به گزارش خبرگزاری ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا، مرور عناوین مطبوعات کشور را بهصورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «چشمانداز ابتکار دیپلماتیک قاهره» نوشت: «حسین هریدی، معاون پیشین وزیر امور خارجه مصر: مصر از بدو تأسیس آژانس بینالمللی انرژی اتمی، همواره روابطی سازنده و فعال با این نهاد داشته است. قاهره نه تنها به تعهدات خود در چهارچوب معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) پایبند مانده، بلکه کوشیده است با ایفای نقشی متعادل و میانجی گرانه به کاهش تنشهای ناشی از مناقشات هستهای در منطقه یاری رساند. این رویکرد برآمده از سیاست سنتی مصر در حمایت از خاورمیانهای امن و عاری از سلاحهای کشتار جمعی است.
در همین چهارچوب، مصر با نگرانی فراوان تحولات اخیر در ارتباط با برنامه هستهای ایران را دنبال کرده است. رویارویی میان ایالات متحده و ایران بویژه پس از حملات هوایی اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در ژوئن گذشته، زنگ خطر را از منظر تکرار آن به صدا درآورد.
از نگاه مصر، مهمترین اولویت در این مقطع آن است که اسرائیل هیچ دستاویزی برای حمله دوباره به ایران در اختیار نداشته باشد. قاهره باور دارد که راه رسیدن به این هدف از مسیر دیپلماسی و همکاری میگذرد. به همین دلیل، مصر بار دیگر آمادگی خود را برای تسهیل گفتوگو میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرده است؛ تلاشی برای بازگرداندن روابط تهران و آژانس به مسیر همکاری سازنده و جلوگیری از تشدید تقابلها.
این رویکرد مصر ریشهای تاریخی دارد. بازگشت به سال ۱۹۷۵ یادآور نمونهای برجسته از همکاری مشترک تهران و قاهره در عرصه بینالمللی است. در آن سال، ایران و مصرِ دوران انور سادات در مجمع عمومی سازمان ملل متحد پیشنهاد مشترکی را مطرح کردند که بر اساس آن خاورمیانه باید به منطقهای عاری از سلاح هستهای تبدیل شود. این ابتکار که با استقبال بسیاری از کشورها مواجه شد، بازتابی از درک مشترک دو کشور از تهدیدات امنیتی ناشی از گسترش تسلیحات هستهای در منطقه بود. در واقع، این پیشنهاد بعدها به بستری برای تصویب قطعنامههای سالانه مجمع عمومی در حمایت از ایجاد «منطقه عاری از سلاحهای هستهای در خاورمیانه» تبدیل شد. همانطور که ایران و مصر در آن زمان توانستند در حساسترین فضای جنگ سرد، دیدگاهی مشترک را به جامعه جهانی عرضه کنند، امروز نیز هیچ مانعی وجود ندارد که دو کشور در شرایط پرتنش کنونی منطقه بار دیگر همکاریهای خود را از سر گیرند.
گفتوگوهای تازه میان تهران و آژانس با پشتیبانی و تسهیلگری قاهره میتواند از یک سو به رفع نگرانیهای جامعه بینالمللی کمک کند و از سوی دیگر، زمینهساز اعتمادسازی متقابل میان ایران و آژانس باشد. مهمتر از همه، این مسیر میتواند بار دیگر طرح مشترک ایران و مصر برای ایجاد خاورمیانهای عاری از سلاح هستهای را احیا کرده و منطقه را از چرخه پرمخاطره تهدید و تنش خارج سازد.
احمد لاشین، استاد مطالعات ایران در دانشگاه عین الشمس قاهره: روابط ایران و مصر در ماههای اخیر روندی صعودی و مثبت به خود گرفته است. هرچند هنوز روابط دیپلماتیک دو کشور در سطح دفاتر حفاظت منافع باقی مانده و به افتتاح کامل سفارتخانهها منجر نشده است اما نوع همکاریهای اخیر نشان میدهد که فراتر از روابط صوری، پروندههای مشترک متعددی میان تهران و قاهره وجود دارد که به طور مستقیم به منافع منطقهای و بینالمللی دو کشور گره خورده است. این نزدیکی از چند سال پیش به طور تدریجی آغاز شد اما شتاب آن پس از تحولات غزه و به ویژه بحران «طوفان الاقصی» بیشتر شد؛ جایی که موضع سرسختانه اسرائیل در پرونده غزه و همچنین واکنش رسمی و قاطع مصر در محکومیت تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، دو کشور را واداشت تا در بسیاری از موضوعات، موضعی واحد اتخاذ کنند. نقطه اوج این مرحله، حمایت آشکار قاهره از توافق ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود که دلایل اهمیت آن را میتوان در چند محور اساسی خلاصه کرد:
اولاً این حمایت نشانه اعتماد کامل ایران به نقش مصر در یکی از مهمترین و حساسترین پروندههای پس از انقلاب، یعنی برنامه هستهای است. اهمیت این امر از جایگاه ویژه مصر در سطح منطقه و جهان ناشی میشود؛ کشوری که توانایی مدیریت پروندههای حساس با حکمت و تعادل را دارد و به دلیل سیاست خارجی مستقل و غیرجانبدارانه همواره اعتماد جامعه جهانی را جلب کرده است. شکست واسطههای دیگر مانند عمان و قطر در نزدیک کردن مواضع ایران و آژانس، بر اهمیت نقشآفرینی قاهره افزود.
ثانیاً استقلال تصمیمگیری سیاسی مصر، آن را از سایر میانجیها متمایز میکند. برخلاف برخی بازیگران منطقهای که یا کاملاً به نفع ایران عمل میکنند یا تحت تأثیر آمریکا قرار دارند، مصر بهعنوان یک دولت مستقل توانسته است به ضامن معتبر توافق میان تهران و آژانس تبدیل شود.
ثالثاً گرچه توافق اخیر مانع از اجرای احتمالی تحریمهای «اسنپبک» در شورای امنیت نمیشود و اختیار بازرسی از سایتهای هستهای ایران همچنان به موافقت شورای عالی امنیت ملی ایران وابسته است اما این توافق برای تهران دستاوردی مهم در عرصه دیپلماتیک به شمار میآید. ایران اکنون میتواند با آزادی عمل بیشتری در برابر تروئیکای اروپایی حرکت کند و حسن نیت خود را به جامعه جهانی نشان دهد. در شرایطی که بحران بیاعتمادی میان ایران، اروپا و آمریکا به اوج رسیده است، ورود مصر به عنوان بازیگری معتبر فرصتی تازه برای جلوگیری از تحریمهای جدید فراهم کرد.
محمد جمال، پژوهشگر امور بینالملل: مصر نقشی محوری در نزدیک کردن دیدگاههای ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی ایفا کرد؛ نقشی که در تاریخ روابط ایران و مصر بیسابقه بود و این روابط را بهطور چشمگیری به سمت مثبت در حوزههای گوناگون سوق داد و زمینه هماهنگی مشترک میان دو کشور را در خصوص پروندههای داغ منطقهای فراهم ساخت. با بازگشت تدریجی روابط ایران و مصر همکاری میان دو طرف گسترش یافت تا جایی که به هماهنگی مشترک در تمامی پروندهها رسید و سرانجام با نقش آفرینی مصر به اوج خود رسید و آن را بهعنوان میانجی میان ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی مطرح ساخت.
مصر در ماههای اخیر رویکردی مثبت و آرام در قبال پرونده هستهای ایران اتخاذ کرد که مبتنی بر دیپلماسی متوازن و تلاش برای دور نگه داشتن منطقه از هرگونه تنش هستهای یا نظامی بود. این رویکرد بر دعوت به گفتوگو و دیپلماسی استوار بود. قاهره همواره از راهحلهای مسالمتآمیز از طریق مذاکره میان ایران و آژانس حمایت کرده و با روی آوردن به رویارویی نظامی یا تحمیل معادلاتی که میتواند ثبات منطقه را شکنندهتر کند، مخالفت ورزیده است.
قاهره در پشت صحنه نیز با قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی هماهنگیهایی انجام داد و از جایگاه خود بهعنوان کشوری عربی با وزن سیاسی بالا بهره برد تا دیدگاههای تهران و آژانس را به یکدیگر نزدیک کند. این امر از افزایش تماسهای مستقیم میان وزیر خارجه مصر، دکتر بدر عبدالعاطی، با همتای ایرانی خود، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، وزرای سهگانه اروپایی و همچنین وزرای خارجه عمان و قطر آشکار شد. مصر ترجیح میدهد ثبات منطقهای را بر شعلهور شدن بحرانها مقدم بدارد. به همین دلیل قاهره بارها تأکید کرده است که هرگونه بحران هستهای در ایران، امنیت خلیج فارس، دریای سرخ و در نهایت امنیت ملی مصر را تهدید خواهد کرد؛ از اینرو هدف اصلی قاهره جلوگیری از انفجار اوضاع و حفاظت از ثبات منطقهای بوده است.»

روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «وقت خداحافظی با پارادایم جریان غربگرا» نوشت: «۱- حمله اخیر رژیم صهیونیستی به یک ساختمان در دوحه قطر و حمایت آشکار آمریکا از این اقدام، بار دیگر واقعیتهایی را آشکار کرد که در لفافه امید به «تعامل با غرب» پوشیده شده بود. در حالیکه قطر یکی از نزدیکترین شرکای نظامی، امنیتی و اقتصادی آمریکا در منطقه بهشمار میرود و میزبان بزرگترین پایگاه نظامی این کشور در غرب آسیاست، باز هم نتوانست از تعرض مستقیم متحد راهبردی آمریکا یعنی اسرائیل در امان بماند. این اتفاق بهوضوح نشان میدهد که وفاداری به غرب، نهتنها مصونیتآور نیست، بلکه در بسیاری مواقع، راه را برای اعمال سلطه و نقض حاکمیت بیشتر هموار میکند.
۲- ماجرا اما فقط به قطر ختم نمیشود. از افغانستانِ تحت حمایت ناتو تا اوکراینِ غربزده، شواهدی انکارناپذیر وجود دارد که نشان میدهد زمان تغییر پارادایم، نه آنگونه که جریان غربگرا در ایران مدعی بود، بلکه دقیقاً برای خود این جریان فرا رسیده است. اکنون پرسش اساسی این نیست که ایران باید بهسوی غرب بچرخد یا نه، بلکه باید پرسید آیا غرب اساساً شریک قابلاعتمادی هست یا نه؟ و تجربههای اخیر چه پاسخی برای این سوال دارند؟
۳- چندی پیش جمعی از چهرههای سیاسی و رسانهای وابسته به جریان غربگرا در ایران، بیانیهای با عنوان «وقت تغییر پارادایم» منتشر کردند. ذیل این بیانیه و موضعگیریهای بعدی فعالین و رسانههای این طیف، آنان خواستار عبور از سیاستهای فعلی حاکمیت در ایران شده و پیشنهاد بازگشت به مذاکره جامع با آمریکا و غرب و پذیرش نظم مورد نظر واشنگتن را مطرح کردند. از نگاه این طیف، تعامل با غرب کلید حل مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران است.
اما تجربههای تاریخی، خلاف این ادعا را ثابت میکند. از دولت مدعی اصلاحات و مذاکرات سعدآباد گرفته تا امضا و اجرای برجام در دولت مدعی اعتدال، هر بار که ایران قدمی در جهت نزدیکشدن به غرب برداشت، با زیادهخواهیهای بیشتر، فشارهای اقتصادی مضاعف و تحقیر سیاسی مواجه شد.
جریان غربگرا با بهکارگیری رسانههای متعدد سالها تلاش کرد تا نوعی دوگانه «عقلانیت- ماجراجویی» بسازد و بر اساس آن، هر نوع استقلالطلبی، مقاومت و تقابل با غرب را محصولی از احساساتگرایی و بیمنطقی جلوه دهد. در مقابل، مذاکره با هدف امتیازدهی و تعامل یکطرفه با غرب را نشانهای از پختگی، واقعبینی و توسعهخواهی معرفی کرد.
این پروژه روانی – رسانهای، اگرچه در مقاطعی موفق شد بخش اندک وکمشماری از افکار عمومی را متقاعد کند، اما تحولاتی که پس از آن رقم خورد، بهشدت بنیانهای این پروژه را سست کرد. اکنون افکار عمومی میپرسد: چرا غرب به کشورهای «مطیع و دوست» خود نیز رحم نمیکند؟ و چرا دستکم در ده سال گذشته، هیچ نمونه موفقی از تعامل یکسویه با غرب، امنیت، توسعه یا پیشرفت بهبار نیاورده است؟
۴- واقعیت این است که حمله اسرائیل به ساختمان محل استقرار سران حماس در قطر، صرفاً یک رویداد نظامی نیست. این حمله، نمادی از پارادایم رفتاری آمریکا و اسرائیل است. رژیمی که سالهاست با حمایتهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا در منطقه به جنایت، تروریسم و نسلکُشی مشغول است، این بار حتی به کشوری مانند قطر رحم نکرد؛ کشوری که میلیاردها دلار در صنایع آمریکایی سرمایهگذاری کرده، روابط استراتژیک با ناتو دارد و نقش واسطه در مذاکرات آمریکا با طالبان، ایران، حماس و حزبالله را ایفا کرده است.
این حمله نهتنها بدون محکومیت آمریکا انجام شد، بلکه گزارشها و مستنداتی از هماهنگی اطلاعاتی میان دو طرف نیز وجود دارد. در واقع، قطر از نگاه اسرائیل و آمریکا، نه یک متحد برابر، بلکه ابزاری در جغرافیای قدرت است و هرگاه لازم باشد، مصرف میشود.
۵- جریان غربگرا در ایران معمولاً از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس بهعنوان الگوی تعامل موفق با غرب یاد میکند.
این در حالی است که به عنوان نمونه، مصر که با بحران اقتصادی دستوپنجه نرم میکند و بهرغم دهها میلیارد دلار کمک خارجی، همچنان ناتوان از اداره معیشت شهروندان است، نمونهای دیگر از مصرفکنندگان مدل غربی است که در بزنگاهها تنها میمانند.
۱۰- همانطور که پیش از این نیز اشاره شد، آنچه امروز در قطر، افغانستان، اوکراین و حتی اروپا میگذرد، پاسخی روشن به پرسش بنیادی درباره اعتماد به غرب است. ایران نمیتواند آینده خود را به نظم جهانیای گره بزند که حتی متحدانش را قربانی میکند. اکنون، زمان تغییر پارادایم، نه برای جمهوری اسلامی، بلکه برای جریان غربگرا فرا رسیده است؛ جریانی که باید یا متحول شود، یا از صحنه تحلیل و تصمیمسازی کنار رود.
به عبارت دیگر، «تغییر پارادایم» در نقطهای که جریان غربگرا پیشنهاد کرده بود، نهتنها مفید نیست، بلکه بهشکل وارونه باید در مورد خود این جریان اعمال شود. اکنون پارادایم وابستگی به غرب، بیش از پیش بیاعتبار شده است؛ هم در سطح ایدئولوژیک، هم در سطح اقتصادی و هم در سطح اعتماد عمومی.
اکنون، زمان آن است که گفتمان استقلالمحور، متکی بر عزت ملی، مقاومت هوشمند و تعاملات چندجانبه، به گفتمان غالب در مدیریت کشور تبدیل شود و آنهایی که سالها کشور را با وعدههای غربگرایانه، معطل و دچار خسران کردند، در برابر ملت و تاریخ پاسخگو باشند.»

روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «هیچ پایتختی امن نیست / لحظه تلخ تاریخی از قاهره تا آنکارا و ریاض» نوشت: «از قاهره تا آنکارا و احتمالاً هم ریاض، طی یک هفته اخیر یک جمله بیش از همیشه میان نخبگان فکری و سیاسی تکرار میشود: «ما هم هدف بعدی هستیم». حمله هفته قبل اسرائیل به قلب دوحه و ترور رهبران حماس در خاک قطر، نهتنها آسمان این کشور کوچک را لرزاند، بلکه تکانهای سیاسی و امنیتی برای تمامی پایتختهای عربی بود. مصر و عربستان سعودی، دو ستون اصلی نظم منطقهای که سالها روی روند عادیسازی با تلآویو سرمایهگذاری کردهاند، حالا ناچارند بپذیرند که هیچ ضمانتی، حتی متحد بودن با آمریکا، برای مصونماندن از حملات اسرائیل وجود ندارد.
سه روز پس از حمله رژیم صهیونیستی به دوحه، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس علناً از قطر حمایت کردند، حرکتی کم سابقه که نشان داد دولتهای عربی چقدر از حمله اسرائیل به قطر نگرانند. وزارت خارجه قطر میگوید پس از حمله اسرائیل به رهبران حماس در دوحه، هیچ کشورحوزه خلیج فارس در امان نیست. ماجد انصاری، سخنگوی این وزارتخانه، به بیبیسی گفته که دولت پس از این حمله همچنان در حالت آمادهباش کامل قرار دارد و باید برای هر سناریویی، از جمله حمله دوباره اسرائیل، آماده بود. به جز قطر، همین حالا دستکم دو دولت عربی نگران تکرار سناریوی حمله به دوحه در پایتختهای خودشان هستند.
در قاهره، مقامهای بلندپایه مصری در گفتوگو با «میدلایستآی» فاش کردند که قاهره دسیسههای اسرائیل را به منظور هدف قرار دادن رهبران حماس در قاهره کشف کرده و به این رژیم هشدار داده هرگونه حمله تجاوزکارانه به خاک خود را با قوه قهریه پاسخ خواهد داد. یک منبع بلندپایه امنیتی به این رسانه انگلیسی گفته است: «گزارشهای اطلاعاتی حاکی از آن است که اسرائیل از مدتی پیش در حال طراحی دسیسه برای ترور رهبران حماس در قاهره بوده است و مصر پیشتر نیز در جریان مذاکرات مربوط به آتشبس در عرض دو سال گذشته یک مورد از چنین تلاشهایی را خنثی کرده است.» در آنکارا، نگرانیها از این هم بیشتر است، کشوری که به واسطه گرایش به اخوانالمسلمین روابط دوستانهای با حماس دارد و برخی مقامات حماس همین حالا هم در این کشور مستقرند. سرویس امنیتی اسرائیل معروف به شینبت هفته قبل اعلام کرد که توطئه یک هسته حماس مستقر در ترکیه برای ترور ایتامار بنگویر، وزیر امنیت ملی، را خنثی کرده است، چیزی که آنکارا به سرعت دخالت خود را در آن تکذیب کرد ولی بعد از حمله به دوحه، این ظن و گمان وجود دارد که چنین ادعایی از طرف شینبت، زمینه حملهای مشابه قطر به ترکیه است. روزنامه اسرائیلی هاآرتص، در مقالهای با عنوان «ترکیه ممکن است هدف بعدی اسرائیل پس از قطر باشد» درباره عواقب فاجعهبار چنین حملهای برای اسرائیل هشدار داده، ولی روی دیگر مقاله هاآرتص این است که در شرایط کنونی چنین گزینهای به هیچوجه منتفی نیست. تایمز اسرائیل نوشته که تلآویو پیش از این به دلیل حساسیتهای عضویت آنکارا در ناتو، عملیات مشابهی علیه حماس در ترکیه را به تعویق انداخته بود و به جای آن، حمله به قطر را انتخاب کرده، اما این روزنامه این را هم خاطرنشان کرده که فشارهای سیاسی داخلی میتواند نتانیاهو را به سمت قمار جدیدی سوق دهد.
فردا، دوشنبه دوحه میزبان نشست فوقالعاده کشورهای عربی و اسلامی است، نشستی که به گفته سخنگوی وزارت خارجه قطر «بیانگر همبستگی کشورهای عربی و اسلامی با قطر در برابر تجاوز تلآویو است». برخی کشورهای عربی قصد دارند گسترش همکاری امنیتی را مطرح کنند. همین دیروز اعلام شد که نیروهای هوایی ترکیه و قطر قصد تأسیس یک اسکادران مشترک ترکی- قطری در چارچوب فرماندهی مشترک نیروهای ترکیبی در قطر را دارند و گفته میشود «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهور مصر هم برای احیای حمایت موضع عربی از ایجاد نیروی عربی مشترک مثل پیمان ناتو تلاش میکند. شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، نخستوزیر قطر، هفته قبل به بکی اندرسون از سیانان گفت اینکه پاسخ کشورهای عربی چه است، در حال حاضر «در حال مشورت و بحث» با سایر شرکا است. با همه این صحبتها، بعید است که اجلاس روز دوشنبه به نتیجه عملی خاصی، فراتر از صحبت بر سر همگرایی امنیتی بیشتر منجر شود. سخنگوی وزارت خارجه قطر روز شنبه گفت که در این نشست پیشنویسی که از سوی وزرای خارجه در خصوص حمله اسرائیل علیه قطر ارائه میشود، بررسی خواهد شد. تحلیلگران منطقهای به سیانان گفتهاند که کشورهای عربی خلیج فارس احتمالاً بیشتر روی گزینههایی متمرکز خواهند شد که وحدت منطقهای را نشان میدهد و مانع حملات بیشتر اسرائیل میشود، اما ممکن است با گزینههای محدود و قابل اجرا محدود شوند. بدر السیف، استادیار تاریخ در دانشگاه کویت، معتقد است «ما باید اکنون موضع بگیریم زیرا اگر این کار را نکنیم، نوبت پایتختهای دیگر خلیج فارس خواهد بود» ولی چیزی که مطرح است، فراتر از گزینههای دیپلماتیک نیست. حسن الحسن، عضو ارشد سیاست خاورمیانه در مؤسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک در بحرین، میگوید که کشورهای حوزه خلیج فارس قبلاً به شکل چشمگیری در روندهای دادرسی بینالمللی علیه اسرائیل در دادگاههای بینالمللی شرکت نکردهاند ولی این وضعیت میتواند تغییر کند. گزینه دیگر این است که قطر از نقش خود به عنوان میانجی بین ایالات متحده و برخی از دشمنانش کنارهگیری کند.
قطر حمله به نشست حماس را «تروریسم دولتی» خوانده و امیر قطر آن را خیانت دانست، در حالی که رسانههای منطقهای نوشتند که اعتماد به وضعیت امنیتی که از سالها قبل بر پایه روابط راهبردی با آمریکا بنا شده بود، لغزان شده است. ویلیام کریستو در گاردین مینویسد: «حمله در دوحه، یک فرض چند دههای را نقش بر آب کرد و رهبران عرب را با این سوال مواجه کرد که چقدر میتوانند هنوز به واشینگتن تکیه کنند.»

روزنامه وطن امروز در صفحه نخست امروز خود با تیتر «بالماسکه آمریکایی» نوشت: «شبکه ۱۴ تلویزیون رژیم صهیونیستی میگوید این رژیم برای حمله به دوحه، پایتخت قطر، حریم هوایی تعدادی از کشورهای منطقه را نقض کرده است. بر اساس این گزارش، ۱۰ جنگنده رژیم صهیونیستی در این عملیات حضور داشتهاند که برای حمله به قطر، حریم آسمان کشورهای اردن، سوریه، عراق و عربستان را نقض کردهاند. این شبکه افزود: جنگندههای اسرائیل مسافت تقریباً ۱۸۰۰ کیلومتر را برای رسیدن به هدف خود در دوحه طی کردند.
این روایت نشان میدهد جنگندههای رژیم صهیونیستی برای رسیدن به آسمان دوحه، مسیرهای مختلفی را انتخاب کردند.
آوی اشکنازی، خبرنگار امور امنیتی روزنامه معاریو نیز جزئیات جدیدی از این حمله را منتشر کرد. اشکنازی مدعی است این حمله که اقدام مشترک شاباک، آمان و نیروی هوایی رژیم صهیونیستی بوده، قرار بود ماهها قبل و حتی پیش از حمله ۱۳ ژوئن / ۲۳ خرداد به ایران انجام شود.
وی در این باره نوشت: پیش از آغاز رویارویی با ایران، فرصتهایی برای انجام عملیات ترور رهبران حماس در دوحه وجود داشت اما این نگرانی مطرح بود که این عملیات، عنصر غافلگیری را در حمله آغازین جنگ با ایران تضعیف کند. بنابراین از زمان این جنگ، رهبران ارشد حماس در خارج از فلسطین از ترس ترور، از تجمع خودداری کردهاند.
موضوع هماهنگی رژیم صهیونیستی و آمریکا برای حمله به پایتخت قطر نیز در لابهلای اخبار منتشر شده درباره این حمله، فاش شده است.
عربپست در گزارشی در این زمینه با اشاره به استفاده از بمبهای سنگین، فاصله ۱۸۰۰ کیلومتری و دخالت پهپادها در حمله به قطر، خبر داد این حمله با توجه به حساسیت هدف و نزدیکی آن به سامانههای پدافند هوایی ایران، از قبل با آمریکاییها هماهنگ شده و مستقیماً تحت نظارت ایال زمیر، فرمانده ستادکل و تمار بار، فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی انجام شده بود.
پیش از این نیز کانال ۱۳ رژیم صهیونیستی فاش کرده بود حمله جنگندههای رژیم صهیونیستی به قطر، با مقامات ایالات متحده هماهنگ شده بود.
هماهنگی میان رژیم صهیونیستی و آمریکا برای حمله به قطر، البته با توجه به شواهد میدانی و نظامی نیز آشکار است. مقر اصلی فرماندهی نیروهای مرکزی آمریکا در پایگاه العدید قطر قرار دارد. ۱۰ هزار نیروی نظامی آمریکا در پایگاه العدید حضور دارند و این بزرگترین و مهمترین پایگاه نظامی آمریکا در غرب آسیاست. بنابراین بدیهی است رادارهای سنتکام در پایگاه العدید، حتماً از حضور جنگندههای رژیم صهیونیستی در آسمان دوحه مطلع شده بودند.
با وجود توافقات امنیتی میان قطر و آمریکا برای حفاظت از آسمان قطر بویژه دوحه، طبیعی است در صورت بیاطلاعی آمریکا از حمله رژیم صهیونیستی به قطر، سیستم پدافند موشکی آمریکا یا باید این جنگندهها را مستقیماً مورد هدف قرار میداد یا لااقل مقامات قطری را از این موضوع مطلع میکرد. با این وجود اما مقامات آمریکایی پس از انجام حمله رژیم صهیونیستی، مقامات قطر را از این موضع مطلع کردند.
محمد بن عبدالرحمن آلثانی، نخستوزیر و وزیر خارجه قطر نیز درباره اطلاع طرف آمریکایی از این حمله گفت: طرف آمریکایی ۱۰ دقیقه پس از وقوع حمله ما را مطلع کرد!
اظهارنظر نخستوزیر قطر نشان میدهد آمریکاییها از قبل، نسبت به وقوع این حمله مطلع بودند. مواضع ترامپ درباره این حمله نیز قابل تأمل است. او بلافاصله پس از این حمله در تروثسوشال نوشت حمله به قطر، تصمیم او نبوده و تصمیم شخص نتانیاهو بوده است.
ترامپ ضمن انتقاد تلویحی از حمله به قطر اما از حمله به حماس حمایت کرد و نوشت: از بین بردن حماس که از رنج مردم غزه بهرهبرداری کرده، هدفی ارزشمند است.
در این بین، برخی احتمالات دیگر مانند قطع روابط سیاسی و اقتصادی نیز روی میز قطریهاست. اگر آنها بتوانند برخی کشورهای عرب منطقه مانند امارات و عربستان را در این زمینه با خود همراه کنند، آنگاه میتوان گفت توانستهاند دستکم یک اقدام مؤثر علیه رژیم صهیونیستی انجام دهند. این کمترین انتظاری است که اکنون از قطریها و برخی دیگر از کشورهای عرب انتظار میرود.
مقامات قطر، همزمان با این رایزنیها، نشست اضطراری سران کشورهای اسلامی را امروز و فردا در دوحه برگزار میکنند. قرار است این نشست به طور مشترک بین رهبران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی و رهبران اتحادیه عرب برگزار شود.»

روزنامه شرق در صفحه نخست امروز خود با تیتر «قطبنما بر مدار دیگر» نوشت: «عباس عراقچی، وزیر امور خارجه در مصاحبه پنجشنبه هفته گذشته از محولشدن پرونده هستهای به علی لاریجانی خبر داد؛ محمد مهاجری، ششم شهریور در توییتی مدعی آن بود که کماکان این پرونده در اختیار علی شمخانی قرار دارد. در این بین تغییر مدیریت پرونده هستهای در دو سطح معنا دارد؛ «نمادین» و برای نشاندادن حساسیت شرایط و «عملیاتی»، ذیل استفاده از تجربه و توان لاریجانی در هماهنگی و تعامل بینالمللی. با این حال، زمان اندک و تهدید فعالسازی مکانیسم ماشه، طی دو هفته پیشرو چالشهای جدی ایجاد کرده است. تحلیلگران معتقدند لاریجانی سیاستمداری عملگراست، اما انتظار معجزه در این شرایط واقعبینانه نیست. این تغییر بیش از آنکه تضمین حل بحران باشد، پیامی به طرفهای خارجی است مبنی بر رویکردی تازه از سوی ایران در مدیریت بحران هستهای. برای واکاوی فضای سیاسی پس از بازگشت علی لاریجانی به دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و نیز چشمانداز پرونده هستهای و مذاکرات در آستانه فرجه دو هفتهای تا احتمال بازگشت تحریمها و قطعنامههای ششگانه شورای امنیت، به گفتوگویی صریح و تحلیلی با محمد مهاجری، فعال سیاسی و رسانهای، نشستهایم که در ادامه میخوانید.
مصاحبه با حضرتعالی به فضای سیاسی بعد از بازگشت علی لاریجانی به شعام و معادلات به شدت حساس این روزهای پرونده هستهای و مذاکرات بازمیگردد و در همین راستا بخشی از این گفتوگو ناظر به یک نگاه انتقادی به طیفی از مواضع شماست و بخش دیگر هم بر واکاوی دقیقتر آنچه مطرح کردهاید، متمرکز خواهد بود. بحث را از اینجا آغاز کنم که پنجشنبهشب گذشته عباس عراقچی از محولکردن پرونده هستهای از علی شمخانی به علی لاریجانی خبر داد. اما شما ششم شهریورماه در توئیتر نوشتید: «طی چند سال گذشته گفته میشد آقای شمخانی کلید پرونده هستهای است حال آنکه او فقط قفل بود! راه برونرفت از شرایط فعلی، رهاشدن این پرونده از دست او و مهمتر از آن، مدیریت واحد بر مذاکرات و پرونده هستهای است هرچند دریابان را خوش نیاید. شرایط مکانیسم ماشه تفکر و فرد دیگری میخواهد». بسیاری از توییت شما اینگونه برداشت کردند که کماکان پرونده هستهای ایران در اختیار علی شمخانی قرار دارد. به صراحت میپرسم که آنچه نوشتید تحلیل حضرتعالی بود یا یک خبر موثق؟
آن چیزی که من در توئیتر نوشتم و بعد از آن هم در یک یادداشت مشترک با محمد قوچانی در روزنامه هممیهن نوشتیم، بیشتر بیان یک دغدغه بود.
چه دغدغهای و این دغدغه از کجا ناشی میشود؟
ضرورت یک تغییر برای ایجاد انسجام. این دغدغه از دو جا ناشی میشد؛ اینکه پرونده هستهای و پرونده مذاکرات به همدیگر متصل هستند. پس نمیشود مسئله مذاکرات، سیاست خارجی و دیپلماسی در جای دیگر تعریف شود و پرونده هستهای در جای دیگری تعیین تکلیف شود. اینجا به یک مدیریت واحد نیاز بود. و تصور من این بود که حضور آقای لاریجانی در سمت دبیر شورای عالی امنیت ملی این فرصت را به وجود خواهد آورد که پرونده هستهای دوباره به شورای عالی امنیت ملی بازگردد.
این گفته شما به معنای آن نیست که پرونده هستهای جای دیگری جز شورای عالی امنیت ملی تعیین تکلیف میشد؟
این گفته من به معنای آن است که پرونده هستهای سرگردان بود. این سرگردانی، هم به پرونده هستهای و هم به مذاکرات لطمه میزد. به هر حال ما در یک شرایط جنگی قرار داریم و کشور در وضعیت متفاوتی قرار دارد و اکنون هم مذاکرات در شکل و قالب جدیدی پیگیری میشود. پس نیاز بود یک انسجام و مدیریت واحد بین پرونده هستهای و مذاکرات و سیاست خارجی به وقوع بپیوندد.»

روزنامه دنیای اقتصاد در صفحه نخست امروز خود با تیتر «فرصت دوحه برای خاورمیانه» نوشت: «رئیسجمهور ایران امروز یکشنبه برای شرکت و سخنرانی در اجلاس اضطراری سران کشورهای اسلامی شامل سازمان همکاری اسلامی و اتحادیه عرب که بهمنظور حمایت از دولت قطر در برابر حمله اخیر اسرائیل و همچنین محکومیت جنایات اسرائیل در دوحه برگزار میشود، عازم قطر خواهد شد. این نشست اضطراری روزهای یکشنبه و دوشنبه برگزار میشود و هیأت ایرانی نیز از جمله هیأتهای عالی شرکتکننده در این اجلاس خواهد بود.
سفر رئیسجمهور به قطر که اولین سفر رئیسجمهور به دوحه پس از پاسخ موشکی ایران به پایگاه آمریکایی العدید در خاک قطر است، در شرایطی صورت میگیرد که منطقه در یک نقطهعطف تصمیمگیری برای شکلدهی به یک رویکرد یکپارچه در مقابل تجاوزات اسرائیل قرار دارد. برخی این رخداد را فرصتی برای نزدیکی ایران و شورای همکاری میدانند و برخی دیگر این همگرایی را راهی طولانی و نیازمند اقدامات ملموس و هماهنگ فراتر از سخنرانیهای بدون نتیجه عنوان داشتهاند.
در همین خصوص دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در پیامی نسبت به تشکیل اجلاس سازمان همکاری اسلامی پر از سخنرانی و بدون نتیجهی عملی (همانند نشست شورای امنیت) هشدار داد و گفت: چنین اجلاسهایی مساوی است با سفارش تجاوز جدید به رژیم صهیونیستی! علی لاریجانی در پیامی در صفحه مجازی ایکس نوشت: حداقل علیه دیوانگی این رژیم «ستاد عملیات مشترک» تشکیل دهید. همین تصمیم ارباب این رژیم را بسی نگران میکند تا برای ایجاد صلح جهانی و جایزه نوبل (!) دستپاچه، اوامر خود به رژیم صهیونیستی را تغییر دهد. وی ادامه داد: برای مسلمانان گرسنه و مظلوم فلسطینی که کاری نکردید، حداقل برای جلوگیری از نابودی خودتان تصمیم مختصری بگیرید!
در مقابل، برخی تحلیلگران غربی حمله اسرائیل به قطر و هدف قرار دادن اعضای حماس در دوحه را عامل نزدیکی ایران و اعراب نمیدانند و معتقدند این مساله بیشتر عادیسازی روابط با اسرائیل را تحتالشعاع قرار میدهد. در همین خصوص کریستین اولریکسن، استاد مطالعات خلیج فارس در دانشگاه رایس آمریکا، در مقالهای با بررسی ابعاد مختلف حمله اسرائیل به قطر مینویسد: گزارشهایی مبنی بر اینکه نیروی نظامی آمریکا پرواز جنگندههای اسرائیلی به سمت خلیج فارس را رصد کرده و از اسرائیل توضیح خواسته است، ممکن است پرسشهای دیگری نیز ایجاد کند که چرا تاسیساتی که برای شناسایی و دفع تهدیدهای هوایی طراحی شده، نتوانسته از این حمله جلوگیری کند. در مقایسه با هر اقدام دیگری در جهان پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، حمله هوایی اسرائیل به یک محله شلوغ مسکونی در دوحه در روز سهشنبه این پتانسیل را دارد که مفروضات قبلی در مورد امنیت خلیج فارس را بهکلی دگرگون کند.
تأثیر احتمالی این حمله به یک جلسه از رهبران سیاسی حماس، دستکم به اندازه حمله موشکی و پهپادی به تأسیسات نفتی عربستان در سپتامبر ۲۰۱۹ مهم خواهد بود. آن حمله به ابقیق و خریص در دوران اولین ریاستجمهوری ترامپ، پس از آنکه رئیسجمهور ترامپ دو روز بعد در اظهاراتش به طور عمومی بین منافع آمریکا و عربستان تمایز قائل شد، موجی از تردید و نگرانی در ریاض و دیگر پایتختهای کشورهای حاشیه خلیج فارس ایجاد کرد. رهبران عربستان سعودی و امارات متحده عربی با مقامات ایرانی تماس گرفتند تا روند کاهش تنش منطقهای را آغاز کنند که در مورد عربستان، به توافق مارس ۲۰۲۳ تحت میانجیگری چین برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک با ایران که در ژانویه ۲۰۱۶ قطع شده بود، منجر شد. اکنون در دوران دومین دولت ترامپ، شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس نیز خود را در نقطهعطف مشابهی میبینند.»



نظر شما