پشتیبانی در مریوان میگوید: در این مجتمع که به یاد مدیرکل آموزش و پرورش مازندران و گلستان آن زمان شهید مجتهدی نامگذاری شده بود، بیش از هزار و صد دانشآموز رزمنده به ادامه تحصیل پرداختند، مجتمعی که آموزش در سنگرهای جنگ، برگزاری امتحانات در شرایط جنگی انجام میشد و ۸۰ دبیر برای آموزش دانشآموزان همکاری داشتند.
وی بیان میکند: برگزاری مسابقات و برنامههای آموزشی بین مدیران و دانشآموزان در این مجتمع در تربیت نسل جوان در خط مقدم اهمیت داشت، مجتمعی که فعالیتهای آموزشی آن در مناطق مختلف، مریوان، اسلامدشت، دزلی هم وجود داشت و در شرایط سخت جنگ، آموزش ادامه داشت و دبیران و معلمان در کنار رزمندگان بودند.

حاجآقا حامدی از حضور شخصیتهایی همچون شهید صیاد شیرازی و دیگر فرماندهان نظامی در سنگرهای جنگ یاد میکند و میگوید: شهید صیاد زمانی که برای بازدید آمده بود، گفت که «باید دست این دبیران را که برای آموزش شما زحمت میکشند میآیند را ببوسید» که بنده گفتم: «اتفاقاً ما باید پای این دانشآموزان را ببوسیم.»
این رزمنده دفاع مقدس ادامه میدهد: دانشآموزانی هم که به خانه برمیگشتند از ادامه درس و مدرسه رها نمیشدند بلکه با ثبتنام در مجتمع ایثارگران به ادامه تحصیل میپرداختند، البته تحصیل کردن این رزمندگان با سایر دانشآموزان متفاوت بود و سال واحدی درس میخواندند، جالب آنکه که حتی جانبازان هم از ادامه تحصیل دست نمیکشیدند.
کلاسهای بیپایان در دلِ جنگ
حاجآقا حامدی بیان میکند: جانبازی داشتیم به نام شعبان حسینزاده که کارمند شهرداری بود و پس از آزادی از اسارت با وجود معلولیت، همچنان در کنار خانواده و جامعه فعالیت میکردند و درس میخواندند، یعنی آنقدر مشتاق تحصیل بودند که در تاریخ ادبیات نمره ۱۹ میگرفت.
وی با اشاره به نقش کلیدی این مجتمع آموزشی در دوران جنگ تاکید میکند: چنین مجتمعی موجب شد تا افرادی پزشک شوند و اکنون در شهر و کشورشان خدمت میکنند و این یعنی چنین مجتمعی نقش مهمی در تربیت چنین نسل دانشآموزی داشته که در سنگرهای دفاعی علاوه بر مقاومت و ایثار از درس و یادگیری غافل نمیشدند.

تلاشی برای رفتن به جبهه با ترفندهای زیرکانه
وی میگوید: در هنرستان با وجود داشتن درسهای فنی همچون رسم فنی، کارگاه و جوشکاری، به دلیل نبود امکانات مکانیکی، مجبور به تکیه بر کتاب و معلم شدم و در مقابل، فضای جامعه و جبهه برای بنده و همسنهایم نسبت به دروس نظری، آسانتر و لذتبخشتر بود، زیرا ذهنمان در این فضا پرورش یافته بود و به مطالعه و خواندن کتابهای اجتماعی و مذهبی از جمله آثار آقای مطهری علاقمند بودیم.
حاجآقا تجنجاری که دوران جبهه و با حضور در منطقه رشته ادبیات را انتخاب کرده بود، میگوید: با دیپلم فرهنگ و ادب، درک عمیقی از ادبیات و فرهنگ پیدا کردم، هرچند در آن زمان درس فنی برایم سخت بود، اما فضای جبهه و فعالیتهای فرهنگی، انگیزه و لذت خاصی به او میداد.
این شاگرد مدرسهای دوران جنگ تحمیلی که برای رفتن به جبهه با دوستش شهید فرهاد لطفی ترفندهای زیرکانه همچون زیر پا گذاشتن شن ساحل برای بلندشدن قدشان به کار بستند، راهی آموزش دفاعی پایگاه نظامی چالوس میشوند، «با وجود اینکه رزمنده بودیم و آمدنمان برای دفاع بود اما در کلاس درس سختگیریهای معلمان زیاد بود، اما همین سختگیریها باعث تسلط ما بر مطالب درسی شد، در واقع در آن دوران، دانش و درک مطالب برایمان بسیار آسانتر شده بود، زیرا در فضای اجتماعی و جنگ، مطالب درسی برایمان عادی شده بود و توانستم در سن ۱۷-۱۸ سالگی به سطحی برسم که حتی حفظیات برایم آسانتر شود.»
وی از همکاری و همدلی معلمان و رزمندگان در سنگرها یاد میکند و میگوید: آنها در کنار هم، سختیهای جنگ و آموزش را تحمل میکردند و در نهایت پیروزی کشور را رقم زدند، معلمان در شرایط سخت جبهه، وظیفه آموزش را بر عهده داشتند و حتی در سرمای برف و گرمای سوزان، به تدریس ادامه میدادند.
حاجآقا تجنجاری تلاشهای معلمان و رزمندگان را ذکر میکند که در کنار جنگ، درس خواندن و آموزش را ادامه دادند و در نتیجه، امروز بسیاری از آنان در دانشگاههای برتر و رشتههای پزشکی و مهندسی موفق شدهاند.
وی در پایان با تاکید بر اهمیت ایثار و فداکاری معلمان و رزمندگان اضافه میکند: در سختترین شرایط، وظایف خود را انجام دادند و کشور را در آرامش و امنیت نگه داشتند تا امروز به موفقیتهای علمی و فناوری کشور از جمله پیشرفتهای علمی در حوزه هوش مصنوعی و جایگاه ایران در جهان دست پیدا کنیم که نتیجه همان تلاش و فداکاریهای دوران جنگ و تلاشهای علمی است.
هریک از این تلاشگران در عرصه آموزشی و علم در دوران جبهه بعد از پایان این دوران هم از تلاشهای جهادگرانه خود دست نکشیدند و امروز پس از گذشت ۳۶ سال از پایان جنگ ایران و عراق، هر کدام از آنها را در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مهمتر در کارهای عامهپسند و خیرخواهانه میبینیم.
گزارش از کبریا مقدس، خبرنگار ایمنا در مازندران


نظر شما